eitaa logo
سبک زندگی اسلامی همسران
19.8هزار دنبال‌کننده
10.3هزار عکس
2هزار ویدیو
16 فایل
🌹🍃🌹🍃🌹🍃 ❤️پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله: 🍃🌹در اسلام هيچ بنايى ساخته نشد كه نزد خداوند عزّ و جلّ محبوبتر و ارجمندتر از ازدواج باشد.🌹🍃 🔴 تبلیغات و پیشنهادات «مشاوره همسرداری» http://eitaa.com/joinchat/603586571C7ac687810f
مشاهده در ایتا
دانلود
سبک زندگی اسلامی همسران
🍃🌺🍂 🌿🍂 🌸 ❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاطرات_شهید_مر
🍃🌺🍂 🌿🍂 🌸 ❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت :9⃣1⃣ ✍ به روایت همسر شهید وقتی خبر بارداری من را شنید گفت: خدا را شکر مثل این که زینب من دارد می آید! طولی نکشید که این پیش بینی آقا مرتضی به واقعیت پیوست و به دنیا آمدن دخترمان, مصادف شد با تولد حضرت زینب (س), دقیقا روز سی ام دی ماه 1363. آقا مرتضی طبق قرار قبلی نام فرزندمان را زینب گذاشت و مرتب می گفت: خدا را شکر که او ما را شرمنده این مادر شهید نکرد و زینب یعنی زینت پدر. [روزی که زینب متولد شد آقا مرتضی در فسا نبود و به شیرا, رفته بود, برای پلاک کردن ماشینی که از طرف تیپ به ایشان داده شده بود. آن روزها ما حدود صد و بیست هزار تومان بدهکار بودیم و پس از مشورت با من موافقت کردیم که ماشین را بفروشیم و بدهکاریمان را بدهیم و این کار را انجام دادیم. آقا مرتضی یک دم زینب را رها نمی کرد مرتب او را بغل می کرد و می بوسید . در ابتدا خانواده با این نام مخالفت کردند ولی او زیر بار این قضیه نرفت. چند روزی بعد از تولد زینب به او خبر دادند که یکی از دوستانش شهید شده است. او هم بلافاصله وسایلش را جمع کرد و به من گفت: چند روزی بمان تا وقتی که حالت کاملا خوب شد، وقتی که برای سالگرد علی الوانی می آیم تو را به اهواز ببرم. زمانی که برای سالگرد این عزیز به فسا آمد به من گفت: من با جلیل [شهید اسلامی, یار و همرزم مرتضی]صحبت کرده ام که می خواهم شما را به اهواز ببرم او به من گفته تا بعد از این عملیات صبر کن. در آن زمان من با ایشان به اهواز نرفتم. چند روز بعد خبر ناراحت کننده ای در سطح شهر پیچید. من که نمی توانستم باور کنم, خیلی دلم شکست و گوشه ای نشستم بی اختیار اشک از چشمانم جاری شد. بله آن خبر این بود که حاج محمود، کرامت،جلیل و اکبر در عملیات بدر شهید شده اند.[شهیدان حاج محمود ستوده, کرامت رفیع, جلیل اسلامی و علی اکبر نورافشان] واقعا شهادت این عزیزان برایم مشکل بود و هر لحظه خاطرات این عزیزان از جلو چشمانم عبور می کرد. حرفها، حرکتها و شوخی کردن هایشان همواره در گوشم بود . بعد از دفن این عزیزان آقا مرتضی برای مراسم هفتم آنها به فسا آمد . تا به حال مرتضی را این گونه ندیده بودم. واقعا این عزیزان بازوان یکدیگر بودند و همگی رفته بودند و آقا مرتضی را تنها گذاشته بودند. به منزل آمد و بعد از احوال پرسی سردی که با اهل منزل کرد, داخل اتاق نشست و زانوی غم بغل گرفت. در یک لحظه هر دو دست و سرش را به آسمان بلند کرد و همان طور که اشک از چشمانش جاری بود فریاد زد:خدایا مگر من چه گناهی کرده ام که باید داغ تمام دوستانم را تحمل کنم. بی اختیار گریه ام گرفت.به هر صورت که بود آن ایام بسیار مشکل را سپری کردیم . راستش را بخواهید خودم هم دلم نمی خواست به آن هتل برویم. چرا که آقا مرتضی دوستان صمیمی اش را از دست داده بود. من هم دوستان و همدلان خودم را آنجا نمی دیدم. همه اش فکر می کردم چطور می توانم جای خالی همسران این عزیزان را ببینم. بالاخره این سفر من تا بعد از چهلم این عزیزان به تعویق افتاد و بعد از مراسم بود که به همراه آقا مرتضی به اهواز رفتیم. در بین راه همه اش احساس می کردم که همسر حاج محمود،کرامت رفیعی،علی الوانی،اکبر نورافشان و جلیل اسلامی با من هستند . و یاد آن سفر پرحاطره ای می افتادم که حاج محمود و آقا مرتضی با پوست خربزه به علی می زدند و این افکار مثل کابوس لحظه ای مرا رها نمی کردند. وقتی به اهواز رسیدیم دلم نمی خواست به هتل بروم . دلم نمی خواست خاطرات خوش آنجا را دگرگون ببینم وقتی فکر آن روزها را می کردم که بعد از مدتی که به مرخصی می آمدیم و بر می گشتیم چطور مورد استقبال گرم دوستان قرار می گرفتیم و مرتب همسر این عزیزان به اتاق ما می آمدند و الان می بایست جای خالی آنها را ببینم, جودم را آزار می داد واقعا آن دوران خواب شیرین و زودگذری بود که به سان برق و باد برایم گذشت... 📚 منبع:پیشانی و بوسه(جلد ۶، شمع صراط) ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 @hamsardarry 💕💕💕
❤️🍃❤️ ❗️ وقتی که همسرتون جوش آورده و به هیچ صراطی مستقیم نیست ✍شما سکوت کنید تا آروم بشه 👈🏻 شاید اون لحظه این کار براتون سخت باشه ولی قطعا بعدش احساس خوبی پیدا می کنید و همسرتون از رفتار تندش پشیمون بشه زندگی ترفند میخواد بانوجان✌️ ‌‌‌ ‌ @hamsardarry 💕💕💕
❤️🍃❤️ ✍️ جملاتی برای به همسرتان: ❣️ ﻧﻤﯽﺗﻮﻧﻢ ﺑﻬﺖ ﻓﮑﺮ ﻧﮑﻨﻢ 💞ﺍﯾﻦ ﺗﺤﺴﯿﻦ ﻣﺨﺼﻮﺻﺎً ﺩﺭ ﻣﮑﺎﻟﻤﺎﺕ ﺍﺯ ﺭﺍﻩ ﺩﻭﺭ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻣﻮﺛﺮ ﺍﺳﺖ . ﺍﯾﻦ ﺟﻤﻠﻪ ﺩﺭ ﻭﺍﻗﻊ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻣﯽﻓﻬﻤﺎﻧﺪ ﮐﻪ ﭼﻘﺪﺭ ﺩﻟﺘﻨﮕﺶ ﻫﺴﺘﯿﺪ. ❗️ﻧﯿﺎﺯﯼ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺑﺎﺭﻫﺎ ﻭ ﺑﺎﺭﻫﺎ ﺟﻤﻠﻪ « ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﺕ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ » ﺭﺍ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﮐﻨﯿﺪ ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﺭﺍ ﺑﻔﻬﻤﺪ. ﻫﻤﯿﻦ ﯾﮏ ﺧﻂ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﯽﮐﻨﺪ. ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﯿﺪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﮐﻤﯽ ﻃﻮﻻﻧﯽﺗﺮ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﺑﮕﯿﺪ « ﺑﺎ ﻣﻦ ﭼﯿﮑﺎﺭ ﮐﺮﺩﯼ؟ ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﻢ ﺑﻬﺖ ﻓﮑﺮ ﻧﮑﻨﻢ. » @hamsardarry 💕💕💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️🍃❤️ عشق زیبای من...💕 راستش همه دلخوشی های دنیا ففط تو سه کلمه خلاصه میشه ! « کنار تو بودن »😍❤️‍🔥🍃💋 ‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌@hamsardarry 💕💕💕
✨بِسْمِ‌اللّٰهِ‌الرَّحْمٰنِ‌الرَّحیٖم✨ 🕊🌹صبح یعـــــنے بوسه برقلب خدا 🕊🌹صبح یعـــــنے عاشقے باڪبریا 🕊🌹صبح یعـــــنے نور یعنے زندگی 🕊🌹سلاااام دوستان خوبم 🕊🌹صبح آبان پاییزیتون شاد 🕊🌹امضاے خدا پاے تمام آرزوهاتون
🏴🏴 حضرت معصومه سلام الله علیها 🍃مرغ دلم راهی قم میشود 🍃درحرم امن توگم میشود 🍃عمه سادات سلام علیک 🍃روح عبادات سلام علیک 🍃کوثر نوری به کویر قمی 🍃آب حیات دل این مردمی 🍃عمه سادات بگو کیستی؟ 🍃فاطمه یازینب ثانیستی؟ 🍃ازسفر کرب و بلا آمدی؟ 🍃یاکه به دنبال رضاآمدی؟ 🍃کاش شبی مست حضورم کنی 🍃با خبر از وقت ظهورم کنی 🏴سالروز شهادت حضرت فاطمه معصومه(س) تسلیت باد
❤️🍃❤️ ؟ 4. رشد اگر بخواهیم به دنبال بهترین جواب برای هدف از ازدواج بگردیم تنها به یک کلمه خواهیم رسید و آن رشد است. ✌️ رشد در هر زمینه ای مهم ترین هدف ازدواج است. شما می توانید با همسرتان در مورد مسائل مختلف همانند: مالی، اخلاقی، اجتماعی و … صحبت کنید و تجربه کسب کنید. اگر بخواهید در کارتان و یا به طور کل در زندگی پیشرفت کنید مطمئن باشید بهترین کسی که می تواند به شما کمک کند یک همسر خوب است.😍❤️ @hamsardarry 💕💕💕
❤️🍃❤️ خانوم💑وآقای خونه؛ گاهی درگیریهای روزمره زندگی تونو، دور بزنید! مثل روزهای اول دونفره وعاشـــ❤️ـقانه باهم قرار بذارید. رفاقت ومحبتتون بهم خیلی بیشتر میکنه.🥰 @hamsardarry 💕💕💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️🍃❤️ ❤️زندگی و تلاش برای خوشبختی همچنان در غزه جاری و ساری است... ✌️😍 🔺یک مراسم ازدواج فلسطینی روی آوار..! @hamsardarry 💕💕💕
❤️🍃❤️ سلام دوستان یه خاطر تعریف کنم براتون ج من سال ۹۷ عروسی کردم خدایش بهترین عروسی بود و فوق العاده شلوغ حیف ک شوهرم ب حرفم گوش نکرد و تو خونه جشنو گرفت و این باعث شد خییییلی مهمون بدون دعوت بیاد.آرایشگاهم کارش عالی بود خرید عروسیمو هم منو شوهرم رفتیم رعایت کردم و خیلی چیزا بر نداشتم چون تموم خرج به عهده شوهرم بود.واسه عقدم قرار نبود جشن بگیریم من یهو تبدیل شد ب جشن شلوغی منو همسایمون آرایش کرد شده بودم عین جن 😱 ماماننم بخاطر فوت فامیل دورش نذاشت سرو صدا داشته باشه😐 بعدا خودشم پشیمون شد.فقط تنها چیزی که یادم نمیره و هر وقت یادم میاد بهم میریزم اذیتای خواهرم بود ، خییییلی سر خرید عقد و عروسی سر پاگشا سر جهیزیه حتی سر اینکه من یه بار پیش همسر عقدی خودم خوابیده بودم چه دعوایی ک راه ننداخت آبرو برام نذاشت پیش عمم در حالی که خدا شاهد دوران عقد خودش ۲۴ ساعت بغل شوهرش بود شبو روز شوهرشم از خونه ما تکون نمیخورد! @hamsardarry 💕💕💕