💌
بسم المعطّرٌ الحبیب
تصدّقت گردم، دردت به جانم،
من که مُردم و زنده شدم تا کاغذتان برسد.
.
این فراقِ لاکردار هم مصیبتی شده زن جماعت را،
کارِ خانه و طبخ و رُفت و روب و "وردار و بگذار" نکُشد، همین #بیهمدمی و فراق میکُشد.
.
مرقوم فرموده بودید به حبس گرفتار بودید؛ در دلمان #انار پاره شد.
.
پریدُخت تو را بمیرد که مَردش اسیر امنیهچیها بوده، و او بیخبر در اتاق شانهی نقرهای به زلف میکشیده..!!!
.
حیّ لایموت به سر شاهد است که حال و احوال دل ما هم کم از غرفهٔ حبس شما نبوده است.
.
اوضاع مملکت خوب نیست، کوچه به کوچه مشروطه چی چنان (مانند) نارنجهایی چروک و از شاخه جدا بر اشجار و الوار در شهر آویزانند و جواب آزادیخواهی، داغ و درفش است و تبعید و چوب و فلک..!!!
.
دلمان این روزها به همین شیشهٔ عطری خوش است که از فرنگ مرسول داشتهاید.
شب به شب بر گیس میمالیم...!!!
.
سَیّد محمود جان،
مادیان یاغی و طغیانگری شدهام که نه شلّاق و توپ و تشر آقاجانمان راممان میکند و نه قند و نوازش "بیگم باجی".
.
عرق همه را درآوردهام و رکاب نمیدهم، بماند که عرق خودم هم در آمده.
.
میدانید سَیّدجان ،
زن جماعت بلوغاتی که شد، دلش باید به یک جا قُرص باشد، صاحب داشته باشد، دلِ بیصاحب، زود نخکش میشود، چروک میشود، بوی نا میگیرد،
بید میزند، دل ابریشم است.
.
نه دست و دلم به دارچیننویسی روی حلوا و شُله زرد میرود، نه شوق وَسمه و سُرخاب و سفیدآب داریم.
.
دیروزِ روز "بیگم باجی"، ابروهایمان را گفت "پاچهٔ بُز"،
حق هم دارد، وقتی آنکه باید باشد و نیست، چه فرق دارد، پاچهٔ بُز بالای چشممان باشد یا دُم موش و قیطانِ زر.
.
به قول آقاجانمان دیده را فایده آن است که دلبر بیند.
.
شما که نیستید و خمرهٔ سکنجبین قزوینی که باب میلتان بود بماند در زیر زمین مطبخ و زهر ماری نشود کار خداست.
.
چلّهها بر او گذشته، بر دل ما نیز. عمرم روی عمرتان آقا سَیّد.
.
به جدّتان که قصد جسارت و غُر زدن ندارم، ولی به واللّه بس است.
.
به گمانم آنقدری که در فالکوتهٔ طب پاریس، طبابت آموختهاید که به علاج بیماری فراق حاذق شده باشید، بس کنید، به یزد مراجعت فرمایید و به داد دل ما برسید، تیمارش کنید و بعد دوباره برگردید.
.
دلخوشکُنکِ ما همین مراسلات بود که مدّتی تأخیر افتاد و شیشهٔ عطری که رو به اتمام است.
.
زن را که میگویند ناقصالعقل است، درست هم هست.
عقل داشتیم که پیرهنتان را روی بالش نمیکشیدیم و گره از زلف وا کنیم و بر آن بخُسبیم.
.
شما که مَردید، شما که عقلتان اَتّم وُ اَکمل است، شما که فرنگ دیدهاید و درس طبابت خواندهاید، مرسوله مرقوم دارید
و بفرمایید چه کنم...؟؟؟
.
تصدّقت پری دُخت
بوسه به پیوست است.
💌 💌
❣ @hamsar_ane❣
💜
🌸💜
💜🌸💜
همسران موفقِ فاطمی❤💍
💌 نامه عاشقانه و بسیار خواندنی از زبان یک زن جوان یزدی که مثلا حدود صد سال پیش همسرش جهت تحصیل به
💌
بسم المعطّرٌ الحبیب
تصدّقت گردم، دردت به جانم،
من که مُردم و زنده شدم تا کاغذتان برسد.
.
این فراقِ لاکردار هم مصیبتی شده زن جماعت را،
کارِ خانه و طبخ و رُفت و روب و "وردار و بگذار" نکُشد، همین #بیهمدمی و فراق میکُشد.
.
مرقوم فرموده بودید به حبس گرفتار بودید؛ در دلمان #انار پاره شد.
.
پریدُخت تو را بمیرد که مَردش اسیر امنیهچیها بوده، و او بیخبر در اتاق شانهی نقرهای به زلف میکشیده..!!!
.
حیّ لایموت به سر شاهد است که حال و احوال دل ما هم کم از غرفهٔ حبس شما نبوده است.
.
اوضاع مملکت خوب نیست، کوچه به کوچه مشروطه چی چنان (مانند) نارنجهایی چروک و از شاخه جدا بر اشجار و الوار در شهر آویزانند و جواب آزادیخواهی، داغ و درفش است و تبعید و چوب و فلک..!!!
.
دلمان این روزها به همین شیشهٔ عطری خوش است که از فرنگ مرسول داشتهاید.
شب به شب بر گیس میمالیم...!!!
.
سَیّد محمود جان،
مادیان یاغی و طغیانگری شدهام که نه شلّاق و توپ و تشر آقاجانمان راممان میکند و نه قند و نوازش "بیگم باجی".
.
عرق همه را درآوردهام و رکاب نمیدهم، بماند که عرق خودم هم در آمده.
.
میدانید سَیّدجان ،
زن جماعت بلوغاتی که شد، دلش باید به یک جا قُرص باشد، صاحب داشته باشد، دلِ بیصاحب، زود نخکش میشود، چروک میشود، بوی نا میگیرد،
بید میزند، دل ابریشم است.
.
نه دست و دلم به دارچیننویسی روی حلوا و شُله زرد میرود، نه شوق وَسمه و سُرخاب و سفیدآب داریم.
.
دیروزِ روز "بیگم باجی"، ابروهایمان را گفت "پاچهٔ بُز"،
حق هم دارد، وقتی آنکه باید باشد و نیست، چه فرق دارد، پاچهٔ بُز بالای چشممان باشد یا دُم موش و قیطانِ زر.
.
به قول آقاجانمان دیده را فایده آن است که دلبر بیند.
.
شما که نیستید و خمرهٔ سکنجبین قزوینی که باب میلتان بود بماند در زیر زمین مطبخ و زهر ماری نشود کار خداست.
.
چلّهها بر او گذشته، بر دل ما نیز. عمرم روی عمرتان آقا سَیّد.
.
به جدّتان که قصد جسارت و غُر زدن ندارم، ولی به واللّه بس است.
.
به گمانم آنقدری که در فالکوتهٔ طب پاریس، طبابت آموختهاید که به علاج بیماری فراق حاذق شده باشید، بس کنید، به یزد مراجعت فرمایید و به داد دل ما برسید، تیمارش کنید و بعد دوباره برگردید.
.
دلخوشکُنکِ ما همین مراسلات بود که مدّتی تأخیر افتاد و شیشهٔ عطری که رو به اتمام است.
.
زن را که میگویند ناقصالعقل است، درست هم هست.
عقل داشتیم که پیرهنتان را روی بالش نمیکشیدیم و گره از زلف وا کنیم و بر آن بخُسبیم.
.
شما که مَردید، شما که عقلتان اَتّم وُ اَکمل است، شما که فرنگ دیدهاید و درس طبابت خواندهاید، مرسوله مرقوم دارید
و بفرمایید چه کنم...؟؟؟
.
تصدّقت پری دُخت
بوسه به پیوست است.
❣ @hamsar_ane❣
💜
🌸💜
💜🌸💜
💌
بسم المعطّرٌ الحبیب
تصدّقت گردم، دردت به جانم،
من که مُردم و زنده شدم تا کاغذتان برسد.
.
این فراقِ لاکردار هم مصیبتی شده زن جماعت را،
کارِ خانه و طبخ و رُفت و روب و "وردار و بگذار" نکُشد، همین #بیهمدمی و فراق میکُشد.
.
مرقوم فرموده بودید به حبس گرفتار بودید؛ در دلمان #انار پاره شد.
.
پریدُخت تو را بمیرد که مَردش اسیر امنیهچیها بوده، و او بیخبر در اتاق شانهی نقرهای به زلف میکشیده..!!!
.
حیّ لایموت به سر شاهد است که حال و احوال دل ما هم کم از غرفهٔ حبس شما نبوده است.
.
اوضاع مملکت خوب نیست، کوچه به کوچه مشروطه چی چنان (مانند) نارنجهایی چروک و از شاخه جدا بر اشجار و الوار در شهر آویزانند و جواب آزادیخواهی، داغ و درفش است و تبعید و چوب و فلک..!!!
.
دلمان این روزها به همین شیشهٔ عطری خوش است که از فرنگ مرسول داشتهاید.
شب به شب بر گیس میمالیم...!!!
.
سَیّد محمود جان،
مادیان یاغی و طغیانگری شدهام که نه شلّاق و توپ و تشر آقاجانمان راممان میکند و نه قند و نوازش "بیگم باجی".
.
عرق همه را درآوردهام و رکاب نمیدهم، بماند که عرق خودم هم در آمده.
.
میدانید سَیّدجان ،
زن جماعت بلوغاتی که شد، دلش باید به یک جا قُرص باشد، صاحب داشته باشد، دلِ بیصاحب، زود نخکش میشود، چروک میشود، بوی نا میگیرد،
بید میزند، دل ابریشم است.
.
نه دست و دلم به دارچیننویسی روی حلوا و شُله زرد میرود، نه شوق وَسمه و سُرخاب و سفیدآب داریم.
.
دیروزِ روز "بیگم باجی"، ابروهایمان را گفت "پاچهٔ بُز"،
حق هم دارد، وقتی آنکه باید باشد و نیست، چه فرق دارد، پاچهٔ بُز بالای چشممان باشد یا دُم موش و قیطانِ زر.
.
به قول آقاجانمان دیده را فایده آن است که دلبر بیند.
.
شما که نیستید و خمرهٔ سکنجبین قزوینی که باب میلتان بود بماند در زیر زمین مطبخ و زهر ماری نشود کار خداست.
.
چلّهها بر او گذشته، بر دل ما نیز. عمرم روی عمرتان آقا سَیّد.
.
به جدّتان که قصد جسارت و غُر زدن ندارم، ولی به واللّه بس است.
.
به گمانم آنقدری که در فالکوتهٔ طب پاریس، طبابت آموختهاید که به علاج بیماری فراق حاذق شده باشید، بس کنید، به یزد مراجعت فرمایید و به داد دل ما برسید، تیمارش کنید و بعد دوباره برگردید.
.
دلخوشکُنکِ ما همین مراسلات بود که مدّتی تأخیر افتاد و شیشهٔ عطری که رو به اتمام است.
.
زن را که میگویند ناقصالعقل است، درست هم هست.
عقل داشتیم که پیرهنتان را روی بالش نمیکشیدیم و گره از زلف وا کنیم و بر آن بخُسبیم.
.
شما که مَردید، شما که عقلتان اَتّم وُ اَکمل است، شما که فرنگ دیدهاید و درس طبابت خواندهاید، مرسوله مرقوم دارید
و بفرمایید چه کنم...؟؟؟
.
تصدّقت پری دُخت
بوسه به پیوست است.
❣ @hamsar_ane❣
💜
🌸💜
💜🌸💜