eitaa logo
همسران بهشتی
4.7هزار دنبال‌کننده
9.7هزار عکس
1.2هزار ویدیو
44 فایل
کپی مطالب ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
بارداری سختی داشتم همین موضوع بهونه شد تا مادرشوهرم بیاد خونه ام‌ ازم مراقبت کنه... هر روز دم غروب بوی خیلی بدی تو خونه ام می‌اومد وقتی متعجب از می‌پرسیدم میگفت دود کردم که چشم نخوری ..منم ساده باور میکردم و یه شب که مثل بقیه شبها که مادشوهرم خونه ام بود از بوی که از زیر تختم اومد بیدار میشدم ولی هر چی نگاه کردم چیزی ندیدم ایقدر بوی بد بود که تهوع گرفت رفتم پرده رو زدم کنار پنچره رو باز کنم که ماه تابید تو اتاق دیدم مادرشوهرم ...https://eitaa.com/joinchat/825164372C0baf0038cc
بارداری سختی داشتم همین موضوع بهونه شد تا مادرشوهرم بیاد خونه ام‌ ازم مراقبت کنه... هر روز دم غروب بوی خیلی بدی تو خونه ام می‌اومد وقتی متعجب از می‌پرسیدم میگفت دود کردم که چشم نخوری ..منم ساده باور میکردم و یه شب که مثل بقیه شبها که مادشوهرم خونه ام بود از بوی که از زیر تختم اومد بیدار میشدم ولی هر چی نگاه کردم چیزی ندیدم ایقدر بوی بد بود که تهوع گرفت رفتم پرده رو زدم کنار پنچره رو باز کنم که ماه تابید تو اتاق دیدم مادرشوهرم ...https://eitaa.com/joinchat/825164372C0baf0038cc
هدایت شده از مشاوره بهشتی
بارداری سختی داشتم همین موضوع بهونه شد تا مادرشوهرم بیاد خونه ام‌ ازم مراقبت کنه... هر روز دم غروب بوی خیلی بدی تو خونه ام می‌اومد وقتی متعجب از می‌پرسیدم میگفت دود کردم که چشم نخوری ..منم ساده باور میکردم و یه شب که مثل بقیه شبها که مادشوهرم خونه ام بود از بوی که از زیر تختم اومد بیدار میشدم ولی هر چی نگاه کردم چیزی ندیدم ایقدر بوی بد بود که تهوع گرفت رفتم پرده رو زدم کنار پنچره رو باز کنم که ماه تابید تو اتاق دیدم مادرشوهرم ...https://eitaa.com/joinchat/825164372C0baf0038cc
هدایت شده از مشاوره بهشتی
ماه هفتم بارداری م بودم، یه روز که فقط من و مادرشوهرم خونه بودیم یکدفعه تو راه پله‌ها زمین خوردم! درد وحشتناکی تو شکمم پیچید. برگشتم دیدم بالای پله ها ایستاده و با عجیبی تماشام میکنه. نفهمیدم کی منو بردن بیمارستان، وقتی اومدم اولین چیزی که حس کردم پانسمان شکمم بود... مادرشوهرم چشماش از خوشحالی برق میزد! زیر پانسمان، انگار یه عجیب بود!!! پرستار با عجله اومد گفت خانم...https://eitaa.com/joinchat/1783824717C85cf54a460