eitaa logo
همسران بهشتی
5.3هزار دنبال‌کننده
7.1هزار عکس
739 ویدیو
43 فایل
کپی مطالب ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸 @Hamsarane_Beheshti 🔹🔸🔹🔸🔹🔸 خانوم ها و آقایونی که دوست دارید همسرتون را به خودتون جذب کنید این مطلب را بخونید حتمااا برای آقایون و خانوم های عزیز👇🏻 به همسرتون بگید چقدر من خوش شانس هستم که تو در زندگی من هستی،این یک راه بسیار زیبا برای اینه که بهش نشون بدین تا چه اندازه براتون ارزش داره،این جمله را میتونید در مواقعی که کار خوبی براتون انجام میده و یا وقتی در جمع هستید و حرف قشنگی در مورد شما میزنه بهش بگید😍 وقتی در کنار هم خوش میگذرونید،فقط اینو بدونید شنیدن این جمله از کسی که عاشقش هستید خیلی حس خوبی داره،امتحانش کنید😊 برای آقایون عزیز👇🏻 به خانومتون بگید در کنار تو احساس مردانگیم بیشتر میشه،وقتی این جملرا به خانومتون میگید ،حس زنانگیش را بیشتر حس میکنه که این یه حس قشنگ زنانست که فقط ما خانومها می‌فهمیمش،اینکه خانومتون حس کنه که شما حس زنانگیش را درک کردید عالیه.آقایون عزیز یه لحظه فکر کنید اگر از خانومتون بشنوید که میگه «تو به من احساس زن بودن میدی» چه احساسی پیدا میکنید 🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸 @hamsarane_beheshti 🔹🔸🔹🔸🔹🔸
↴⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣ خودتون و همیشه حفظ کنید؛⁣ این به این معنی نیست که مغرور باشید بلکه به این معنیه برای خودتون توی رابطه ارزش قائل شید.⁣ ⁣ ╰─► @hamsarane_beheshti
🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸 @Hamsarane_Beheshti 🔹🔸🔹🔸🔹🔸 اولین چیزی که محبت را از خونه میبره و شیشه محبت را بین زن و شوهر میشکونه تندخوئیه. اگر زن در مقابل شوهرش زبون دراز باشه ،پرخاشگری کنه همون جمله ای اولی که میگه به احساس شوهرش لطمه میزنه. اگر مردی تندخو شد،فریاد زد و زخم زبان زد و به همسرش گفت ببین زن همسایه چه زن خوبیه،تو هم هستی این یعنی مردی زنی را به رخ زن خودش می‌کشه اینجاست که بدترین ضربه را به روح لطیف خانومش میزنه. چون این جمله به اندازه ای کوبندگی داره که همون لحظه اول عشق را به نفرت تبدیل میکنه. باید مواظب رفتارها بود که خدای نکرده شیشه محبت بین زن و شوهر شکسته نشه و عشق و علاقه رشد پیدا کنه. 🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸 @hamsarane_beheshti 🔹🔸🔹🔸🔹🔸
↴⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣ بیاید یادمون نره انسان بودنمون رو به آغوش بکشیم، هر روز و هر لحظه خیلی چیزها هست که نمی دونیم، و نمی تونیم که بدونیم و اینه که آدمیزادمون میکنه، عمیقا در محدودیت ریشه داشتن. و شاید زیباییش در همینه! این حقیقت رو بغل کردن و اجازه دادن به خودمون، که انسان باشیم. از انسان بودن و انسانی رفتار کردن فاصله نگیریم ⁣ ╰─► @hamsarane_beheshti
🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸 @Hamsarane_Beheshti 🔹🔸🔹🔸🔹🔸 حتي اگر در شرايطي، كاري از دست تان ساخته نيست، دست كم، نگرش خود را در مورد آن شرايط تغيير دهيد.!!   بینش ثروتمندان در مورد ثروت: ⭕️ ثروتمندان، بزرگ فکر می‌کنند و رؤیاهای بزرگی در سر دارند اگر رویای بزرگی نداشته باشید هرگز نمی‌توانید به آن دست یابید. به همین سادگی است. اگر می‌خواهید میلیاردر شوید باید دیدگاه بلندی داشته باشید و برای تبدیل رؤیاهای خود به حقیقت سخت و هوشمندانه کار کنید و زحمت بکشید. 🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸 @hamsarane_beheshti 🔹🔸🔹🔸🔹🔸
↴⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣ ‌ ⁣در مواقع لزوم سکوت کنید شاید احساس خوبی باشه که حرفتون رو به دیگران بزنید و اونها بدونن چه فکری در سرتون هست، اما این احساس خوب خیلی طول نمی‌کشه. ذات انسان طوریه که همیشه می‌خواد به دیگران ثابت کنه حق با اونه، اما این کار چندان فایده‌ای نداره و خیلی هم صحیح نیست؛ زمانتون رو به بهترین نحو مدیریت کنید یکی از مواردی که از مدیریت موثر زمان جلوگیری می‌کنه، اجبار برای انجام کارهای ضروریه. حقیقت اینه، انجام کارهای کوچیکی که باید به سرعت انجام بشه معمولا سر راه کارهای مهم قرار می‌گیرن. بنابراین اگر هوشمند نباشید و زود تسلیم بشید زمان زیادی رو از دست خواهید داد بدون اینکه کاری انجام داده باشید. مهارت نه گفتن رو یادبگیرید و اونو تقویت کنید هر چقدر نه گفتن براتون سخت‌تر باشه، احتمال استرس، فشار و افسردگی در شما بیشتر خواهد بود. نباید از «نه گفتن» بترسید. ‌ ╭ ╰─► @hamsarane_beheshti
↴⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣ ‌ ⁣ ‌🙏🏻✨ روز هفتم💫 تمرین شماره7: یک راه کارامد بدون منفی بودن 1⃣موهبتهای خود را بشماریدلیستی ازده موهبتتان تهیه کنید وبنویسید چرا به خاطر آنها احساس قدرشناسی میکنید، لیست رابازخوانی کنید و در پایان هر موهبت بگوییدسپاسگزارم،سپاسگزارم،سپاسگزارم و برای موهبتهایی که دارید از صمیم قلب سپاسگزار باشید. 2⃣ یک مشکل یا موقعیت منفی را در زندگیتان انتخاب کنید که به شدت به دنبال تغییر آن هستید. 3⃣ لیستی تهیه کنید از ده مسأله که به خاطر آنها سپاسگزار هستید و به آن مشکل مربوط است. 4⃣ در پایان لیستتان بنویسید سپاسگزارم ،سپاسگزارم،سپاسگزارم به خاطر اعتماد به نفس و عزم و اراده ام. 5⃣ فقط امروز ببینید آیا می توانید بدون گفتن جملات منفی روزتان را به پایان برسانید اگر متوجه شدید که فکر یا جمله ای منفی در ذهن یا زبانتان جا گرفته به سرعت آن را متوقف کنید و بگویید بابت فلان چیز بسیار سپاسگزارم. 6⃣ پیش از خوابیدن افکارتان را متمرکز کنید وکلمه سپاسگزارم را برای بهترین اتفاقی که در طول روز برایتان رخ داده بگویید. قسمت قبلی ╭ ╰─► @hamsarane_beheshti
°°♥️••🔸••♥️°° °°♥️•••🔸••قسمت هفتاد و دو ••🔸•••♥️°°                             ••♥️°° معجزه°°♥️•• یاسی پالتویم گرم است، کفش و شلوار و شال هم. با لباسهایی که او برایم خریده برای فرار از خودش آمده ام ته حیاط، بین درختها روی یک کنده ی چوب قدیمی نشسته ام. زخمهای تنم کم کم درد را پخش میکنند، لباسها فشار میآوردند. صورتم را پوشانده ام، ولی باز هم سوز هوا زخمم را فراموش نمیکند برای بیشتر سوزاندن. یاسمن! صدای فریادمحراب است، داخل حیاط، به دنبالم حتما میگردد. از دستش ناراحتم، نباید آنگونه روسری ام را از من میگرفت. میخواهد با زور همه چیز را کنترل کند. باز صدایم میکند، اینبار از روی پله های زیرزمین. میترسم خودم را نشان ندهم عصبانی شود، حتی بدتر من را بیرون کنند و من... صدای حاج اکبر که میآید پنهان شدن میان این درختها و برگها. دیگر فایده ندارد. یاسمن !بابا جان! -من اینجام، حاج بابا. جمیله خوب میگفت، آن وقتی که حسابی کیفش کوک بود: »دخترجون، پیشونی نوشتت هرچی هست از پشت بابات که میری شکم ننه ت همراهته، بالا بری پایین بیای نهایت یه خونه بالاتر، ولی همونه، باهاش بساز و چموشی نکن.« -اینهمه صدات میکنم جواب نمیدی؟ او رودررویم است و حاج بابا روی ایوان دستها گره زده پشت کمر. خجالت زده سر پایین می اندازم. من را چه به یاغیگری،محراب از سرم هم زیاداست. مگر ٔ اولش قرار نبود بشوم صیغه حاج اکبر؟ اما حالا شده ام زن موقت حاج محراب، جوان است و خوش برورو. منتظر چه هستم؟ که ولم کند؟ که بروم دنبال کار؟ که... -ببخشید... تکرار نمیشه، آقا. -اومدی دنبال جوجه کلاغ؟ میخندد،متعجب نگاهش میکنم، انتظار عصبانیتش را داشتم. -نه به خدا، فقط... فقط یه کم هوا بخورم. فاصله اش را حفظ میکند. - برو ناهارتو بخور، من برم مغازه. برای شب میدم شاگردم جوجه بیاره همونجا ته حیاط آتیش روشن میکنم کباب کنیم... دوست داری؟ شرمنده از رفتار زشتم هستم، باید جوابش را میدادم. -کبابم هست؟ ازدهانم میپرد، من عاشق گوشت کباب شده ام، این را در این خانه فهمیدم. قبلش حتی اگر هم بود فقط بویش برایدمن بود و دودش. زیر نگاه حاج بابا از پله بالا میروم،گوشتم میفرستم... برو بالا سرده. ساکت است، اما نباید خیلی طول بکشد، دیگر میشناسمش، این مدل سکوت بعدش حرف هست. محراب میرود و من میمانم و حاج اکبر. ٔبیا ناهارتو بخور، بعد یه کم اختلاط کنیم. صدای گریه فاطیما می آید. خیلی طول نمیکشد که در آغوش پدرش بیرون می آید. - بچه را برعکس روی دست تکان میدهد. حاج بابا او را از دستش میگیرد. برو با سمیه استراحت کنین، شیرشو که خورده، نصف من، نصف یاسمن میگردونیمش... نه؟ به من نگاه میکند، انتظار دارد واقعا این کار را کنم؟ امین لبخندی شیطنت آمیز دارد. - خدا خیرتون بده، حاجی! برم شیشه و متعلقاتشو بیارم تا دو ساعت دیگه شیر نمیخواد، فقط کنار دستش باشین حله. از خداخواسته است، این چند روز خسته شده‌اند. سمیرا هم که غوز بالا ی غوز شد. -برید من کمک میکنم. تردید دارم، اما بالاخره باید من هم کمکی کرده باشم. سبزی پلو با ماهی را میکشم. حاج اکبر هنوز نوه اش را در آغوش دارد، غذای خوشمزه ای برای من گرسنه است. فکرم درگیر حرفهاییست که حاج اکبر میخواهد بزند. محراب که عادی بود،حتی با وجود رفتارهای من. تصمیمم را میگیرم، سرکشی و ناز و ادا برای من نیست،منی که اگر اراده کنند بیرونم کنند حتی دیگر در این محله هم امنیت ندارم. میز را جمع میکنم، ظرفها داخل سینک است. دستکشها سایزشان بزرگ است با باندپیچی میتوانم ظرفها را بشویم. - غذات رو خوردی، بابا؟ از بچه در آغوشش خبریدنیست. -بله، فاطیماکجاست؟ - گذاشتم تو اون نمیدونم چیه تکون میخوره، خوابید... حالا خودم و خودتیم. پشت میز مینشیند. من هم مشغول ظرفها میشوم. کف دستم زق زق میکند. -به آقامحراب گفتم دست از سرت برداره. به درد هم نمیخورید... اونجور که من فکر میکردم نشد اوضاع. ته دلم خالی میشود. یخ میکند سینه ام. دستانم میلرزد. حالا که من تصمیم گرفته ام راه بیایم؟ سکوت بعدش انگار هزار سال است. -باباجان! نظرت همین بود دیگه...؟ قرار نیست از یه چاه درت بیارم،بندازمت تو چاه دیگه... نه که برای بچه م بد باشی، اما میبینم که دلت باهاش نیست.انگار چیزی پشت زانویم میزند که به زور جلوی سینک ظرفشویی می ایستم. شده ام عروسک در دست بقیه. حالت خوبه، یاسمن؟ آخرش چه میشود؟کاش مانده بودم در همان وضع سابق. - خوبم. اما نیستم، حالم بد است، رو به مرگم با این تصمیمهایی که دیگران میگیرند و من از سر بی پناهی باید بگویم چشم. 🔸•••••♥️°°°°♥️••••🔸 《》 قسمت قبلی 《》 (این داستان مختص کانال همسران بهشتی است کپی آن اکیدا ممنوع میباشد ) •••♥️°°°@hamsarane_beheshti °°°♥️•••
↴⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣ ⁣ صداقت مثل یک نخ نامرئی طلایی تمام نیازهای دیگه را به یکدیگر وصل میکند. قبل از ازدواج اطلاعات صادقانه‌ و دقیقی در مورد وضعیت کنونی و برنامه آینده را مطرح کنید. ╰─► @hamsarane_beheshti
🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸 @Hamsarane_Beheshti 🔹🔸🔹🔸🔹🔸 به تعبیر رابرت بلای در کتاب مرد مرد ، سه خطر در سفر زندگی ، مرد را تهدید می کند : بی حسی، خامی و بی عملی مردانی هستند که به واسطه تلاش مدرنیته برای نرم کردن آنها، نرم مانده اند. او ظاهرا به زن احترام می گذارد اما از درون بی عمل است. او از درون نسبت به زخم هایش بی عمل می شود و برای آنها تلاشی نمی کند. مانند آرامش یک برده. افکار خوب، جوش و خروش هایی که انسان در نوجوانی داشته است، همگی محو شده اند. آنها مردانی هستند که برای جبران بی عملی خود در خانه، برای کار خود وقت چندبرابر می گذارند. مردانی هستند که خشمشان تبدیل به سکوتی تلخ می شوند. آنها از وظایف پدری (مانند وضع دیسیپلین) چشم پوشی می کنند. در چنین خانه هایی مادران نقش مرد خانه را بازی می کند. هر مردی نیاز دارد گاهی زنی فانوسی جلوی او بگیرد و او را ببیند، هر زنی هم نیاز دارد مردی به او بگوید بس است. هر زنی نیاز دارد مردی محکم او را بغل کند و او را نگه دارد. شاید ظاهرش دیکتاتوری باشد. اما زن به خاطر زن بودنش،خیلی پراکنده و پخش است ونیاز دارد که مردی، این پراکندگی را جمع کند. انسجام و متمرکز شدن مال آنیموس است. اگر هم زنی مردی در زندگی اش نیست، زنان این انرژی را باید از آنیموس درونشان بگیرند. 🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸 @Hamsarane_Beheshti 🔹🔸🔹🔸🔹🔸
↴⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣ ⁣هیچ وقت جلوی همسرتون جواب یا خواهر شوهر یا اعضای خانوادش رو با تندی و عصبانیت ندین. اینطوری ممکنه حق رو به خانواده اش بده گاهی با بزرگواری کردن یا کردن و یا آروم جواب دادن بهتره همسرتون هم متوجه بزرگواری شما میشه، البته اگر خدای نکره دایمی اذیتتون میکنن یا چیز هایی میگن که ناراحتتون میکنه سکوت دائمی هم خوب نیست. چون اینجوری ممکنه حق رو به خودشون بدن و به کارشون ادامه بدن ╰─► @hamsarane_beheshti
🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸 @Hamsarane_Beheshti 🔹🔸🔹🔸🔹🔸 در زندگی نمی شود هر کسی راه خودش را برود ! اصلاً آدم ها چرا با هم می کنند ؟! 🔹در ازدواج ما با هم یک می کنیم که معنای این توافق این نیست که هر کاری که من می خواهم یا هر کاری که تو می خواهی می توانیم انجام دهیم البته یک جاهایی هر کسی می تواند کار خودش را بکند ، مثلا شما کفش خودتان را می‌پوشید ، او هم کفش خودش را می پوشد . 🔹ولی روزی که می خواهید به مهمانی بروید ماجرا این است که دوتایی باید با هم به توافق برسید که این مهمانی را بروید یا نه ؟ 🔹ولی اگر شما تصمیم گرفتید هر کسی به آن مهمانی که خودش دوست دارد برود دیگر ازدواج معنا پیدا نمی کند ! 🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸 @Hamsarane_Beheshti 🔹🔸🔹🔸🔹🔸