وضع عمر نیز همانند وضع او است و همان آثار و پیامدها را میتوانست به دنبال داشته باشد.
🔶شاید عمر هم به اجبار همراه ابوبکر شده بود. او کسی نبود که به اختیار، خود را در معرض خطر قرار دهد. پیش از این در مباحث حدیبیه آوردیم که عمر حاضر نشد فرمان رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم را امتثال و نزد اشراف قریش برود. آری او راضی نشد به مکّه رود بلکه به صراحت گفت: ای رسول خدا؛ من از قریش بر جان خود ترس دارم.[۱۳]
✳️#علی_علیه السلام و عمّار درابلاغ سوره برائت
🔸در مقابل، برخی روایات بر آن است که عمّار بن یاسر، علی علیه السلام را در سفر به مکّه همراهی کرد. شاید دلیل اینکه در غالب روایات نامی از عمّار نیامده آن باشد که راویان به ذکر فردی بسنده کردهاند که مهمتر بوده است. از اینرو، یاد کرد نام علی علیه السلام از ذکر فردی بسنده کردهاند که مهمتر بوده است. از اینرو، یاد کرد نام علی علیه السلام از ذکر نام عمّار کفایت میکند؛ همانگونه که ذکر ابوبکر از یاد عمر بینیاز میکند؛ خصوصاً که عمر، مشروعیت حکومت خود را از مشروعیت خلافت ابوبکر میگیرد. میدانیم که خلیفه دوم به موجب وصیّت ابوبکر، به این منصب نایل آمد.
🔷برخی از نصوص و متون اشاره دارد که عمّار بن یاسر، علی علیه السلام را در سفر به مکّه همراهی کرد. همین روایت بر ان است که فلانی و فلانی از فرستادن علی علیه السلام ناراحت و پریشان شدند و دوست داشتند که پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم، فرد مسنتری را میفرستاد. آن دو گفتند: این کودک را فرستاده است، کاش دیگری را به مکّه میفرستاد که بزرگان و اشراف قریش در مکّه هستند. به خدا قسم؛ کفر برای ما سزاوارتر است از آنچه در آن قرار داریم.
🔰سپس به سوی علی علیه السلام و عمّار راه افتادند و هر دو را از اهالی مکّه ترساندند و کار را بر آن دو سخت نشان دادند و گفتند: همانا ابوسفیان و عبدالله بن عامر و اهالی مکّه برای آنان گرد هم جمع شدهاند…
❇️علی علیه السلام گفت: ما را خداوند یکتا بس است و او بهترین وکیل است. آنگاه با عمّار رفت و وارد مکّه شدند.
خداوند متعال نازل فرمود:
همان کسانی که [برخی از] مردم به ایشان گفتند: مردمان برای [جنگ با] شما گرد آمدهاند؛ پس، از آن بترسید. و[لی این سخن] بر ایمانشان افزود و گفتند. خدا ما را بس است و نیکو حمایتگری است. پس با نعمت و بخششی از جانب خدا، [از میدان نبرد] بازگشتند، در حالیکه هیچ آسیبی به آنان نرسیده بود و همچنان خشنودی خدا را پیروی کردند و خداوند دارای بخششی عظیم است.[14]
◀️شاید ناراحتی فلانی و فلانی و پرشان حالی آن دو، پس از آن بود که در ابتدای کار، کاهلی کردند و پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم به اجبار ابوبکر را به این مأموریت اعزام و سپس بر کنار کرد. این برکناری، آنان را غافلگیر کرد و آنچه موجب پریشانی آنان گردید، این بود که علی علیه السلام جایگزین باشد. بدین ترتیب از یک ضربه روحی سخت، بیهوش شدند و بسیار دردناک. آن دو بسی علاقهمند بودند که به گونهای این خسارت جبران شود، حتّی اگر علی علیه السلام از این کار انصارف دهد یا در آن تردید روا دارد یا از انجام مأموریت بترسد؛ چنانکه همان دو نفر، وی را از این همه ترساندند که مردم مکّه گرد هم جمع شدهاند…
🔆همین اظهار علاقه بر انجام مأموریت میتوانست اندکی از اعتبار از دست رفته را به آنان بازگرداند، اگر چه اندک و ناچیز باشد.
#بشارت_بازگشت_علی_علیه_السلام
🔸ابوذر به سرعت تمام خود را به خدمت رسول خدا صلّی الله علیه و آله رسانید و گفت: بشارت باد تو را یا رسول الله.
❇️حضرت فرمود: چه بشارت داری ای ابوذر؟
⏪گفت: #علی_بن_ابی_طالب به سلامت آمد.
✳️رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: به عوض این بشارت، پاداش تو را بهشت است.
⬅️پس حضرت سوار شدند و صحابه در خدمت آن حضرت سوار شدند و از مدینه بیرون رفتند و چون #حضرت_امیر_علیه_السلام نظرش بر خورشید جمال حضرت رسالت پناه افتاد از ناقه به زیر آمد و #رسول_خدا صلّی الله علیه و آله و نیز از ناقه به زیر آمد و دست در گردن #امیر_المؤمنین علیه السلام درآورد و روی مبارکش را بر دوش حضرت امیر گذاشت و از شادی ملاقات وافرالمسرات او بسیار گریست و حضرت امیر نیز بسیار گریست، پس رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: پدر و مادرم فدای تو باد؛ چه کردی بگو که وحی در باب تو دیر به من رسید و چون حضرت امیر آنچه به عمل آورده بود همه را بیان کرد.
❇️رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود:
◀️خدا داناتر بود به تو از من که مرا امر کرد که تو را بفرستم برای این کار.[15]
#ادامه👇
@Haqemamali