eitaa logo
همسران موفقِ فاطمی❤💍
11.6هزار دنبال‌کننده
10.5هزار عکس
2.7هزار ویدیو
62 فایل
💕هدف ما #نجات جامعه از #فقردانش_جنسی رواج #همسرداری_فاطمی و #پیوندبهتربین همسران است💕 ⛔کپی‌مطالب فقط باذکرمنبع ولینک جایزاست❤ 🙏آیدی #فـقـط جهت ارسال‌ایده‌هاوتجارب @Banoo9669 🎀 #تبلیغ‌کانال‌شما👇 https://eitaa.com/joinchat/254672920C9b16851ec4
مشاهده در ایتا
دانلود
امروز برای همسرانتون یه پیرهن مناسب برای هیات یا مسجد اتوکنید یه جایی که ببینه اونو آویزون کنید😍 توی جیبش یه بیت شعر عاشقونه و امام حسینی میتونید بنویسید..... مثل این یه مصرع که میگه😊 ✅دربند کسی باش که در بند است.... ❣ @hamsar_ane
4_5933909627694482610.pdf
1.82M
♻️ ترجمه روان و جمله به جمله دعای عرفه امروز عرفه است، روزی که یکی از اعمال آن، قرائت مناجات عارفانه اباعبدالله الحسین(ع) است. پيامبر اکرم صلى الله عليه و آله فرمود: ما مِن يَومٍ أكثَرَ أن يُعتِقَ اللّهُ فِيهِ عَبدَا مِنَ النّارِ مِن يَومِ عَرَفَةَ؛ خداوند در هيچ روزى به اندازه روز عرفه ، بندگان را از آتش دوزخ نمی رهاند. برای قرائت این دعای شریف، می‌توانید از فایل ضمیمه که حاوی ساده‌ترین ترجمه دعای عرفه به صورت جمله‌ به جمله است استفاده کنید. لطفاً آن را به دوستان خود نیز هدیه کنید تا در ثواب نشر آن سهیم باشید. ❣ @hamsar_ane
هایی که ان شالله در کانال 🎀 خواهیم گذاشت🔰👇🔰 ╭┅────────────┅╮ 🎀https://eitaa.com/khanoome_khoone🎀 ╰┅────────────┅╯
نويسنده: سيد طاها ايمانی 🌹قسمت بیست و سوم:آمدی جانم به قربانت 🍃شلوغی ها به شدت به دانشگاه ها کشیده شده بود ... اونقدرک اوضاع به هم ریخته بود که نفهمیدن یه زندانی سیاسی برگشته دانشگاه ... منم از فرصت استفاده کردم... با قدرت و تمام توان درس می خوندم ... ترم آخرم و تموم شدن درسم ... با فرار شاه و آزادی تمام زندانی های سیاسی همزمان شد ... التهاب مبارزه اون روزها ... شیرینی فرار شاه ... با آزادی علی همراه شده بود ... 🍃صدای زنگ در بلند شد ... در رو که باز کردم ... علی بود ... علی 26 ساله من ... مثل یه مرد چهل ساله شده بود ... چهره شکسته ... بدن پوست به استخوان چسبیده ... با موهایی که می شد تارهای سفید رو بین شون دید ... و پایی که می لنگید ... 🍃زینب یک سال و نیمه بود که علی رو بردن ... و مریم هرگز پدرش رو ندیده بود ... حالا زینبم داشت وارد هفت سال می شد و سن مدرسه رفتنش شده بود ... و مریم به شدت با علی غریبی می کرد ... می ترسید به پدرش نزدیک بشه و پشت زینب قایم شده بود ... 🍃من اصلا توی حال و هوای خودم نبودم ... نمی فهمیدم باید چه کار کنم ... به زحمت خودم رو کنترل می کردم ... 🍃دست مریم و زینب رو گرفتم و آوردم جلو ... - بچه ها بیاید ... یادتونه از بابا براتون تعریف می کردم ... ببینید ... بابا اومده ... بابایی برگشته خونه ... 🍃علی با چشم های سرخ، تا یه ساعت پیش حتی نمی دونست بچه دوم مون دختره ... خیلی آروم دستش رو آورد سمت مریم ... مریم خودش رو جمع کرد و دستش رو از توی دست علی کشید ... چرخیدم سمت مریم ... - مریم مامان ... بابایی اومده ... 🍃علی با سر بهم اشاره کرد ولش کنم ... چشم ها و لب هاش می لرزید ... دیگه نمی تونستم اون صحنه رو ببینم ... چشم هام آتش گرفته بود و قدرتی برای کنترل اشک هام نداشتم ... صورتم رو چرخوندم و بلند شدم ... - میرم برات شربت بیارم علی جان ... 🍃چند قدم دور نشده بودم ... که یهو بغض زینبم شکست و خودش رو پرت کرد توی بغل علی ... بغض علی هم شکست ... محکم زینب رو بغل کرده بود و بی امان گریه می کرد ... من پای در آشپزخونه ... زینب توی بغل علی ... و مریم غریبی کنان ... شادترین لحظات اون سال هام ... به سخت ترین شکل می گذشت ... 🍃بدترین لحظه، زمانی بود که صدای در دوباره بلند شد ... پدر و مادر علی، سریع خودشون رو رسونده بودن ... مادرش با اشتیاق و شتاب ... علی گویان ... دوید داخل ... تا چشمش به علی افتاد از هوش رفت ... علی من، پیر شده بود ... 🎯 ادامه دارد... ❣ @hamsar_ane
4_5828048592337633876.mp3
37.95M
🔻🎙 آموزش مباحث توسط 😊 (صوتی)🔊 🌽🍚 5⃣ @hamsar_ane
✅🔰✅ ✅🔰✅عزیزای دلم... من امروز درگیر مراسم و.....بودم...نرسیدم تمرین شکرگزاری فردارو تایپ کنم.... فرداصبح براتون میزارمش... شرمنده🙈 عیدتون مبارک مهربووووووونای من😍❤️😘
☀️عید قربان، یعنى فدا کردن همه «عزیزها» در آستان «عزیزترین» وگذشتن از همه وابستگى ها به عشق مهربان ترین.. 🌷عید قربان عید فداکاری، بندگی و عشق بر آقا امام زمان عج و شیعیان مبارک باد😍 ❣ @hamsar_ane❣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♻️ #معجزه_شکرگزاری #روزبیست_یکم #تمرین_بیست_یکم👇 ❣ @hamsar_ane❣