eitaa logo
حقیق
6.3هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.4هزار ویدیو
136 فایل
حقیق به معنی شایسته و لایق برگرفته از آیه شریفۀ «حَقِيقٌ عَلَىٰ أَنْ لَا أَقُولَ عَلَى اللَّهِ إِلَّا الْحَقَّ» اعراف ۱۰۵ مرجع ترویج و تبیین فرهنگ و معارف اصیل اسلامی ارتباط @H_chegeni کانال روبیکا : https://rubika.ir/haqiq_center
مشاهده در ایتا
دانلود
⚽️یاغی‌ها و سواد هواداری 🏃‍♂️یک بازیکن به‌خاطر پول بیشتر می‌خواهد از پرسپولیس به استقلال منتقل شود و همین موج سهمگین از مخالف‌های خشن و متعصبانه را به‌راه انداخته است که چه نشسته‌اید؛ آنکه پرسپولیسی بود امروز یاغی شده و استقلالی. 🧤 از این خبر بگذریم، اما ما گرفتار یک فرهنگ خرافی در هواداری هستیم که فراتر از علقه‌های طرفداری و هیجان ساده است؛ این فرهنگ زیربنای اصلی سلبریتی‌سازی‌ است و مقوم چرخه دکانداری در این صنعت و از همه بدتر موجد یک دوقطبی توهمی که سرریز آن دامن فرهنگ و سیاست و حتی خانواده را هم گرفته است. 👏هواداری امری مذموم نیست؛ به شرط اینکه به آدابش وفادار باشیم. هواداری جایی تقبیح می‌شود که دچار تعصب کور و تعطیلی ذهن و عقل شود. 👏🏽هواداری وقتی از طرفداری یک ارزش پا فراتر گذاشته و تبدیل به هویت اجتماعی فرد شود، دیگر عقل‌گریز است. شکست یا پیروزی تیمش باعث جابه‌جایی عزت‌نفس او می‌شود و همین موضوع به‌شدت او را هراسان از تحولات می‌کند. ➖این سبک هواداری یک حس سرخوشی و قدرت موهوم درست می‌کند و فرد از هر نوع عقلانیتی گریزان می‌شود؛ چون برهم زننده این خلسه خیال‌انگیز است. ➖این سبک هواداری را دست‌کم نگیرید. بسیار هم درونی و در فرهنگ ما ریشه دوانده است. این سبک هواداری بنای اصلی ساخت صنعت سلبریتی و همه آسیب‌های پس از آن است. این فرهنگ هواداری است که سلبریتی‌ها را قدرت سیری‌ناپذیر داده و موجب مسئولیت‌ناپذیری آنها می‌شود. 🔥همین اغتشاشات گذشته را مرور کنید؛ چه بسا سلبریتی‌هایی که تحت‌تأثیر مخاطب دست‌ساز و سازماندهی شده، از سر ناچاری مواضع شاذ و حیرت‌انگیز گرفتند و البته بعدا پشیمان شدند. ریشه کجروی سلبریتی‌ها را باید در همین هواداری بیمارگونه دانست؛ به همین دلیل است که بسیاری از سلبریتی‌ها فارغ از مواضع علنی‌شان در زندگی شخصی نیز دچار مشکلات عدیده ناشی از فرهنگ هواداری‌ هستند. 🔘 اما انحراف این سبک هواداری تنها منحصر به سلبریتی‌سازی‌ نیست. در همین ماجرای یاغی فوتبالی، اگر این سبک هواداری وجود نداشت، اساسا این میزان دستمزدهای نجومی رد و بدل نمی‌شد و بلکه بدتر زمینه اقتصاد زیرزمینی و انحرافات مالی و پولشویی را فراهم نمی‌کرد. ◽️ماجرا به دکانداری در سلبریتی‌سازی‌ نیز ختم نمی‌شود. ثمره نهایی این دست هواداری‌ها، دوقطبی‌های توهمی است؛ دوقطبی‌هایی که هیچ ریشه عقلانی ندارند و صرفا موجب رقابت‌های خشن و کینه‌توزانه می‌شوند و فرهنگی می‌سازند که در ورزش منحصر نمی‌شود و به سیاست و حتی اخلاق شخصی نیز منتقل می‌شود. 〰️ این مدل دوقطبی‌ها، سیاست را نیز استقلال-پرسپولیسی می‌کنند و فرد را دچار کوررنگی و ندیدن اشکالات. هرکس با او همراه شود، به او عشق می‌ورزد و هرکس او را نقد کند، از او متنفر می‌شود. نکات مثبت رقیب را نمی‌بیند و به کمتر از تکفیر او فکر نمی‌کند. برای او کل کل بسیار جذاب‌تر و دلنشین‌تر از گفت‌وگوست. با کل‌کل رجز می‌خواند و خود را به رخ می‌کشد و تلاش می‌کند قدرتش را تحمیل کند. افراد با هواداری‌شان، همدیگر را یافته و حس قدرت مشترک پیدا می‌کنند؛ حسی فراتر از حس فردی. بغض جمعی، حیرت جمعی، لذت جمعی، نفرت جمعی و... حس مشترک جمعی، قدرتی فراتر از حس فردی دارد؛ حسی شبیه موج‌های مکزیکی در فوتبال. نترسید نترسید ما همه با هم هستیم به‌خاطر حس مقاومت جمعی است که فراتر از حس تاب‌آوری فردی است. ➖ کارکرد اصلی حس مشترک جمعی این است که فرد خود را از فکر کردن بی‌نیاز می‌بیند و ماموریت فکر کردن را به جمع می‌سپارد و هرکاری جمع انجام می‌دهد، برایش مشروع می‌شود؛ مثلا برای معناداری و روایت یک خبر به کامنت‌ها نگاه می‌کند و با همراه شدن با نظر اکثریت، حس برتری و قدرت پیدا می‌کند. 🔸 در نهایت نیز چنین فردی، زندگی‌اش گرفتار همین دوقطبی‌های خیالی می‌شود و ناخواسته قضاوتش از پیرامون، برآمده از همین خلق و خوی دوقطبی زده و استقلال- پرسپولیسی است و امان از این خلق‌وخوها که ریشه نزاعات بی‌اساس و بداخلاقی‌های ناپایان اجتماعی است. 🖌 ⛱با حقیق همراه باشید 🔻 @haqiq_center
💢 گــــســـل فــعــــال شـــــد 🖌 ۱.اختلاف ملت: شکل گیری دولت ملت جعلی بر سرزمین غصبی، از اساس بر پایه یک هویت چند تکه بنا شده بود. ملت یهود صهیونیست با این انگیزه متفاوت آمده بودند؛ رفاه و مقدسات یهود. حالا این هویت اجباری که در بستر تاریخ شکل نگرفته، یک دو قطبی عمیق در خود دارد، گرایشهای مذهبی صهیونیستی تندرو در کنار رویکردهای رفاه طلب سکولار. فشارها و پایین و بالاهای روزگار این گسل را دائم فعال میکند. اسراییل برای وحدت هویتی ناچار است به اعمال قدرت مطلقه. ۲.اختلاف در دولت: فشارهای مقاومت معجزه گون غزه ولی بنیان پر تزلزل و متکثر اسراییل را بیشتر نشان داده. همان ابتدا المیادین گزارش داد نفتالی بنت نخست وزیر سابق رژیم گفت:« اسراییل به سمت نابودی میرود، احتمال وقوع جنگ داخلی بالا است» همان زمان یاییر لاپید رهبر مخالفان اسراییل هم گفت:«اسراییل در لبه پرتگاه قرار گرفته» . جالب است که در وضعیت جنگی که عملا باید وحدت بین مردم بیشتر شود در اسراییل موج گسترده ای از اعتراضات نسبت به سیاستهای دولتشان شکل گرفت. ماجرا وقتی خطرناک تر میشود که متوجه باشیم حتی نزدیک ترین مدیران فعلی اسراییل هم در وضعیت بسیار پر تنش نسبت به یکدیگر قرار دارند. کانال ۱۳ تلویزیون رژیم صهیونیستی چند شب پیش گفت :«محافظان نتانیاهو خواستار بازرسی وسایل رییس ستاد مشترک ارتش شدند» این اتفاق آنقدر عجیب بود که لیبرمن وزیر جنگ پیشین رژیم گفت:«نتانیاهو دچار جنون خودبزرگ بینی شده و نباید اجازه دهیم جنگ را رهبری کند. تفتیش رییس ستاد کل ارتش ، تحقیر همه سربازان است». نگاه کنید به تمرکز رسانه های اسراییلی بر اختلافات پنهان و پیدای گالانت و گانتز و نتانیاهو. اینها همگی نماد و نشانه اختلافات بسیار عمیقی است که کم کم ظهور و بروز پیدا میکند. علت شکست میدانی و تلفات بالای اسراییل از «گروه»حماس را در این نکات ببینید. لاییر لاپید که ابتدای جنگ غزه میگفت «حمایت کامل خود را از دولت اعلام میکنیم» تا شکل کار حفظ شود و میگفت وقت نقد نیست. چند روز بعد علنا اعلام کرد«اسراییل مکان امنی نیست، یک کشور اخلاقی نیست، یک قدرت منطقه ای نیست و در جنگ پیروز نشده» و به این ترتیب شدت اختلاف خود را کاملا بروز داد. مساله به اینجا ختم نمیشود. ۳.اختلاف در متحدان غربی:متحدان غربی اسراییل نیز این شکنها و گسلها را در میانه این میدان به چشم آوردند. این نشان دهنده فشار افکار عمومی دنیا است.وزیر خارجه انگلیس گفت:«کشتار غیر نظامیان در غزه بالا است و اسراییل با این وضع امنیت نخواهد داشت. خشونت را تمام کنید»ماکرون گفت:«در اروپا در خصوص آتش بس در غزه اختلاف وجود دارد».همین چند روز قبل رادیو تلویزیون رژیم اسراییل گفت:«آمریکا برای پایان جنگ غزه مهلت مشخص کرده،تا اوایل سال میلادی» پایگاه عبری زبان والا «اختلاف بین آمریکا و اسراییل در ادامه جنگ»را بر ملا کرد.مسوولین رژیم صهیونیستی که ریشه تظاهرات ها در اسراییل را دموکرات های آمریکا میدانستند الان مجبورند علنا اعلام کنند چند هفته بیشتر نمیتوانند فشار بین المللی را تحمل کنند. اختلاف از این هم گسترده تر است.بر اساس گزارش پولیتیکو« اختلاف در دولت بایدن بر سر تعامل با یمن،احساس یاس و ناامیدی را باعث شده» دنیا هیچ وقت اینهمه برای اسراییل جهنم نبوده. شوخی نیست این سخن که شورای امنیت اسراییل علنا اعلام کرده که هشتاد کشور دنیا از جمله استرالیا برای اسراییلی ها امن نیستند. و اینکه نخست وزیر بلژیک درخواست آتش بس دائمی را علنی مطرح میکند(الجزیره)و نخست وزیر اسپانیا میگوید:«اگر اتحادیه اروپا کشور فلسطین را به رسمیت نشناسد مستقلا عمل میکنیم» این دو کشور اسراییل را رسما به حمایت از تروریسم متهم کردند، سخنانی که باعث شد الی کوهن وزیر خارجه اسراییل موضع جدی بگیرد ۴.اختلاف در همسویان منطقه ای: حالا دیگر تنشها بین اردوغان بی خاصیت و صهیونیستها هم بالا گرفته،آنها ترکیه را به ترور رهبران حماس تهدید میکنند و ترکیه نیز آنها را به حمله نظامی تهدید میکند.اظهار نظرهای ترکیه و عربستان و مصر و دیگران لفظ آمدن است اما باز همین هم نشان دهنده وجود فشار ها و گسلهای واقعی ناشی از مردم است که به این زودیها ترمیم نخواهد شد. اینها است که باعث شده به قول وال استریت ژورنال بین بلینکن و نتانیاهو بر سر کاهش جدی مدت جنگ اختلافات اساسی شکل بگیرد. این است که مقامات ارشد سازمان زندانیان اسراییل استعفا میکنند و مردم جلوی خانه نتانیاهو او را هو میکنند،وسط جنگ. آنها میفهمند که وقتی گانتز و آیزنکوت بر خلاف نتانیاهو میگویند اسرا هدف اصلی نیستند معنایش این است که یا تشتت عصبی حاکم شده یا پنهانکاری ناشی از ضعف و این همه، نشان دهنده گسل های عجیب و غریبی است که در حال فعال شدن است. ⛱با حقیق همراه باشید @haqiq_center
🔷تأملی در باب مسئله وحدت حوزه و دانشگاه 📕بخش اول ✍️ حمید احتشام‌کیا 🔸هر از گاهی و به نحو موسمی و مناسبتی از مسائلی در این مرز و بوم یاد می‌شود و مطالبی درباره آن می‌نویسند. یکی از آن مسائل، مسئله وحدت حوزه و دانشگاه است. من هم قرار است در این یادداشت نقد و سهم خود را دراین‌باره ارائه دهم. 🔸در نقدهای فراوانی که درباره وحدت حوزه و دانشگاه نوشته می‌شود آنچه بیش از همه دل را می‌زند، بی‌مایگی نقدهاست. بسیاری از نقدهای امروزی دیگر نقد نیست و بیشتر شبیه نقل و نبات است که به‌رایگان در حال پخش و نشر است. 🔸نقد اشتباه، مسئله را چیز دیگری جلوه می‌دهد. بعضی از نقدها متهم به سطحی‌نگری و بی‌مایگیِ مؤلف است اما بعض دیگر متهم به خیانت است؛ زیرا هدفشان تغییر نگاه‌ها به سوی دیگر است. هدفشان پرتی حواس‌ها از مسئله یا مسائل اصلی است. 🔸وقتی مسائل اصلی نتوانند خود را در معرض قرار دهند، نیروی حل مسئله، هدر می‌رود. به‌راستی کدام انحراف در جامعه ویران‌گرتر از آن است که مسائل واقعی و حیاتیِ جامعه چیز دیگری باشد و معماران و مهندسان مشغول چیز دگر! جمعی به تو مشغول و تو غائب ز میانه. 🔸و اما درباره وحدت حوزه و دانشگاه، اولین پرسشی که به ذهنم می‌رسد، پرسش از تعریف حوزه و دانشگاه است. چراکه لازم است در ابتدا وجه مغایرت حوزه و دانشگاه روشن شود تا بعد نوبت به وجه وحدت برسد. از قضا آنچه در ابتدا به ذهن خطور می‌کند، وحدت حوزه و دانشگاه به‌مثابه نهاد علم در کشور است؛ بنابراین پرسش این است که چرا در کشور ما و سایر کشورهای مشابه، دو نهاد علم وجود دارد؟ 🔸اصلا وقتی از وحدت حوزه و دانشگاه صحبت می‌شود، منظور کدام حوزه و کدام دانشگاه است؟ آیا منظور از وحدت، وحدت حوزه علمیه قم و دانشگاه تهران است؟ آیا منظور وحدت حوزه‌های علمیه کشور و دانشگاه‌های کشور است؟ آیا منظور وحدت حوزه‌های علمیه کشورهای اسلامی و دانشگاه‌های آنهاست؟ یا فراتر از همه پای یک مسئله جهانی در میان است؟ 🔸اگر ماهیت حوزه علمیه در تحلیل نهایی نهاد علم است، چیزی که دانشگاه نیز خود را براساس آن تعریف کرده است، واقعا پرسش این است که چرا دو نهاد باید یک مسئولیت (مسئولیت علم و علم‌پروری) را برعهده گیرند؟ 🔸در جمهوری اسلامی ایران نهادهای موازی، نمونه‌های دیگری هم دارد؛ مانند نهاد نظامی ارتش و سپاه. از قضا وحدت ارتش و سپاه هم از دیرباز یکی از مسائل بوده تا آنجا که نقل شده است: «وحدت میان ارتش و سپاه از تدابیر شهید صیاد شیرازی بوده است». فرمانده کل سپاه نیز اخیرا اظهار داشته: «وحدت ارتش و سپاه دشمنان را به یاس کشانده است». خلاصه اینکه مسئله وحدت‌بخشی پس از رسمیت‌یافتن نهادهایی که ظاهرا رسالتی موازی دارند، یکی از مسائل جدی کشور است. 🔸اما پرسش این است که چرا باید نهادهای هم‌عرض به وحدت سوق داده شوند؟ اصلا مراد از وحدت دو نهاد چیست؟ اگر حوزه علمیه متصدی تولید و توسعه و انتشار یافته‌های علمی است و دانشگاه نیز همین مهم را بر عهده دارد، وحدت ایشان که امری روشن است، پس مسئله ما در وحدت حوزه و دانشگاه چیست؟ 🔸همه می دانند که هیچ‌گاه از ابتدا دو نهاد مستقل حوزه و دانشگاه به عنوان متصدیان علم، تأسیس نشده‌ بلکه تأسیس این دو نهاد با تقدیم و تأخر و به تدریج و اقتضایی بوده است؛ پس پرسش از وحدت حوزه و دانشگاه یک پرسش حاکمیتی برای اداره امور است نه یک پرسش زینتی برای رونق‌بخشی به وضع موجود. همین پرسش و از همین منظر یعنی از منظر سیاست و تدبیر امور برای سایر نهاد‌های هم‌عرض هم مطرح بوده که کانون توجه در این یادداشت نهاد علم یعنی حوزه و دانشگاه است. 🔸حال فرض کنید حوزه و دانشگاه را تعریف کرده و مثلا یکی را نهاد فرهنگ و دیگری را نهاد دانش معرفی کردیم، آنگاه مسئله اتحاد یا وحدت به چه معناست؟ مثل این که بگوییم وحدت وزارت نفت و وزارت بهداشت! اما اگر نتوانستیم تفاوتی ذاتی و ماهوی یا تفاوتی غایت‌مندانه برای آن دو ترسیم کنیم، آنگاه تکلیف چیست؟ 🔸آیا امکان اعلام وحدت به معنای تحویل یکی در دیگری وجود دارد؟ اگر چنین امکانی در کشور وجود ندارد، آیا می‌توان مسئله وحدت این دو نهاد را یک مسئله زینتی و تشریفاتی دانست که زمانی مصرف سیاسی داشته و اکنون باید به دریا انداخته شود یا به دیوار کوبیده شود؟ 🔸اجازه دهید ابتدا بیان کنم در مسئله وحدت حوزه و دانشگاه چه چیزهایی مسئله نیستند بلکه مسئله‌نمایند و در ادامه تبیین کنیم چه چیزی واقعا مسئله است و باید مورد توجه تام قرار گیرد. ⛱با حقیق همراه باشید @haqiq_center
💠 تغییر جهان زیست ایرانی و راهبرد مشارکت در انتخابات ✏️ ➖مایلم سریع به سراغ اصل مطلب بروم. زیست فردی و اجتماعی ایرانیان دچار تغییرات سریعی شده است. به موازات تحولات جهانی و تحول وسایل ارتباطی، جامعه جدید و شهروندان نوینی شکل گرفته‌اند؛ جامعه شبکه‌ای شده و شهروندان دیجیتال شده‌اند. شهروندان امروزی عمده امور روزمره خود را با برنامه‌هایی چون اسنپ، دیجی کالا، همراه بانک و... انجام می‌دهند. 🔘 حال سؤال این است که چگونه این شهروندان دیجیتال را می‌توان در روز رأی‌دهی به صورت فیزیکی و حضوری به پای صندوق‌های رأی برد؟ مردمی که عادت کرده‌اند امور روزمره خود را با فشردن صفحه تلفن همراه خود انجام دهند، چگونه می‌توان به صورت حضوری وادار به مشارکت در انتخابات کرد؟ اصل مسأله در اینجا این است که کاهش مشارکت در انتخابات به معنای افزایش فاصله مردم با نظام نیست. 🔖ممکن است بخشی از مردم واقعاً نظام را دوست داشته باشند و بخواهند در انتخابات هم مشارکت کنند، اما دیگر مانند 40 سال پیش حوصله قرار گرفتن در صف رأی‌دهی نداشته باشند.بنابراین، باید شیوه رأی‌‌گیری هم تغییر کند. ابزارهای انجام امور روزمره شهروندان تغییر کرده و رأی‌دهی هم به عنوان یک امر روزمره نمی‌تواند از این تغییر مصون بماند. ⛱با حقیق همراه باشید @haqiq_center
🔳⭕️دیوارهای بی‌حیا ✍️ 💠 یکی از آشنایان تعریف می‌کرد که مدت کوتاهی از سکونتشان در خانه‌ی جدیدشان نگذشته بود که متوجه شدند صدای همسایه‌ مجاور به‌آسانی از دیوارها عبور کرده و در خانه‌ آنان به گوش🦻می رسد. همسایه‌ آنان زوج جوانی بودند و خصوصی‌ترین صحبت‌های شان نیز به‌راحتی قابل‌شنیدن بود. نه آنکه آن زوج بی‌پروا بودند، بلکه دیوارهای ⛪️حائل آن‌قدر نازک بود که توانی برای مقاومت در برابر صداهای آنان را نداشت. آنان مانده بودند که چه کنند؟ آیا به همسایه تذکر بدهند؟ چه بگویند و اصلا چگونه بگویند؟ همکار دیگری هم قبلاً برایم از چنین مشکلی گفته بود. مساله این همکار هم شنیدن چنین صداهایی بود. نه آنکه همسایه‌شان آدم بی‌نزاکتی باشد. بسیار هم مبادی‌آداب بود. اما دیوارها بی حیاء بودند. در نهایت آن همکارم به دلیل داشتن دو نوجوان مجبور شد محل سکونت اش را تغییر دهد. 🚦 به‌راستی در این مساله، تقصیر از ساکنان کدام طرف دیوارهاست؟ کسی که در خانه‌اش تمام کارهای معمولی یک زندگی متعارف را انجام می دهد یا همسایگانی که ناخواسته صدای آنان را می‌شنوند؟ به نظرهیچ‌کدام مقصّر نیستند! (رفرنس: [دکتر فردین علیخواه) 🔹 در کشوری که امور شخصی و خانوادگی و حریم خصوصی این قدر حرمت دارد چرا دیوارها بی حیا شده اند؟ ☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی: ▪️ این یکی از مشکلات زندگی ما ایرانی هاست. دیوارهای بی حیا را نمی گویم، «بی حوصلگی ایرانی» در پرداختن به طراحی جزییات عملی را می گویم. بیشتر توضیح می دهم. ارزش ها، انتزاعی و ذهنی هستند، زندگی اما کاملا عینی و تجربی است. مهم این نیست که شما چقدر دم از حریم شخصی، محیط زیست و قانون و توسعه دوچرخه سواری می زنید (بخش انتزاعی-ذهنی). مهم این است که طراحی ها در دنیای واقعی به گونه ای باشد که آن ارزش ها را عملی کند (بخش عینی-تجربی). مثلا ما در صحبت، از حریم خصوصی و امنیت دیجیتال می گوییم، اما پوزها (پذیرنده های فروشگاهی) جایی تعبیه شده است که فروشنده محترم کارت را از ما می گیرد، از ما می پرسد رمز شما چی بود؟ و ما مجبوریم خیلی شیک و مجلسی و سخاوتمندانه رمز کارت را با همه حاضران در فروشگاه به اشتراک بگذاریم. این یعنی ارزش ها و ایده ها، هنوز پای شان در آسمان است و روی زمین نیامده است. 💢 مثلا می گوییم فرهنگ دوچرخه سواری 🚴‍♀️را توسعه دهیم. اما در تجربه عملی وقتی به کشورهایی که دوچرخه سواری را جدی گرفته اند مراجعه می‌کنیم می بینیم که ده ها تغییر کوچولو داده اند مثلا: در خیابان ها، خط کشی های جدید افزوده اند تا مشخص شود که حریم دوچرخه سواران کجاست؟ بیمه دوچرخه و دوچرخه سواری را فراهم می کنند. قوانین و مقررات را به نفع دوچرخه سواران تغییر می دهند، تابلوهای راهنمایی و رانندگی مرتبط با دوچرخه سواران را به سایر تابلوها ا🚏ضافه می کنند، در تمام مکان های عمومی یک بخشی را می گذارند برای پارک کردن دوچرخه ها و از آن مهم تر قفل کردن دوچرخه ها، ایستگاه های اجاره ساعتی 🛺و روزانه دوچرخه راه اندازی می کنند. ایستگاه های شارژ دوچرخه های برقی را نیز فراهم کرده اند، در مدارس شان آموزش دوچرخه سواری و آزمون الزامی دوچرخه سواری می گذارند و بامزه تر آنکه وقتی به تقاطع می رسی و مسیر دوچرخه سواری به خیابان می رسد، لبه تیز جاده را اریب می کنند که رفت و آمد دوچرخه آسان تر شود و ده ها تغییر کوچک و جزیی و موردی دیگر انجام می دهند تا دوچرخه سواری مطلوب تر شود. آنگاه فرهنگ دوچرخه سواری خود به خود توسعه پیدا می کند. 🗂یک ضرب المثل جهانی هست که می گوید شیطان در جزییات نهفته است. البته این ضرب المثل نسخ دیگر هم دارد مانند «خداوند در جزئیات است». حالا با هر نسخه که پیش برویم، مقصود آن است که ایده های کلی مهم هستند اما برای عملی شدن باید ایده های کلان شکسته شوند به امور ریزتر و ملموس تر سپس جزء به جزء و مورد به مورد، مهندسی شوند. ده‎‌ها تغییر کوچک باید طراحی و اجرا شود تا آن تغییر بزرگ رخ دهد. دقت کنید که این ضرب المثل به معنی جزءنگری نیست. همین نوشته که پیش روی شماست ممکن است اشتباه املایی داشته باشد، یعنی یک اشتباه جزیی، این اشکالی ایجاد نمی کند. منظور آن نکات ظریف و کوچکی است که طراحی نامناسب آن، کل کار را به نابودی می کشاند نه یک اشتباه املایی معمولی. 🔖با شعار، با فلسفه بافی (به معنای کلی گویی و نه به معنای اندیشه ورزی فلسفی) و با تبلیغات نمی توان تغییر ایجاد کرد و توسعه یافت. توسعه، حوصله می خواهد، طراحی جزییات و مهندسی تفصیلی می خواهد. اگر می خواهیم با فساد مبارزه کنیم، دوچرخه سواری را توسعه دهیم، محیط زیست را حفظ کنیم، قانون گرا شویم و حریم خصوصی را حفظ کنیم، باید رفت سراغ مخفیگاه شیطان یعنی جزییات! ⛱با حقیق همراه باشید @haqiq_center
🔰 چند نکته به بهانۀ ماجرای فرزند آقای قالیباف (بخش اول) ✍️ 🔻پاسخ های تک خطی (بله یا خیر/ تایید یا تکذیب مطلق) در موضوعات چند بعدی، به دور از دانایی و عقلانیت و شریعت است. 🔻"یحیی بن اکثم" به تحریک "مامون" از امام جواد (ع) پرسیده بود: "ای اباجعفر! چه می گویی در باره مُحرِمی که شکاری را کشته است؟". مامون در پوشش پرسشی فقهی -به زعم خود- می خواست بی اطلاعی امام را به رخ بکشد. اما امام سوالاتی ا پرسید که چند وجهی بودن مسئله را نشان می داد: 🔻"صید را در حرم کُشته یا بیرون آن؟ مُحرِم، عالم بوده یا جاهل؟ به عمد کُشته یا خطا؟ بنده بوده یا آزاد؟ صغیر بـوده یا کبیر؟ نخستیـن صیدش بوده یا نه؟ صیـد، پرنده بـوده یا غیر آن؟ مُحرِم، بر کارش مُصِرّ است یا تائب؟ صید در شب و از آشیانه بوده، یا در روز و آشکارا؟ مُحرِم، بـرای حج بوده یا عُمره؟". 🔻این رویکرد به مسئله، درست نقطه مقابل قضاوت های "کیلویی"، "صفر یا صدی"، "حیدری/ نعمتی" و "قرمز/ آبی" است. 🔻طی روزهای اخیر، دو طیف متعارض، از "اقدام فرزند آقای قالیباف برای اخذ اقامت در کانادا" انتقاد کرده اند. 🔻نخست، کسانی که نسبت به امنیت ملی و قربانی شدن فرزندان مسئولان و سپس، آسیب های ناشی از این روند، حساسیت درستی دارند؛ 🔻دوم، کسانی که با انواع انگیزه های نامشروع و در مراتب گوناگون، در پی تسویه حساب با قالیباف، مجلس و یا نیروهای انقلابی و حتی تخریب انتخابات هستند. 🔻در عین حال که باید درباره تفاوت میان "درخواست اقامت، دریافت اقامت، درخواست تابعیت و دریافت تابعیت، انگیزه تحصیلی و شغلی و..." دقت کرد، ممنوعیت های قانونی درباره خانوده های مسئولان ارشد را هم باید مد نظر داشت. 🔻ضرورت دارد حالا که این موضوع در رسانه ها با انواع شایعات آمیخته شده، توضیح کافی از سوی پسر آقای قالیباف و خود ایشان داده شود. هر چند که مسئولیت کار فرزندان را نمی توان پای پدران نوشت، اما در موضوعاتی که بیم تهدید امنیت ملی یا به شبهه و تردید انداختن افکار عمومی می رود، ادای توضیح، اقدامی منطقی است، ولو غرض ورزان قانع نشوند. 🔻حساسیت عمومی به این خاطر است که مردم دیده اند دشمنان چگونه برای خانواده مدیران تله گذاری می کنند و از طریق به دام انداختن آنها، منافذ خطرناکی به داخل کشور می گشایند (چنان که در میان برخی دولتمردان مدعی سازندگی و اصلاحات و اعتدال دیده شد). 🔻از منتقدان صادق و به حق که بگذریم، طیف دومی هم هستند که ماجرای درخواست اقامت را صرفا دستاویزی برای عقده گشایی یا عملیات سیاسی چند لایه علیه "قالیباف"، "مجلس انقلابی"، "جبهه نیروهای انقلاب"، و "انتخابات مهم مجلس" می دانند. 🔻این طیف، همان هایی هستند که وزیر شان پس از خروج از کشور، رئیس اتاق فکر فتنه سبز در لندن شد؛ معاون وزیرشان از فرار و دریافت پناهندگی، کارگزار موساد در سردبیری شبکه اینترنشنال شد، و ده ها نماینده مجلس و مدیر و فعال سیاسی شان در غرب پناهندگی گرفته و به اپوزیسیون پیوسته اند. 🔻آقای قالیباف اگر در برآیند عملکرد خود، در خدمت جمهوری اسلامی قرار نداشت، مطلقا سوژه تخریب مافیای رسانه ای نمی شد، چنان که خاتمی و روحانی و بسیاری از مدعیان اصلاحات و اعتدال یا خانواده های شان، هرگز سوژه این طیف نشده، بلکه مورد حمایت هم قرار گرفته اند. ⛱با حقیق همراه باشید 🔻 @haqiq_center
🔰 چند نکته به بهانۀ ماجرای فرزند آقای قالیباف (بخش پایانی) ✍️ 🔻می گویند فقط کسی که دیکته ننوشته، اشتباه ندارد. قالیباف هم از این قاعده مستثنا نیست. می توان با تفکیک اجزاء عملکرد وی و جمع بندی نقاط قوت و ضعف، به کارنامه او نمره داد. 🔻در عین حال روشن است که او طی چند سال اخیر در کنار نمایندگان متعهد توانسته، از شماری از نقاط ضعف ادوار قبلی مجلس بکاهد و بر قوت آن بیفزاید، تا جایی که مجلس فعلی موفق شد عنوان "مجلس انقلابی" را از رهبر انقلاب دریافت کند؛ البته در کنار تذکرات مشفقانه ای که گرفته است. 🔻مجلس درست در مقطعی که طرف غربی برجام هم عهدشکنی کرده و تحریم ها را برگردانده بود و هم باج مضاعف می خواست، با تصویب قانون اقدام متقابل توانست نقطه پایان بر روند انفعال بگذارد و قدرت چانه زنی و بازدارندگی کشور را افزایش دهد. 🔻این رویکرد با روی کار آمدن دولت آقای رئیسی تقویت شد، به نحوی که کشور توانست صادرات کاهش یافته نفت به زیر سیصد هزار بشکه را در حد پنج برابر افزایش دهد. 🔻مجلس در عین حال، قوانین مهم و موثری را در زمینه "تسهیل صدور مجوز کسب و کار، جهش تولید مسکن، جهش تولید دانش بنیان، مالیات بر خانه‌ های خالی، شفافیت در تصمیات قوا، حمایت از خانواده و جوانی جمعیت، رتبه بندی فرهنگیان، واردات خودرو برای کاهش تورم، افزایش حقوق سربازان، و..." به تصویب رسانده که در صورت اجرایی شدن تمام و کمال می تواند موجب بهبود روند های اقتصادی و اداری شود. 🔻اگر مطالبه گرانه و آرمانگرایانه بنگریم که حق هم همین است، مجلس مستقر یا رئیس آن در کنار نقاط قوت، حتما ضعف ها و نواقصی هم دارند، اما در مقایسه با برخی ادوار قبلی، حتما در موقعیت به مراتب بهتری ایستاده ایم. 🔻با وجود برخی اختلاف نظر های نامطلوب میان مجلس و دولت، می توان گفت دوره فعلی از جهت همدلی و هماهنگی دو قوه، نسبتا مطلوب بوده و توانسته نقش موثری در مواجهه با جنگ ترکیبی دشمنان ملت ایران ایفا کند و بنابراین، مورد کینه و آماج حمله است. 🔻واضح است که به ویژه ظرف چند ماه گذشته، شبکه ای سیاسی- رسانه ای، مامور بدگمان، بی اعتماد و درگیر کردن دولت و مجلس یا نیروهای انقلابی با یکدیگر بوده تا در برآیند کار، به دلزده کردن مردم نسبت به کلیت جبهه انقلاب و اصل انتخابات دست یابد. 🔻از ماجرای جنجال و درگیری بر سر بخشنامه معاون پیشین وزیر کشور به فرمانداران بگیرید، تا هک سرور های مجلس و انتشار آمیخته با جعل فیش های حقوقی نمایندگان و سپس، موضوع درخواست اقامت فرزند قالیباف. 🔻چاره چیست؟ پرهیز از موضع اتهام و هر نوع رفتار شائبه برانگیز، اهمیت دادن به پاسخگویی، شفافیت و روشنگری بهنگام، تبدیل تشکیلات سیاسی انتخابات محور به تشکل های دائمی و همیشه پاسخگو، و رفتار مسئولانه طیف های سیاسی. ⛱با حقیق همراه باشید 🔻 @haqiq_center
🔰سونامی سطحی‌نگری‼️ ✳️سطحی‌نگری و ساده‌اندیشیِ روزافزونی که توسط رسانه‌ها به جامعه تزریق می‌شود، به منزله سونامی هولناکی گشته که هر آن می‌تواند کشور را درگیر یک بحران بی‌بازگشت کرده و به سمت ویرانی ببرد؛ آشوب‌های موسوم به زن زندگی آزادی که چند ماهی وقت و امکانات کشور را درگیر خود کرد، نمایشگاه کوچکی از عوارض سطحی‌نگری بود که به نمایش گذاشته شد و همگان به چشم خود دیدند که چه هزینه سنگینی را به دست کشور گذاشت! فوت شخصی که اتفاقا سابقه بیماری هم داشته است به نیروی انتظامی نسبت داده شد و عده‌ای نیز به راحتی و بدون هیچ دردسری این ادعا را پذیرفتند و به دنبال آن، آشوب‌های کذایی را رقم زدند! ✳️شعبه‌های سطحی‌نگری محدود به یک حادثه یا رخداد نیست؛ آیا کسی که نشانه مردمی بودن یک مسئول یا عالم دین را پرخاشگری و کینه‌توزی عليه دیگر مسئولان کشور می‌داند، قربانی سطحی‌نگری نشده است؟ مگر دادوبیداد و عربده‌کشی یک شخصیت سیاسی، چه دردی از مردم را دوا خواهد کرد؟ آیا جز نشاندن آن شخص در صدر اخبار، دستاورد دیگری خواهد داشت؟! آیا این تصور که باید علمای دین فریاد برآورده و برای ارزانی فلان کالا فتوای حُرمت آن کالا را صادر کنند، برخاسته از سطحی‌نگری ‌نیست؟ آیا رسانه‌ای که تعداد بالای استیضاح و عزل وزرا را نشانه کارآمدی یک مجلس معرفی می‌کند در حال پمپاژ سطحی‌نگری به جامعه نیست؟ آیا سطحی‌نگریِ فرد و رسانه‌‌ای که تحقق همزمان "کاهش تورم" و "تداوم گرانی" را نشانه دروغگویی مسئولان قلمداد می‌کند روشن نیست؟ آیا منشا قضاوت حوادث بر اساس گزاره معروف "کار خودشونه!" سطحی‌نگری نیست؟و... همه این موارد تنها گوشه‌ای از نتایج و پیامدهای سطحی‌نگری است اما چاره چیست؟ چگونه می‌توان این روند فزاینده سطحی‌نگری را متوقف کرد؟ ✳️باید اعتراف کرد که مقابله با این آفت به جهت آن که با نقاب آگاهی و رشد فکری(!) صورت می‌گیرد، کاری بس دشوار و طاقت‌فرسا است! بسیار شنیده می‌شود که برخی‌ها فضای مجازی را عامل آگاه شدن مردم معرفی کرده و این‌گونه وانمود می‌کنند که گسترش فضای مجازی امکان فریب افکار عمومی را از بین برده است! غافل از آن که همین تصور از فضای مجازی، نقطه آغازین حیله و فریب رسانه‌ای است؛ گردانندگان فضای مجازی با تکیه بر همین تلقی است که اخبار و حوادث دروغ را به گونه‌ای هنرمندانه و بی هیچ استرسی منتشر کرده و در کنار آن توهم آگاهی را نیز به مخاطب تزریق می‌کنند تا راه هرگونه تعقل واقعی را مسدود نمایند؛ بدین ترتیب هم عطش حقیقت‌جویی انسان را سرکوب کرده و هم با انتشار جهت‌دار اخبار، عنان اختیار و فکر مخاطب را در دست می‌گیرند؛ ✅به نظر می‌رسد تقویت مبانی معرفتی با آثار و کتب بزرگان دین و همچنین یادگیری روش تفکر صحیح، تنها راه فرار از سطحی‌نگری است و همین راهکار است که اجازه نمی‌دهد انسان با هر نسیم مجازی این سوی و آن سوی شود؛ و بالأخره گفتنی است بهترین راه برای مخالفان جمهوری اسلامی آن است که به هر نحو ممکن جامعه را از اندیشیدن عاقلانه محروم کرده و سرگرم سراب آگاهی کنند؛ چرا که محصول تفکر و تعقل صحیح، هر چه که باشد در سبد جمهوری اسلامی خواهد ریخت. ⛱با حقیق همراه باشید @haqiq_center
♦️فراتر از دموکراسی‌ها! ✍️ 🔺باید پذیرفت که جمهوری اسلامی ایران در میان نظام‌های سیاسی دنیا،کشوری خاص و متمایز است. میزان مشارکت مردم در کشورهایی که در آن انتخابات برگزار می‌شود و به طور کلی نظام‌های سیاسی مدعی دموکراسی در بسیاری از مواقع خاصه در سال‌های اخیر حدود ۴۰ تا ۵۰ درصد است.نرخ مشارکت در انتخابات میان دوره ای کنگره در آمریکا هیچ گاه از ۵۰ درصد عبور نکرده و به مراتب کمتر از انتخابات ریاست جمهوری بوده است میزان مشارکت در این انتخابات در سال ۲۰۰۶، حدود ۴۰.۱ درصد بود، در سال ۲۰۱۰، ۴۱ درصد، در سال ۲۰۱۴، ۳۶.۷ درصد و در سال ۲۰۱۸ به ۴۹.۶ درصد رسید و نتوانست از ۵۰ درصد عبور کند. 🔺انتخابات مجلس قانونگذاری فرانسه در سال ۲۰۲۲ برای انتخاب ۵۷۷ نماینده این مجلس که به دور دوم کشیده شد به ترتیب با مشارکت ۴۷.۵ و ۴۶.۲ درصدی مردم این کشور همراه بود این در حالی است که میزان مشارکت مردم در مرحله اول این دور از انتخابات نسبت به دور قبلی ۱.۲ درصد کمتر شده است. انتخابات پارلمانی سال ۱۹۷۵ در پرتغال با مشارکت ۹۱.۷۳ درصدی مردم همراه بود اما این رقم در انتخابات سال ۲۰۱۹ به زیر ۵۰ درصد و رقم ۴۸.۵۷ درصد افتاد در انتخابات ریاست جمهوری این کشور نیز وضعیتی مشابه تکرار شد و ۴۸.۷۰ درصد مردم پای صندوق رای رفتند. در بسیاری از کشورهای اروپایی همچون جمهوری چک، دانمارک، سوئد و سوئیس مشارکت ها پایین بوده به طوری که در سوئیس از سال ۱۹۴۷ به بعد آمار مشارکت نزولی بوده و در سال ۲۰۱۹ به ۴۵.۱۲ درصد کاهش یافته است. 🔺حالا به عبارت صدر این یادداشت که نوشتیم جمهوری اسلامی ایران کشور خاص و متفاوتی است برمی‌گردیم. در حالی‌که وضعیت مشارکت در انتخابات در کشورهای گوناگون دنیا مشخص است، رسانه‌های وابسته به امپراتوری غرب بر روی انتخابات ایران به طرز بی‌سابقه‌ای متمرکز هستند تا کوچکترین نقص را در انتخابات ۱۱ اسفندماه ضریب داده و به عنوان نقطه چالش و بحران برای جمهوری اسلامی ایران معرفی کنند. در این میان، آمارها به ما می گوید که معدل مشارکت مردم در ادوار انتخابات مجلس۵۸.۸درصد بوده است. عددی که وقتی در کنار میانگین ۶۶.۶ درصدی مشارکت مردم در انتخابات ریاست جمهوری قرار می گیرد، نشان می‌دهد که موضوع مشارکت مردم ایران در انتخابات با وجود شدیدترین فشارهای تبلیغاتی و مشکلات اقتصادی که مردم با آن دست به گریبان هستند فراتر از میانگین نظام‌های دموکراتیک در جهان است. ⛱با حقیق همراه باشید @haqiq_center
💢مجلسی 10 درصد بهتر از مجلس کنونی 📌 🔹کمتر از ۷۲ ساعت تا آغاز رقابت انتخاباتی ۱۱ اسفند باقی مانده است و مردم در تلاشند تا در یکی از حساس‌ترین انتخابات پارلمانی، مجلسی را شکل دهند که حلال مشکلات کشور باشد. در این میان، توجه به یک نکته حائز اهمیت است که معیار مجلس مطلوب آینده چه مجلسی است و با کدام معیار می‌توان عملکرد آن را ارزیابی کرد؟ 🔸در پاسخ به این پرسش باید توجه داشت که ما در انتخابات باید از ایده‌آل‌گرایی فانتزی و دست نیافتنی فاصله بگیریم و با انضمامی کردن شاخص‌ها، نگاهی نیز به واقعیت‌های صحنه حکمرانی داشته باشیم. اگر شاخص موفقیت مجلس را حل مشکلات کشور گذاشتیم، پیشاپیش قابل پیش‌بینی است که بخشی از مشکلات کشور در طول چهار سال از طریق مجلس حل نخواهد شد! لذا از هم‌اکنون می‌توان گفت رضایت عمومی از عملکرد مجلس آینده وجود نخواهد داشت! این شاخص‌های ذهنی و غیرواقعی عاملی برای سرخوردگی‌هایی است که این روزها نسبت به عملکرد مجلس در جامعه وجود دارد و به عاملی برای ایجاد تردید نسبت به اصل شرکت در انتخابات بدل شده است. 🔹برای حل این معضل باید شاخص‌های ارزیابی عملکرد نهادها و مجموعه‌های مختلف را واقعی کرد و به مؤلفه‌هایی عینی و دست یافتنی رسید. برای این امر باید به این گزاره توجه کرد که نباید در انتظار معجزه و منجی بود و راه حل مشکلات کشور به تدریج مرتفع خواهد شد! این گزاره ما را به این حقیقت راهنمایی می‌کند که ما در انتخابات آتی به دنبال تشکیل مجلسی هستیم که نسبت به مجلس پیشین در فرآیند ریل گذاری در مسیر حل مشکلات کشور ۱۰ درصد موفق‌تر عمل کند. این شاخص، که شاخصی کمی برای بررسی عملکرد است، هم خواهد توانست ما را از شاخص‌های کیفی فاصله دهد و امکان ارزیابی را تا حدودی عینی و قابل مشاهده کند. همچنین می‌تواند موجب آرامش افکار عمومی جامعه شود. 🔸حقیقت آن است که اگر چهار سال پیش در اسفندماه ۱۳۹۸ بر سر این شاخص تفاهم داشتیم و مبنی بر آن امروز عملکرد مجلس را بررسی می‌کردیم، با قاطعیت قابل اثبات بود که مجلس یازدهم بدون شک بیش از ۲۰ درصد از مجلس دهم موفق‌تر عمل کرده است! لذا با خرسندی و خشنودی از انتخاب چهار سال پیش‌مان، بدون دغدغه راهبرد مشارکت، برای شکل دادن مجلسی ۱۰ درصد بهتر از مجلس موجود تلاش می‌کردیم! اما از آنجا که این شاخص مهم را کنار گذاشته‌ایم، دچار خطای محاسبه هستیم و زحمات و خدمات مجلس یازدهم را به خوبی درک نمی‌کنیم و نادیده می‌گیریم! مجلسی که حکیم انقلاب اسلامی بر انقلابی بودن آن اصرار ورزید‌ه‌اند. ⛱با حقیق همراه باشید @haqiq_center
💠 زیرکی در قدرت و رندی در تفکر 🔖 صبر کلید پیروزی است؛ هم در صعود به پله‌های قدرت و هم در سلوکِ تفکر. هر دو سلوکند و بدون صبر طی نمی‌شوند. صبر در اولی را گاهی صبر استراتژیک می‌خوانند و صبر در دومی با واژه حلم در برخی روایات اهلبیت بیان می‌شود. علم و فکر بدون حلم به دست نمی‌آید. طالب علم باید حلم پیشه کند تا به او عطا شود. علم در این اصطلاح، عطیه و هبه‌ای از عقل فعال یا ملائکه واهب‌الصور است. ☘️ صعود به پله‌های قدرت نیز بدون صبر میسر نیست. طالب قدرت و مقام باید مشق صبر کند. از قدیم، شطرنج و برخی ورزش‌های رزمی، مشق صبر و ادب قدرت برای مبتدی بوده است. شتاب‌ و تعجیل در کار سیاست (به‌معنای طلب قدرت) معادله‌ها را به هم می‌ریزد. مکرر در میان اصحاب اهل‌بیت نقل شده که حضرات را مذمت کرده‌ و از ایشان می‌خواستند با اقدام فوری، فرصت را از دست ندهند، اما بر خلاف این فشارها، اهل‌بیت صبر پیشه‌ کرده‌اند. 🍀 در زمانه ما، حضرت امام، نزدیک به ده سال با ملی-مذهبی‌ها، چپ‌های مسلمان، جریان قائم‌مقام رهبری و برخی انقلابی‌نماهای کم‌عمق صبر ورزید. رهبر معظم انقلاب طی چند دهه، با گروه‌های مختلف معارض و برانداز، به شیوه صبر مواجه شده است. زیرکی مرد سیاسی، بیش از توان زد و بند و لابی‌گری، در صبر استراتژیک او ارزیابی می‌شود. در میان استعمارگران، انگلیسی‌ها به صبر، شهره‌اند و از علل موفقیت سیاست‌های بلندمدت آنان در مستعمرات است. 🔘از صبر در سیاست و تفکر سخن گفتم، چون آشفتگی در زمانه خود می‌بینم. بیش از هر زمانی، به مشق صبر نیاز داریم. بدیهی است از کاهلی و سهل‌انگاری و کم‌کاری هیچ چیزی به‌دست نمی‌آید. نه دنیا و نه آخرت. در تمام دوران تحصیل، کسی به ما نگفت (یا به‌ندرت گفت)، اما امروز به تأدیب و تربیتی نیاز داریم که به ما نحوه سلوک اندیشیدن و مشق صبر و حلم بیاموزد. 〰️ برای مطالعه بیشتر رجوع کنید به روایات و دعاهای مأثور با کلیدواژه حلم ✍️ ⛱با حقیق همراه باشید @haqiq_center
هدایت شده از حقیق
🔷تأملی در باب مسئله وحدت حوزه و دانشگاه 📕بخش اول ✍️ حمید احتشام‌کیا 🔸هر از گاهی و به نحو موسمی و مناسبتی از مسائلی در این مرز و بوم یاد می‌شود و مطالبی درباره آن می‌نویسند. یکی از آن مسائل، مسئله وحدت حوزه و دانشگاه است. من هم قرار است در این یادداشت نقد و سهم خود را دراین‌باره ارائه دهم. 🔸در نقدهای فراوانی که درباره وحدت حوزه و دانشگاه نوشته می‌شود آنچه بیش از همه دل را می‌زند، بی‌مایگی نقدهاست. بسیاری از نقدهای امروزی دیگر نقد نیست و بیشتر شبیه نقل و نبات است که به‌رایگان در حال پخش و نشر است. 🔸نقد اشتباه، مسئله را چیز دیگری جلوه می‌دهد. بعضی از نقدها متهم به سطحی‌نگری و بی‌مایگیِ مؤلف است اما بعض دیگر متهم به خیانت است؛ زیرا هدفشان تغییر نگاه‌ها به سوی دیگر است. هدفشان پرتی حواس‌ها از مسئله یا مسائل اصلی است. 🔸وقتی مسائل اصلی نتوانند خود را در معرض قرار دهند، نیروی حل مسئله، هدر می‌رود. به‌راستی کدام انحراف در جامعه ویران‌گرتر از آن است که مسائل واقعی و حیاتیِ جامعه چیز دیگری باشد و معماران و مهندسان مشغول چیز دگر! جمعی به تو مشغول و تو غائب ز میانه. 🔸و اما درباره وحدت حوزه و دانشگاه، اولین پرسشی که به ذهنم می‌رسد، پرسش از تعریف حوزه و دانشگاه است. چراکه لازم است در ابتدا وجه مغایرت حوزه و دانشگاه روشن شود تا بعد نوبت به وجه وحدت برسد. از قضا آنچه در ابتدا به ذهن خطور می‌کند، وحدت حوزه و دانشگاه به‌مثابه نهاد علم در کشور است؛ بنابراین پرسش این است که چرا در کشور ما و سایر کشورهای مشابه، دو نهاد علم وجود دارد؟ 🔸اصلا وقتی از وحدت حوزه و دانشگاه صحبت می‌شود، منظور کدام حوزه و کدام دانشگاه است؟ آیا منظور از وحدت، وحدت حوزه علمیه قم و دانشگاه تهران است؟ آیا منظور وحدت حوزه‌های علمیه کشور و دانشگاه‌های کشور است؟ آیا منظور وحدت حوزه‌های علمیه کشورهای اسلامی و دانشگاه‌های آنهاست؟ یا فراتر از همه پای یک مسئله جهانی در میان است؟ 🔸اگر ماهیت حوزه علمیه در تحلیل نهایی نهاد علم است، چیزی که دانشگاه نیز خود را براساس آن تعریف کرده است، واقعا پرسش این است که چرا دو نهاد باید یک مسئولیت (مسئولیت علم و علم‌پروری) را برعهده گیرند؟ 🔸در جمهوری اسلامی ایران نهادهای موازی، نمونه‌های دیگری هم دارد؛ مانند نهاد نظامی ارتش و سپاه. از قضا وحدت ارتش و سپاه هم از دیرباز یکی از مسائل بوده تا آنجا که نقل شده است: «وحدت میان ارتش و سپاه از تدابیر شهید صیاد شیرازی بوده است». فرمانده کل سپاه نیز اخیرا اظهار داشته: «وحدت ارتش و سپاه دشمنان را به یاس کشانده است». خلاصه اینکه مسئله وحدت‌بخشی پس از رسمیت‌یافتن نهادهایی که ظاهرا رسالتی موازی دارند، یکی از مسائل جدی کشور است. 🔸اما پرسش این است که چرا باید نهادهای هم‌عرض به وحدت سوق داده شوند؟ اصلا مراد از وحدت دو نهاد چیست؟ اگر حوزه علمیه متصدی تولید و توسعه و انتشار یافته‌های علمی است و دانشگاه نیز همین مهم را بر عهده دارد، وحدت ایشان که امری روشن است، پس مسئله ما در وحدت حوزه و دانشگاه چیست؟ 🔸همه می دانند که هیچ‌گاه از ابتدا دو نهاد مستقل حوزه و دانشگاه به عنوان متصدیان علم، تأسیس نشده‌ بلکه تأسیس این دو نهاد با تقدیم و تأخر و به تدریج و اقتضایی بوده است؛ پس پرسش از وحدت حوزه و دانشگاه یک پرسش حاکمیتی برای اداره امور است نه یک پرسش زینتی برای رونق‌بخشی به وضع موجود. همین پرسش و از همین منظر یعنی از منظر سیاست و تدبیر امور برای سایر نهاد‌های هم‌عرض هم مطرح بوده که کانون توجه در این یادداشت نهاد علم یعنی حوزه و دانشگاه است. 🔸حال فرض کنید حوزه و دانشگاه را تعریف کرده و مثلا یکی را نهاد فرهنگ و دیگری را نهاد دانش معرفی کردیم، آنگاه مسئله اتحاد یا وحدت به چه معناست؟ مثل این که بگوییم وحدت وزارت نفت و وزارت بهداشت! اما اگر نتوانستیم تفاوتی ذاتی و ماهوی یا تفاوتی غایت‌مندانه برای آن دو ترسیم کنیم، آنگاه تکلیف چیست؟ 🔸آیا امکان اعلام وحدت به معنای تحویل یکی در دیگری وجود دارد؟ اگر چنین امکانی در کشور وجود ندارد، آیا می‌توان مسئله وحدت این دو نهاد را یک مسئله زینتی و تشریفاتی دانست که زمانی مصرف سیاسی داشته و اکنون باید به دریا انداخته شود یا به دیوار کوبیده شود؟ 🔸اجازه دهید ابتدا بیان کنم در مسئله وحدت حوزه و دانشگاه چه چیزهایی مسئله نیستند بلکه مسئله‌نمایند و در ادامه تبیین کنیم چه چیزی واقعا مسئله است و باید مورد توجه تام قرار گیرد. ⛱با حقیق همراه باشید @haqiq_center