eitaa logo
همسران بهشتی
5.3هزار دنبال‌کننده
7.1هزار عکس
771 ویدیو
43 فایل
کپی مطالب ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
↴⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣ ‌ ⁣درک صحیح تفاوت ها و به همسر بُعد دیگر جادوی تفاوت، عشق و روابط مهرانگیز بین زن و شوهر است؛ چونکه وقتی تفاوت ها رو می پذیریم کم کم متوجه اشتباهات و قضاوت های ناعادلانه خودمون میشیم و رنجش کمتری از طرف مقابل به دل می گیریم و تنها در چنین حالتیست که عشق اصیل نمود پیدا می کنه، در حالتی که ما طرف مقابلمون رو با تمام تفاوت ها و شباهت هایی که با ما داره می پذیریم و دوست داریم. . به هیچ عنوان داوری نکنید.ما تنها وقتی می تونیم از شر داوری منفی و نادرست خلاص شیم که تفاوت های میان خود و همسرمون رو درک کنیم و احساسات، افکار و امیالمون رو به طور صحیح و با به طرف مقابل منتقل کنیم. . قبول برابر برای حفظ یک رابطه یکی از اصول مهمه که  اگه ندونید که شما و همسرتون هر دو به یک اندازه در قبال یکدیگر مسئولید، ادامه رابطه تا حدودی غیرممکن میشه. رو تمرین کنید ابراز مهر و عشق نیازمند هیچ کوشش و تلاشی نیست و اگه ما برای محبت کردن و مهرورزیدن به تلاش و کوشش بسیار نیاز داریم به این معناست که خودمون رو  فریفته ایم و رنجشی رو  کردیم. ‌ ╭ ╰─► @hamsarane_beheshti
🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸 @Hamsarane_Beheshti 🔹🔸🔹🔸🔹🔸 عواقب و زمانی عشق بین زوجین کم میشه که بدبینی و شک به همسر وارد رابطه زناشویی بشه. و جبران کاهش عشق زمانی اتفاق می افته که هر دو طرف شکاکیت و بدبینی رو از رابطه خود حذف کنن. بهتره این تصور رو نکنید که شیوه های ارتباطی جدیدی و فضای مجازی عامل اصلی بی وفایی هستن. فضای مجازی راه بدبینی رو برای همسران هموارتر کرده. خانمی که مدام در حال چک کردن پیام های همسرشه در واقع احساس امنیتش  از بین رفته و به تدریج اعتماد به نفسش رو  از دست میده. از طرفی دیگه مرد هایی هستن که همیشه وفاداری به همسر رو پیشه خود قرار داده و رابطه رو بدون شکاکیت ادامه دادن اما شکاکیت بیش از اندازه و اتهام های بی دلیل به خیانت از سوی همسرشون باعث بی وفایی آگاهانه این مردان شده. شک به همسر و ترس از بی وفایی می تونه واقعیت خیانت رو رقم بزنه. آیا میشه گفت چک کردن مداوم روابط و پیام های همسر می تونه در زندگی شفافیت و صداقت ایجاد کنه؟ از نظر مشاوره روانشناسی ، چک کردن های مداوم و همراه با اضطراب هیچ نقشی در ایجاد شفافیت و رابطه صادقانه نداره. 🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸 @Hamsarane_Beheshti 🔹🔸🔹🔸🔹🔸
↴⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣ قالَ لا تَخافا إِنَّني مَعَكُما أَسمَعُ وَأَرىٰ فرمود: نترسید! من با شما هستم؛می‌شنوم و می‌بینم +و چه جای ترس و غم است وقتی که خدا در هر لحظه نجوایمان را هم می‌شنود و اعمالمان را می‌بیند و او همه بندگانش را کفایت میڪند.. ╰─► @hamsarane_beheshti
↴⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣ برای رسیدن به آن چه که در تصورم هست، خدایم کافیست برای رسیدن به آرزوهایم خدایم کافیست برای به دست آوردن هرانچه ندارم خدایم کافیست دستم که دست خدایم باشد برایم کفایت میکند ⁣ ╰─► @hamsarane_beheshti
°°♥️••🔸••♥️°° °°♥️•••🔸••قسمت شصت و چهار ••🔸•••♥️°°                             ••♥️°° معجزه°°♥️•• من بچه هامو با پول حلال بزرگ کردم، نمیتونستم دختر دست مردی بدم که نون کارگر و یتیم میزد تو خون میداد دست خلق... شما میدونی الان وضع پسر ملکی و خودش چجوره...؟ بعدم که خودتون خواستید با سرهنگ ازدواج کنی،من گفتم آنچه شرط بلاغ است میگویم، تو خواه گوش گیر و خواه به ملال... مشکلات شما ربطی به یاسمن نداره... فکر میکردم بعد از اینهمه سال کمی روی خودتون کنترل بیشتری داشته باشی،سمیراخانم! من ملکی را میشناسم،پدرم برایش همیشه تریاک مرغوب تهیه میکرد،حتی میدانم برای او چندباری زن بدکاره هم پیدا کرده بود. یاسر مفنگی برای خودش کم کسی نبود یک روزهایی، حداقل در کثافتکاری.نمی مانم بیشتر به این بحث گوش بدهم.تنم درد میکند، سرم و ضعف دارم. پناه میبرم به زیرزمین، جایی که بیشتر شبیه یک اتاق است پر از کتاب و حتی مبلهای راحتی و تلویزیون، حاج بابا خیلی وقتها میآید و اینجا مینشیند،گاهی هم محراب. هیچوقت فکر نمیکردم کسی در این خانه دعوا کند یا ناراضی باشد. حد تصورم از خوشبختیبه این خانه و آدمهایش ختم میشد. مطمئنم خیلی های دیگر هم همین فکر را داشتند و دارند. - سلام، مامانم گفتن صبحانه بخورید و داروهاتون. نمیدانم چقدر است روی مبل خیره به دیوار نشسته ام، زمان از دستم خارج شده واقعا ضعف دارم ،بوی املت و نان تازه و چای. -ممنون، طلا خانم. اذیت شدی. دخترک با آن چشمهای رنگی و درشت، خیره نگاهم میکند. مثل دخترهای هم سنش نیست، جدیست درعین شیطنتهایی که دیده ام انجام میدهد. - خاله سمیرام از شما خوشش نمیاد،داره گریه میکنه. چرا اذیتش کردین؟ سینی را روی میز میگذارم. حتی از پس زبان این بچه هم برنمی آیم. فقط نگاهش میکنم. -منم از شما خوشم نمیاد... اون خال رو صورتتون ترسناکه، یکی از بچه های کلاسمون داره. بچه ها میگن آدم بدی بوده که خدا انداخته اینو تو صورتش ٔ که یادش نره این بچه ی بدی بوده. لقمه در دهانم خشک میشود بچه بدبخت.. میدانم او چه میکشد،چیزی از درونم میخواهد سر باز کند، خاطره هایی که پیش چشمم میآید از تمسخرهای بچه های کوچه، مسخره کردن زنها که خدا همه چیز رو به این بچه تموم کرد.« دختر یاسر مفنگی باشی و بی مادر و یک ماه گرفتگی هم روی صورت. - طلا خانم، خوشگلی و زشتی دست خداست. اون دختره دلش میشکنه،گناه داره... من بچه بودم، سن تو، منو خیلی مسخره میکردن، همیشه گریه میکردم، ولی این یه خاله، اون که مقصر نبوده... ربطی به بد و خوب بودن نداره، خدا همه رو خوب آفریده مثل خودش... به نظرت خدا بده؟ یک لقمه به سمتش میگیرم، به دهان میبرد. روبه رویم روی فرش مینشیند. با آن سارافون قرمز پشمی زیادی دلبر و قشنگ شده. - معلومه که خوبه. خب ،خدا که خوبه . حتما بچه ها رو که از پیش خودش میفرسته هم خوبن... به نظرم اونی که نشونه داره، خدا نشونه کرده، چون شاید بیشتر بهش توجه کنه ً مثلا بابا حاجی اون گلدون شمعدونی صورتیه که گلدونش یه کم شکسته رو چند روزه بیشتر توجه میکنه، آخه یه کم ضعیفتر از بقیه ست. از زیر چشم نگاه میکند،متفکرانه. به نظرم سهیلا خوشگله، مهربونم هست. یک لقمه دیگر می گیرد. - خب، خدام مهربونه، دلشو نشکون، به دوستاتم بگو... تو دوست داری اگه چیزی رو خوشت میاد یا دوستش داری کسی مسخره کنه یا مثلا خرابش کنه موهای طلایی مواجش را پشت گوشش میبرم، کف دستم میسوزد. نباید رختخواب جمع میکردم. - خب، خدام فکر کنم خوشش نیاد سهیلا رو کسی اذیت کنه. -تو هم بچه بودی اذیتت میکردن؟ سر تکان میدهم. بچگی من هیچوقت واقعی نبود، هیچ چیز آن مثل بقیه نبود. -آره... من خیلی ناراحت میشدم. -یاالله... طلا جان، بابا، اینجایی؟ آخرین لقمه را از دستم میگیرد. حاج اکبر در را که باز میکند. لبخند به لب می آورد. -باباجی،ما صبحانه خوردیم با زندایی. تنم یخ میکند،من هنوز نمیتوانم قبولش کنم. انگار فقط سمیرا میفهمد که ما به درد هم نمیخوریم. دلم از حرفهایش به درد می آید، اما منطقی ست و میدانم تهش محراب هم به همین نتیجه میرسد. کار خوبی کردی، بابا... یاسمنم تنهاست... خوبه که با هم دوست شدین. طلا بلند میشود. دختر عاقلی به نظر میآید، من اما واقعا میدانم که کسی اندازه ٔ بچه ها ٔ نمیتواند یچه یگر را درحد مرگ آزار دهد. لی لی کنان بیرون میرود و من می مانم و حاج اکبر و تنی کوفته و دردناک. -به سمیه گفتم بهتر شد بره خونه مادرشوهرش. اون نباشه سمیرا کمتر میاد اینجا. روا نیست آزار دادنت، باباجان. آب دهانم را به سختی قورت میدهم. نمیتوانم از پس دین آنها بربیایم. 🔸•••••♥️°°°°♥️••••🔸 《》 قسمت قبلی 《》 (این داستان مختص کانال همسران بهشتی است کپی آن اکیدا ممنوع میباشد ) •••♥️°°°@hamsarane_beheshti °°°♥️•••
↴⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣ ‌یکی از دلایل ⁣تغییر زن یا شوهره برخی از افراد گله و شکایت می‌کنند که:«اخلاق و شخصیت همسرم بعد از ازدواج به کل تغییر کرده. اصلا اونی نیست که باهاش قرارهای عاشقانه میذاشتم. انگار نمی‌شناسمش.» دو علت برای این موضوع وجود دارد. یکی اینکه باید در نظر داشته باشید که بعد از ازدواج، ماهیت رابطه‌تان تغییر می‌کند، پس طبیعی است که یک سری از رفتارهای همسرتان هم عوض شود چون دیگر در کنار هم هستید و آن شور و هیجان اولیه کاهش می‌یابد و عشق واقعی جایگزین آن می‌شود. این سیر تکاملی هر رابطه است. مثلا اگر در هر قرار ملاقات قبل از ازدواج همسرتان همیشه می‌کرد و مرتب و منظم بود، حالا در زندگی مشترک نمی‌تواند هر روز آرایش کند و شاید یک سری از روزها آن قدر خسته و بی‌حوصله باشد که حتی مرتب و تمیز هم نباشد. این بین زندگی و دوران نامزدی را باید بپذیریم. اگر دقت کنید، خود شما هم از دوران نامزدی تغییراتی کرده‌اید و این طبیعی است. دومین دلیل هم این است که اگر همسرتان بسیار زیاد تغییر کرده است و شخصیتش همانی نیست که شناخته بودید،این نشان میدهد که در دوران آشنایی شمایک سری زنگ خطرها را نادیده گرفتید و به آنها توجهی نکردید.حالا بعد از ازدواج دیگر شخصیت اصلی او به چشم‌تان می‌آید چون پرده‌های آتشین از چشمان‌تان کنار رفته است.همیشه به خاطر داشته باشید که شخصیت هیچ کسی نمیتواند درچند روز و یا به صورت ناگهانی به شدت تغییر کند.اگر این گونه شده است،باید بدانید که شما او رابه درستی نشناخته بودید و دقت لازم را نداشتید ‌ ╭ ╰─► @hamsarane_beheshti
🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸 @Hamsarane_Beheshti 🔹🔸🔹🔸🔹🔸 کوتاه اما ✔️ ما باید انتظار درستی از داشته باشیم و فکر نکنیم که قرار است وارد بهشتی شویم که هیچ مشکلی در آن وجود ندارد. ازدواج، اشتغال، مهاجرت، تغییر شغل و بچه‌دار شدن مهم زندگی هستند که سختی‌های خاص خود را دارند و باید با آگاهی از وجود این سختی‌ها اقدام به انجام آنها کنیم، در غیر این صورت خیلی زود سرخورده و ناامید می‌شویم. اما پذیرش آن به مراتب بهتر از گیر افتادن ما در توقعات بیجا و سقوط در دره‌های ناآگاهی است. ✔️ اشتباه بسیاری از افراد این است که فکر می‌کنند ازدواج خوب حاصل جمع مرد خوب و امکانات خوب به اضافه‌ی زن خوب و فهم خوب است؛ در صورتی که این پیش‌فرض اصلا درست نیست. ازدواج خوب یعنی حاصل جمع زن و مردی با امکانات متوسط که آمادگی ساختن یک ازدواج خوب را دارند. البته روزهای سختی هم در پیش خواهید داشت که نباید بترسید و هرگز با متناوب سال‌های اول فکر نکنید خورده‌اید، بلکه بدانید در واقع این ازدواج است. ✔️ متاسفانه بسیاری از افراد حاضر نیستند کمترین و را تجربه کنند و گاهی با پیش آمدن اولین دعواها به فکر می‌افتند، تحمل سختی‌ها را ندارند و درست در نقطه‌ای که ازدواج می‌تواند به و ختم شود، به آن خاتمه می‌دهند. 🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸 @Hamsarane_Beheshti 🔹🔸🔹🔸🔹🔸
↴⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣ ⁣یکی از مهم‌ترین عواملی که موجب  و می‌شود، گوش کردن به یک ندای درونی است؛ ندای درونی " " که همیشه از شما یک " " می‌سازد! ╰─► @hamsarane_beheshti
🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸 @Hamsarane_Beheshti 🔹🔸🔹🔸🔹🔸 قرار نیست زندگی را تعطیل کنیم ! حواسمان باشد که بنا نیست ما زندگی مان را تعطیل کنیم و دست به هیچ کاری نزنیم تا تله های شخصیتی مان درست شود! این یک وهم است! ‎واقعیت این است که ما در حین روابطمان، مان، مان و مان ها را می بینیم که باید عوامل ایجادکننده و تداوم بخشش را پیدا کنیم و اگر نیاز بود کمک درمانی بگیریم. پس الزامی ندارد حالا که من و تو تله داریم (البته که همه درگیر تله های شخصیتی هستند) رابطه مان را برهم بزنیم! درست این است که رابطه مان را کنیم . ‎اینکه پرسیده اید به رابطه بازگردم یا نه، حقیقتاً بستگی به خیلی چیزها دارد، به اینکه چه اتفاقاتی در رابطه تان رخ داده، و نمی توان جوابی قطعی داد؛ البته که اگر هر دو طرف مصرّانه بر مواضعشان ایستاده اند کار آسانی نخواهد بود. 🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸 @Hamsarane_Beheshti 🔹🔸🔹🔸🔹🔸
↴⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣ چی بگم که هم مودبانه باشه و هم برای روابطم حد و مرز بذارم؟ حد و مرزهای فیزیکی _من امروز خیلی خستم ،بعداز ظهر باید استراحت کنم ... _ممنون میشم بدون اجازه توی اتاق من نری... _اگر از وسائل من چیزی خواستی حتما قبلش بپرس... _من از تماس فیزیکی خوشم نمیاد،میشه با فاصله بیشتری از هم بشینیم! قسمت قبلی ⁣ ╰─► @hamsarane_beheshti
🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸 @Hamsarane_Beheshti 🔹🔸🔹🔸🔹🔸 گاهی اوقات هنگام اختلاف و بروز مشکل به جای بیان ناراحتی و خشم خود، آن احساس را به نمایش می‌گذارند. مثلا اخم می‌کنند، حرف نمی‌زنند، داد و فریاد می‌کنند و... نکته مهم این است که اگر ناراحتی خود را به زبان نیاورید همسرتان متوجه نمی‌شود که شما چه احساسی دارید. به جای و ، با استفاده از کلمات مناسب احساس خود را بیان کنید. مثلا بیان کنید؛ «زمانی که به قولت عمل نمی‌کنی، ناراحت می‌شوم» با بیان احساسات خود، زمینه مناسبی را برای حل مشکلی که چنین احساساتی را به وجود آورده است، فراهم می‌کنید. 🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸 @Hamsarane_Beheshti 🔹🔸🔹🔸🔹🔸
↴⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣ « بودن» یعنی من در مورد مسائل مربوط به خودم با جواب بدم؛ مثلا این غذارو دوس ندارم مهمونی نمیام حوصله ندارم و … « بودن» یعنی من در مورد مسائل شخصی دیگران مانند رنگ مو، چاق و لاغر بودن، سایز بینی، نوع پوشش، اظهار نظر کنم. در قالب «رک بودن» به دیگران نکنیم. ⁣ ╰─► @hamsarane_beheshti