❤️🍃❤️
#حریری_به_عطر_یاس_پارت_188
*****
(پست سی و پنج)
ان چشم ها داشت بیچاره اش می کرد ... بلند و محکم غرید :
- لعنتی ... اَه لعنتی ...
وقتی پله ها را یکی دو تا پایین می دوید
فقط و فقط به پوست سفید حریر فکر می کرد که این چنین زیر پنجه های آن گرگ ملعون به سرخی می گرایید...
وقتی به حیاط رسید
نفسش را با صدا بیرون داد
و چند بار در آن صلات ظهر بلند فریاد کشید
" خدا".. اما آرام نشد ..
@hamsardarry 💕💕💕