♥️
👤 استاد حبشی
#سوال: سلام شبتون بخیر اقای دکتر ما هرروز سر یهچیزی درگیری و بحث داریم، شوهرم میگه میخوام خونهای که مامانم شهرستان داره رو بفروشم، اینجا زمین بخرم، بعد با پول خودم خونه بسازم؛
گفتم حتما با مادرت تو یه ساختمون باشیم (چون قبلا هم میگفت یهجا اجاره کنم ۲واحد کنار هم یا بالا پایین، با مامانم باشیم) گفت اره دیگه منکه نمیتونم مادرمو ولش کنم باید زیر پر و بال خودم باشه، گفتم نه من نمیام اونایی که رابطه خوبی داشتن عروس و مادرشوهر از زندگی تو یه ساختمون و نزدیک هم #ناراضی بودن، حالا من بااینکه از مادر و خواهرات دور بودم تا تونستن اذیت کردن، نیش و کنایه زدن وتهمت خراب بودن وهزارتا حرف زدن و ازارم دادن، اونوقت چجوری من تو یه ساختمون تحمل کنم این رفتارا رو
میگه بهشون میگم رفت و آمد نکنن، گفتم همچین چیزی غیر ممکنه توهم همچینکاری نخواهی کرد فقط واسه راضی کردن داری میگی؛ مادرش جوونه ۴۵ سالشه نیاز ب تر و خشک نداره از نظر تنها نبودن هم دختراش دائم پیشش هستن، حتی وقتی پدرشوهرم زنده بود دایم پیش هم بودن،
بهش میگم من نمیام تو یه ساختمون هیچ مشاوری تایید نمیکنه ک عروس و مادرشوهر تو یه ساختمون باشن ولی قانع نمیشه، میگه هنوز که شروع نکردم ولی مطمئن شم خونه ساختن صرف داره اینکا رو میکنم
#پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم برای چیزی که هیچ تصمیم جدی و عملی وجود ندارد، چه هزینه های روانی بیجایی خرج میکنید..!! و چطور به تقابل با همسر مشغول میشوید..!! بجای این بحث کردنها، کافی بود بگویید:
👈🏻 دیده ام اگر یک زمانی ضرورت پیدا کند که من در کنار خانواده همسر زندگی کنم، تواناییاش را در خودم نمیبینم.
♥️