#پیامبر_اعظم
#شهادت_غریبانه
#مظلوم_همیشه_تاریخ
تا خط ارتحال پیمبر نوشته شد
دردی رسید و داغ مقدر نوشته شد
داغی بزرگ بود که تسکین نمیگرفت
بعدش چقدر زخم مکرر نوشته شد!
کاین بغضهای جاهلیت بی شمارتر
یکجا به پای حضرت حیدر نوشته شد
جرمی که او به خاطر عصمت نکرده بود
پای علی هزار برابر نوشته شد
پیش از هجوم غربت آتش به اهلبیت
شکر خدا که سورهی کوثر نوشته شد
مقتل به دست میخِ همین خانهی کبود
پیش از لهوف، پشت همان در نوشته شد
یک بخش روی سینهی دیوار و بخش بعد
بر سینه، دست، پهلوی مادر نوشته شد
فصلی میان مسجد و محراب و فصل بعد
بر تشت، در مقابل خواهر نوشته شد
گاهی به دست نیزه و گاهی به دست تیغ
مقتل به روی مقتل دیگر نوشته شد
گفتم ادامه را ننویسم ولی نشد
این واژهی سه شعبه هم آخر نوشته شد
دستی نجس در آمد و کاری پلید کرد
واحیرتا که خاک، مطهر نوشته شد
"گودال قتلگاه پر از بوی سیب بود"
این صفحهها چقدر معطر نوشته شد
یک فصل ناتمام که آن هم نوشتهاند
با سم اسب و پارهی پیکر نوشته شد...
تنها نه کربلا که شبی در هراس شام
کنج خرابه مقتل دختر نوشته شد
بعدش چقدر نوحهی بی سر نگاشتند
بعدش چقدر روضهی با سر نوشته شد...
بر سر بزن که نوحهی مادر شنیدنیست
حالا بیا که روضهی خواهر نوشته شد...
✍ #ایوب_پرندآور
#پیامبر_اعظم_ص_مدح_و_شهادت
اي كه جز نامت ندارد حسن مطلع كارها
ختم شد با مُهر مِهر تو همه طومارها
در بيانت بند میآید زبان ناطقان
قامت مدحت کجا و خلعت گفتارها
طفل ابجدخوان تو سلمان سیصدساله است
استوار مکتب ايثار تو عمارها
پایبوسی تو عزت داده ما را بیگمان
گل نباشد، کس نمیآید سراغ خارها
کی رود ياد تو از خاطر که در روز ازل
کندهاند اسم تو را بر سنگ دل حجارها
داغ تو در سینهی ما هست چون خاک توأيم
لاله کی روييده در آغوش شورهزارها
خاك كويت توتياي چشم اهل آسمان
عطر نامت كيميای شيشهی عطارها
باز مانده از تماشايت دهان كوه نور
اي حرايت تا قيامت قبلهگاه غارها
در شجاعت آنچنانی که ميان کارزار
رو به تو آرند وقت خستگی کرارها
اي که با خون دلت پروردهای اسلام را
اي كه خرما خوردهاند از نخل تو"تمار"ها
گرچه با تيشه به جان ریشهات افتادهاند
میدهد اين نخل تا روز قيامت بارها
سنگ میخوردی و میگفتی که ايمان آوريد
کس نديده از رسولی اینچنین ايثارها
با پروبال تو ای بال و پرت زخمی عشق
درك كردند آسمان را جعفر طيارها
با عيادت از عجوزی سنگدل ای آينه
روح ايمان را دميدی بر دل بيمارها
لب به نفرين وانکردی در تمام عمر خويش
بر سرت گرچه بلا باريد چون رگبارها
رفتي و داغ تو پشت دين رحمت را شکست
جان به لب شد از غمت شهرت - مدينه - بارها
تا که چشمت بسته شد ای قافلهسالار عشق
بسته شد دست خدا و پاره شد افسارها
آنقدر گويم پس از تو ميخ در هم خون گريست
نالهها برخاست بي تو از در و دیوارها
✍ #محسن_عرب_خالقی
@hamzehalipoor
💠امیدوار کننده ترین آیه قرآن کدام است؟!
عَنْ بِشْرِبْنِشُرَیْحٍ الْبَصْرِیِّ قَالَ: قُلْتُ لِمُحَمَّدِبْنِعَلِیٍّ (علیه السلام) أَیَّهًُْ آیَهًٍْ فِی کِتَابِ اللَّهِ أَرْجَی قَالَ: مَا یَقُولُ فِیهَا قَوْمُکَ. قَالَ: قُلْتُ یَقُولُونَ یا عِبادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلی أَنْفُسِهِمْ لاتَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللهِ قَالَ: لَکِنَّا أَهْلَ الْبَیْتِ لَا نَقُولُ ذَلِکَ قَالَ قُلْتُ فَأَیَّ شَیْءٍ تَقُولُونَ فِیهَا قَالَ نَقُولُ: وَ لَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضی الشَّفَاعَهًُْ وَ اللَّهِ الشَّفَاعَهًُْ وَ اللَّهِ الشَّفَاعَهًُْ.
از بشربن شریح بصری نقل شده که گفت: به امام باقر (علیه السلام) عرض کردم: «امیدوار کنندهترین آیهی قرآن کدام است»؟
امام (علیه السلام) فرمود: «اطرافیانت دراینباره چه نظری دارند»؟ عرض کردم: «معتقدند [امیدوار کنندهترین آیه، این آیه است]: بگو: ای بندگان من که بر خود اسراف و ستم کردهاید! از رحمت خداوند نومید نشوید. (زمر/۵۳)».
امام (علیه السلام) فرمود: «ولی ما اهل بیت (علیهم السلام) چنین نظری نداریم»! عرض کردم: «پس نظر شما دراینباره چیست»؟ امام (علیه السلام) فرمود: «ما معتقدیم [امیدوار کنندهترین آیه، این آیه است]: وَ لَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضی؛ (مراد از این مژده، مقامِ) شفاعت است، به خدا سوگند شفاعت است! به خدا سوگند شفاعت است»!
#پیامبر_رحمت
#پدر_مهربان_امت
#شفاعت_گنهکاران
@hamzehalipoor
✅صرفا جهت اطلاع
رفقایی که مشهد مشرف هستند در این شبها حدود ساعت ده در صحن
آزادی ( ورودی حیاط سمت چپ) بزم توسل و روضه داریم خوشحال میشیم همدیگه رو ببینیم.
#تسلیت
#شاعری_درگذشت
استادمحمدعلی بهمنی دار فانی را وداع گفت
🔰 استاد محمدعلی بهمنی درتاریخ ۹ شهریور ماه بر اثر عارضه سکته مغزی در گذشت.
شاعری به معنای حقیقی استاد و خلاق که خواندن اثرهایش آدمی را به وجد می آورد و قلم او بسیار تاثیر گذار بود.
برای کسانی که قصد شعر گفتن دارند خواندن اثرهایش بسیار موثر و راهگشاست.
از جمله آثار زنده یاد استاد بهمنی:
گاهی دلم برای خودم تنگ می شود..
غزل زندگی کنیم...
روحش شاد و اثرهایش ماندگار
#شعر
#شاعر_توانا
#قلم_نویسا
#اثر_ماندگار
#استاد_محمد_علی_بهمنی
@hamzehalipoor
📌ما چقدر در دل امام رضا علیهالسلام جا داریم؟
🔰🔰🔰🔰
🛑…عَنِ اَلْحَسَنِ بْنِ اَلْجَهْمِ قَالَ: سَأَلْتُ اَلرِّضَا عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَقُلْتُ لَهُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ مَا حَدُّ اَلتَّوَكُّلِ؟ فَقَالَ لِي: «أَنْ لاَ تَخَافَ مَعَ اَللَّهِ أَحَداً.» قَالَ: قُلْتُ: فَمَا حَدُّ اَلتَّوَاضُعِ؟ قَالَ: «أَنْ تُعْطِيَ اَلنَّاسَ مِنْ نَفْسِكَ مَا تُحِبُّ أَنْ يُعْطُوكَ مِثْلَهُ.» قَالَ: قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ أَشْتَهِي أَنْ أَعْلَمَ كَيْفَ أَنَا عِنْدَكَ. قَالَ: «اُنْظُرْ كَيْفَ أَنَا عِنْدَكَ.»
🔰از حسن بن جهم نقل شده است:
از امام رضا (علیهالسلام) سؤال کردم:
فدایتان شوم، تعریف توکّل چیست؟
حضرت به من فرمودند:
«اینکه در کنار خداوند، از هیچکس نترسی.»
عرض کردم:
تعریف تواضع چیست؟
حضرت فرمودند:
«اینکه آنچه را دوست داری مردم به تو دهند، تو از جانب خود به آنان دهی.»
عرض کردم:
فدایتان شوم، دوست دارم بدانم جایگاه من نزد شما چگونه است.
حضرت فرمودند:
«ببین جایگاه من نزد تو چگونه است!»
📚عيونأخبارالرضا، ج۲، ص۴۹
#امام_رضا
#اهمیت_معرفت
@hamzehalipoor
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى، الْإِمَامِ التَّقِيِّ النَّقِيِ وَ حُجَّتِكَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى، الصِّدِّيقِ الشَّهِيدِ، صَلاَةً كَثِيرَةً تَامَّةً زَاكِيَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً، كَأَفْضَلِ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِيَائِكَ
ذبیحی.mp3
3.31M
🎧 ای شه طوس
که سلطان سریر دو سرایی
◀️ صدای استاد ذبیحی
◀️ شعر: ریاضی یزدی
◀️ دستگاه: ماهور
◀️ سال ضبط: دهه ۱۳۵۰
@hamzehalipoor
67.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بخشی از روضه شب اول ماه ربیع در حرم امام رضا علیه السلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ذکر شریف علی علی
#یا_منتقم
#یا_صاحب_الزمان
ای با تو ظهور عدل ممکن برگرد
وی ذکر دعای هرچه مومن برگرد
یک سوم سادات جهان را کشتند
ای منتقم حضرت محسن برگرد
#عبدالزهرا
#محسنیه
#احراق_البیت
#بای_ذنب_قتلت
اگرچه نام تو تسبیح ذکر عام نباشد
نمی شود که تو باشی و از تو نام نباشد
تو جرم واضح شانی، چه قدْر ازتو نگفتند
که روی قاتلت انگشت اتهام نباشد
دلیل اینکه چرا کوچه نیست بعد تو این است
محل قتل تو در دیده ی عوام نباشد
هزار سال گذشته ست و ترسشان فقط این است
که از من و تو درآن کوچه ازدحام نباشد
تو محسنی،حسنی که حسین هستی، ازاین رو؛
نمی شود که نبودِ تورا پیام نباشد
مگر ملاک تشیُّع به سنّ وسال ولی است
که گفته ماه نشد ماه تا تمام نباشد؟!
چنان حسین و حسن، محسن آه نیز نمی شد؛
که طفل فاطمه باشد ولی امام نباشد
گذشت عمر حلالش، کسی که آمد و فهمید
که حُرمت تو کم ازمسجد الحرام نباشد
خدا اراده اش این بود در نیامدنِ تو
که جز خودش احدی باتو همکلام نباشد
#مهدی_رحیمی_زمستان
@hamzehalipoor
#داستان_آموزنده
#عمامه_عاریتی!
✍حکایتی شیرین و عبرتآموز که حاج شیخ عبدالکریم بر فراز کرسی درس خارج در قم،این خاطره را از دوران جوانی خویش نقل کرده اند: مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری از شاگردان مرحوم میرزای بزرگ شیرازی در سامرا بود. در محضر امیر المومنین (ع) در حرم به آقا امیر المؤمنین میگوید:
آقا ما داریم بر میگردیم به ایران و میدانم برگردم، سیل مقلّدین و مراجعین در مسائل شرعیه به سمت ما میآید. آقا، یک الگویی را به ما معرفی کنید که من در آیندهی زندگیام این الگو بشود برای ما شاخص، این استقبال دنیا، مرجعیت، عزّت، ثروت و آقایی، ما را غافل نکند.
حاج شیخ عبدالکریم حائری سه ماه نجف می ماند و صبح و شام وقتی حرم مشرّف میشد از امیر المؤمنین (ع) همین خواسته را تقاضا میکرد. سه ماه هم ایشان کربلا میماند. جمعاً میشود شش ماه. دیگر ایشان داشته باز ناامید میشد که شاید آقا امام حسین (ع) هم مصلحت نمیدانند که معرفی کنند، آن شب با دل شکسته از حرم میرود در همان منزلی که در کربلا اسکان داشتند. شب خواب سید الشهداء (ع) را میبیند که میفرمایند:
شیخ عبدالکریم! از ما یک انسان جامعِ کاملِ وارسته میخواهی به عنوان الگو؟" میگوید: بله آقا. میفرمایند: فردا صبح وارد حرمِ ما که میخواهی بشوی طلوع فجر، کنار قبرِ حبیب بن مظاهر اسدی، یک جوان ۱۸ سالهای نشسته، عمامهای کرباسی به سر دارد و یک عبای کرباسی و لباس کرباسی هم پوشیده. شما که وارد میشوی، این جوان بلند میشود وارد حرم میشود یک سلامی پایین پا به من میکند، یک سلام به علی اکبر، یک سلام به جمیع شهداء، از حرم خارج میشود. بعد از طلوع فجر این جوان را دریاب که یکی از انسانهای بزرگ است.
حاج شیخ میفرماید: بیدار شدم. طلوع فجر، وقتی وارد حرم شدم، دیدم کنار قبر حبیب بن مظاهر، همان گوهری که امام حسین (ع) حواله کرده بود، نشسته بود. وارد شدم، این قیام کرد و آمد در حرم و یک سلام به حضرت سید الشهداء(ع)، یک سلام به علی اکبر و یک سلام به جمیع شهداء، از حرم خارج شد آمد به ایوان و از آنجا به صحن رفت. دنبالش دویدم. در صحن، صدایش زدم و گفتم: آقا بایست من با تو کار دارم. برگشت یک نگاهی به من کرد و گفت: آقا! عمامه من عاریتی است و رفت
از صحن رفت بیرون، رفت در کوچه پسکوچههای کربلا، دنبالش دویدم: آقا! عرضی دارم، مطلبی دارم، بایست. دوباره درحال حرکت برگشت و گفت: آقا! عبای من هم عاریتی است و رفت. آقای حاج شیخ عبدالکریم میگوید: دیدم دارد از دستم میرود؛ محصول شش ماه زحمت درِ خانه دو امام، با این دو کلمه دارد میگذارد و میرود. دویدم و خودم را به او رساندم و دستش را گرفتم و گفتم:
بایست. عبای من عاریتی است؛ عمامه من عاریتی است یعنی چه؟ شش ماه التماس کردهام تا شما را معرفی کردهاند، کار داریم با شما. یک نگاهی به حاج شیخ میکند و میگوید: چه کسی من را به شما معرفی کرد؟ آقا شیخ عبدالکریم میگوید: صاحب این بقعه و بارگاه، سیدالشهداء(ع). میگوید: دنبال من بیا. در کوچه پسکوچههای کربلا میروند تا به خارج از کربلا میرسند. یک تلّی بود که روی آن تل، یک اتاقکی بود. میرسد به درِ آن اتاق و میگوید:
اینجا خانه من است، فردا طلوع فجر وعده دیدار من و شما همین جا. میرود داخل و در را میبندد. مرحوم حاج شیخ فرموده بود: من در عجب بودم؛ خدایا، این چه مطلبی میخواهد به من بگوید که موکول کرد به فردا. چرا امروز نگفت؟! آن درسی که بناست به من بدهد و زندگی آینده من را تضمین کند در معنویت؛ بشود درس؛ بشود پیام
ایشان میفرماید: لحظهشماری میکردم. آن روز گذشت تا فردا و طلوع فجر، رفتم بیرونِ کربلا روی همان تل. پشتِ همان اتاقک. آمدم در بزنم، صدای ناله پیرزنی از درون آن اتاق بلند بود و صدا میزد: وَلَدی! وَلَدی. پسرم، پسرم. در زدم دیدم پیرزنی با چشمان اشک آلود در را گشود. گفتم: خانم دیروز یک جوانی زمان طلوع فجر وارد این خانه شد و گفت اینجا خانه من است و با من وقت ملاقات گذاشته. این آقا کجاست؟
گفت: این پسرِ من بود، الآن پیشِ پای شما از دنیا رفت. وارد شدم. دیدم پاهای این جوان به قبله دراز، هنوز بدن گرم. گفتم: وا أسفا! دیر رسیدم. حاج شیخ در درس خارج فرموده بود: آن درسی که آن جوانِ بزرگ و کامل از طرف امام حسین (ع)به من آموخت، درسِ عملی بود. روز قبل به من گفت: آقا عمامه من عاریتی است! عبای من عاریتی است! فردا جلوی چشمانِ من، عبا و عمامه را گذاشت و رفت. میخواست به من بگوید:
شیخ عبدالکریم حائری!
▫️ مرجعیت،عاریتی است
▫️ ریاست،عاریتی است
▫️ خانههایتان،عاریتی است
▫️پولهایتان،عاریتی است
▫️وجودتان،عاریتی است
▫️سلامتیتان،عاریتی است.
▫️هر چه میبینید،عاریه است و امانت است.
دل به این عاریهها نبندید
#دنیا
#عاریتی
#سرای_فانی
@hamzehalipoor
بسم الله الرحمن الرحیم
زبانزد
سرها به نیزه رفته و تنهاست بر زمین
داغی ندیده صفحهی تاریخ اینچنین
افتاده بود عرش خداوند روی خاک
وقتی «بلندمرتبه شاهی ز صدر زین...»
اما در آن میانه علم را بلند کرد
با عزت و وقار زنی از تبار دین
جانم فدای شیرزن و خطبهاش، که گفت؛
«صَبرَاً عَلی قَضائِکَ یارَبَّالعالَمین...»
آری، صدا صدای رسای سکینه بود
در اوج اقتدار و سرافرازی و یقین
آتش گرفت منبر شام و دل یزید
از آن خطاب حیدری و لحن آتشین
شانوشکوهوشوکت خود را به رخ کشید
با آن که بود لشکر کفّار در کمین
گفت؛ ای گروه ظالم! با اهلبیت حق
کاری که کردهاید، نکردند مشرکین!
اف بر شما که پاس امانت نداشتید
در حق خانوادهی پیغمبر امین
ای اهل مکر و حیله و عصیان؛ «تَبَاً لَکُم»
ای ننگ بر شما که ندارید غیر کین!
گیرم که پر شدهست جهان از یزیدیان
گیرم که سربهسر شده عالم پر از لعین
گیرم که آمدهست هزاران غم از یسار
گیرم هزار داغ رسیدهست از یمین
گیرم تبر شدند تمام درختها
گیرم که مارها زده بیرون از آستین
اما هزارشکر که نام «حسین» ما
شد بر رکاب خاتم پیغمبران نگین
این نام در دوعالم از این پس زبانزد است
وقتی به نام نامی حق است همنشین
حق با تبار ماست که هرکس به حق رسید
هم بر «حق» آفرین زد و هم بر «حقآفرین»
تا روز حشر پرچم ما بر فراز رفت
پس با شما نشانهی ننگ است بر جبین
بر کشتههای کربوبلا نوحه میکنند
در عرش حق ملائکه با نالهی حزین
صبح و مسا امام زمان گریه میکند
بر این مصیبتوغمعظمی که شد قرین
پایان این معادله اما خوش است، خوش
تا از مناره میرسد این صوت دلنشین؛
از بام کعبه، حضرت خورشید اهلبیت
آمد به انتقام شهیدان...، بیا ببین.
#مجتبی_خرسندی
#حضرت_سکینه_سلاماللهعلیها
#امام_زمان
📝گروه ادبی یاقوت سرخ
@Yaqoote_sorkh
@Mojtaba_khorsandi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦آپشن باورنکردنی یک خودرو ۹۷ سال قبل!
🔹️این خودرو متعلق به ۹۷ سال پیش و مکان تست آن شهر پاریس است
ظهر شهادت امام حسن عسگری سلام الله علیها
هیئت محترم رایحه المهدی عج قم
#حاج_حمزه_علیپور
#هیئت_رایحه_المهدی_عج_قم
شب شهادت
امام حسن عسکری علیه السلام
ساعت نه و نیم شب
شهر قنوات ۱۴ متری شهدا کوچه پنجم
@hamzehalipoor
#امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
همچون شب قدر، قدرتو مکتوم است
با تو جلوات چارده معصوم است
گفتند به طعنه حج نشد رزقت!نه
کعبه ز طواف روی تومحروم است
#یوسف_رحیمی
@hamzehalipoor
#مقام_اعلی
#بیان_امام_عسکری
🛑 عَن أَبُو مُحَمَّدٍ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ الْعَسْكَرِيُّ (صلوات الله علیه) قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ آبَائِهِ (صلوات الله علیهم) عَنْ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) أَنَّهُ قَالَ: أَشَدُّ مِنْ يُتْمِ الْيَتِيمِ الَّذِي انْقَطَعَ عَنْ أُمِّهِ وَ أَبِيهِ يُتْمُ يَتِيمٍ انْقَطَعَ عَنْ إِمَامِهِ وَ لَا يَقْدِرُ عَلَى الْوُصُولِ إِلَيْهِ وَ لَا يَدْرِي كَيْفَ حُكْمُهُ فِيمَا يُبْتَلَى بِهِ مِنْ شَرَائِعِ دِينِهِ أَلَا فَمَنْ كَانَ مِنْ شِيعَتِنَا عَالِماً بِعُلُومِنَا وَ هَذَا الْجَاهِلُ بِشَرِيعَتِنَا- الْمُنْقَطِعُ عَنْ مُشَاهَدَتِنَا يَتِيمٌ فِي حَجْرِهِ أَلَا فَمَنْ هَدَاهُ وَ أَرْشَدَهُ وَ عَلَّمَهُ شَرِيعَتَنَا كَانَ مَعَنَا فِي الرَّفِيقِ الْأَعْلَى
🔰حضرت آقا امام حسن عسکری (صلوات الله علیه) می فرماید پدرم از پدرانش (صلوات الله علیهم) از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) روایت کردند که او فرمود:
سخت تر از یتیم جدا شده از مادرش و پدرش، یتیمی است که از امامش جدا شده و توانایی رسیدن به او را ندارد و حکم امامش را درباره مسائل دینی مورد ابتلا نمی داند.
آگاه باشید! هر شیعه ای که عالم به علوم ما باشد و این جاهل به شریعت ما که از دیدار ما محروم است یتیمی است که در دامن او (عالم شیعه) جای دارد.
آگاه باشید! هرکس او (نا آگاه) را هدایت و راهنمایی کند و شریعت ما را به وی بیاموزد؛ در مقام رفیق اعلی با ما خواهد بود.
📚 منابع :
۱. بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج105، ص 171
۲.كتاب سليم بن قيس الهلالي، ج1، ص 256
۳.الإحتجاج (طبرسي)، ج1، ص 16
۴.مستدرك الوسائل، ج17، ص 317
۵.سفينة البحار، ج8، ص 742
#روایت
#یتیمی_غیبت
#انتظار_موعود
#پدر_مهربانی_ها
#اللهمَّ_عجل_لولیک_الفرج
@hamzehalipoor