eitaa logo
سبک زندگی اسلامی همسران
19.5هزار دنبال‌کننده
10.5هزار عکس
2هزار ویدیو
16 فایل
🌹🍃🌹🍃🌹🍃 ❤️پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله: 🍃🌹در اسلام هيچ بنايى ساخته نشد كه نزد خداوند عزّ و جلّ محبوبتر و ارجمندتر از ازدواج باشد.🌹🍃 🔴 تبلیغات و پیشنهادات «مشاوره همسرداری» http://eitaa.com/joinchat/603586571C7ac687810f
مشاهده در ایتا
دانلود
❃↫🌷« بِسـم الله الــرحمان والرحیــــم »🌷↬❃ 🌙 ✫⇠قسمت 8⃣ 🌷 ... ساک و لباسش را به من داد تا آنها را بشویم. وقتی درب آن را باز کردم دیدم یک دست لباس عراقی است. رو به آقا مرتضی کردم و با یک لحن تند گفتم: چرا این لباس های عراقی را به تن می کنی؟ ببین تا به حال دو مرتبه مجروح شده ای در حالی که هر دو بار این لباس به تن داشتی. آقا مرتضی این لباسا نجس است خواهش می کنم دیگر این را نپوشید. من دیگر طاقت ندارم آن را بشویم. الان پاره اش می کنم. هر چه کردم که آن لباس را پاره کنم جلویم را گرفت و به من گفت: من با این لباس در جبهه خیلی موثرتر هستم از شما می خواهم که روی این تصمیمتان تجدید نظر کنید. دیگر طاقت نیاوردم که روی حرف خودم بایستم, لذا لباس را برداشتم و داخل تشت آب انداختم تا مقداری خیس بخورد. پس از گذشت ساعتی مشغول شستن آن البسه پر از خون شدم. آقا مرتضی به نزد من آمد پهلویم نشست و همان طور که مشغول شستن آنها بودم, عکسی آورد و به من نشان داد که در آن سوار یک جیپ بود که بقول خودش از عراقی ها به غنیمت گرفته بو. ادامه صحبتش این بود که من با همین لباس چنیدن بار به داخل عراقی ها رفته ام و با آنها نان و ماست خورده ام و مرا نشناخته اند. این جیپ هم که می بینی با بچه ها سوار ان می شویم و در منطقه گشت می زنیم مال عراقی هاست. پس از اینکه لباس ها را شستم آقا مرتضی نگاهی به آنها انداخت و پس از کمی تامل رایش برگشت که دیگر آنها را نبپوشد چرا که اکثر جاهایش سوراخ شده بود. آن لباس را به برادرش داد تا در کار بنای آن را بپوشد. یکی دو روز این ماجرا گذشت. یک شب که داخل اطاق نشسته بودیم. متوجه شدم خیلی به من خیره شده, علت را از او پرسیدم. آهی از نهاد دل بیرون کشید و گفت: ای کاش شبی که من به منزل شما آمدم به من جواب مثبت نمی دادی و حاضر نمی شدی که با من ازدواج کنی! نگذاشتم حرفش را ادامه دهد و سریع وسط حرف هایش پریدم و به ایشان گفتم انتخاب من آگاهانه بوده و هرگز هم از این وضعیت پشیمان نیستم و هر لحظه خدا را شکر می کنم که با یک فرد وارسته ای همچون شما ازدواج کردم. بعد از اتمام صحبت هایم رو به من کرد و گفت: امیدوارم که مرا حلال کنید، من تا به حال همسر خوبی برای شما نبودم و می دانم که در نبود من همه سختی ها را تحمل می کنی، ولی آرزوی هر زن و شوهری است که در طول زندگیشان در کنار یکدیگر باشند و زندگی آرام و خوبی را برای یکدیگر درست کنند، ولی چکار می شود کرد، تقدیر ما هم اینطور است و ما مسلمانیم و موظفیم که هر موقع مسئله ای برای اسلام پیش می آید باید از همه چیز خودمان بگذریم و به این دین مقدس خدمت کنیم، خواهش می کنم که شما هم بخاطر اسلام این مشکل را تحمل کنید. من که از حرفهای آقا مرتضی سر در نمی آوردم، فقط یکپارچه گوش شده بودم و سعی می کردم از اعماق وجودم حرف هایش را بشنوم و درک کنم. حدود یک سال از ازدواجمان می گذشت و هر ماه سابقه نداشت که خبر شهادت ایشان زبان به زبان نشود. من که از بس ناراحت می شدم و گریه می کردم و مرتب تصویر شهادت و تدفین آقا مرتضی بسان پرده سینما در جلوی چشمانم نقش می بست. هر وقت که نامه یا پیغام معتبری از زنده بودنش, یا اینکه خودش می آمد من خیلی خوشحال می شدم. هر وقتی او با مریضی من رو برو می شد می گفت: خدایا من کاری برای شما نکردم خودت حق اینها را برمن حلال کن! بعد رو به من می کرد و می گفت: تو چرا خودت را اینقدر زجر می دهی، اصلا ناراحت نباش من هر کجا که باشم فکر خودم و شما هستم مرگ هم که دست خداست وقتی خواست بیاید کاری از دست من و شما بر نمی آید. می گفتم:آقا مرتضی من که دست خودم نیست، بالاخره من هم انسانم و عاطفه دارم. حق دارم که برای مونسم دل بسوزانم و به فکر شما باشم. چطور از من توقع دارید که اصلا به شما فکر نکنم. حقیقتا چند روزی که ایشان در مرخصی و نزد ما بود من حالم خوب بود, ولی همینکه به منطقه می رفتند دوباره همان حالات روحی به سراغم می آمد و ممکن نبود که مریض نشوم. لذا زمانی که ایشان با این وضعیت من روبرو شد تصمیم گرفت که مرا به اهواز ببرد... ✍ به روایت همسر شهید 📚 منبع:پیشانی و بوسه(جلد ۶، شمع صراط) http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb @hamsardarry 💕💕💕
❤️🍃❤️ بانوجان آقای خونه ✍ برای حل مشکلات همسرت بگذار. 👈 اگر همسرتان حساس است ریشه‌ی این حساسیت‌ها را پیدا کنید ✍و هر چه زودتر آن‌ها را کنید. 💫به همسرتان بفهمانید که آرامش او آرزوی شماست. https://www.instagram.com/p/CVxLUUeIzWR/?utm_medium=copy_link اینستاگرام 👆 http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb @hamsardarry 💕💕💕
✨﷽✨ با"طلوع خورشید"🌤 "صبح" در نهایت طراوت قدم می ڪشد🍂 "روزی دیگر" آغاز می ‌شود...🌷 "نفس بکش" و یڪ بار دیگـر برای بیداری خود خدا را "شاکـر باش" و با "مهـر و محبت" قدر نعمت ها را به جا آور...! سلام دوستان♡ صبح زیباتون بخیر☕️🍂 ‎ ‎ ‎ ‌ http://eitaa.com/joinchat/896860162C815a5bd76b
🔖حال یعنی؛ نوایِ 💢عَجِّلُوا بِالصَّلاةِ مُوذن‌ سرداد قد قامت مُنَوِّرَ الْقُلُوبِ 🌷وَلِىَّ الْحَسَناتِ است برویم از بگوییم♥️ 🤲🏻 عاشقان وقــــت نمــ📿ــاز است اذان می گویند ✍🏼امام صادق"علیه السلام " می فرمایند: 🌸فَضْلُ الْوَقْتِ الْأَوَّلِ عَلَی الْأَخِیرِ کفَضْلِ الْآخِرَةِ عَلَی الدُّنْیا. 💫فضیلتِ اوّل وقت بر آخرِ وقت همانندِ فضیلتِ آخرت بر دنیاست.💫 📚بحارالانوار جلد 82 صفحه 231 http://eitaa.com/joinchat/895811586C49e74b8074
❤️🍃❤️ ✍صمیمیت با همسر، بدون صرف هزینه! ❤️به همسرتان نشان دهید که برای شما اهمیت دارد و اولویت اول زندگی شماست: ✔️همسر شما نیاز دارد که بداند برای شما اهمیت دارد و حتی اولویت اول زندگی شماست. 👈 اگر بتوانید چنین حسی به همسرتان بدهید، گام بزرگی برای رسیدن به صمیمیت در زندگی زناشویی‌تان برداشته‌اید. ✍بنابراین سعی کنید همواره از همسرتان حمایت کنید، در برابر دیگران از وی تعریف کرده و هوایش را داشته باشید. 👀تلاش‌های وی را هرچند از نظر شما کوچک و ناکافی باشد، حتما ببینید. ✍اجازه دهید حرفهایش را بشنوید و همدلی کنید. https://www.instagram.com/p/CVxLUUeIzWR/?utm_medium=copy_link اینستاگرام 👆 http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb @hamsardarry 💕💕💕
❤️🍃❤️ ❓سوالات خواستگاری ❓در زندگي چه هدفي را دنبال مي کنيد؟ چند تا از سر فصل هاي مهم در آينده تان چيست؟ (براي مثال گرفتن بورسيه موفقيت در زمينه ي ورزش و ...) 👌چه ملاک هايي براي خوشبختي داريد؟ ❣مسائل اقتصادي همسر و خانواده ي او چقدر برايتان مهم است؟ 👌بعد از ازدواج چقدر مايل به ارتباط با خانواده ي همسرتان هستيد؟ ❣دوست داريد همسرتان با خانواده ي شما تا چه حد صميمي باشد؟ https://www.instagram.com/p/CVxLUUeIzWR/?utm_medium=copy_link اینستاگرام 👆 http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb @hamsardarry 💕💕💕
❤️🍃❤️ 💍ازدواج⁩ بعد از ۳۰ سالگی بازم قشنگه! 👶بچه دار شدن بعد از ۳۵ سالگی همچنان ممکنه! خونه خریدن بعد از ۴۰ سالگی باز هم کار بزرگیه! 📚درس خوندن تو ۴۵ سالگی بازم تقدیر داره! 🏃‍♀شروع کردن به ورزش تو ۵۹ سالگی بازم زیباست! 🎁 هدیه خریدن برای عشقت تو ۶۰ سالگی بازم بینظیره! ⚠️پس اجازه نده افکار پوسیده ی دیگران مسیر زندگیتون رو تغییر بده! https://www.instagram.com/p/CVxLUUeIzWR/?utm_medium=copy_link اینستاگرام 👆 http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb @hamsardarry 💕💕💕
❃↫🌷« بِسـم الله الــرحمان والرحیــــم »🌷↬❃ 🌙 ✫⇠قسمت 9⃣ زمانی که ایشان با این وضعیت روحی من روبه رو شد, تصمیم گرفت که مرا به اهواز ببرد. وقتی این خبر را شنیدم واقعا می خواستم بال در بیاورم, اینقدر خوشحال شدم که بدون مقدمه و مشورت با خانواده با این پیشنهاد گردن نهادم. البته ناگفته نماند که می توانستم حدسی بزنم که تمام اطرافیانم, از این تصمیم راضی بودند. به هر صورت که بود پس از شنیدن این خبر اقدام به جمع آوری وسائل مورد نیاز نمودم. راستش را بخواهید نمی دانستم که چه وسائلی مورد نیازمان است. آقا مرتضی که متوجه شده بود چقدر من از این قضیه خوشحال هستم, رو به من کرد و گفت: دقیقا نمی دانم, ولی این را به شما می گویم که هر چه می خواهید بیاورید فقط سعی کنید که در یک کوله پشتی و یک ساک جا بدهید. من تعجب کرده بودم و پیش خودم فکر می کردم که مگر می شود که انسان تمام زندگیش را در یک ساک و یک کوله پشتی جا بدهد. ولی بعدا فهمیدم که منظور آقا مرتضی این بود که ما نباید غیر از لباس چیز دیگری به آنجا ببریم. من هم اوامر ایشان را اطاعت کردم و کاری کردم که خود ایشان مد نظرش بود. پس از گذشت چند روز, اقدام به خداحافظی با اقوام و خویشان نمودیم. وسایلمان را برداشتیم و به سمت فسا حرکت کردیم. در طول مسیر در اندیشه خودم فرو رفته بودم و فکرهای عجیب و غریب می کردم. در نهایت با گوشه چشمانم رو به آسمان می کردم و از خداوند می خواستم که هر چه مصلحت اوست برای ما فراهم سازد. آنقدر در این تفکرات غرق بودم که متوجه نشدم که این مسیر حدودا نیم ساعته را چگونه طی کردیم. وقتی وارد شهر شدیم رو به آقا مرتضی کردم و گفتم: خودمان تنها باید به اهواز برویم؟ گفت:نه, با تعدادی از بچه های سپاه و بوسیله اتوبوس به آنجا می رویم. پس از مدتی به درب خانه ای رسیدیم که آقا مرتضی عنوان کرد این خانه رفیعی[شهید کرامت الله رفیع] است و ایشان هم با خانواده همراه ما خواهد آمد. درب خانه که باز شد خانم محجبی را دیدم که با گرمی از ما استقبال کرد و ما را به داخل منزل دعوت کرد. از این زمان بودکه من پا به دنیای جدید گذاشتم. تا آن زمان هیچ یک از همسران بچه های سپاه را نمی شناختم. و این حرکت نقطه شروع شد تا من با تعدادی از آنها آشنا شوم. مدتی که در منزل نشستیم متوجه شدیم که آنها هم تمام زندگیشان در یک ساک پیچیده اند. به هر صورت که بود پس از کمی استراحت به اتفاق خانواده آقای رفیعی به محلی که اتوبوس ایستاده بود رفتیم. من در آنجا با خانم آقای نور افشان[سردار شهید علی اکبر نورافشان] آشنا شدم. پس از سوار شدن با یک صلوات دست جمعی حرکت خود را آغاز کردیم. فقط در آن اتوبوس ما سه نفر زن بودیم و ما بقی آنها رزمندگانی بودند که می خواستند به اهواز بروند. معمولا جلو هر پلیس راهی که توقف می کردیم تعجب آنها از وجود ما سه نفر زن در میان این همه رزمنده برانگیخته می شد و فکر می کردند که ما هم می خواهیم به آنجا برویم و دوش به دوش آنها بجنگیم. البته خیال باطل نبود, حرکت ما هم خودش یک نوع جنگ بود. حدود نیمه های شب بود که از احساس گرما بر روی بدن خودمان متوجه شدیم که وارد منطقه خوزستان شده ایم. نزدیکی های بهبهان که شعله های آتش را دیدیم برای یک لحظه احساس کردیم که عراقی ها این منطقه را بمباران کرده اند. رو به آقا مرتضی کردم و از ایشان پرسیدم این شعله های آتش مربوط به چه چیزی است؟ ایشان دستش را به طرف تپه های که از پشت آن نوری متساعد می شد دراز کرد و به من گفت آن نور را می بینی؟ گفتم:بله چطور مگه؟ گفت:آن نور خورشید است که دارد از پشت کوه بیرون می آید! ما که خیلی خوشحال شدیم. از جمله خانم نور افشان چون ایشان خیلی خسته بود و دلش می خواست هر چه زودتر به اهواز برسد. پس از مدتی که شعله های آتش از نزدیک نمایان شد متوجه شدیم که آقا مرتضی باز هم شوخی بازی هایش گل کرده و سرکارمان گذاشته, همگی زیر خنده زدیم. گاهی وقت ها هم رو به ما می کرد و جدی می گفت: این شعله های کوچک که می بینید، نانوایی های اهواز هستند که دارند نان می پزند. به هر صورت که بود آقا مرتضی نگذاشت تا صبح بخوابیم و مرتب سر به سرمان می گذاشت. ما هم که تا آن روز این چیزها را ندیده بودیم هر چه که می گفت مجبور بودیم قبول کنیم... ✍ به روایت همسر شهید 📚 منبع:پیشانی و بوسه(جلد ۶، شمع صراط) http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb @hamsardarry 💕💕💕
✨﷽✨ سلام 😊✋ صبح دوشنبه تون بخیر و سلامتی☕️🌺🍃 به دوشنبه 29 آذر ماه خوش آمدید🌺 روزتون پراز نور خدا✨ روزتون پراز آرامش✨ روزتون پراز خوبی ولبخند روزتون پراز حس خوب زندگی😇 وامروز وهر روزتون پر از شادی و نیکی🌺🍃 http://eitaa.com/joinchat/896860162C815a5bd76b
🌴🌹حدیث روز🌹🌴 📚عَنِ النَّبِيِّ (صلی الله علیه واله) : «مَنْ سَرَّهُ أَنْ يُبْسَطَ لَهُ فِي رِزْقِهِ وَ يُنْسَأَ لَهُ فِي أَجَلِهِ فَلْيَصِلْ رَحِمَهُ.» 🌷پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: 🍒 هرکه دوست دارد رزقش فزون شود 💫و عمرش زیاد شود 😇صله رحم کند. 📚بحارالانوار،ج71، ص89 https://t.me/joinchat/AAAAADupVG_OcK_eKe3Qjg