🔖 #رمان 📚
💓 #تا_پروانگی 🦋
4️⃣ #قسمت_چهارم 📕
اخم جذابش میکرد و شاید همانقدر ترسناک.
_چون هنوز بچه ای. به همین دستبافت های خانمجانت اکتفا کن پس.
و نگاهش چرخید روی ژاکت بنفشی که خانمجان سال پیش برایش بافته بود. مسخرهاش کرد؟ این یادگاری بود. اصلا قابل مقایسه نبود با کت و پلیورهای گران قیمت او.
بُق کرد و دستش را پس کشید. اینجور علاقه را نمیخواست که با تحقیر و نیش کلام بود. البته اگر جایی برای مهر و علاقه وجود داشت. از مقایسهی وضعیت مالی خودشان و خانواده او معذب میشد.
نگاهش را به بیرون دوخت. ارشیا با نیشخند گفت:
_تلخ شدی ریحان خانم.
_ریحانه
لجباز نبود اما ناخواسته و با تحکم نامش را کامل گفت. تمسخر کلام ارشیا بغض گلویش را بزرگتر کرده بود. دلش گرفت. با شرایطی که داشت و او هم باخبر بود، توقع حداقل مقداری محبت داشت اما سه روز بعد از عقد و این همه بیتفاوتی؟
داشبورد باز شد و چیزی مثل جعبه روی پایش گذاشته شد. اهمیتی نداد میخواست تلخ بماند.
_برای تو گرفتم. مارک اصل.
و جوری که انگار کمی هم پدرانه بود ادامه داد:
_توی همین هفته هم میریم بوتیک برای خرید پالتو و کفش و چیزای دیگه. خوشم نمیاد مثل دختر دبستانیهایی که لبه جدول راه میرن باشی. خانم من باید شیک پوش باشه.
و روی باید تاکید کرد. رسیده بودند. با اکراه جعبه را برداشت و بدون هیچ حرفی پیاده شد.
یعنی می رفت؟ با این همه دلخوری و قهر؟ بوی دیکتاتور بودن را حس میکرد و وقتی به اطمینان رسید که بیخداحافظی و فقط با بوق، گازش را گرفت و رفت.
صورتش پر از اشک بود. لرز افتاده بود به جانش. انگار واقعا باید پالتو میخرید. حتما سرما پوستش را سوزن سوزن میکرد نه طعنهها و بی محلیهای او!
وسط کوچه، زیر برفی که حالا ریز و چرخزنان بنای آمدن کرده بود و چادر سیاهش را کمکم خالدار میکرد، با صورت پر از اشک و دستهای لرزان هوس باز کردن جعبه را کرد.
همین که چشمش خورد به عینک آفتابیِ بین پارچه ساتن، بلند و با صدا خندید. تضاد قشنگی بود اشک و لبخند و تلخ و شیرین بودنش. یادش افتاد روز عقد که از محضر بیرون آمده بودند آفتاب داغ زمستان چشمش را میزد و تمام مدت دستش را حائل کرده بود روی پیشانی. پس او دیده و انقدرها هم سرد نبود.
و تمام این سالها همینطور گذشت. پشت مه غلیظی که معلوم نبود آن طرفش چه چیزی پنهان است. حداقل برای ریحانه اینطور بود ولی برای ارشیا شاید نه..!
ادامه_دارد... 🔜
#تیموری ✍️
#داستان_سریالی 📨
⛱با حقیق هـمـراه باشـیـد
🏴@haqiq_center
🏴 اندکی درنگ
🔹️گویند "حر بن يزيد رياحي"
اولين کسي بود که آب را به روي امام بست
و اولين کسي شد که خونش را براي او داد.
"عمر سعد" هم اولين کسي بود که به امام نامه نوشت و دعوتش کرد براي آنکه رهبرشان شود و اولين کسي شد که تير را به سمت او پرتاب کرد!
کي ميداند آخر کارش به کجا ميرسد؟
دنيا دار ابتلاست.
با هر امتحاني چهرهاي از ما آشکار ميشود،
چهرهاي که گاهي خودمان را شگفتزده ميکند.
چطور ميشود در اين دنيا بر کسي
خرده گرفت و خود را نديد؟
ميگويند خداوند داستان ابليس را تعريف کرد
تا بداني که نميشود به عبادتت،
به تقربت، به جايگاهت اطمينان کني.
خدا هيچ تعهدي براي آنکه تو همان
که هستي بماني، نداده است
شايد به همين دليل است که سفارش شده،
وقتي حال خوبي داري و ميخواهي دعا کني،
يادت نرود "عافيت"
و "عاقبت به خيريات" را بطلبي!
#درنگ
#لبیک_یا_حسین
#یااباعبدالله
⛱با حقیق هـمـراه باشـیـد
🏴@haqiq_center
#عکس_نوشت
💢 سلام بر حسین
🌱 سلام بر آن کسی که محل اجابت دعا در زیر بارگاه اوست.
#ناحیه_مقدسه
#لبیک_یا_حسین
#یااباعبدالله
⛱با حقیق هـمـراه باشـیـد
🏴@haqiq_center
🥀 #فهمیدن_محرم
💢 آیا حضرت قاسم(ع) شب عاشورا عروسی کردند؟ این مساله سندیت دارد؟
✅ قاسم بن الحسن عليه السلام در واقعه ي كربلا به پانزده سالگي نرسيده بود. طبري ميگويد: قاسم ده سال داشت و در مقتل ابي مخنف آمده: قاسم در كربلا چهارده ساله بود.
✅علامه مجلسي بر اين باور است كه ماجراي عروسي قاسم سند معتبري ندارد. منشأ اين حكايت دو كتاب است؛ يكي منتخب المراثي، اثر شيخ فخرالدين طريحي ـ نويسندهي مجمع البحرين ـ و ديگري روضة الشهدا، نوشتهي ملاحسين كاشفي ـ صاحب انوار سهيلي ـ است. اين كتاب اولين مقتلي است كه به فارسي نوشته شده است.
✅در اين باره روايت ميكنند كه وقتي امام حسين(ع) مسير مدينه تا كربلا را طي ميكرد، حسن بن حسن از عموي خويش، امام حسين(ع)، يكي از دو دختر او را خواستگاري كرد. امام حسين(ع) فرمود: هر يك را كه بيشتر دوست داري اختيار كن، حسن خجالت كشيد و جوابي نداد، امام حسين(ع) فرمود: من براي تو فاطمه را اختيار كردم كه به مادرم دختر رسول خدا، شبيهتر است.
✅به اين ترتيب وجود فاطمهي نو عروس در كربلا امري مسلم است. اگر فرض كنيم ازدواج قاسم درست باشد، بايد گفت: امام حسين(ع) دو دختر به نام فاطمه داشتند كه يكي را به حسن تزويج كرده و ديگري را براي قاسم عقد نمودهاند، يا اين كه بگوييم: دختري كه به عقد قاسم درآمده، نامش فاطمه نبود و نقل تاريخ در اين مورد اشتباه است و اگر اين داستان را صحيح ندانيم، بايد بگوييم راويان نام حسن را از روي اشتباه، قاسم نقل كرده اند.
در هر صورت، بيشتر تحليلگران واقعه عاشورا، عروسي قاسم را نادرست ميدانند.
✅محدث قمي در منتهيالآمال و نفس المهموم، دامادي قاسم را رد ميكند و ميگويد: نويسندگان، نام حسن را با قاسم اشتباه كردهاند.
✅استاد شهيد مرتضي مطهري نيز عروسي قاسم را مردود ميداند و مستند ميكند به اين كه در هيچ كتاب معتبري وجود ندارد و حاجي نوري هم بر اين باور است كه ملاحسين كاشفي، اولين كسي است كه اين مطلب را در كتاب روضة الشهدا آورده و اصل قضيه صد در صد دروغ است
📚منتخب التواريخ، ص 266.
📚رياض القدس المسمي بحدائق الانس، ج 2 ص 42.
📚منتهي الآمال، ج 1، ص 700.
📚حماسه حسيني، ج 1، ص 28.
#لبیک_یا_حسین
#یااباعبدالله
⛱با حقیق هـمـراه باشـیـد
🏴@haqiq_center
🌁 عکس نوشت
💎 زندگی به سبک شهدا
🥀چرا این روزها کمتر زیارت عاشورا میخوانی؟!
قبل اذان صبح بود. با حالت عجیبی از خواب پرید. گفت: حاجی خواب دیدم. قاصد امام حسین (عليهالسلام) بود. بهم گفت: «آقا سلام رساندند و فرمودند: به زودی به دیدارت خواهم آمد.» یه نامه از طرف آقا به من داد که توش نوشته بود: «چرا این روزها کمتر زیارت عاشورا میخوانی؟»
همینجور که داشت حرف میزد گریه میکرد. صورتش شده بود خیس اشک. دیگه تو حال خودش نبود.
چند شب بعد شهید شد.
امام حسین (عليهالسلام) به عهدش وفا کرد ... .
🎙راوی: حاج علی سیفی، همرزم شهید
#عکس_نوشت
#سبک_زندگی
⛱با حقیق همراه باشید
🏴@haqiq_center
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 بفرمایید روضه
▪️ روبهروی لشکر دشمن ایستاد.
چیزی برای گفتن از نسب خود نداشت.
برای همین خودش را اینگونه معرفی کرد: «امیری حسین و نعم الامیر».
سه روز بعد وقتی بنیاسد شهدای کربلا را دفن میکردند، «جون»، خوشبوترین و روسفیدترین یار امام بود.
🚩 اَيْنَ الطّالِبُ بِدَمِ الْمَقْتُولِ بِكَرْبَلآءَ
#لبیک_یا_حسین
#یااباعبدالله
#کلیپ
⛱با حقیق هـمـراه باشـیـد
🏴@haqiq_center
توسل به امام حسين علیه السلام برای توبه از گناهان چگونه است؟
🔰 قرآن کریم در آيه ۳۵ سوره مائده، میفرمايد:
✍ «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ وَ جاهِدُوا فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ»: ای كسانی كه ايمان آوردهايد پرهيزكاری پيشه كنيد و وسيلهای برای تقرب به خدا، انتخاب نماييد و در راه او جهاد كنيد، باشد كه رستگار شويد.
🔺 وسيله در آيه فوق، معنای بسيار وسيعی دارد و هر كار و هر چيزی كه باعث نزديک شدن به پيشگاه مقدس پروردگار میشود، شامل میگردد.
🔅 همانطوركه امیرالمؤمنین امام علی عليه السّلام فرمودند:
✍ بهترين چيزی كه بهوسيله آن میتوان به خدا نزديک شد، ايمان به خدا و پيامبر او و جهاد در راه او، نماز، زكات، روزه، حج، صلهرحم، انفاق ... میباشد(۱).
✅ متوسل شدن به افراد در حقيقت توسل به مقام روحانی آنهاست كه روح خود را پرورش داده، به كمالاتی رسيدند علاوه بر اين، توسل روح اميد را افزايش، روح يأس را كاهش و ايجاد رابطه معنوی باخدا و اولياءالله و تحصيل رضايت خداوند و توجه به سلسله شافعان و... را به وجود میآورد بنابراين توسل به مقامِ بزرگی مانند امام حسين عليهالسلام که جانش را برای احيای دين خدا، فدا کرد، بسيار مناسب است و در روايات بسياری هم به آن تأکيد شده است. آداب و ترتيب خاصی نيز برای اينگونه توسلها، وجود ندارد و انسان میتواند صميمانه با امامش درد دل کند و بهوسيله او از خدا طلب مغفرت کند یا اینکه از خدای متعال بخواهد به خاطر آن بزرگوار، او را مورد بخشش قرار دهد.
🔹 توبه یعنی پشیمانی قلبی که لازمهاش ترک آن کار و تصمیم جدی داشتن، بر انجام ندادن گناهان است. در صورتی که قابل جبران باشد، لازم است است این کار انجام شود. میتوان از سیدالشهدا علیه السلام خواست تا برای توفیق در این مسیر، برایتان دعا کند. از طرفی میتوان از آن بزرگوار درخواست کرد تا به درگاه الهی برای شما، استغفار نماید.
📚 نهجالبلاغه، خطبه ۱۱۰
#لبیک_یا_حسین
#یااباعبدالله
⛱با حقیق هـمـراه باشـیـد
🏴@haqiq_center
شب اول محرم ۱۴۰۲ آداب ورود به مجالس سیدالشهدا.mp3
13.29M
👓 سخنرانی محرم
❗️ روی دقیقه آبی کلیک کنید به آن قسمت صوت میروید🌹
1⃣ دقیقه 10:00 عزاداری امسال خاص است!
دشمنی استعمار با عزاداری!
هر دو انقلاب بزرگ معاصر ما از محرم شروع شد!
2⃣ برنامه مهم دشمن و یک سوءبرداشت از حرف خیلی از منبریها! خطای فاحش برخی مذهبیها 22:50
#لبیک_یا_حسین
#یااباعبدالله
⛱با حقیق هـمـراه باشـیـد
🏴@haqiq_center
🥀 #فهمیدن_محرم
💢نقطه مشترک نامههای اهل کوفه؟!
جالب است بدانید، اهل کوفه پس از مرگ معاویه و شنیدن خبر بیعت نکردن امام با یزید عموما در نامه هایشان یک واژه را زیاد بکار میبردند!
در اکثر نامه ها آماده است که حسین بسوی ما بیا که ما منتظر توییم!!!
مثلا شبث بن ربعی، حجار بن ابجر، در نامه کوتاه خود نوشته بودند:
باغها سرسبز گشته و میوهها رسیده است، پس هرگاه که اراده کردی بیا که سربازان آماده برای یاری تو در انتظار نشستهاند، والسلام.
📚ابصار العین، ص 216
#لبیک_یا_حسین
#یااباعبدالله
⛱با حقیق هـمـراه باشـیـد
🏴@haqiq_center
🔖 #رمان 📚
💓 #تا_پروانگی 🦋
5️⃣ #قسمت_پنجم 📕
آن وقتها انگار بیشتر شور جوانی داشت. با این که ذاتا محجوب و پر از صبر و آرامش بود اما یک وقتهایی هوس میکرد بچگی کند؛ مثلا لواشک بگذارد کف دستش و آنقدر لیس بزند تا تمام شود. کاری که باعث شده بود ارشیا ماه اول زندگی مشترک سرش دعوا راه بیاندازد.
یا حتی سیب و خیار را بردارد و بیتکلف گاز بزند ولی از نظر همسرش بیکلاسی بود اگر دهانش قرچ قرچ می کرد. باید مثل خانمها میوه را پوست میگرفت و با آدابی خاص و همراه با کارد یا چنگال میخورد. و هزار مورد دیگر که هنوز سر دل ریحانه گره شده بودند تمام خط و نشانهای این چند سال.
هر چند در خلوت خودش هیچ مانعی نداشت اما کمکم به سبک ارشیا بار آمده بود.
گاهی دلش میخواست مثل همهی زوجهای جوان دست هم را بگیرند و بروند سینما، گردش، پیادهروی، مسافرت و...
که هیچ وقت درست و حسابی پیش نیامده بود. شاید هم مشکل از خودش بود و شانس و اقبالی که هیچ وقت نداشت.
آن اوایل ارشیا چند باری برای ماموریت به اروپا رفته بود اما ریحانه از رفتن امتناع میکرد. شاید چون شبیه دخترهای هم سن و سالش خیلی علاقهای به رفتن سفرهای خارجی نداشت. کارش با شمال و مشهد و اصفهان رفتن هم راه میافتاد که البته مجال آنها هم نبود.
برخلاف همسرش که حتما مارکدار و برند با ضمانت میخرید، خودش دوست داشت توی بازارچههای سنتی تهران قدم بزند و لباسهای سنتی و انگشترهای خوش رنگ بدل و شالها و جورابهای جورواجور و بامزه بخرد. حتی از دست فروشها.
یا دلش لک میزد دوتایی توی بازار تجریش با سبد حصیریش بروند و او تا میتوانست سبزیجاتی بخرد که بوی زندگی میدادند و به آشپزی کردن وادارش میکردند، تنها هنری که فکر میکرد دارد.
همسر مغرورش معمولا نمیگفت اما او میدانست که عاشق دستپختش است و قرمهسبزی و معجون مخصوص و مربای بهار نارنجش را بیشتر از هر چیزی دوست دارد. اینها را از عمق نگاه یخیش میخواند.
بعد از این همه باهم بودن، بهرحال بهتر از هر کسی میشناختش. شاید تنها دلخوشیِ ریحانه و عامل صبوریاش هم در این زندگی رفتار عادلانهی ارشیا بود. چون او با همه سرد برخورد میکرد، همه حتی مادر و برادرش.
ادامه_دارد... 🔜
#تیموری ✍️
#داستان_سریالی 📨
⛱با حقیق هـمـراه باشـیـد
🏴@haqiq_center
🏴 اندکی درنگ
💠شیخ جعفر مجتهدی(ره) :
🔹️ گریه بر امام حسین علیهالسلام
سِرّالاسرار عالم معناست.
هر چه میخواهید،
در خانه ی امام حسین علیهالسلام است؛
همه چیز را از آن حضرت بخواهید
که نزدیکترین راه تقرب الهی،
توسل به آن بزرگوار است.
ما با گفتن یک یا علی
به نبرد اهریمن میرویم
و با نام مبارک آقا امام حسین علیهالسلام
کمر شیطان را میشکنیم.
📗 لاله ای از ملکوت، جلد چهارم
#لبیک_یا_حسین
#یااباعبدالله
#درنگ
⛱با حقیق هـمـراه باشـیـد
🏴@haqiq_center
#عکس_نوشت
💢 سلام بر حسین
🌱 سلام بر آن کسی که در نهان و آشکار خدا را اطاعت نمود.
#ناحیه_مقدسه
#لبیک_یا_حسین
#یااباعبدالله
⛱با حقیق هـمـراه باشـیـد
🏴@haqiq_center