eitaa logo
حقانیت امیرالمؤمنین علی علیه السلام
636 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
2.5هزار ویدیو
37 فایل
⏪اثبات حقانیت شیعه، حقانیت امیرالمؤمنین علی و ائمه معصومین علیهم السلام در قرآن، کتب اهل سنت و کتب شیعه ⏪دفاع از مکتب اهل بیت علیهم السلام و رد شبهات وهابیت و اهل سنت ⏪تلاوت قرآن، احادیث، کلیپهای کوتاه سخنرانی ⬅️کپی با ذکر صلوات مجاز است @Kamran40_72
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم ✅ به مناسبت سالروز مرگ خالد بن ولید ، که همواره عداوت صحابه رسول الله صلی الله علیه واله را داشته است، ماجرای شگفت انگیز قلاده ای از محور آهنین آسیاب که امیرالمومنین علیه السلام بر گردن خالد بن ولید انداخته است را نقل میکنیم : 🔵١٥٦ / ٤ ـ وحدث به عبدالرحمن بن العبّاس وجابربن عبد الله رضي الله عنهما قالا :كنا جلوساً عند أبي بكر وقد أضحى النهار فإذا بخالدبن الوليد قدوافى في جيش قام غباره وكثرت صواهل خيله فإذا بقطب رحى ملوي في عنقه وقد فتل فتلاً فنزل عن فرسه ووقف بإزاء أبي بكر فرمقه الناس بأعينهم وراعهم منظره فابتدأ وقال :اعدل يا بن أبي قحافة حيث جُعلت في الموضع الذي لست له بأهل وما ارتفعت إلى هذا المكان إلاّ كما يرتفع الطافي من السمك على الماءـ في كلام طويل أعرضنا عن ذكره ـثمّ قال : إنّي رجعت مُنكفئاً من الطائف إلى هذه في طلب المرتدين فرأيت ابن أبي طالب عليه‌السلام ومعه رهط عصاة عتاة من الذين شزرت حماليق أعينهم من حسدك وبدرت حقداً عليك،وقرحت أفئدتهم لمكانك منهم عمّار بن ياسر ابن سميّة السوداء والمقداد ،وأخا غفار،وابن العوام ،وغلامين أعرف أحدهما بوجهه وغلام اسمرحبشي قد بقل وجهه فتبين لي المنكر من قلوبهم والحسد في احمرار أعينهم وقد توشّح بدرع رسول الله (ص) ولبس رداءه وقد أسرج له دابته وقد نزل على عين ماء ، فلمّا رآني اشمأز وبربر وأطرق موحشاً فقبض على لحيته فبادرته بالسلام استكفي شره واتقي وحشته ، فنزلت ونزل من معي بحيث نزلوا اتقاءً من مراوغته فبدأ بي ابن ياسر بقبيح لفظه ومحض عداوته يقرعني بما كنت ( تقدمت به إليَّ )فالتفت إليّ الأصلع الرأس وقد ازدحم الكلام في حلقه كهمهمة الأسد وكقعقة الرعد. فقال لي بغضب منه :أو كنت فاعلاً يا أبا سليمان؟فقلت :وايم الله لو أقام على رأيه لضربت الذي في عيناك؛فأغضبه قولي إذ صدقته وأخرجه إلى طبعه الذي أعرفه له عند الغضب وبدرت عيناه عليّ فعلمت أنّه قد عزب عنه عقله فقال لي :يا ابن اللخناء مثلك يقدر على مثلي ويجسر أن يدير اسمي في لهواته التي لا عهد لها بكلمة حكمة ويلك إنّي لست من قتلاك وقتلى صاحبك وإنّي لأعرف بمنيتي ومقتلي منك بنفسك ثمّ ضرب بيده إلى ترقوتي فنكسني عن فرسي وجعل يسوقني إلى رحى الحارث بن كلدة فعمد إلى القطب الغليظ فمدّعنقي بكلتا يديه ولواه في عنقي ينفتل له كالعلك المسخّن وأصحابي هؤلاء وقوف ما أغنوا عنّي سطوته ولا كفوني شره فلا جزاهم الله عنّي خيراً فإنّهم لمّا نظروا إلى بريق عينيه سجدوا فرقاً وسالت جباههم عرقاً ، وخمدت أرواحهم كأنما نظروا إلى ملك موتهم فو الذي رفع السماء بغير أعمادها لقد اجتمع على فكّ هذا القطب مائة رجل ـ أو يزيدون ـ من أشداءالعرب فما قدروا على فكّه فدلّني عجز الناس عن فتحه أنّه سحر منه... 🔴از عبد الله بن عباس وجابر بن عبد الله روایت شده است:روزى پيش ابوبكر و عمر حاضر بوديم كه خالد بن وليد آمد، درحالیکه میله و محور آهنین آسياب در گردن او پيچيده شده بود و بسيار ناله و شکایت می‌کرد از عملی که علی با او کرده است.ابوبكر از خالد پرسيد؛چه اتفاقی افتاده و چرا طوق ضخیم به گردن داری؟خالد گفت؛به طائف بودم و در طلب جستجوی افراد بی‌دین. با سپاه خود بودم که در راه برگشت، با على و عمار و مقداد و ابوذر غفارى و ابن العوام و دو جوان ديگر که با علی بودند، مواجه شدم، درحالیکه کنار چشمه‌ آبی نشسته بودند. على جامه رسول الله(صلی الله علیه وآله) به تن داشت و اسب‌هایشان هم آنجا بسته بودند.چون مرا دید عتاب بسيار تند و سختی به من کرد.من به همراه لشگرم از اسب پیاده شدیم و هرچه تواضع و دلجویی از علی کردم سودی نداشت.علی به من گفت:تا کی به شيعه من اذیت می‌کنی؟غرور جنگ آوری مرا گرفت و به اتکاء لشگرم حاضرجوابی و درشتی كردم.به این دلیل، علی بسیار غضبناک شد و چون شير غرّان به من گفت:تو كه باشى كه نام من در دهان تو بگردد و بد من و مواليان و شیعیانم بگويى؟ من سریعاً من سوار اسب شدم. على هم جهید و مرا از اسب فرو كشيد و به زور به آسياب حارث بن كلده برد و سنگ آسياب را بلند كرد و محور آهنین آسياب از سنگ بیرون كشيد و به گردن من پیچاند و مرا با این قلاده مضحکه مردم گرداند.آن میله آهنين در دست علی مثل خمیر و شمعِ در آفتاب،نرم بود. لشگر من از ترس هیبت علی و غضب او، چنان هراسان و متواری شدند كه گویا ملک الموت را دیده‌اند. ای ابوبکر، اکنون که نزد تو هستم،از یکصد مرد از شجاعان عرب درخواست کردم که با کمک هم این طوق را از گردن من باز کنند ولی نتوانستند. پس مرا يقين شد كه این عمل علی، از سحر هاشميان هست و مرا جادو کرده. الی آخر حکایت... 📚الثّاقب في المناقب ،عماد الدين أبي جعفر محمّد بن علي الطوسي، ج 1 ، ص 168 🌐http://lib.eshia.ir/15047/1/168 اسکن: http://uupload.ir/files/npk7_img_20180117_122737_318.jpg ❤️جانم مولانا امیرالمومنین علیه السلام❤
شبهه ❔کانال های ضد دین و وهابیت این روزها خیلی شبهه می کنند که در روایات شیعه آمده است که حضرت علی را دوست دارد آنگاه اشکال می کنند که شما می گویید شیطان که دشمن خداست علی را که دوست خداست، دوست دارد ، یا شیطان خدا نیست و یا علی دوست خدا نیست ❕❕ 💠 💠 👌روایتی است که از سلمان نقل شده است که می گوید ؛ «ابليس ملعون به گروهى گذشت كه به امير المؤمنين عليه السّلام ناسزا مى گفتند، ابليس جلو آنها ايستاد آن گروه گفتند: اين كيست كه جلو ما ايستاده؟ابليس گفت: من ابو مرّه هستم. گفتند: اى ابا مرّه، كلام ما را نشنيدى؟ ابليس گفت: بدا به حالتان، آقاى خود بن ابى طالب را سبّ كرده و ناسزا مىگوييد؟ گفتند: از كجا دانستى كه او آقاى ما است؟ ابليس گفت: از كلام پيامبرتان كه فرمود: هر كس كه من آقاى او هستم، على نيز آقاى او است خدايا كسى كه او را دوست دارد دوست بدار و آن كس كه دشمنش دارد دشمن بدار، خدايا يارى كن كسى را كه او را يارى كرده و ذليل نما كسى كه او را خوار كرده. ❔گفتند: آيا تو از موالى و شيعيان او هستى يا نه؟ 👌ابليس گفت: من نه از موالى او بوده و نه شيعه اش هستم ولى دارم و كسى بغض او را در دل نمى گيرد مگر آن كه من در مال و فرزندش شركت مى كنم » 📚امالی صدوق ص347 📚علل الشرایع ج1 ص144 ❕این که علی علیه السلام را دوست دارد ، مطلبی غیر قابل قبول نمی باشد چرا که خداوند میفرماید ؛ « کسانی که ایمان آورده و عمل صالح انجام داده اند خداوند رحمان محبت آنها را در دلها می افکند » 🔰مریم 96 ❕در روایات فراوانی از طرق اهل سنت و تشیع آمده است که آیه مذکور در شان علیه السلام نازل شده است و خداوند محبت او را در قلوب همگان قرار داده است ؛ 📚شواهد التنزیل ج1 ص365 📚الدر المنثور ج4 ص287 📚کشاف ج3 ص47 📚تفسیر قرطبی ذیل آیه مذکور 📚صواعق المحرقه ص170 📚بحار الانوار ج35 ص354 ❕در تفسیر چنین آمده است ؛ 👌 «ايمان و عمل صالح جاذبه و كشش فوق العادهاى دارد، اعتقاد به يگانگى خدا و دعوت پيامبران كه بازتابش در روح و فكر و گفتار و كردار انسان به صورت اخلاق عاليه انسانى، تقوا و پاكى و درستی و امانت و شجاعت و ايثار و گذشت، تجلى كند ، همچون نيروهاى عظيم مغناطيس كشيده و رباينده است. ❕حتى افراد و از پاكان لذت میبرند، و از ناپاكانى همچون خود متنفرند، به همين دليل هنگامى كه فى المثل مى خواهند همسر يا شريكى انتخاب كنند تاكيد دارند كه طرف آنها پاك و نجيب و امين و درستكار باشد. 👌اين طبيعى است و در حقيقت نخستين پاداشى است كه خدا به مؤمنان و صالحان می دهد كه دامنه اش از دنيا به سراى ديگر نيز كشيده مى شود. 🔰اينكه بعضى آیه مذکور را در باره امير مؤمنان على علیه السلام دانسته و در روايات بسيارى به آن اشاره شده بدون شك درجه و مرحله بالاى آن، ويژه آن امام متقين است ولى اين مانع از آن نخواهد بود كه در مراحل ديگر همه مؤمنان و صالحان از طعم اين محبت و محبوبيت در افكار عمومى بچشند، و از اين مودت الهى سهمى ببرند، و نيز از آن نخواهد بود كه دشمنان نيز در دل خود احساس محبت و احترام نسبت به آنها كنند. 📚تفسیر نمونه ج 13 ص145
شبهه سوال کاربر گرامی (علیه‌السلام) ؟ یكى از مهمترین شبهاتى كه وهابی‌ها با تحریك احساسات مردم، به منظور انكار قضیه هجوم عمر بن خطاب و كتك زدن فاطمه زهرا سلام الله علیها مطرح مى‌كنند، این است كه چرا امیرمؤمنان علیه السلام از همسرش دفاع نكرد؟ مگر نه این كه او اسد الله الغالب و شجاع‌ترین فرد زمان خود بود و ... 📌پاسخ دوم 🏳🏳🏳 ✔️عكس العمل تند حضرت در برابر عمر بن خطاب امیرمؤمنان علیه السلام در مرحله اول و زمانى كه آن‌ها قصد تعرض به همسرش را داشتند، از خود واكنش نشان داد و با عمر برخورد كرد، او را بر زمین زد، با مشت به صورت و گردن او كوبید؛ اما از آن جایى كه مأمور به صبر بود از ادامه مخاصمه منصرف و طبق فرمان رسول خدا صلى الله علیه وآله صبر پیشه كرد. در حقیقت با این كار مى‌خواست به آن‌ها بفهماند كه اگر مأمور به شكیبائى نبودم و فرمان خدا غیر از این بود، كسى جرأت نمى‌كرد كه این فكر را حتى از مخیله‌اش بگذراند؛ اما آن حضرت مثل همیشه تابع فرمان‌هاى الهى بوده است. یکی از منابع طراز اول تاریخی که از نظر زمان تالیف، نزدیک‌ترین اثر تاریخی نسبت به صدر اسلام، به شمار می رود کتاب سلیمان بن قیس(متوفی 80 هجری) است. وی در این اثر ارزشمند تاریخی و روایی در این باره مى‌نویسد: عمر آتش طلبید و آن را بر در خانه شعلهور ساخت و سپس در را فشار داد و باز كرد و داخل شد! حضرت زهرا علیها السّلام به طرف عمر آمد و فریاد زد: یا ابتاه، یا رسول اللَّه! عمر شمشیر را در حالى كه در غلافش بود بلند كرد و بر پهلوى فاطمه زد. آن حضرت ناله كرد: یا ابتاه! عمر تازیانه را بلند كرد و بر بازوى حضرت زد. آن حضرت صدا زد: یا رسول اللَّه، ابوبكر و عمر با بازماندگانت چه بد رفتار مى‌كنند»! امام علی علیه السّلام ناگهان از جا برخاست و گریبان عمر را گرفت و او را به شدت كشید و بر زمین زد و بر بینى و گردنش كوبید و خواست او را بكشد؛ ولى به یاد سخن پیامبر صلى الله علیه وآله و وصیتى كه به او كرده بود افتاد، فرمود: اى پسر صُهاك! قسم به آنكه محمّد را به پیامبرى مبعوث نمود، اگر مقدرّات الهى و عهدى كه پیامبر با من بسته است، نبود، مىدانستى كه تو نمىتوانى به خانه من داخل شوى همچنین آلوسى مفسر مشهور اهل تسنن به نقل از منابع شیعه این روایت را نقل كرده است: عمر عصبانی شد و درب خانه علی را به آتش کشید و داخل خانه شد، فاطمه سلام الله علیها به طرف عمر آمد و فریاد زد: «یا ابتاه، یا رسول الله»! عمر شمشیرش را که در غلاف بود بلند کرد و به پهلوى فاطمه زد، تازیانه را بلند کرد و بر بازوى فاطمه زد، فریاد زد: « یا ابتاه » (با مشاهده این ماجرا) علی (ع) ناگهان از جا برخاست و گریبان عمر را گرفت و او را به شدت کشید و بر زمین زد و بر بینى و گردنش کوبید اما وصیت پیامبر(ص) چه بود که علی(ع) به علت آن سکوت نمود؟ در کامنت بعدی 📌منابع:📚📚📚 الهلالی، سلیم بن قیس (متوفای80هـ)، كتاب سلیم بن قیس الهلالی، ص568، ناشر: انتشارات هادى ـ قم، الطبعة الأولی، 1405هـ. 2. الآلوسی البغدادی، العلامة أبی الفضل شهاب الدین السید محمود (متوفای1270هـ)، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی، ج3، ص124، ناشر: دار إحیاء التراث العربی –
💠✨💠 ✨💠✨ 💠✨💠 🗒برگه عبور از آتش.... 💠به پیغمبر اکرم صلی الله علیه واله وسلم عرض کردم آیا گذشتن از آتش برگه عبور و گذر نامه لازم دارد؟ ➖فرمودند: بلی، سوال کردم : آن چیست؟ 👌فرمود:محبت دوستی علی بن ابی طالب علیه السلام است. 📚مناقب ابن شهرآشوب،جلد2ص156
🌍🔥🌍🔥🌍🔥🌍🔥🌍🔥🌍🔥 جنگ امام علی با جنیان شعله به دست 🔥⚔ 💫 ابن عباس روایت کرده که چون حضرت محمد (ص) برای جنگ با قبیله بنی المصطلق بیرون رفت و قدری از راه را پیمود، وقتی شب هنگام فرا رسید، در جائی که نزدیک دره ای پر فراز و نشیب بود، فرود آمدند. چون آخر شب شد، جبرئیل بر آن حضرت نازل گشته و خبر داد که گروهی از کفار جنیان در این بیابان کمین کرده و اندیشه بدی نسبت به آن حضرت و یارانش دارند. پس رسول خدا (ص) امیرالمؤمنین (ع) را فراخوانده و فرمود: به این دره برو و گروهی از جنیان که از دشمنان خدا هستند سر راه تو ظاهر می شوند و قصد آزار به ما را دارند، پس بوسیله آن نیروئی که خدای عزوجل به تو عنایت کرده است و به کمک نام های ویژه خداوند که فقط تو آن نام ها را می دانی آنان را دفع نما. پیامبر یکصد نفر از مؤمنین را به همراه علی (ع) فرستاد و به آنان فرمود: همراه علی باشید و دستورات او را پیروی نمائید، سپس امیرالمؤمنین علی (ع) به سوی آن دره رهسپار شد. همینکه به کنار آن دره رسید به آن صد نفری که همراهش بودند دستور داد همانجا بایستند و هیچ کاری نکنند تا وقتی که دستور بدهد. سپس گام به جلو نهاد و پیش روی آن گروه حرکت نمود. لحظه ای در کناری ایستاد و از شرّ دشمنان جن به خدا پناه برد. نام خدای عزوجل را بر زبان جاری کرد و به گروه صد نفری اشاره فرمود که نزدیک او روند، آنان نزدیک شدند. فاصله میان او و ایشان به اندازه پرتاب یک تیر بود، زمانی که به سمت پائین دره حرکت کردند باد تندی شروع به وزیدن کرد، تا حدی که نزدیک بود بواسطه تندی وزش باد، آن گروه به زمین بخورند. پاهای آنان از ترس اجنه و آنچه می دیدند به لرزه افتاده بود. پس امیرالمؤمنین (ع) فریاد زد: من علی بن ابیطالب فرزند عبدالمطلب و جانشین رسول خدا (ص) و پسر عموی او هستم، پابرجا باشید! در آن هنگام اشخاصی را به شکل و قیافه مردمان هند و سودان می دیدند که شعله هایی از آتش در دست های خود دارند و در گوشه و کنار آن دره پنهان شده اند، پس امیرالمؤمنین علی (ع) به تنهائی به میان دره رفت و در همان حال قرآن تلاوت می کرد و شمشیر خود را به راست و چپ حرکت می داد و آن افراد شعله بدست با حرکت شمشیر حضرت علی هلاک می شدند و مانند دود سیاهی از میان می رفتند. امیرالمؤمنین (ع) پس از پیروزی بر آنان تکبیر گفته و از همانجا که پائین رفته بود بالا آمد و در کنار آن صد نفر ایستاد. بخاطر هلاکت آن جنیان هوا پر از دود شده بود، پس از چند لحظه هوا صاف گردید و آن گروه از اصحاب رسول خدا (ص) که همراهش رفته بودند، عرض کردند: یا اباالحسن! چه دیدی؟ ما که نزدیک بود از ترس هلاک شویم و ترس ما برای تو بیش از ترسی بود که برای خود داشتیم؟ حضرت علی (ع) فرمودند: همین که اجنه در پیش روی من ظاهر شدند اسماء خاص الهی را با صدای بلند در میان ایشان خواندم، در آن هنگام دیدم از ترس خود را کوچک کردند و در صدد فرار و گریز برآمدند. زمانی که در میان آنان بودم کمترین ترسی نداشتم و اگر به همان شکلی که در آغاز بودند می ماندند تا آخرین نفرشان را از پای درمی آوردم و همانا خداوند نقشه شوم آن ها را خنثی کرد و مسلمانان را از شرّ آنان در امان نگه داشت و باقی مانده جن ها قبل از ما خدمت رسول خدا (ص) رفتند، توبه نموده و مسلمان گشتند. 🔥🌍🔥🌍🔥🌍🔥🌍🔥🌍🔥🌍 📚منابع 1- شیخ مفید. ارشاد، ج1: 340. 2- احمد بن محمد. حدیقة الشیعه: 418. 📚📜📚📜📚📜📚📜📚📜📚📜
⬅️⬅️⬅️ چرا مولا علي عليه سلام سكوت كردند؟ 👇👇👇 در اين باره ما شيعيان همواره پاسخ هاي فراواني داده ايم منجمله پاسخ نقضي چون عدم دفاع عثمان از تعرض به زنش، يا دستور پيامبر به سكوت و يا سكوت پيامبر در دفاع از مادر حضرت عمار يعني سميه يا در پاسخ حلي كه هجوم مولا و درگيري ايشان با عمر و كذا و كذا داده شده حال ايندفعه مي خواهيم پاسخ جديد تري كه جالب تر هم بوده و مربوط به خود حضرت صديقه طاهره و خود پيامبر مي شود بدهيم 🔴نا يونس عن يونس بن عمرو عن أبيه قال: شج غلام من قريش فاطمة بنت رسول الله صلى الله عليه وسلّم وهي غادية، فنادت يال عبد شمس، فخرج أبو سفيان، وخرج أبو جهل فقال: يا ابا سفيان هذه يدي فرجع «2» . 🔵پسری از قریش سر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها دختر رسول اکرم (ص) را شكست ،پس حضرت ندا داد که ای آل عبد شمس ، پس ابوسفیان خارج شد وابوجهل نیز خارج گشته وگفت : ای اباسفیان این دست من است ، پس بازگشت . (2) في أنساب الأشراف: 4/ 1/ 7 أن الذي لطمها كان أبو جهل. " ❌در انساب الاشراف امده ان كسي كه به حضرت صديقه طاهره سلام الله عليها سيلي زد ابوجهل بود ✍️الكتاب: سيرة ابن إسحاق (كتاب السير والمغازي)-المؤلف: محمد بن إسحاق بن يسار المطلبي بالولاء، المدني (المتوفى: 151هـ)-تحقيق: سهيل زكار-الناشر: دار الفكر – بيروت-الطبعة: الأولى 1398هـ /1978 ج 1 ص 234 🔶حالا سوال ما اينجاست، ايا رسول الله كه در اينجا از دخترش دفاع نكرد و سخني نگفت از منظور شما غيرت نداشته؟ 🎄چرا ايشان در دفاع از حضرت زهرا سلام الله عليها سكوت كردند؟ و سخني نگفتند؟ 💥شما چه پاسخي به پيامبر خود مي دهيد؟ هر پاسخي دهيد ما هم همان پاسخ را به شما مي دهيم
❔چرا امام علی در جنگ که بزرگترین لشکر کشی مسلمین بود شرکت نداشت ❗️آیا سخن برخی اهل سنت که می گویند پیامبر از علی ناراحت بود و او را به نبرد واقعیت دارد ❕❕ 💠💠 👌يكى از افتخارهاى امير مؤمنان، اين است كه در تمام نبردها ملازم ركاب پيامبر و پرچمدار وى در اسلامى بوده است، جز در غزوه «تبوك» كه به دستور پيامبر در مدينه باقى ماند و در اين جهاد شركت نكرد، زيرا پيامبر به خوبى مى دانست كه منافقان و برخى از افراد به دنبال فرصت مى گردند تا در غياب پيامبر، وضع را دگرگون سازند و حكومت نو بنياد اسلامى را واژگون كنند و اين فرصت در صورتى امكان پذير است كه پيامبر و ياران وى به مقصد دورى بروند و ارتباط آنان با مركز قطع شود. 👌تبوك، دورترين بود كه پيامبر در طى غزوات خود به آنجا مسافرت نمود. پيامبر كاملا احساس كرد كه در غياب او ممكن است گروههاى ضد اسلامى، اوضاع را دگرگون سازند و همفكران خود را از نقاط مختلف حجاز گردآورده، متشكل شوند. ❕او با اينكه «محمد بن » را جانشين خود در مدينه قرار داده بود، ولى به على عليه السّلام فرمود: «تو سرپرست اهل بيت و خويشاوندان من و گروه مهاجرى و براى اين كار جز من و تو، كسى ديگر شايستگى ندارد.» 💠اقامت امير مؤمنان در مدينه توطئه گران را بسيار ناراحت ساخت، زيرا فهميدند كه با وجود على و پىگير او، ديگر نمى توانند نقشه هاى خود را پياده كنند. از اين رو، براى بيرون رفتن على از مدينه نقشه اى ريختند و شايع كردند كه با اينكه پيامبر با كمال ميل على را براى شركت در جهاد دعوت كرد، ولى او از جهت دورى راه و شدت گرما، از شرت در اين نبرد مقدس امتناع كرد. على عليه السّلام براى ابطال تهمت آنان به محضر پيامبر شرفياب گرديد و جريان را با آن حضرت در ميان نهاد. پيامبر، كلمه تاريخى خود را كه از دلايل واضح و روشن امامت و جانشينى بلافصل او پس از پيامبر است؛ درباره او چنين فرمود: «برادرم به بازگرد، زيرا براى حفظ شئون و اوضاع مدينه جز من و تو كسى شايستگى ندارد. تو نماينده من در ميان اهل بيت و خويشاوندان من هستى ... أما ترضى أن تكون منّي بمنزلة هارون من موسى إلّا أنّه لا نبيّ بعدي؟ آيا خشنود نمىشوى كه بگويم مثل تو نسبت به من، مثل هارون نسبت به موسى است، جز اينكه پس از من پيامبرى نيست. همان طورى كه او وصى و جانشين بلافصل موسى بود، تو نيز جانشين و خليفه پس از من هستى » 📚سیره ابن هشام ج2 ص520 📚بحار الانوار ج21 ص207 📚فروغ ابدیت ، ص864 ❕روشن می شود که آنچه در پرسش شما آمد واقع است و مستند تاریخی ندارد .
🌱مبارزه امیر المؤمنین (علیه السلام) در روز خندق 👌ابن ابی الحدید درباره مبارزه امام علی (ع) در روز خندق می نویسد:« مبارزه علی (ع) در روز خندق برتر از آن است که بگوییم کار برتری است و بزرگتر از آن است که بگوییم کار بزرگی است. 👈مبارزه علی (ع) را پیشوای ما «ابوهذیل» به درستی وصف کرده است هنگامی که از او پرسیدند که نزد خداوند ارزش علی (ع) بیشتر است یا ابوبکر؟ پاسخ داد: پسر برادرم به خدا سوگند! تنها مبارزه علی (ع) در روز خندق با همه کارهای مهاجران و انصار و عبادات آنها برابری می-کند ؛ بلکه فزونتر نیز هست تا چه رسد به ابوبکر تنها!» 🔺(ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج19، ص60.)
🌱امیرالمؤمنین (علیه السلام ) حبیب و محبوب خدا و پیامبر 👈 در منابع مختلف اهل سنت این جریان آمده است: «خیبر را محاصره کردیم، فرماندهی به ابوبکر واگذار شد، ولی کاری از پیش نبرد و بازگشت. روز بعد فرماندهی به عمر واگذار شد. او نیز کاری از پیش نبرد و بازگشت و مردم با مشکلات زیادی روبرو شده بودند. 👌در چنین شرایطی پیامبر (صلی الله علیه وآله ) فرمود: بدون تردید فردا پرچم را به دست مردی خواهم داد که خدا و رسول او را دوست دارند و او نیز خدا و رسول را دوست می دارد. او تا پیروزی را به دست نیاورد، باز نخواهد گشت.» 🔺 ( صحیح مسلم، ج4، ص120. مسند احمد بن حنبل، ج1، ص160، اسد الغابة، ج4، ص94، تاریخ الخلفاء، ص169.) 👈 مصداق این حدیث امیرالمؤمنین (علیه السلام ) است به گونه ای که همه آرزو می کردند کاش این عبارات به جای علی (علیه السلام ) در مورد آنان صادق بود. 🔺 ( صحیح مسلم، همان.)
اعتراف عمرابن خطاب در خصوص نظر امام علی علیه السلام درباره شخصیت ابوبکر و عمر؛ در منابع اهل سنت؛ 👈قال عمر، لعلى وعباس : « فرأيتماه ( ابابكر ) كاذباً آثماً غادراً خایناً . . . فرأيتماني كاذباً آثماً غادراً خائناً . . . 👈صحيح مسلم ، جلد 4 ، صفحه 28 كتاب الجهاد و السير باب 15 حكم الفی حديث 49👉 عمر خطاب به عباس عموی پیامبر و امام علی علیه السلام گفت:" یا علی! شما ، ابوبکر و من(عمر)را دروغگو و گناهکار و خدعه گر و خیانتکار می دانستید."
: ◀️ کاربرد واژه «ولیّ» درباره امام علی (علیه السلام) 👌رسول خدا (صلی الله علیه و آله) دو نفر را به سوی یمن اعزام کرد، فرمانده یک لشکر علی بن ابیطالب بود و فرمانده لشکر دیگر خالد بن ولید بود. پیامبر فرمود: اگر با هم بودید فرمانده همه نیروها علی بن ابیطالب (علیه السلام ) است و اگر از هم جدا حرکت کردید، هر یک فرمانده سپاه خود باشد. برید می گوید بعد از جریانی یک نامه از سوی خالد برای پیامبر بردم. 🌹 رسول خدا (صلی الله علیه وآله) فرمود: از علی (علیه السلام ) بدگویی نکن. بدون تردید علی (علیه السلام ) از من است و من از علی هستم. علی (علیه السلام ) بعد از من ولی شماست. 🔺( مسند احمد بن حنبل، ج6، ص489.)