eitaa logo
سبک زندگی همسران
121 دنبال‌کننده
6.5هزار عکس
2.2هزار ویدیو
6 فایل
https://eitaa.com/hamsaraneh15739 🌱❤️کانال سبک زندگی همسران برای زندگی بهتر با آرامش بیشتر برای شما عزیزان❤️🌱 این کانال را به دوستان خود معرفی کنید و در اجر معنوی آن شریک باشید 🌱❤️🌱❤️🌱❤️🌱❤️
مشاهده در ایتا
دانلود
7.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پادزهر تنبلی چیه ؟....🚶🏻‍♀🚶🏻‍♀🚶🏻‍♀
سیاست زنانه دااااد نزن ... 👈خانم جان، با شما هستم ... داد نزن!🤫 🦋 زن مظهرجمال خداست و مرد مظهرجلال. و باطن مردان از زن خشن، و باطن زنان از مرد ضعیف، بیزار است. وقتی جای مرد و زن، در خانه عوض شده، و زن مظهر قدرت خانه می‌شود؛ تنفر و پشیمانی جای عشق و عاطفه را می‌گیرد! نرمش و سکوت، حتی در زمانی که حق با شماست، شأن زنانه و روح لطیف شما را، حفظ خواهد کرد.💕 از امروز، حواست به تُنِ صدایت بیشتر باشد ...💓
🌸🍃بخش بزرگی از یک پدر خوب بودن، همسر خوب بودن است! •هنگامی که یک مرد، انرژی مثبتی به خانم خود منتقل کند، خانمش نیز این انرژی را به فرزندان و شوهر خود منتقل خواهد کرد.
❤️مشورت به جای دستور 💐خانم‌ها دقت کنید یکی از قالب های کلامی که برای مردان خوشایند نیست و اقتدار او را خدشه‌دار می‌کند دستوری و تحکّمی حرف زدن است. 💐بهترین کار‌ این است جملات امری یا دستوری خود را به مشورت و نظرخواهی تبدیل کنید. 🌷مثلا بجای اینکه به مردتان بگویید: "کمد رو بذار این طرف اتاق! بگویید: نظرت چیه کمد رو بذاریم اینجا؟ کلمه‌ی نظرت چیه و امثال آن را فراموش نکنید...
🍃🌹دعا و زیارت روز چهارشنبه🌹🍃 🌹*دعاى روز چهارشنبه‏* بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي جَعَلَ اللَّيْلَ لِبَاساً وَ النَّوْمَ سُبَاتاً وَ جَعَلَ النَّهَارَ نُشُوراً لَكَ الْحَمْدُ أَنْ بَعَثْتَنِي مِنْ مَرْقَدِي وَ لَوْ شِئْتَ جَعَلْتَهُ سَرْمَداً حَمْداً دَائِماً لاَ يَنْقَطِعُ أَبَداً وَ لاَ يُحْصِي لَهُ الْخَلاَئِقُ عَدَداً اللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ أَنْ خَلَقْتَ فَسَوَّيْتَ وَ قَدَّرْتَ وَ قَضَيْتَ وَ أَمَتَّ وَ أَحْيَيْتَ‏ وَ أَمْرَضْتَ وَ شَفَيْتَ وَ عَافَيْتَ وَ أَبْلَيْتَ وَ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَيْتَ وَ عَلَى الْمُلْكِ احْتَوَيْتَ‏ أَدْعُوكَ دُعَاءَ مَنْ ضَعُفَتْ وَسِيلَتُهُ وَ انْقَطَعَتْ حِيلَتُهُ‏ وَ اقْتَرَبَ أَجَلُهُ وَ تَدَانَى فِي الدُّنْيَا أَمَلُهُ‏ وَ اشْتَدَّتْ إِلَى رَحْمَتِكَ فَاقَتُهُ وَ عَظُمَتْ لِتَفْرِيطِهِ حَسْرَتُهُ‏ وَ كَثُرَتْ زَلَّتُهُ وَ عَثْرَتُهُ وَ خَلُصَتْ لِوَجْهِكَ تَوْبَتُهُ‏ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ خَاتَمِ النَّبِيِّينَ وَ عَلَى أَهْلِ بَيْتِهِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ‏ وَ ارْزُقْنِي شَفَاعَةَ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ‏ وَ لاَ تَحْرِمْنِي صُحْبَتَهُ إِنَّكَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ‏ اللَّهُمَّ اقْضِ لِي فِي الْأَرْبَعَاءِ أَرْبَعاً اجْعَلْ قُوَّتِي فِي طَاعَتِكَ وَ نَشَاطِي فِي عِبَادَتِكَ‏ وَ رَغْبَتِي فِي ثَوَابِكَ وَ زُهْدِي فِيمَا يُوجِبُ لِي أَلِيمَ عِقَابِكَ إِنَّكَ لَطِيفٌ لِمَا تَشَاءُ. 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 🌹*زیارت  امام موسى بن جعفر و امام رضا و امام محمد تقي و امام علي النقي عليهم السلام در روز چهارشنبه * السَّلاَمُ عَلَيْكُمْ يَا أَوْلِيَاءَ اللَّهِ السَّلاَمُ عَلَيْكُمْ يَا حُجَجَ اللَّهِ‏ السَّلاَمُ عَلَيْكُمْ يَا نُورَ اللَّهِ فِي ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ‏ السَّلاَمُ عَلَيْكُمْ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ عَلَى آلِ بَيْتِكُمْ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ بِأَبِي أَنْتُمْ وَ أُمِّي‏ لَقَدْ عَبَدْتُمُ اللَّهَ مُخْلِصِينَ وَ جَاهَدْتُمْ فِي اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ حَتَّى أَتَاكُمُ الْيَقِينُ‏ فَلَعَنَ اللَّهُ أَعْدَاءَكُمْ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ أَجْمَعِينَ وَ أَنَا أَبْرَأُ إِلَى اللَّهِ وَ إِلَيْكُمْ مِنْهُمْ‏ يَا مَوْلاَيَ يَا أَبَا إِبْرَاهِيمَ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ يَا مَوْلاَيَ يَا أَبَا الْحَسَنِ عَلِيَّ بْنَ مُوسَى‏ يَا مَوْلاَيَ يَا أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍ‏ يَا مَوْلاَيَ يَا أَبَا الْحَسَنِ عَلِيَّ بْنَ مُحَمَّدٍ أَنَا مَوْلًى لَكُمْ مُؤْمِنٌ بِسِرِّكُمْ وَ جَهْرِكُمْ مُتَضَيِّفٌ بِكُمْ فِي يَوْمِكُمْ هَذَا وَ هُوَ يَوْمُ الْأَرْبِعَاءِ وَ مُسْتَجِيرٌ بِكُمْ‏ فَأَضِيفُونِي وَ أَجِيرُونِي بِآلِ بَيْتِكُمُ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ.‏ 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 🌹*چهارشنبه* ذکر : یا حی و یا قیوم ۱۰۰ مرتبه سوره : الجن ذکر ویژه : یا متعال ۵۱۴ مرتبه https://eitaa.com/joinchat/936575181C3c5f48ded6 🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 روز چهارشنبه *ختم 5دعاي فرج هديه به مولاي عزيزمان امام مهدي عليه السلام به نيت سلامتي و تعجيل در ظهورشان و جز ياران وفادار ايشان باشيم *🌺 ان شاءالله به زودي چشممون به جمال پرنورشان روشن شود 🌺
🌹دختر باران🌹 به لقمه ی کوچک توی دستم نگاه کردم داخل دهانم گذاشتم. هنوز لقمه رو قورت نداده بودم باز صدای زنگ گوشیم بلند شد بدون اینکه شماره رو نگاه کنم جواب دادم. _هوم؟ همون لحظه لقمه رو قورت دادم. _بله ؟! الو؟! لالی ؟ صدایی مردانه و ترسناک داخل گوشم پیچید. *از دخترهای شیطون خوشم میاد. پوزخندی زدم. _منم از خیلی چیزها خوشم میاد اما قرار نیست مثل دیوونه ها گوشی بردارم به این و اون خبر بدم.کپه لالا دکمه قطع تماس رو زدم گوشی رو کامل خاموش کردم. محمدجواد یا هرکس دیگه ای اگر باهام کار داشت می دید گوشی رو جواب نمی‌دم به تلفن خونه زنگ می زدند. می دونستم محمدجواد منتظر هست تا من باهاش تماس بگیرم ولی این بار محمدجواد باید زنگ می زد چون عادت کرده بود به فراموش کردن من شده بودم اولویت دوم،اول کارش بعد من، این دوست نداشتم. 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 هرگونه کپی برداری حرام شرعی است.🔥 با عرض پوزش پنجشنبه ها و روزهای تعطیل پارت گذاری انجام نمیشه
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹دختر باران🌹 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 صدای زنگ تلفن بلند شد مجبور بودم برای برداشتنش طرف پذیرایی برم. بدون عجله گوشی رو برداشتم. _بله؟ صدایی مثل همون شخصی که به گوشیم زنگ زده بود گفت: فکر کردی شماره ی خونه ات رو ندارم؟ _کیارش میدونم تویی حالا خوب گوش هات رو باز کن من از اون سیا که اخم هاش رو دیده بودم نمی ترسیدم تو که تنها تصویری که ازت توی ذهنم هست یه بچه ی چاق قد کوتاه با صورت پر از جوش هست که کافی بود بهش حرف بزنن زار زار صدای نکره ی گریه اش بلند بشه و آب دماغش از اون طرف سرازیر بشه. پس زیاد تلاش نکن. با خنده ادامه دادم: مگر اینکه بتونی اون تصویر ضایع خودت رو از ذهنم پاک کنی. صدای خنده ی ترسناکی توی گوشی پیچید. *علاوه بر شیطون پررو هم هستی گریه ها و التماس هات رو به سیامک یادت رفته؟ یا... با عصبانیت حرفش قطع کردم. _نه یادم نرفته ولی اون مریم از شانس گند تو مرده پس خوب حواست رو جمع کن سریع گوشی رو قطع کردم. چاقویی برداشتم داخل اتاق رفتم،در رو قفل کردم خوابیدم. برام جالب بود احساس ترسی که جلوی واکنش نشون دادنم رو می گرفت از بین رفته بود و یک مریم جدید درونم زندگی می کرد کسی که حمله شده بود بهترین دفاعش. 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 هرگونه کپی برداری حرام شرعی است.🔥 با عرض پوزش پنجشنبه ها و روزهای تعطیل پارت گذاری انجام نمیشه
🌹دختر باران🌹 روی تخت دراز کشیدم و آروم بدون هیچ فکری خیلی راحت چشم هام بسته شد. برای نماز صبح بیدار شدم،دیگه خوابم نمی رفت برای همین کتابم برداشتم شروع به دوره کردم. برای خودم ساندویچ خیار و گوجه ای درست کردم وسایلم رو برداشتم و طرف مدرسه راه افتادم. اتوبوس رو ترجیح می دادم و چون زود راه افتاده بودم نگران دیر رسیدن به مدرسه نبودم. توی ایستگاه اتوبوس ایستاده بودم که ماشین دوویی جلوم نگه داشت صدای آشنایی گفت: سلام خانم ناظری بفرمایید برسونمتون. کمی خم شدم بدون هیچ لبخند و تغییر در صورتم با کمال جدیت جواب دادم. _سلام آقای شهرابی ممنون خودم میرم. *بفرمایید خانم تعارف نکنید. _ممنون تعارف ندارم این طوری راحت ترم. شهرابی که معلوم بود توی ذوقش خورده گفت: هر طور راحتین پس با اجازه به جناب سرهنگ سلام برسونید،خدانگهدار. منتظر نشد جوابش رو بگیره ماشین حرکت کرد و رفت. زیر لب گفتم: خداحافظ الهی دیگه نبینمت. توی همین فکرها بودم اتوبوس ایستاد، سوار اتوبوس شدم. 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 هرگونه کپی برداری حرام شرعی است.🔥 با عرض پوزش پنجشنبه ها و روزهای تعطیل پارت گذاری انجام نمیشه
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹دختر باران🌹 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 سیامک باعث شده بود تا آخر عمرم به چشم های خودم هم اعتماد نکنم از نظرم بی اعتماد بودن به دیگران باعث می شد تا کمتر آسیب ببینی. با یادآوری سیامک اخم می کنم. او مرده بود و من رو با خاطرات تلخش رها کرده بود در دل از خدا خواستم آتش عذابش رو بیشتر کنه. نفس عمیقی می کشم هوای خرداد کم کم نشون میده که تابستان نزدیک هست برای من چه چیزی شیرین‌تر از یک تعطیلات اما با به یاد آوردن اینکه جناب سرهنگ دستور داده پیش دانشگاهی رو جهشی بخونم آه از ته دلی میگم. اتوبوس داخل ایستگاه نگه می داره پیاده میشم و طرف مدرسه راه می افتم. احساس می کنم کسی داره تعقیبم می کنه. پوزخندی میزنم واقعا کیارش فکر کرده من مریم قبل هستم؟ کوچه مدرسه شلوغ هست دفعه ی قبل اگر پسر رو داخل کوچه ی خلوت می زدم کارم به کلانتری نمی کشید نزدیک ترین کوچه رو انتخاب می کنم سر کوچه می ایستم به دیوار تکیه می زنم چشم هام می‌بندم،پای راستم جلو میدم و بعد از چند ثانیه صدای افتادن کسی باعث می شه چشم هام رو باز کنم با دیدن محمد جوادی که روی زمین افتاده هین بلندی می گم. سریع بلند میشه تمام لباسش خاکی شده تند تند شروع می کنم لباسش رو تکوندن. جرات اینکه توی صورتش نگاه کنم ندارم. با صدای محکم و ناراحتش کمی عقب میرم. -بسه. 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 هرگونه کپی برداری حرام شرعی است.🔥 با عرض پوزش پنجشنبه ها و روزهای تعطیل پارت گذاری انجام نمیشه
🌹دختر باران🌹 _نمی دونستم تویی فکر کردم کسی می خواد مزاحم بشه. ترجیح میدم سمت دیگه ای نگاه کنم هنوز از دستش ناراحتم خودش هم این رو از رفتارم متوجه شده بود. -بدون من خونه خوش گذشت؟ _مگه من مثل تو هستم ؟! جایی که تو نباشی بهم خوش بگذره و تو رو یادم بره؟ الان هم امتحان هام داره شروع می شه دوست داری بمون با هم بریم خونه اگر نه تو برو من خودم میام. -ماشین تو پارکینگ سر خیابون پارک کردم امتحانت تموم شد بیا اونجا. سرم تکون دادم ،طرف مدرسه حرکت کردم. تا مدرسه راهی نمونده بود که علی و سحر هم همون موقع رسیدند علی اخم کرده بود و سحر در حالی که اشک هاش رو پاک می کرد از ماشین پیاده شد داخل مدرسه رفت. علی ماشین کنار پام نگه داشت. *سلام بر ماده شیر. _علیک سلام برو مزاحم نشو. *بچه چقدر روت زیاده _بچه توی قنداقه منتظر قند داغه، بکش کنار باد بیاد دایی 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 هرگونه کپی برداری حرام شرعی است.🔥 با عرض پوزش پنجشنبه ها و روزهای تعطیل پارت گذاری انجام نمیشه
💎امام جواد علیه السلام : ⚜سه چیز است که هر کس مراعات کند ، پشیمان نگردد : عجله نکردن  مشورت  توکل بر خدا 📚 مسند الامام الجواد ، ص ۲۲۷