یادت باشد 19.mp3
11.45M
#بشنوید
🔊نمایشنامه #یادت_باشد 9⃣1⃣
💞بر اساس زندگی شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی به روایت همسر
⏰مدت زمان: 8 دقیقه
#زندگی_به_سبک_شهدا
#شهدا_عاشق_ترند
🍃🌹 🕊 🕊 🕊 🕊 🌹🍃
قسمت 20.mp3
16.66M
#بشنوید
🔊نمایشنامه #یادت_باشد 0⃣2⃣
💞بر اساس زندگی شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی به روایت همسر
⏰مدت زمان: 9دقیقه
#زندگی_به_سبک_شهدا
#شهدا_عاشق_ترند
🍃🌹 🕊 🕊 🕊 🕊 🌹🍃
قسمت 21.mp3
7.48M
#بشنوید
🔊نمایشنامه #یادت_باشد 1⃣2⃣
💞بر اساس زندگی شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی به روایت همسر
⏰مدت زمان: 8دقیقه
#زندگی_به_سبک_شهدا
#شهدا_عاشق_ترند
🍃🌹 🕊 🕊 🕊 🕊 🌹🍃
قسمت 22.mp3
8.18M
#بشنوید
🔊نمایشنامه #یادت_باشد 2⃣2⃣
💞بر اساس زندگی شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی به روایت همسر
⏰مدت زمان: 9دقیقه
#زندگی_به_سبک_شهدا
#شهدا_عاشق_ترند
🍃🌹 🕊 🕊 🕊 🕊 🌹🍃
قسمت 23.mp3
7.33M
#بشنوید
🔊نمایشنامه #یادت_باشد 3⃣2⃣
💞بر اساس زندگی شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی به روایت همسر
⏰مدت زمان: 7:31دقیقه
#زندگی_به_سبک_شهدا
#شهدا_عاشق_ترند
🍃🌹 🕊 🕊 🕊 🕊 🌹🍃
قسمت 24.mp3
9.72M
#بشنوید
🔊نمایشنامه #یادت_باشد 3⃣2⃣
💞بر اساس زندگی شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی به روایت همسر
⏰مدت زمان: 8دقیقه
#زندگی_به_سبک_شهدا
#شهدا_عاشق_ترند
🍃🌹 🕊 🕊 🕊 🕊 🌹🍃
قسمت 25.mp3
6.14M
#بشنوید
🔊نمایشنامه #یادت_باشد 5⃣2⃣
💞بر اساس زندگی شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی به روایت همسر
⏰مدت زمان: 5دقیقه
#زندگی_به_سبک_شهدا
#شهدا_عاشق_ترند
🍃🌹 🕊 🕊 🕊 🕊 🌹🍃
قسمت 26.mp3
9.2M
#بشنوید
🔊نمایشنامه #یادت_باشد 6⃣2⃣
💞بر اساس زندگی شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی به روایت همسر
⏰مدت زمان: 9:28دقیقه
#زندگی_به_سبک_شهدا
#شهدا_عاشق_ترند
🍃🌹 🕊 🕊 🕊 🕊 🌹🍃
قسمت 27.mp3
8.4M
#بشنوید
🔊نمایشنامه #یادت_باشد 7⃣2⃣
💞بر اساس زندگی شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی به روایت همسر
⏰مدت زمان: 8/38دقیقه
#زندگی_به_سبک_شهدا
#شهدا_عاشق_ترند
🍃🌹 🕊 🕊 🕊 🕊 🌹🍃
قسمت آخر-.mp3
9.36M
#بشنوید
🔊نمایشنامه #یادت_باشد 8⃣2⃣
قسمت پایانی
💞بر اساس زندگی شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی به روایت همسر
⏰مدت زمان: ۹:۳۸دقیقه
#زندگی_به_سبک_شهدا
#شهدا_عاشق_ترند
🍃🌹 🕊 🕊 🕊 🕊 🌹🍃
🔴 #زندگی_به_سبک_شهدا
💠 اوائل ازدواج نمیتونستم خوب غذا درست کنم. یه روز تاس کباب بار گذاشتم. همین که یوسف اومد رفتم سرِ قابلمه تا ناهارو بیارم ولی دیدم همهی سیب زمینی ها له شده. خیلی ناراحت شدم. یه گوشه نشستم و زدم زیر گریه.
وقتی فهمید واسه چی گریه میکنم، خندهاش گرفت و خودش رفت غذا رو آورد سر سفره. اون روز این قدر از غذا #تعریف کرد که اصلاً یادم رفت غذا خراب شده.
#شهید_یوسف_کلاهدوز
❣ @hamsar_ane❣
💜
🌸💜
💜🌸💜
🔴 #زندگی_به_سبک_شهدا
💠 وقتی به خانه میرسید، گویی جنگ را میگذاشت پشت در و میآمد تو. دیگر یک رزمنده نبود. یک همسر خوب بود برای من و یک پدر خوب برای مهدی. با هم خیلی مهربان بودیم و علاقهای قلبی به هم داشتیم. اغلب اوقات که میرسید خانه، خسته بود و درب و داغون. چرا که مستقیم از کوران عملیات و به خاک و خون غلتیدن بهترین یاران خود باز میگشت. با این حال سعی میکرد به بهترین شکل وظیفه سرپرستیاش را نسبت به خانه صورت دهد. به محض ورود میپرسید؛ کم و کسری چی دارید؛ مریض که نیستید؛ چیزی نمیخواهید؟ بعد آستین بالا میزد و پا به پای من در آشپزخانه کار میکرد، غذا میپخت. ظرف میشست. حتی لباسهایش را نمیگذاشت من بشویم. میگفت لباسهای کثیف من خیلی #سنگین است؛ تو نمیتوانی چنگ بزنی. بعضی وقتها فرصت شستن نداشت. زود بر میگشت. با این حال موقع رفتن مرا مدیون میکرد که دست به لباسها نزنم. در کمترین فرصتی که به دست میآورد، ما را میبرد گردش.
🌹 همسر شهید #محمدرضا_دستواره
📕 کتاب همسرداری سرداران شهید، مؤسسه فرهنگی و هنری قدر ولایت
❣ @hamsar_ane❣
💜
🌸💜
💜🌸💜
#زندگی_به_سبک_شهدا
پس از شروع زندگی مشترکمان، یک میهمانی گرفتیم و عدهای از اقوام را به خانهمان دعوت کردیم. این اولین میهمانی بود که بعد از ازدواجمان میگرفتیم و به قولی، هنر آشپزی عروس خانم مشخص میشد
اولین قاشق غذا را که چشیدم، شوری آن حلقم را سوزاند! از این که اولین غذای میهمانیام شور شده بود، خیلی خجالت میکشیدم. سفره را که پهن کردیم، محمد رو به میهمان گفت: «قبل از این که غذا بخورید، باید بگویم این غذا دست پخت داماد است؛ البته باید ببخشید که کمی شور شده.» آن وقت مقداری نان پنیر سر سفره آورد و با خنده ادامه داد: «البته اگه دست پختم را نمیتوانید بخورید، نان و پنیر هم پیدا میشود.»
📚خاطرهای از همسر
#شهیدسیدمحمدعلیعقیلی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#ماملت_شهادتیم
❣ @hamsar_ane❣
💜
🌸💜
💜🌸💜
#زندگی_به_سبک_شهدا
🚩•✿•••
#همسفرانہ
براۍ خَــرید عقــد|💝|
فقط دو تا حَلقــهۍ|💍|
نقــره گــرفتیمـ|😊|
کھ روۍ هر دویش|✌️|
حَڪ شــده بود|✍️|
تنها رَهِ سَعــادتـ|💚|
ایمان، جهاد، شهادتـ|😍|
#شهیدهفهیمهبابائیان🌹
#شهیدغلامرضاصادقزاده🌷
#الهمارزقناتوفیقالشهادت🕊
#زوجشهید💕
ــــــــــــــــــــ|"🖤"|...ツ
❣ @hamsar_ane❣
💜
🌸💜
💜🌸💜
#سلوک_فاطمی
#زندگی_به_سبک_شهدا
❇️یک بار با عصبانیت ایستادم بالای سر منصور و نمازش که تمام شد، گفتم «منصور جان، مگه جا قحطیه که میآی میایستی وسط بچهها نماز؟
خُب برو یه اتاق دیگه که منم مجبور نشم کارم رو ول کنم و بیام دنبال مهر تو بگردم.»
تسبیح را برداشت و همان طور که میچرخاندش، گفت «این کار فلسفه داره. من جلوی اینها نماز میایستم که از همین بچگی با نماز خوندن آشنا بشن.
مهر رو دست بگیرن و لمس کنن. من اگه برم اتاق دیگه و اینها نماز خوندن من رو نبینن، چه طور بعداً بهشان بگم بیایین نماز بخونین!؟»
📝همسر شهید
🌹شهید منصور ستاری
🔷🔶🔹🔸
❣ @hamsar_ane❣
💜
🌸💜
💜🌸💜
#جوانان_فاطمی
#زندگی_به_سبک_شهدا
🌼 شنیده بودیم نماز جماعت و اول وقت برایش اهمیت دارد، ولی فکر نمی کردیم
این قدر مصمم باشد! صدای اذان که بلند شد، همه را بلند کرد؛ انگار نه انگار
عروسی است، آن هم عروسی خودش! یکی را فرستاد جلو، بقیه هم پشت سرش، نماز
جماعتی شد به یاد ماندنی.
🌹شهید محمدعلی رهنمون
♦به نقل از همسر شهید
🔷🔶🔹🔸
❣ @hamsar_ane❣
💜
🌸💜
💜🌸💜
#خانواده_فاطمی
#زندگی_به_سبک_شهدا
❇️خیلی وقتها که بر اثر فشار فعالیتها شب دیر به منزل میآمد، به شوخی میگفتم:
«راه گم کردی! چه عجب از این طرف ها!» متواضعانه میگفت شرمنده ام.
رعایت اهل منزل را زیاد میکرد. خیلی مقید بود که در مناسبتها حتماً هدیهای برای اعضای خانواده بگیرد؛
حتی اگر یک شاخه گل بود.
با بچهها بسیار دوست بود. دوستی صمیمی و واقعی و تا حد امکان زمانی را به آنها اختصاص میداد.
بچهها به این وقت شبانه عادت کرده بودند. وقتی ساعت مقرر میرسید، دخترم بهانه حضورش را میگرفت.
با پسرم محسن بازیهاي مردانه میکرد؛ بدون این که ملاحظه بچگی یا توان جسمی او را بکند.
به جد کشتی میگرفت و این مایه غرور محسن بود.
✍همسر شهيد مجید شهریاری
🔷🔶🔹🔸
❣ @hamsar_ane❣
💜
🌸💜
💜🌸💜
#سلوک_فاطمی
#زندگی_به_سبک_شهدا
✨وقت نماز
✅یه روز تو لشکر عملیاتی ۲۷ محمد رسول الله(ص) بودیم. برای بحث واحد تیر انتقالی تو کوههاى لشکر داشتیم آموزش میديديم که کار رسید به اذان ظهر!
❇️شهید بیات آخرین نفر بود؛ هر نفر باید طی مراحل خاص بیستتا تیر میزد. محمدرضا دو تا تیر که شلیک کرد، اذان شد و اسلحش رو بالا سرش گرفت و از خط آتش بیرون اومد.
❇️گفت:حاجی وقت نماز شده، تیر انتقالی رو بذاریم بعد از نماز. هرچی گفتیم که آقا اول تیر رو بزن بعدش نماز رو میخونى، محمدرضا گفت: ما پیرو آقا امام حسین عليهالسلام سید و سالار شهدا هستیم و ایشون هم موقع جنگ، جنگ رو تعطیل کردند؛ حالا ما یه آموزش رو تعطیل نکنیم؟
🌹شهید محمدرضا بیات
🔷🔶🔹🔸
❣ @hamsar_ane❣
💜
🌸💜
💜🌸💜
هدایت شده از همسران موفقِ فاطمی❤💍
#سلوک_فاطمی
#زندگی_به_سبک_شهدا
❇️یک بار با عصبانیت ایستادم بالای سر منصور و نمازش که تمام شد، گفتم «منصور جان، مگه جا قحطیه که میآی میایستی وسط بچهها نماز؟
خُب برو یه اتاق دیگه که منم مجبور نشم کارم رو ول کنم و بیام دنبال مهر تو بگردم.»
تسبیح را برداشت و همان طور که میچرخاندش، گفت «این کار فلسفه داره. من جلوی اینها نماز میایستم که از همین بچگی با نماز خوندن آشنا بشن.
مهر رو دست بگیرن و لمس کنن. من اگه برم اتاق دیگه و اینها نماز خوندن من رو نبینن، چه طور بعداً بهشان بگم بیایین نماز بخونین!؟»
📝همسر شهید
🌹شهید منصور ستاری
🔷🔶🔹🔸
❣ @hamsar_ane❣
💜
🌸💜
💜🌸💜
#جوانان_فاطمی
#زندگی_به_سبک_شهدا
🔸 روی جهیزیه عروس یک دست مبلمان هم داده بودند. وقتی فهمید گفت «اگه مبل ها رو بیارید برمیگردونم.»
🔹 خانواده عروس از ما خواستند، تا راضیاش کنیم. هر کاری کردیم، قبول نکرد. همه مبل ها را برگرداند.
♦️ گفت «همون وسایل اولیه برای ما کافیه.»
📚 کتاب خاطرات سردار شهید حسن آقاسی زاده
◼️◽️◾️▫️
🕌اداره خانواده حرم مطهر
❣ @hamsar_ane❣
💜
🌸💜
💜🌸💜
#گلهای_فاطمی
#زندگی_به_سبک_شهدا
🌹 شهید رضا پناهی
▫️سال تحصیلی تازه شروع شده بود که شور اعزام در دل رضا افتاد.
▪️یک روز از مدرسه که آمد، گفت: مادر! من می خواهم به جبهه اعزام شوم. هر چه بهانه آوردم که سن ات کم و قد و قواره ات کوچک است، زیر بار نرفت. می گفت: بعد از دستور امام مبنی بر پر کردن جبهه ها درنگ جایز نیست. من به شما ثابت خواهم کرد، علی رغم قد کوچکم قدرت جنگیدن با دشمن را دارم.
خیلی جدی نگرفتم.
▫️یک روز آمد و گفت: من عاشقم. خواستم سر به سرش بگذارم. گفتم: لب تر کن همین امروز می روم خواستگاری.
▪️می گفت: من عاشق خدا، ائمه و امام زمان (عج) شده ام و تا به معشوقم یعنی الله نرسم آرام نمی گیرم.
▫️هر وقت مقابل خاسته اش مقاومت می کردم، می گفت: مادر! تو نمی خواهی خون بهای من خدا باشد.
▪️پدرش حرفی نداشت؛ اما مراعات دل من را می کرد. حاضر شد در عوض نرفتن به جبهه برایش موتور و حتی ماشین بخرد؛ اما رضا واقعا عاشق شده بود.
▫️یک روز گفت: من می توانم به جبهه بروم اما رضایت شما برایم مهم است. پدرش هم راضی شد. می گفت: رضا نه مال شما و نه مال من؛ بلکه برای خداست. راضی ام به رضای خدا. ظاهرا خدا می خواهد امانت دوازده ساله اش را پس بگیرد.
▪️روز اعزام با وجود مخالفت مسئولین اعزام، سماجتش و البته اصرار من، کار خود را کرد. او همان طوری که پشت پیراهنش نوشته بود، مسافر کربلا بود.
✍راوی: مادر شهید
📚کتاب عارف دوازده ساله
◼️◽️◾️▫️
🕌 اداره خانواده حرم مطهر
❣ @hamsar_ane❣
💜
🌸💜
💜🌸💜
هدایت شده از همسران موفقِ فاطمی❤💍
#سلوک_فاطمی
#زندگی_به_سبک_شهدا
❇️یک بار با عصبانیت ایستادم بالای سر منصور و نمازش که تمام شد، گفتم «منصور جان، مگه جا قحطیه که میآی میایستی وسط بچهها نماز؟
خُب برو یه اتاق دیگه که منم مجبور نشم کارم رو ول کنم و بیام دنبال مهر تو بگردم.»
تسبیح را برداشت و همان طور که میچرخاندش، گفت «این کار فلسفه داره. من جلوی اینها نماز میایستم که از همین بچگی با نماز خوندن آشنا بشن.
مهر رو دست بگیرن و لمس کنن. من اگه برم اتاق دیگه و اینها نماز خوندن من رو نبینن، چه طور بعداً بهشان بگم بیایین نماز بخونین!؟»
📝همسر شهید
🌹شهید منصور ستاری
🔷🔶🔹🔸
❣ @hamsar_ane❣
💜
🌸💜
💜🌸💜
#زندگی_به_سبک_شهدا
#ازدواج
📝ازدواج کم خرج...
💍 #سفره_عقد خودمونی
💢 میگفتن اگه #لباس_عروس سفید نباشه شگون نداره؛ مجبور شدیم یک بلوز و دامن سفید از همسایهمون قرض کنیم ☺️
🍒ولی سفره رو دیگه بر اساس #شگون و اینجور چیزها نچیدیم🙃
🎉 به جای سفره #مجلّل با گردو و بادام طلایی یا نقل و شیرینی و میوههای رنگارنگ، یک سفره پلاستیکی ساده انداختیم که روش یک جلد کلامالله مجید بود
و یک آینه و مقداری نان و پنیر!😌
سفرهاش #ساده بود...! ولی صفا و صمیمیتش اونقدری بود که دلمون میخواست!😍❤
📚روایت همسر«شهیدفریدون بختیاری»
❣ @hamsar_ane❣
💜
🌸💜
💜🌸💜
#زندگی_به_سبک_شهدا
#ازدواج
📝ازدواج کم خرج...
💍 #سفره_عقد خودمونی
💢 میگفتن اگه #لباس_عروس سفید نباشه شگون نداره؛ مجبور شدیم یک بلوز و دامن سفید از همسایهمون قرض کنیم ☺️
🍒ولی سفره رو دیگه بر اساس #شگون و اینجور چیزها نچیدیم🙃
🎉 به جای سفره #مجلّل با گردو و بادام طلایی یا نقل و شیرینی و میوههای رنگارنگ، یک سفره پلاستیکی ساده انداختیم که روش یک جلد کلامالله مجید بود
و یک آینه و مقداری نان و پنیر!😌
سفرهاش #ساده بود...! ولی صفا و صمیمیتش اونقدری بود که دلمون میخواست!😍❤
📚روایت همسر«شهیدفریدون بختیاری»
❣ @hamsar_ane❣
💜
🌸💜
💜🌸💜
#جوانان_فاطمی
#زندگی_به_سبک_شهدا
🌼 شنیده بودیم نماز جماعت و اول وقت برایش اهمیت دارد، ولی فکر نمی کردیم
این قدر مصمم باشد! صدای اذان که بلند شد، همه را بلند کرد؛ انگار نه انگار
عروسی است، آن هم عروسی خودش! یکی را فرستاد جلو، بقیه هم پشت سرش، نماز
جماعتی شد به یاد ماندنی.
🌹شهید محمدعلی رهنمون
♦به نقل از همسر شهید
🔷🔶🔹🔸
❣ @hamsar_ane❣
💜
🌸💜
💜🌸💜