eitaa logo
همشناسی(تعارف) فرهنگی الگوی ارتباطات میان فرهنگی
324 دنبال‌کننده
754 عکس
198 ویدیو
16 فایل
اى مردم، ما شما را از مردی و زنى بيافريديم. و شما را گروه های پراکنده(شعوب) و پیوسته (قبيله‌ها) كرديم تا همشناسی و هم نیکی کنید هر آينه گرامى‌ترين شما نزد خدا، پرهيزگارترين شماست. خدا دانا و کاردان است.
مشاهده در ایتا
دانلود
ای خوش مسیر برکه!...قرار مسافران! آغوش باز کن که رسیده ست کاروان پیغام بازگشت بده هر که رفته را لختی درنگ کن که بیایند ماندگان لختی درنگ کن که جهان ایستاده است بنشین نگاه کن که به رقص آمده زمان وقتش شده ست برکهِ کم آبِ دوردست! کم کم رسد تلاطم موج ات به بیکران تصویر دست کیست در آیینه ات؟ ببین! این دستها رسانده زمین را به آسمان دیگر هراس خشک شدن در دلت مباد دستی به بیعت آور و دریا شو و بمان! سلام و تبریک عید غدیر مخصوصا به سادات
فاطمه زهرا - سلام الله علیها - روزى در احد بر مزار عموى پدرش «حمزه سیدالشهداء» ایستاده بود و عزادارى مى‏کرد. محمود بن‏لبید فرصت را غنیمت‏شمرده، پس از عزادارى پرسید: اى دختر پیامبر خدا(ص)، آیا براى امامت و زعامت على بن‏ابى‏طالب(ع) از سخنان پیامبر خدا(ص) دلیلى به یاد دارى؟ فاطمه فرمود: و اعجبا انسیتم یوم غدیر خم؟... اشهد الله تعالى لقد سمعته یقول: على خیر من اخلفه فیکم و هو الامام و الخلیفة بعدى و سبطاى و تسعة من صلب الحسین، ائمة ابرار، لئن اتبعتموهم وجدتموهم هادین مهدیین و لئن خالفتموهم لیکون الاختلاف فیکم الى یوم القیامة. شفگتا! آیا حادثه عظیم غدیر خم را فراموش کرده‏اید؟... خدا را گواه مى‏گیرم که خود شنیدم آن بزرگوار مى‏فرمود: على بهترین کسى است که او را در میان شما جانشین خود قرار مى‏دهم، على [علیه السلام] امام و خلیفه بعد از من است. دو فرزندم حسن و حسین[علیهما السلام] و نه نفر از فرزندان حسین[ع] پیشوایان و امامانى پاک و نیک‏اند.اگر از آنان اطاعت کنید، شما را هدایت‏خواهند کرد و اگر با آنها مخالفت ورزید، تا روز قیامت تفرقه و اختلاف در میانتان حاکم خواهد بود.
از منظر خانواده شناسی یوم غدیر روز همشناسی خانوادگی است 🔸🌺روز غدیر روز تعارف و همشناسی خانواده گسترده رسالتی رسول الله(امت) با خانواده هسته ای وراثتی او(اهل بیت) است. 🌺،🔸 پیامبر رحمت این هم شناسی را انجام داد تا چرخ حیات امت بر مدار محبت و هدایت و امامت این خانواده بچرخد اما امت جز قلیلی بر این تعارف تغافل بلکه تناکر کردند لذا تا روز قیامت تفرقه و اختلاف در میان امت حاکم خواهد بود
خمینی آفریقا ابوالشهدا شیخ ابراهیم زکزاکی آزاد شد
‏همشناسی فرهنگی در روز مباهله
السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین
حافظ و امام حسین(ع) به روایت استاد عبدالحسين زرين كوب رندان تشنه لب را آبی نمی دهد کس.... 👇
💢خاطره ای زیبا از دکتر زرین کوب در مورد عاشورا 🔹روز عاشورا بود و در مراسمی بهمین مناسبت به عنوان سخنران دعوت داشتم ، مراسمی خاص با حضور تعداد زیادی تحصیل کرده و به اصطلاح روشنفکر و البته تعدادی از مردم عادی، نگاهی به بنر تبلیغاتی که اسم و عکسم را روی آن زده بودن انداختم و وارد مسجد شده و در گوشه ای نشستم. 🔹دنبال موضوعی برای شروع سخنرانی ام می گشتم .. موضوعی که بتواند مردم عزادار را در این روز خاص جذب کند ، برای همین نمی خواستم، فعلا کسی متوجه حضورم بشود، هرچه بیشتر فکر می کردم ، کمتر به نتیجه می رسیدم ، ذهنم واقعا مغشوش شده بود که پیرمردی که بغل دستم نشسته بود با پرسشی رشته افکارم را پاره کرد : 🔹ببخشید شما استاد زرین کوب هستید ؟ 🔹گفتم : استاد که چه عرض کنم، ولی زرین کوب هستم 🔹خوشحال شد، شروع کرد به شرح این که چقدر دوست داشته، بنده را از نزدیک ببیند، همین طور که صحبت میکرد، دقیق نگاهش می کردم، این بنده خدا چرا باید آرزوی دیدن من را داشته باشد ؟ چه وجه اشتراکی بین من و او وجود دارد ؟ 🔹پیرمردی روستایی با چهره ای چین خورده و آفتاب سوخته، متین و سنگین، اما باوقار 🔹می گفت مکتب رفته و عم جزء خوانده و در اوقات بیکاری یا قرآن میخواند یا غزل حافظ و شروع به خواندن چند بیت جسته و گریخته از غزلیات خواجه و چه زیبا غزل حافظ را میخواند 🔹پرسیدم : حالا چرا مشتاق دیدن بنده بودید ؟ 🔹گفت : سؤالی داشتم و سپس پرسید : شما به فال حافظ اعتقاد دارید ؟ 🔹گفتم : خب بله ، صددرصد ... گفت : ولی من اعتقاد ندارم ! 🔹پرسیدم : من چه کاری میتونم انجام بدم ؟ از من چه خدمتی بر میاد ؟ 💥( عاشق مرامش شده بودم و از گفتگو با او لذت می بردم ) 🔹گفت : خیلی دوست دارم معتقد شوم، یک زحمتی برای من می کشید ؟ 🔹گفتم : اگر از دستم بر بیاد، حتما ، چرا که نه 🔹گفت : یک فال برام بگیر 🔹گفتم ولی من دیوان حافظ پیشم نیست 🔹بلافاصله دیوانی کوچک از جیبش درآورد و به طرفم گرفت و گفت : بفرما 🔹مات و مبهوت نگاهش کردم و گفتم، نیت کنید 🔹فاتحه ای زیر لب خواند و گفت : برای خودم نمیخوام، میخوام ببینم حافظ در مورد امروز ( روز عاشورا ) چی می گه ؟؟ 🔹برای لحظه ای کپ کردم و مردد در گرفتن فال 🔹حافظ ...عاشورا ، اگه جواب نداد چی ؟ عشق و علاقه این مرد به حافظ چی ؟ 🔹با وجود اینکه بارها و بارها غزلیات خواجه را کلمه به کلمه خوانده و در معنا و مفهوم آنها اندیشیده بودم، غزلی به ذهنم نرسید که به طور ویژه به این موضوعات پرداخته باشد 🔹متوجه تردیدم شد، گفت : چی شد استاد ؟ گفتم : هیچی، الان 🔹چشمان را بستم و فاتحه ای قرائت و به شاخه نباتش قسمش دادم و صفحه ای را باز کردم : 💥زان یار دلنوازم شکریست با شکایت 💥گر نکته دان عشقی خوش بشنو این حکایت 💥بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردم 💥یا رب مباد کس را مخدوم بی عنایت 💥رندان تشنه لب را آبی نمی‌دهد کس 💥گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت 💥در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجا 💥سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت 💥چشمت به غمزه ما را خون خورد و می‌پسندی 💥جانا روا نباشد خونریز را حمایت 💥در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود 💥از گوشه‌ای برون آی ای کوکب هدایت 💥از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود 💥زنهار از این بیابان وین راه بی‌نهایت 💥ای آفتاب خوبان می‌جوشد اندرونم 💥یک ساعتم بگنجان در سایه عنایت 💥این راه را نهایت صورت کجا توان بست 💥کش صد هزار منزل بیش است در بدایت 💥هر چند بردی آبم روی از درت نتابم 💥جور از حبیب خوشتر کز مدعی رعایت 💥عشقت رسد به فریاد ار خود به سان حافظ 💥قرآن ز بر بخوانی در چارده روایت 🔹خدای من این غزل موضوعش امام حسین و وقایع روز و شب یازدهم نیست، پس چیست ؟ سالها خود را حافظ پژوه می دانستم و هیچ وقت حتی یک بار هم به این غزل، از این زاویه نگاه نکرده بودم، این غزل ویژه برا همین مناسبت سروده شده ! 🔹بیت اولش را خواندم از بیت دوم این مرد شروع به زمزمه کردن با من کرد و از حفظ با من همخوانی و گریه میکرد، طوری که تمام بدنش میلرزید انگار روضه می خواندم و او هم پای روضه ی من بود . 🔹متوجه شدم عده ای دارند مارا تماشا میکنند که مجری برنامه به عنوان سخنران من را فرا خواند و عذرخواه که متوجه حضورم نشده ، حالا دیگر میدانستم سخنان خود را چگونه آغاز کنم . 🔹بلند شدم، دستم را گرفت و می خواست ببوسد که مانع شدم، خم شدم، دستش را به نشانه ادب بوسیدم . 🔹گفت معتقد شدم، معتقد بووودم، ایمان پیدا کردم استاد، گریه امانش نمی داد ! 🔹آن روز من روضه خوان امام شهید شدم و کسانی پای روضه من گریه کردند که پای هیچ روضه ای به قول خودشان گریه نکرده بودند . 📙منبع؛روزنامه اطلاعات،۱۹مهر۱۳۹۸ @hamshenasi
🔸همشناسی با مردم در میان مردم🔸 در نظام مردم سالاری دینی رئیس جمهور خادم جمهور مردم است. ‏ او در اتاق شیشه ای و قاب رسانه ها با مردم سخن نمی‌گوید. از پشت شیشه ماشین نظرسنجی نمی کند. او به بیمارستان کرونایی و داروخانه شلوغ و پر ازدحام سرزده می رود آنجایی که امروز مع الاسف حضورگاه مردم شده تا از نزدیک درد مردم را احساس کند او کسی است که با درد مردم دردش می گیرد. دولتمرد مردمی در دردگاه مردم شجاعانه،صبورانه و صمیمانه حاضر می شود تا دردآگاه شود، در بارگاه مردم، حاضر می شود تا مردم آگاه شود. مردم ستون دین اند. @hamshenasi
📍کله اش تو گوشیه، نیگا نمیکنه ببینه رئیس جمهور از پشت سرش داره رد میشه و میره تا دیواری که غرب گرایان لیبرال بین مردم و نظام کشیدن را برداره.
مسرحية الحسين ثائراً . شهيداً
سفر خروج -ترجمه نمايشنامه حسين ثائرا. شهيدا. انتشارا اميركبير
🔸امام حسين و فقط يك كلمه🔸 حوار الوليد بن عبدالملك والإمام الحسين الوليد : نحن لا نطلب إلا كلمة فلتقل : ” بايعت ” واذهب بسلام لجموع الفقراء فلتقلها وانصرف يا ابن رسول الله حقنا للدماء فلتقلها.. آه ما أيسرها.. إن هي إلا كلمة الحسين : ( منتقضا ) كبرت كلمة ! وهل البيعة إلا كلمة ؟ ما دين المرء سوى كلمة ما شرف الرجل سوى كلمة ما شرف الله سوى كلمة مروان ابن الحكم: ( بغلظة ) فقل الكلمة واذهب عنا الحسين : أتعرف ما معنى الكلمة…؟ مفتاح الجنة في كلمة دخول النار على كلمة وقضاء الله هو الكلمة الكلمة لو تعرف حرمة زاد مذخور الكلمة نور وبعض الكلمات قبور بعض الكلمات قلاع شامخة يعتصم بها النبل البشرى الكلمة فرقان بين نبي وبغى بالكلمة تنكشف الغمة الكلمة نور ودليل تتبعه الأمة عيسى ما كان سوى كلمة أَضاء الدنيا بالكلمات وعلمها للصيادين فساروا يهدون العالم ! الكلمة زلزلت الظالم الكلمة حصن الحرية إن الكلمة مسئولية إن الرجل هو الكلمة شرف الرجل هو الكلمة شرف الله هو الكلمة ابن الحكم : وإذن ؟! الحسين : لا رد لدى لمن لا يعرف ما معنى شرف الكلمة الوليد : قد بايع كل الناس يزيدا إلا أنت.. فبايعه الحسين : ولو وضعوا بيدي الشمس.. ! مروان : فلتقتله.. اقتله بقول الله تعالى.. ابحث عن آية.. أقتله بقول رسول الله فيمن خرج عن الإجماع الحسين : أتقتلني يا ابن الزرقاء بقولة جدي فيمن نافق ؟ أتزيف في كلمات رسول الله أمامي يا أحمق أتقتلني يا شر الخلق ؟ أتؤول في كلمات الله لتجعلها سوط عذاب تشرعه فوق امرئ صدق ؟” بقلم: عبد الرحمن الشرقاوي
پاسخ مردم شناختی امام سجاد (ع) به یک پرسش: چرا جامعه پسا پیامبر، امام حسین(ع) و یاران مومن اش را کشتند؟ زرارة بن اوفی گوید: خدمت امام زین العابدین (ع) رسیدم فرمود: ای زرارة مردم زمان شش دسته ‏اند، شیر و گرگ و روباه و سگ و خوک و گوسفند .............(🦁🐺🦊🐶🐷🐑).............. 🦁 شیر قدرت طلبان دنیا هستند که هر یک می خواهد او بر دیگران پیروز گردد نه دیگران بر او 🐺 گرگ بازرگانان شما هستند که به هنگام خرید کالا را نکوهش کنند و به هنگام فروش از کالا ستایش نمایند 🦊 روباه همین افراد عوام فریبند که از رهگذر دین نان می خورند و در دل آنچه را که به زبان توصیف می کند باور ندارند، 🐶سگ، همان فردی است که با سخن گفتن خود هم چون سگ بر مردم پارس می کند و به خاطر نیش زبان احترامی نزد مردم دارند 🐷 خوک همین بی تفاوتانند که به هر پلیدی تن در می دهند 🐑 گوسفند ، مؤمنانی هستند که پشم هایشان را می کنند و گوشت هایشان را می خورند و استخوان‏شان را می‏ شکنند. و از گوسفندی که میان شیر و گرگ و روباه و سگ و خوک گرفتار است چه ساخته است؟
متن عربی حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْرُورٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرِ بْنِ بُطَّةَ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِیُّ عَنْ أَبِیهِ یَرْفَعُهُ إِلَى زُرَارَةَ بْنِ أَوْفَى‌ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ع فَقَالَ یَا زُرَارَةُ النَّاسُ فِی زَمَانِنَا عَلَى سِتِّ طَبَقَاتٍ أَسَدٍ وَ ذِئْبٍ وَ ثَعْلَبٍ وَ کَلْبٍ وَ خِنْزِیرٍ وَ شَاةٍ فَأَمَّا الْأَسَدُ فَمُلُوکُ الدُّنْیَا یُحِبُّ کُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ أَنْ یَغْلِبَ وَ لَا یُغْلَبَ وَ أَمَّا الذِّئْبُ فَتُجَّارُکُمْ یَذُمُّونَ إِذَا اشْتَرَوْا وَ یَمْدَحُونَ إِذَا بَاعُوا وَ أَمَّا الثَّعْلَبُ فَهَؤُلَاءِ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ بِأَدْیَانِهِمْ وَ لَا یَکُونُ فِی قُلُوبِهِمْ مَا یَصِفُونَ بِأَلْسِنَتِهِمْ وَ أَمَّا الْکَلْبُ یَهِرُّ عَلَى النَّاسِ بِلِسَانِهِ وَ یُکْرِمُهُ النَّاسُ مِنْ شَرِّ لِسَانِهِ وَ أَمَّا الْخِنْزِیرُ فَهَؤُلَاءِ الْمُخَنَّثُونَ وَ أَشْبَاهُهُمْ لَا یُدْعَوْنَ إِلَى فَاحِشَةٍ إِلَّا أَجَابُوا وَ أَمَّا الشَّاةُ فَالْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ تُجَزُّ شُعُورُهُمْ وَ یُؤْکَلُ لُحُومُهُمْ وَ یُکْسَرُ عَظْمُهُمْ فَکَیْفَ تَصْنَعُ الشَّاةُ بَیْنَ أَسَدٍ وَ ذِئْبٍ وَ ثَعْلَبٍ وَ کَلْبٍ وَ خِنْزِیرٍ. الخصال (شیخ صدوق) جلد‌1 صفحه 338
🔰 سخن‌نگاشت |ساختار فرهنگی کشور نیازمند بازسازی انقلابی است 🔻رهبر حکیم انقلاب: در مسئله‌ی فرهنگ و رسانه ساختار فرهنگی کشور نیاز به یک بازسازی انقلابی دارد. یک حرکت انقلابی لازم است، البته حرکت انقلابی یعنی خردمندانه و عاقلانه. انقلابی بودن معنایش بی‌حساب حرکت کردن نیست؛ بنیانی باید حرکت بشود، در عین حال برخاسته‌ی از اندیشه و حکمت باشد. ۱۴۰۰/۶/۶ @gamedovomenghelab @hamshenasi
🌿🌼همشناسی در مجلس ترحیم 🌼🌿 ⬛😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢⬛ شعر «مجلس ترحیم من» منسوب به سهراب سپهری بعد مرگم شده بود ... آمدم مجلس ترحیم خودم ، همه را می دیدم همه آنها که نمی دانستم عشق من در دلشان ناپیداست واعظ از من می گفت ... از نجابت هایم، از همه خوبیها و به خانم ها گفت : اندکی آهسته تا که مجلس بشود سنگین تر... راستی این همه اقوام و رفیق !!؟؟ من خجل از همه شان ! من که یک عمر گمان می کردم تنهایم و نمی دانستم من به اندازه یک مسجد پر از آدم ، دوستانی دارم همه شان آمده اند! چه عزادار و غمین ... من نشستم به کنار همه شان وه چه حالی بودم ، همه از خوبی من می گفتند حسرت رفتن ناهنگامم ، خاطراتی از من که پس از رفتن من ساخته اند از رفاقت هایم ... از صمیمیت دوران حیات یک نفر گفت : چه انسان شریفی بودم دیگری گفت فلک گلچین است یک نفر هم می گفت : "من و او وه چه صمیمی بودیم" !! و عجیب است مرا ، او سه سال است که با من قهر است ... !! یک نفر ظرف گلابی آورد و کتاب قرآن که بخوانند کتاب و ثوابش برسانند به من گرچه بر داشت رفیق ، لای آن باز نکرد  ... و ثوابی که نیامد بر من آن که صدبار به پشت سر من غیبت کرد آمد آن گوشه نشست ... من کنارش رفتم اشک در چشم ، عزادار و غمین ، خوبی ام را می گفت چه غریب است مرا ... ! آن ملک آمد باز ... آن عزیزی که به او گفتم من : « فرصتی می خواهم » خبرآورد مرا : « می شود برگردی ... مدتی باشی ، در جمع عزیزان خودت ... نوبت بعد ، تو را خواهم برد روح من رفت کنار منبر  ... و چه آرام به واعظ فهماند : اگر این جمع مرا می خواهند ، فرصتی هست مرا ... می شود برگردم ... من نمی دانستم این همه قلب مرا می خواهند ! باعث این همه غم خواهم شد روح من طاقت این موج پر از گریه ندارد هرگز ... زنده خواهم شد باز واعظ آهسته بگفت : « معذرت می خواهم خبری تازه رسیده ست مرا گوییا شادروان مرحوم ، زنده هستند هنوز » ! خانمی جیغ کشید و غش کرد و عزیزی به شتاب ، مضطرب ،  رفت که رفت ... یک نفر گفت : « که تکلیف مرا روشن کن اگر او مرد، خبر فرمایید سوگواری بکنیم ! » عهد ما نیست به دیدار کسی ، کو زنده است دل او شاد کنیم کار ما شادی مرحومان است !!! واعظ آمد پایین ... مجلس از دوست تهی گشت عجیب ! صحبت زنده شدن چون گردید ، ذکر خوبی هایم همه بر لب خشکید ... ملک از من پرسید: « پاسخت چیست ؟ بگو ! تو کنون می آیی !؟ یا بدین جمع رفیقان خودت می مانی!!؟؟ » چه سوال سختی ! بودن و رفتن من در گرو پاسخ آن ... زنده باشم بی دوست ؟ مرده باشم با دوست ؟ زنده باشم تنها !؟ مرده در جمع رفیقان عزیز!؟ من که در حیرتم از کرده ی این مردم نیز ... !!! کاش باور بکنیم  کاش بیدار شویم  خوب اندیشه کنیم  معنی واقعی آمدن و رفتن چیست ؟ ای کاش دلی شاد کنیم تا زمانی که هنوز زنده اندر در بر ماست @hamshenasi
. اردوغان همچنان در رؤیای ایجاد امپراطوری عثمانی است 🆔 @pasdarenghelab🔜 پاسدار انقلاب 🆔 @hanshenasi🔜 همشناسی فرهنگی