❤️🍃❤️
#سناریو(۱)
📌صدای زنگ در میاد.
کیه!
شوهرم که کلید داره!
👈میری جلو در میبینی
انقد خرید کرده که
بزور داره میارنشون🍏🍎🍋🥝🥒🥑🌽🍍🍌
و دستاش پر از پلاستیکه
و نمیتونه کلیدشو دراره و درو بازکنه.
😊با خوشحالی بهت میگه سلام
بدو بدو اینارو بگیر.
@hamsardarry💕💕💕
❤️🍃❤️
#سناریو(۲)
از این جا👇👇
ایست و بازرسی شروع میشه!❗️
🔴زن:
چرا انقد میوه گرفتی
اه بابا میمونه میگنده.😳
اینا چیه ریخته تو پلاستیک
اینا که خراب داره توش
بااین خرید کردنت.ااااااه😡
🔵مرد:😐😢😡😧😳
@hamsardarry💕💕💕
❤️🍃❤️
#چالشها
❓در کدام فصل #ازدواجتون هستین؟(۱۱)
۱۷_🔻 نوجوانان
۱۸_🔻پیری
۱۹🔻 والدین سالخورده
۲٠_🔻سرگرمیها
۲۱_🔻 عادتها
۲۲_🔻رابطه زناشویی
۲۳_🔻 ناتوانی
۲۴_🔻بیوفایی
– همه اینها نمونههای وضعیتها و شرایطی هستند که
روی ازدواج ما فشار میگذارند
و پاسخ میطلبند.
ادامه داره...
@hamsardarry 💕💕💕
❤️🍃❤️
#سناریو(۳)
خانوم جان
❗️نزن تو ذوقش
☝️این مرد با تمومه غرور و محکم بودنش
عاشقه تایید و تاکید از سمته خانمشه.
❌از سرکوفت متنفره.
💢میوه و خوراکی زود تموم میشه و جاش پر میشه
⚠️ ولی این شخصیته شوهرته
که آسیب میبینه.
@hamsardarry💕💕💕
.•🥸•.
روز مـــــرد
از رگ گردن به ما نزدیکتره😂😂
خیلیـا کادو🎁 میخرن
که پیشنهــــــاداتی داریم براتون😉
یسری هم توان مالی شاید نداشته باشن که کادو بخرن💰🤕
اماااا
میشه بیخیال شد؟؟؟
هــــــــــــرگـــــــــ❌❌❌ــــــــــــــــــز
@hamsardarry
@kodaknojavan
❤️🍃❤️
#حریری_به_عطر_یاس_پارت_229
با جان و دل لیوان را گرفت ..
چرا با هر بار دیدن حریر تمام عهد و قول هایش را به فراموشی می سپرد ؟...
چرا ناراحتی هایش را از یاد می برد ؟
حریر همیشه برایش چیزی فرا تر از یک عشق بود ...
حریر جان بود برایش..
کمی از شربت را خورد و لیوان را داخل سینی گذاشت ...
بی اختیار سمت و سوی نگاهش به چهره ی زیبای حریر کشیده میشد .
چرا قادر نبود از او بگذرد؟
تمام این مدت تمام تلاشش را کرده بود تا فقط حریر را از دست ندهد ...
@hamsardarry💕💕💕
👇👇
حریر دستمال سفید داخل سینی را برداشت و داخل کاسه ی کوچک آب فرو برد
و سپس سرش را چلاند...
کمی خود را جلو کشید و همان طور که لب پایینش را به دندان می کشید
دستش را جلو آورد و شره ی خونی را که گوشه دهان او بود پاک کرد ..
–آخ .. آخ ..
-نگفتی اینا کی بودن ؟
- نمی دونم...
-نمی شناختی شونو این جوری خودتو و موتورتو داغون کردن؟؟!
-نمی شناختمشون ..
نمی دانست باید حرفی بزند و یا سکوت کند ؟
اما دلش با هر بار یاد آوری آشوب می شد...
این اتفاق با حریر ارتباط مستقیم داشت ..
بی هوا مچ حریر را که به سمت پیشانی اش می رفت گرفت و گفت:
- بهتره یه چند وقت از خونه بیرون نری ..
حریر که فکر می کرد با کمی محبت علیرضا را پررو کرده است
با خشم مچش را از میان انگشتان او بیرون کشید و با خشم گفت:
- هنوز آقا بالا سرم نشدی ...
@hamsardarry💕💕💕
♥️تقدیم بہ آقایون عزیز :♥️
مرد یعنے یار هستے در وجود
مرد یعنے یڪ فرشتہ در سجود
مرد یعنے یڪ بغل آسودگی
مرد یعنے پاڪے از آلودگی
مرد یعنے هدیہ ے زن از خدا
مرد یعنے همدم و یڪ هم صدا
مرد یعنے عشق و هستے، زندگی
مرد یعنے یڪ جهان پایندگی
مرد یعنے اردیبهشت، فصل بهار
مرد یعنے زندگے در لالہ زار
مرد یعنے عاشقے، دلدادگی
مرد یعنے راستے و سادگی
مرد یعنے عاطفہ، مهر و وفا
مرد یعنے معدن نور و صفا
مرد یعنے راز، محرم، یڪ رفیق
مرد یعنے یار یڪدل، یڪ شفیق
♥️پیشاپیش روز شما عزیزان مبارڪ♥️ پیشاپیش روز #پدرمبارک 🌹🌹
@kodaknojavan
@hamsardarry
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❁﷽❁
🗓امروز دوشنبه
🔹 ۲۴ دی ۱۴۰۳
ذکر روز دوشنبه
صد مرتبه
«یا قاضی الحاجات»
☀️در این صبح زیبا
آرزویم این است که
صفحهی غم و اندوه
در دفتر زندگیتان
همیشه سفید بماند
اوقاتتون به وقت مهربانی
لبخندتون به رنگ عشق
❤سلام،صبحتون بخیر❤
http://eitaa.com/joinchat/898629634C9ee73304e1