❤️🍃❤️
#حریری_به_عطر_یاس_پارت_161
- به به ... این دفعه به سلیقه آریا احسنت می گم ...
لبخند نمکینی بر لب های حریر نشست و به سمت آریا چرخید ..آریا چای را که بر داشت ،با خباثت لب زد:
- تو حریری دیگه؟
@hamsardarry 💕💕💕
❤️🍃❤️
#حریری_به_عطر_یاس_پارت_161
اما دست خودش نبود و نمی توانست نگاه از حریر بگیرد .. بیشتر از مادرش از حال خودش سر در نمی آورد .. مگر او قبلا این دختر را ندیده بود؟! ... چرا امروز حالش چیز دیگری بود؟ ... بوی عطر یاس مشامش را پر کرده و گیج و مستش کرده بود .. واقعا لطافت حریر را امروز جور دیگری می دید ... حنانه که حال پسرش را می دید مادرانه دست روی پای او گذاشت و گفت:
-حاج آقا میشه شروع کنید ... این پسر من دل تو دلش نیست ...
@hamsardarry 💕💕💕