eitaa logo
سبک زندگی اسلامی همسران
19.1هزار دنبال‌کننده
10.8هزار عکس
2.1هزار ویدیو
16 فایل
🌹🍃🌹🍃🌹🍃 ❤️پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله: 🍃🌹در اسلام هيچ بنايى ساخته نشد كه نزد خداوند عزّ و جلّ محبوبتر و ارجمندتر از ازدواج باشد.🌹🍃 🔴 تبلیغات و پیشنهادات «مشاوره همسرداری» http://eitaa.com/joinchat/603586571C7ac687810f
مشاهده در ایتا
دانلود
✨🍮🍮 مدتی گذشت با مستی های بی خبرانه پدر.. سکوتِ آزار دهنده مادر.. قهوه ها وملاقاتهای عثمان. عثمانی که وقتی از شرایط و حالات مادر برایش گفتم با چشمانی نگران خواست تا برای معالجه نزد پزشک ببرمش و من خندیدم..عثمانی که وقتی با دردهای گاه و بی گاه معده ام مواجهه میشد، با نگرانی، عصبی میشد که چرا بی اهمیت از کنارِ خودم میگذرم و من میخندیدم.. عثمانی که یک مسلمان بود و عاشقِ چای… و من متنفر از هر دو.. و او این را خوب میدانست.. آن شب بعد از خیابانگردی های اجباری با عثمان، به خانه برگشتم.. همان سکوت و همان تاریکی.. برای خوردن لیوانی آّب به آشپزخانه رفتم که صدای باز و سپس کوبیده شدنِ در خانه بلندشد. پدر بود. مثله همیشه مست و دیوانه. خواستم به اتاقم بروم که صدایش بلند شد، کشدار و تهوع آور ( سااا..را.. صبر کن.. ) ایستادم. نگاهش کردم. این مرد، اسمم را به خاطر داشت؟ تلو تلو خوران دور خودش میچرخید ( دختر.. چقدر خوشگل شدی .. کی انقدر بزرگ شدی؟) دست به سینه، تکیه زده به دیوار نگاهش کردم. این مرده چهار شانه و خالی شده از فرط مصرف الکل، هیچ وقت برایم پدری نکرد.. پس حق داشت که بزرگ شدنم را نبیند.. جرعه ای دیگر از شیشه اش نوشید ( چقدر شبیه اون مادر عفریته ای.. اما نه.نیستی.. تو مثه من سازمانو دوس داری نه؟؟ مثه من عاشق مریم و رجوی هستی..) تمام عمرش را مدام در صورت خودش تف انداخت.. سازمان.. قاتلی که برادر و آسایش و زندگی و زن و بچه اش را یکجا از او گرفت.. دانیال چقدر شبیه این مرد بود، قد بلند و هیکلی، او هم ما را به گروه و خدایِ قصابش فروخت تعادل نداشت (سارا.. امروز با چندتا از بچه های سازمان حرف زدم.. میخوام هدیه ات کنم به رجوی بزرگ.. دختر به این زیبایی، هدیه خوبی میتونه باشه.. اونقدر خوب که شاید رجوی یه گوشه چشمی بهم بندازه..) تهوع سراغم را گرفت. انگار شراکت در ناموس از اصول مردانِ این خانه بود. حالا حرفهای صوفی را بهتر باور میکردم. پدری که چوب حراج به زیبایی های دخترش بزند، باید پسری مثل دانیال داشته باشد. جملات صوفی در گوشم تکرار شد. جملاتی که از نقشه های دانیال برای رستگاریم در جهاد نکاح میگفت.. انگار پدر قصدِ پیش دستی کردن را داشت.. مست وگیج به سمتم می آمد و کریه میخندید.. بی حرکت و سرد نگاهش کردم. چرا دختران مردی به نام پدر را دوست دارند؟ چه فرقی بود میان این مرد و عابرانِ تا خرخره خورده ی کنارِ رودخانه؟؟ هر چه نزدیکتر میشد، گامی به عقب برنمیداشتم. ترسی نمانده بود تا خرج آن لحظات کنم.. سر تکان دادم و به سمت اتاقم رفتم که دستم را از پشت کشید ( کجا میری دختر.. صبر کن.. بذار دو کلمه اختلاط کنیم.. باید واست از سازمان و وظایفت در مقابل رجوی بگم.. اون تمام زندگیشو صرفِ رستگاری خلق کرده.. خلقِ بی عاطفه.. خلقِ قدرنشناس.. اما من مثه بقیه نیستم.. تو رو.. پاره تنمو بهش هدیه میدم..) http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb @hamsardarry 💕💕💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨﷽✨ 🌿⃟🌿🌸🌿⃟🌿 🍃یک باغ سلام 🌷یک جهان زیبایی 🍃یک تبسم ناز تنی سالم 🌷یک دل خوش و صبحی زیبا 🍃دنیا دنیا آرزوهای قشنگ 🌷هدیه من برای شما 🍃 ســـــــلام 🌷صبح زیبای پنجشنه تون بخیر 🍃🌸🍃🌸 http://eitaa.com/joinchat/5636108Ce03add5e68 @kodaknojavan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‍ پنج شنبه است و ياد درگذشتگان😔 🕯اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَاتِ 🕯 🙏 التماس دعا 🙏 🕯✨🕯✨🕯 🕯 چه بسیار افرادی که به فردا نرسیدند... خدایا🙏 🕯پایان‌ِمون رو به عاقبت بخیری برسان 🙏 🕯برای شادی روح همه عزیزان سفرکرده 🕯بخوانیم فاتحه و صلوات🙏 روحشون شاد و یادشون گرامی 🙏 http://eitaa.com/joinchat/895811586C49e74b8074 @kodaknojavan
❤️🍃❤️ 🙏محترمانه هم می‌شود اختلافات زناشویی را حل کرد. 👈می‌توانیم با همسرمان اختلاف داشته باشیم ‼️ بدون اینکه دعوا کنیم. ✍آرامش در گفتگو درباره مشکلات تنها کلیــــــــ🔑ــــــــد حل اختلافات است. http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb @hamsardarry 💕💕💕
❤️🍃❤️ ‼️ برای رضایت شوهر خودتو به خنگی نزن _ واقعیت ظاهر تو عوض نکن🙄🐌 _ اینجوری نگو : میزاری با دوستام برم بیرون ؟ اینجوری بگو: دارم با دوستام میرم بیرون نظرت چیه ؟!🙂👌🏻 _ هیچ وقت نگو مامانم یا فلان دوستم گفته بگو خودم به نتیجه رسیدم😌 _ فرتی گریه نکن اینجوری اعتبار اشکت پایین میاد😭❌ ❤️ رگ خواب شوهر تو بلد باش ‼️پشت هم از شوهرت انتقاد نکن http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb @hamsardarry 💕💕💕
❤️🍃❤️ ❤️ مردان بنده محبت هستند و نیروی محبت می‌تواند آنها را به هر کاری ترغیب کند. 👌حال تصور کنید مردی خسته وارد خانه می‌شود با آغوش گرم همسر و یک استکان چای و چند جمله دلنشین مواجه شود ❤️ این حجم از محبت به راحتی خستگی چندین ساعته مردان را از تن آنها بیرون خواهد کرد. ❤️ خلق خوش، ظاهر آراسته، مهربانی در کلام، درک خستگی‌ها، سوال پیچ نکردن و... 👌از راس اموری است که در هنگام ورود یک مرد خسته باید مورد توجه قرار گیرد. http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb @hamsardarry 💕💕💕
❤️🍃❤️ 💟 نکته مهم اینکه اگر از سمت همسرتان دریافت می کنید ‼️ هیچ وقت شروع نکنید از همون اول انتقاد بکنید 😬 ⁉️ چرا رنگ قرمزش نگرفتی ،😬 ⁉️چرا مثلا کوتاه ترش را نگرفتی،😬 ⁉️ چرا اینجوری نگرفتی .😬 👈با کمال میل هدیه ایشان را بپذیرید سعی کنید حداقل چند بار حتی اگه خوشتان نیامد از آن استفاده بکنید، ❌ هیچ وقت هدیه همسرتان را به کسی نبخشید؛ به دلیل اینکه اندازه تان نیست یا از رنگش خوشتان نمیاد بخواهید به کسی ببخشید؛ حتی اگه اندازه تان نبود یا حتی از رنگش هم نیامد فکر اینکه بخواهید بروید مغازه و آن را تعویض بکنید را از سرتان بیرون بیاورید. 😔😬😫 😄😄با کمال میل و با هیجان خاصی هدیه همسرتان را قبول بکنید. http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb @hamsardarry 💕💕💕
هدایت شده از  #ایده‌متن‌عشقولانه💌
I'm the one who's devoted to your heart by all means من همونم ڪہ❣ تمامم شده وقفِ دل تُ:)😍😘💕❣💕 😍😍😍 http://eitaa.com/joinchat/898629634C9ee73304e1
✨🍮🍮 قدرت دستان مادر،هر دوی ما را به سمت زمین پرتاب کرد.اما صدای تکه تکه شدنِ شیشه ی الکلِ پدر،زودتر از شوکِ پرتاب شدن،به گوشم رسیدم.پدرنقش زمین بود ومن نقشِ سینه اش..این اولین تجربه بود..شنیدنِ ضربانِ قلبِ بی محبت مردی به نام بابا.. آنالیز ذهنم تمام نشده بود که به ضرب مادر از جایم کنده شدم.رو به رویم ایستاد و بی توجه به مردِ بیهوش ونقش زمینش، بیصدا براندازم کرد.سپس بدونِ گفتنِ حتی کلمه ای راهی اتاقش شدو در را بست.گیج بودم. از حرفای پدر..از زمین خوردن..از شنیدن صدای تپشهای ضعیف و یکی در میان..از برخورد مادر بالای سرش ایستادم..دهانش باز بودو بوی الکل از آن فاصله،بازهم بینی ام را مچاله میکرد.سینه اش به سختی بالاو پایین میرفت. وسوسه شدم.به بهانه ی اطمینان از زنده بودنش. دوباره سینه و صدای ضربانش را امتحان کردم.کاش دنیا کمی هم با من دوست میشد. گوشهایم یخ زد.. تپیدنهایش بی جان بود و بیخبر از ذره ای عشق.همان حسی که اگر میدیمش هم نمیشناختم.روی دو زانو نشسته،نگاهش کردم.انگار جانهایش داشت ته میکشید.. نمیدانستم باید چه احساسی داشته باشم..نگرانی..شادی..یا غمگینی..اصلا هیچ کدامشان نبود و من در این بین فقط با خلاء،همان همزاد همیشگیم یک حس بودم. چندثانیه خیره به چشمان بسته اش ماندم.گوشیم زنگ خورد.یک بار.. دوبار..سه بار..جواب دادم.صدای عثمان بلند شد(چرا جواب نمیدی دختر..) با بی تفاوت ترین لحن ممکن،زل زده به آخرین نفسهای زورکیِ پدر،عثمان را صدا زدم (عثمان..بیا خونمون..همین الان) گوشی را روی زمین انداختم.. مدام و پشت سرهم زنگ میخورد.اما اهمیتی نداشت. عقب عقب رفتم. تکیه زده به دیوار،چانه ام را روی طاقچه ی زانوانم گذاشتم.یعنی این مرد در حال مرگ بود؟چرا ناراحت نبودم؟چرا هیچ وقت برایمان پدری نکرد؟چرا سازمان و رجوی را به همه ی زندگیش ترجیح داد؟هیچ وقت زندگی نکرد..همانطور که به ما هم اجازه ی زندگی نداد..حالا باید برایش دل میسوزاندم؟دیگر دلی نداشتم که هیزمِ سوزاندنش کنم..صدای زنگ در بلند شد.در را باز کردم.عثمان بود.با همان قد بلند و صورتِ سبزه اش.. نفس نفس زنان با چشمانی نگران به سمتم خم شد(چی شده؟طوریت شده؟) کلماتش بریده بریده بود و مانند همیشه نگران..(سارا با توام.. تموم راهو دوییدم..حالت خوبه؟)به سمت پدرم رفتم (بیا تو..درم ببند) پشت سرم آمد.در رابست. وقتی چشمش به پدرم افتاد خشکش زد (سارا ..اینجا چه خبره؟ چه بلایی سرش اومده) سرجای قبلم نشستم. (مست بود..داشت اذیتم میکرد..مادرم هلش داد..) فشاری که به دندانهایش میآورد چانه اش را سخت نشان میداد. بیصدا و حرف آرام به سمت پدر رفت. نبضش را گرفت گوشی را برداشت و با اورژانس تماس گرفت ادامه دارد... http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb @hamsardarry 💕💕💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨﷽✨ ☕️🌸🍃 آرزو می‌کنم دقایق امروز بـراتون سرشـار از عــشق💖 سلامتی برکت وتندرستی باشه... و به هر آنچه آرزویش را دارید برسید آدینه تون سرشار از دعای خیر....🌸🙏 http://eitaa.com/joinchat/5636108Ce03add5e68 @kodaknojavan