eitaa logo
حقیق
7.3هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
771 ویدیو
106 فایل
حقیق به معنی شایسته و لایق برگرفته از آیه شریفۀ «حَقِيقٌ عَلَىٰ أَنْ لَا أَقُولَ عَلَى اللَّهِ إِلَّا الْحَقَّ» اعراف ۱۰۵ مرجع ترویج و تبیین فرهنگ و معارف اصیل اسلامی ارتباط @H_chegeni کانال روبیکا : https://rubika.ir/haqiq_center
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴 💢عواقب ریاست طلبی . امام حسین(ع)، یکی از یاران خود به نام «بریر بن حضیر» را نزد «عمر بن سعد» فرستادند تا او را نصیحت کند. عمر سعد در پاسخ به نصایح بریر گفت: «می دانم هر کسی که با حسین بجنگد و او را بکشد در آتش است !» . بریر پرسید: «پس چرا می خواهی با او بجنگی؟!» عمر سعد پاسخ داد: «ای بریر! آیا می خواهی حکومت ری را رها کنم تا آنجا به کس دیگری برسد؟!» . بریر نزد امام حسین برگشت و گفت: «عمر سعد می خواهد برای رسیدن به حکومت ری، شما را بکشد!» . 📚الفتوح ، جلد ۵ ، صفحه ۱۷۱ . حُب و شهوتِ ریاست آخرین و قدرتمندترین شهوت انسان است که او می تواند بر آن مسلط شود، و امام حسین(ع) یعنی در جامعه اسلامی جاه طلبی و ریاست خواهی معنا ندارد . ⛱با حقیق هـمـراه باشـیـد 🏴@haqiq_center
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌🏴 از آسمان منادی ماتم رسیده است ‌🏴 فَابکِ عَلَی الحُسَین محرّم رسیده است‌ ‌‌ 🌙 ⛱با حقیق هـمـراه باشـیـد 🏴@haqiq_center
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴عظمت دهه اول 👌 بسیار شنیدنی 🎙حجت الاسلام ⛱با حقیق هـمـراه باشـیـد 🏴@haqiq_center
🔖 📚 💓 🦋 1️⃣ 📕 دل‌شوره داشت. نگاهش مدام از روی ساعت مچی به سمت ساعت دیواری در حرکت بود. انگار به هم‌زمان بودنشان شک کرده باشد. ارشیا دیر کرده بود. یاعلی گفت و از صندلیِ پر سروصدا کنده شد. نگاه خسته‌اش تا روی صندلی رنگ و رو رفته‌ی آنتیک کش آمد. سنگین شده بود انگار؛ یا نه صندلیی مورد علاقه‌ی ارشیا زیادی پیر و فرتوت بود که اینطوری ناله می‌کرد. لبش به کج‌خندی کش آمد. چه شباهت غمناکی داشتند باهم. کلافه نفس عمیقی کشید و به سمت پنجره رفت. آسمان ابری بیشتر نگرانش کرد. هم‌زمان با چکیدن قطره‌های باران، قطره اشک او هم بیرون جهید و نگاهش به عابرین کوچه خیره ماند. چشمش خورد به دختر کوچکی که لی‌لی کنان عرض کوچه را طی می‌کرد. نفس عمیقی کشید و فکر کرد که "خدا عالمه چه بلایی سر یه بار مصرف غذایی که تو دستته اومده خانوم کوچولو." یاد خودش افتاد وقتی ده یازده ساله بود و پای ثابت نذری‌های هیئت عمو مصطفی. تمام غذاهای نذری یک طرف و قیمه‌ی امام حسین هم یک طرف. هنوز هم عطر و بوی عجیبش را در شامه‌اش حفظ کرده داشت. دستش مشت شد و پلک فشرد "آخ که یکهو چقدر هوس کرده بود" وزوز گوشی که بلند شد با اجبار دل کند از خاطرات. دیدن تصویر لبخند خواهرش آرامشی عجیب تزریق کرد به حس و حالش. می‌خواست صفحه را لمس کند که صدای تک بوق ماشین ارشیا را شنید. خودش را پشت در رساند و منتظر ماند. صفحه‌ی گوشی همینطور خاموش و روشن می‌شد. قدم‌های او را حتی از دور هم می‌توانست شمرد. درست با آخرین شماره ایستاد. از پشت شیشه‌های رنگی هیبت مردانه‌اش مشخص شد و چند لحظه بعد مقابل هم ایستاده بودند. یکی دلخور و دیگری بی تفاوت. مثل همیشه! نگاهی ممتد و سکوتی عمیق در مقابل سلام گرمی که داده بود گرفت. سنگینی کت چرم را روی دستش حس کرد و هوای ریه‌اش پر شد از عطر گس و بوی تند چرم اصل. ترکیب خوبی بود. نفسش را فوت کرد بیرون. ارشیا هنوز بعد از چند سال نفهمیده بود که مراسم استقبال هر روزه فقط پرت کردن کیف و کت نیست!؟ شرشر آب سرویس بهداشتی به خود آوردش. آه عمیقی کشید. نم اشک‌ روی صورتش را با سر آستین پاک کرد و به سمت تنها سنگرش رفت. راستی اگر این آشپزخانه دوست داشتنی را نداشت، کجا غرق می‌شد؟ حالا که او آمده بود، هر چند پر از غرور و سردی اما خوب‌تر بود. توی شیشه بخار گرفته‌ی فر، خودش را دید. این خط‌های روی پیشانی‌، موج شیشه بود یا رد این سال‌های پر از بغض؟ ادامه_دارد... 🔜 ✍️ 📨 ⛱با حقیق هـمـراه باشـیـد 🏴@haqiq_center
🌱 اندکی درنگ ☘️ موعظه مثل بذر ✍️آیت الله : حرفی که به کسی یا فرزندت می‎زنی، دانه است و فکر او زمین. ببین در این زمین چقدر بذر می‎توان پاشید؟ اگر در یک‎متر زمین یک کیلو گندم پاشیدی، همه دانه‎ها سبز نمی‎شوند، تازه اگر هم دربیایند، همدیگر را خفه می‎کنند. موعظه زیاد، باعث می‎شود که حرفها همدیگر را لِه کنند، همدیگر را بپوشانند. ⛱با حقیق هـمـراه باشـیـد 🏴@haqiq_center
💢 سلام بر حسین 🌱 سلام بر آن کسی که فرشتگان آسمان بر او گریستند. ⛱با حقیق هـمـراه باشـیـد 🏴@haqiq_center
🏴 💢روز بر امام حسین (ع) و کاروانش چه گذشت؟ آخرین منزل تا قبل از رسیدن به کربلا ✅قصر بني مُقاتِل زمان: چهارشنبه اول محرم 61 الحرام هجري ✅گروهي از اهل کوفه در اين منزلگاه خيمه زده بودند، حضرت از آنها پرسيد: آيا به ياري من مي آييد؟ بعضي گفتند دل ما رضايت به مرگ نمي دهد و بعضي گفتند: ما زنان و فرزندان زيادي داريم، مال بسياري از مردم نزد ماست و خبر از سرنوشت اين جنگ نداريم، لذا از ياري تو معذوريم . حضرت به جوانان امر کرد که آب بردارند و شبانه حرکت کنند. ✅امام حسین(ع) در قصر بنی مقاتل، شخصی را که گفته شده حجاج بن مسروق جعفی بوده است به خیمه عبید الله بن حر جعفی فرستاد و از او خواست به دیدار ایشان بیاید. اما عبیدالله عذر آورد و پس از خواندن آیه استرجاع گفت: من قادر به یاری دادن او نیستم و دوست ندارم که او مرا ببیند یا من او را ببینم. امام حسین(ع) خود به خیمه او رفت و او را برای یاری فراخواند، عبیدالله عذر آورد ولی اسبش را در اختیار امام گذاشت امام آن را نپذیرفت امام حسين (ع) در اين منزل به عبيدالله جعفي چنين فرمود: ✅پس اگر ما را ياري نمي کني خداي را بپرهيز و از اين که جزو کساني باشي که با ما مي جنگند. سوگند به خدا اگر کسي فرياد ما را بشنود و ما را ياري نکند، او را به رو در آتش مي افکند. ✅به گفته عقبه بن سمعان، امام حسین(ع) شبانه از قصر بنی مقاتل به سمت نینوا حرکت کرد، در نزدیکی همین منزل بود که بر زین اسب خوابش برد. پس از آنکه بیدار شد آیه استرجاع را بر زبان جاری کرد. و بر اساس خوابی که دیده بود از کشته شدن خود و همراهانش خبر داد. ✅جمله معروف علی اکبر که «هنگامی که بر حق هستیم از مرگ هراسی نداریم؛ فَإِنَّنَا إِذاً لَا نُبَالِی أَنْ نَمُوتَ مُحِقِّین» در همین جا گفته شده است. 📚دینوری، اخبارالطوال، ص۲۵۱-۲۵۰؛ بلاذری، انساب‌الاشراف، ج۳، ص۱۷۴؛ ⛱با حقیق هـمـراه باشـیـد 🏴@haqiq_center
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
استاد میرباقری: 📢 در دهۀ اولِ ماه محرم، درهایی از عاشورای حقیقی به روی ما باز می‌شود. ⛱با حقیق هـمـراه باشـیـد 🏴@haqiq_center
🏴 💢خداوند حسین را کُشت . جهلِ عوام در کنار هوش و زیرکی خواصِ فرصت طلب معجون خطرناکی می سازد . تا جاهلانی نباشند که سواری دهند، سوارکاران نمی توانند بهره برند، بستر این سواستفاده هم چیزی نیست جز "جهل" . وقتی خبر قتل امام حسین(ع) آمد، ندای نماز جماعت داده شد و همه در مسجد اعظم کوفه جمع شدند. ابن زیاد بر منبر رفت و گفت: حمد و سپاس خدایی را که حق، و اهل حق را غلبه داد و امیرمومنان یزیدبن‌معاویه و لشکریان او را یاری داد؛ و دروغگو پسر دروغگو، حسین بن علی و شیعیان او را کُشت . از میان جمعیت ، فقط یک مرد نابینا به نام "عبدالله بن عفیف" به سخنان ابن‌زیاد اعتراض کرد: ای پسر مرجانه ! دروغگو پسر دروغگو تویی! فرزند رسول‌الله را می‌کشید و مثل صدیقان سخن می‌گویید؟! . به دستور ابن زیاد، مرد نابینا را در شوره‌زار به قتل رساندند. 📚ترجمه مقتل خوارزمی، صفحه ۲۴۷ . هزینه ایستادگی در مقابل جبهه جهل و زیرکی خواص همین است: جان دادن . اهالی محرم و امام‌حسین(ع) باید مقابل این جبهه بایستند . ⛱با حقیق هـمـراه باشـیـد 🏴@haqiq_center
💢 مقام حضرت زینب(س) 🌱 بعد از شهادت حسین بن علی که دنیا ظلمانی شد و دلها و جان ها و آفاق عالم تاریک گردید، این زن بزرگ یک نوری شد و درخشید. زینب به جایی رسید که فقط والاترین انسانهای تاریخ بشریت یعنی پیامبران می‌توانند به آنجا برسند. ⛱با حقیق همراه باشید 🔻 @haqiq_center
〽️موج چهارم جنگ نرم؛ نبرد اراده و تکنولوژی(بخش پنجم) 🌀 جنگ نرم؛ سخت تر و کشنده تر از جنگ سخت نظامی ➖جنگ نرم به طور ویژه برای براندازی جمهوری اسلامی ایران طراحی و اجرا شده است با این تفاوت که جنگ نرم امروز بسیار پیچیده‌تر و همه جانبه‌تر نسبت به دهه‌های گذشته است. جنگ نرم رابطه معناداری با مولفه های قدرت نرم و نفوذ دارد همان گونه که جنگ های نظامی مبتنی بر قدرت سخت هستند. ▪️مهمترین سازه های مفهومی جنگ نرم عبارتند از مداخله، نفوذ، حمایت و هدایت بازیگر خارجی، ایجاد شکاف و نارضایتی اجتماعی، جنگ روانی، به کارگیری حتی قدرت سخت (مانور نظامی) و نیمه سخت (تحریم اقتصادی) به منظور براندازی و ایجاد تغییرات سیاسی و یا حداقل تغییر رفتار بازیگران سیاسی در کشور هدف. جنگ نرم تاکنون چهار موج داشته است که موج چهارم آن به تناسب رشد علمی و فناوری و تحول محیطی، ماهیت پیچیده تر، قوی تر و نوینی پیدا کرده است و راه را برای سلطه پنهانی بر جوامع بازکرده است. ▫️مهم‌ترین عرصه‌های جنگ نرم، عرصه‌های فرهنگی، اجتماعی و سیاسی است؛ بازیگران جنگ نرم به کمک علوم بین رشته‌ای برای هر یک از آنها مقاصد و رفتار ویژه‌ای در نظر گرفته و متناسب با آن برنامه‌ریزی تغییر را طراحی کرده‌اند. این بازیگران در موج چهارم لایه‌های مختلف، متکثر، درهم تنیده و سلسله مراتبی دارند که مشابه آن در دوره‌های گذشته دیده نمی شود. 〰️ادامه دارد🔜 📝برگرفته از کتاب موج چهارم جنگ نرم ✍️ ⛱با حقیق هـمـراه باشـیـد @haqiq_center
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دخترک تاب نیـــــــــاورد جلو آمد و گفت: "می شود شمر! که امسال سرش را نبری؟" ⛱با حقیق هـمـراه باشـیـد 🏴@haqiq_center
🔖 📚 💓 🦋 2️⃣ 📕 کیک اسفنجی پخته بود. هر چند شخصا هوس شیرینی گردویی کرده بود اما ارشیا کیک‌های ساده‌ی خانگی دوست داشت. گور بابای دل خودش... مهم او بود و همه‌ی علایقش. پودر قند را که برداشت، حضورش را حس کرد. می‌دانست حالا چه می‌کند؛ حتی با اینکه پشت سرش را نمی‌دید. او پر از تکرار بود. در یخچال باز شد. بعد از هزاران بار تذکر باز هم آب را با پارچ سر کشید. در را محکم بهم کوبید. طوری که عکسشان از زیر آهن‌ربای چسبیده به یخچال سُر خورد و افتاد. دست خودش هم لرزید و خاک قندها کمی روی میز ریخت. برگشت و کوبنده گفت: _ارشیا! شانه‌ای بالا انداخت و از جلوی چشمش دور شد. این همه وسواس و تمییزی کجا دیده می‌شد؟ کیک برش زده‌ را در سینی چایِ تازه ریخته گذاشت. طبق عادت کاسه‌ی کوچک سفالی را پر کرد از توت خشک و کشمش و هر چیزی جز قند. ارشیا قند نمی خورد! صندل نپوشیده بود و پایش تازگی‌ها روی کفپوش یخ می‌کرد. باید جوراب زمستانی می‌بافت. شاید هم نه... می‌خرید اصلا. از این گل و منگوله دارهای خوش رنگ‌و‌رو که بدجور دلش را می‌برد. خجالت کشید از ذوق بچه گانه‌اش و لبش را گزید. مردش از شنیدن‌ صدای قژقژ دمپایی روی کفپوش و حتی ذوق زدگی‌های بچگانه خوشش نمی‌آمد. چقدر تمام زندگی پر از خواسته‌های او بود. سینی را جلوی رویش نگه داشت. با اخم فقط چای را برداشت. همیشه تلخ بود و تلخ می‌خورد. تازگی نداشت... سینی را روی عسلی گذاشت. دوباره وزوز گوشی بلند شد. هنوز خیلی سر و صدا نکرده بود که ارشیا با صدای خش دارش گفت: _خیلی رو اعصابه. همین یک جمله اعلان جنگ نامحسوس بود. سریع حمله کرد سمت گوشی و با دیدن دوباره‌ی عکس پر از مهر خواهرش لبخند زد. چند دقیقه صحبت کردن با ترانه عوض تمام سکوت امروز کفایت می‌کرد. _الو سلام ریحانه. چطوری؟ _سلام عزیز دلم. تو خوبی؟ _الحمدالله. ده بار میس انداختم چرا جواب نمیدی؟ _دستم بند بود شرمنده _نیومدی دیگه جات خالی بود _کجا؟ _به... تازه میگی لیلی زن بود یا مرد _باور کن مغزم ارور داده _وقتی سه چهار روز از محرم گذشته و هنوز یه چای روضه نخوردی معلومه که اینجوری میشی خب خواهر جانم. _ای وای، امشب بود نذری مادرشوهرت؟ _بله. انقدرم منتظرت شدم که نگو. نوید می‌گفت در دیگ رو وا نکنید خواهرزنم تو راهه. یعنی رسما آبرومو بردی _شرمندتم، بخدا... _قسم نخور ریحان، دیگه من که از همه چی باخبرم. حالا غصه هم نخور برات گذاشتم کنار فردا میارم _دستت درد نکنه. به زری خانوم سلام برسون، بگو قبول باشه. _چشم. من برم فعلا، با اجازه. _خدانگهدارت انقدر انرژی مثبت و خوب نصیبش شد از این دقایق همکلامی که کیک دست نخورده ناراحتش نکرد که هیچ، خوشحال هم شد و زیرلب گفت: _بهتر، بمونه برای مهمون فردام ادامه_دارد... 🔜 ✍️ 📨 ⛱با حقیق هـمـراه باشـیـد 🏴@haqiq_center
💢 سلام بر حسین 🌱 سلام بر آن کسی که خونش به ظلم ریخته شد. ⛱با حقیق هـمـراه باشـیـد 🏴@haqiq_center
السلام علیک یا رقیه خاتون ⛱با حقیق هـمـراه باشـیـد 🏴@haqiq_center
🏴 💢قریب به یازده سال امامت امام حسین(ع) فقط در ده روز عاشورا خلاصه نمی‌شود امام حسین(ع) حقیقتا فرد سیاستمداری بودند که در سیره حضرت کمتر به آن توجه می‌شود. امام حسین(ع) خطاب به معاویه در نامه خود می نویسند: معاویه! در نامه‌ات نوشته‌اى كه این امت را به فتنه نیندازم، ولى من فتنه‌اى را بالاتر از این نمى‌بینم كه تو امیر بر این مردم هستى. بـاز گفته‌اى كه مصلحت خود و دین و امت پیامبر صلی الله علیه و آله را در نظر بگیرم، به خدا قسم! من چیزى را بـهـتر از جنگ با تو نمى‌بینم كه اگر این كار را انجام بدهم، مقرب درگاه الهى شده‌ام و اگر ترك كنم، از خدا استغفار مى‌كنم و از خداوند آنچه موجب محبت و رضایت اوست، مى‌طلبم. 📚اعیان الشیعه، 1/583/ بحارالانوار، 44/212. ⛱با حقیق هـمـراه باشـیـد 🏴@haqiq_center
🌱 اندکی درنگ 🍯 قطره‌ ی عسلی بزرگ، این است حکایت دنیا ➖ قطره عسلی بر زمین افتاد، مورچه کوچکی آمد و از آن چشید و خواست که برود اما مزه عسل برایش اعجاب‌انگیز بود. پس برگشت و جرعه دیگری نوشید. ▪️باز عزم رفتن کرد، اما احساس کرد که خوردن از لبه عسل کفایت نمی‌کند و مزه واقعی را نمی‌دهد، پس بر آن شد تا خود را در عسل بیندازد تا هرچه بیشتر و بیشتر لذت ببرد. 🔹مورچه در عسل غوطه‌ور شد و لذت می‌برد. 🔸اما افسوس که نتوانست از آن خارج شود، پاهایش به زمین چسبیده بود و توانایی حرکت نداشت. 🔹در این حال ماند تا نهایتا مرد. ☘️ دنیا چیزی نیست جز قطره عسلی بزرگ! 💠پس آنکه به نوشیدن مقدار کمی از آن اکتفا کرد نجات می‌یابد و آنکه در شیرینی آن غرق شد هلاک می‌شود. ⛱با حقیق هـمـراه باشـیـد @haqiq_center
💢 سلام بر حسین 🌱 سلام بر آن کسی که جبرئیل به او مباهات می‌نمود. ⛱با حقیق هـمـراه باشـیـد 🏴@haqiq_center
💢 نقش ولایت فقیه در صیانت از جمهوریت نظام(بخش اول) ✍️ 💠 نظام مقدس اسلامی، نظامی مردمی و دموکراتیک است که از دو رکن اسلامیت و جمهوریت تشکیل یافته است. جمهوریت آن بعنوان قشر و قالب و اسلامیتش محتوا و گوهرآن قلمداد می‌شود. امام راحل در پاسخ به سوال خبرنگار مجله عرب زبان «المستقبل» درباره حکومت اسلامی فرمودند: «حکومت جمهوری اسلامی مورد نظر ما، از رویه‌ پیامبر اکرم(ص) و حضرت علی(ع) الهام خواهد گرفت و متکی به آرای عمومی ملت خواهد بود و شکل حکومت با مراجعه به آرای ملت تعیین خواهد گردید». 📌 مقام معظم رهبری ریشه جمهوریت را در آموزه‌های اسلامی می‌دانند: «دراین کشور و دراین نظام، اسلام با جمهوریت همراه است. جمهوریت ما از اسلام گرفته شده و اسلام ما اجازه نمی‌دهد در این کشور مردم‌سالاری نباشد. ما نخواستیم جمهوریت را از کسی یاد بگیریم؛ اسلام این را به ما تعلیم داد و املاء کرد. این ملت، متمسک به اسلام و معتقد به جمهوریت است». ▪️البته تقسیم‌بندی مذکور به معنای تفکیک‌پذیری آنها نیست بلکه جمهوری اسلامی یک حقیقت واحدی است که سلب یکی از آن حقیقت به معنای سلب وجود از کل آن حقیقت است. ایشان فرموده‌اند: «جمهوری اسلامی یک مُرکّب انضمامی نیست که ترکیبی باشد از چیزی به نام جمهوری و چیزی به نام اسلامی، تا یکی بگوید که من طرف‌دار جمهوریّتم بیشتر، یکی بگوید من طرف‌دار اسلامیّتم بیشتر؛ این‌جوری نیست. اصلاً می‌توان گفت مرکّب نیست، [بلکه‌] یک حقیقت است. آن جمهوری‌ای است، آن اتّکاء به آراء مردمی است که خدا آن را مقرّر کرده است، خدا موظّف کرده است ما را که در این زمینه رأی مردم را، انتخاب مردم را، اراده‌ مردم را معتبر بشماریم». 🔖مقام معظم رهبری در تبیین مردمی بودن حکومت فرموده‌اند: «مردمی بودن حکومت، یعنی نقش دادن به مردم درحکومت؛ یعنی مردم در اداره حکومت و تشکیل حکومت و تعیین حاکم و در تعیین رژیم حکومتی و سیاسی نقش دارند». ➖ شبهه ناسازگاری ولایت فقیه با جمهوریت در طول تاریخ نظام اسلامی همواره با اهداف سیاسی مطرح بوده است. اما پایش تاریخی چندین دهه عمر جمهوری اسلامی نشان می‌دهد که اتفاقا ولایت همواره پشتیبان جمهوریت بوده است. ▫️ حضرت امام در زمان پیروزی انقلاب اسلامی با پشتوانه مردمی و مقبولیتی که در بین مردم داشتند می‌توانست اصل ولایت فقیه، نوع نظام و قانون اساسی را شخصاً انتخاب کند ولی تأکید کردند مردم رأی بدهند که چه نظامی می‌خواهند و برای قانون اساسی خود نمایندگان را تعیین و برای آن رای‌گیری شود و حتی در بحبوحه جنگ نیز فرمودند رأی‌گیری حتی در خط مقدم جبهه صورت گیرد. 🔸در واقع نگاهی گذرا برعملکرد حکومتی حضرت امام (ره) در طول ده سال نشان می‌دهد که علیرغم تمامی توطئه‌ها و وجود جنگ تحمیلی، شاخص‌های جمهوریت و مردم‌سالاری مرتبا ارتقا یافت. فراوانی کاربست کلمه مردم در بیانات و بیانیه‌های ایشان دلیل متقنی بر این ادعا است. 🔹 رهبرمعظم انقلاب معتقدند: «هیچ کس درنظام اسلامی نباید مردم، رأی مردم و خواست مردم را انکار کند. بدون آرای مردم، بدون حضور مردم و بدون تحقّق خواست مردم، خیمه نظام اسلامی سر پا نمی‌شود و نمی‌ماند». ⛱با حقیق هـمـراه باشـیـد @haqiq_center
💢 مقام حضرت زینب(س) 🌱 قدرت های مادی ناکامند قدرتهای مادی هر چه انجام دهند، در نهایت ناکامند. ببینید زینب کبری(علیها سلام)، وقتی که اسیر در دست آن سلطان ظالم و سفاک است، می گوید: هر کاری می توانی بکنی، بکن. اما نخواهی توانست ما را از صحنه تاریخ بیرون ببری و راهمان را محو کنی. ⛱با حقیق همراه باشید 🔻 @haqiq_center
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 کلیپ تصویری ➖حتما ببینید💯 ⚫️ پاسخ به برخی شبهات در مورد عزاداری 🌀منتشر کنید ⛱با حقیق هـمـراه باشـیـد 🏴@haqiq_center
🏴 💢امام به گریه نیاز نداره!!! عده ای با ژست روشنفکر دینی می گویند: امام حسین(ع) شهید نشد که ما گریه کنیم و توی سر وکله بزنیم باید راه حسین را شناخت حسین به این عزاداریها نیاز نداره 🔖 پاسخ این حرف درستی است که امام حسین(ع) به گریه ما نیاز ندارد. خداوند هم به نماز و عبادت ما احتیاجی ندارد پس انجام ندهیم؟ اصلا اینجا حرف از نیاز امام حسین(ع) به عزاداری ما نیست. این شبهات با حرف‌های قشنگ دینی مخلوط می‌شود. کسانی که ادعای روشنفکر دینی دارند. به این سوال جواب دهند، چرا امام موسی کاظم(ع) که خودشان امام معصوم هستند برای امام حسین(ع) عزا داری می‌کردند؟ امام رضا(ع): هر گاه ماه محرم فرا می رسید، پدرم (موسی بن جعفر علیه السلام) دیگر خندان دیده نمی شد و غم و افسردگی بر او غلبه می یافت تا آن که ده روز از محرم می گذشت، روز دهم محرم که می شد، آن روز، روز مصیبت و اندوه و گریه پدرم بود. 📚امالی صدوق، ص 111 یا چرا امام صادق(ع) از قول پدرشان میفرمان: امام صادق(ع): پدرم امام باقر(ع) به من فرمود: ای جعفر ! از مال خودم فلان مقدار وقف نوحه خوانان کن که به مدت ده سال در «منا» در ایام حج، بر من نوحه خوانی و سوگواری کنند. 📚بحار الانوار، ج 46، ص .220 گریه بر حسین(ع)، گریه اعتراض به ظلم است. گریه بر محبت حسین(ع) مگر در زیارت نمی خوانیم که با محبت حسین(ع) به خدا نزدیک میشویم؟ با حرفهای به ظاهر قشنگ، دنبال تحریف و تخریب روضه امام حسین(ع) هستند و تازه خود را اسلام شناس و امام شناس هم معرفی میکنند. ⛱با حقیق هـمـراه باشـیـد 🏴@haqiq_center
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚠️انتشار برای اولین بار💯 🎥 کاری از مرکز فضای مجازی 📽 مجموعه ➖شیوه‌های امر به معروف و نهی از منکر 🎞 قسمت اول: با قلبت شروع کن! ⛱با حقیق همراه باشید 🔻 @haqiq_center
یار دلم_۲۰۲۱_۱۰_۱۰_۱۷_۱۱_۳۳_۵۰۴.mp3
11.52M
🏴 نــواهنگ يـارِ دلــم فــوق‌ العــاده دلنشیــن و زیـبا😭 با نوای دلم شکسته! از بچگی شادی فروختم، غم‌ خریدم با پول تو جیبی هام، برات پرچم خریدم یاد قدیم افتادم و دلم شکسته دعوا سر پرچم گرفتن، توی دسته گفتم محرم که بیاد واست، قیامت میکنم گفتم که هر جا که باشم، اونجا رو هیئت میکنم من همه خونوادم و نذر رقیه ات میکنم میشه ازم راضی باشی، دردت به جونم تا زنده باشم از تو و روضه ات، میخونم یار دلم تویی، کس و کار دلم فقط تورو داره دلم، فقط تورو داره دلم من دوسِت دارم، ای همه دار و ندارم ای همه ی کس و کارم، ای دل و دلبر و یارم حسیــــــــن آرامش آغوشت و کم داره قلبم کاشکی میشد دستم، تو دستت باشه محکم من تو نگاه اول، عاشقت شدم رفت وقتی نگاهم خورد، به گنبد و به پرچم بذار که امسال حرم و ببینم اربعین حسین دق میکنم اگه نرم اشک منو ببین حسین بیا و به جون مادرت، روم و نزن زمین حسین بذار بیام و تو حرم، دورت بگردم راه حرم باز شه میام، برنمیگردم یار دلم، تویی کس و کار دلم فقط تورو داره دلم، فقط تورو داره دلم من دوسِت دارم، ای همه دار و ندارم ای همه ی کس و کارم، ای دل و دلبر و یارم حسیــــــــــن ⛱با حقیق هـمـراه باشـیـد 🏴@haqiq_center
🔖 📚 💓 🦋 3️⃣ 📕 ترانه آمده بود با یک کوه حرف و خبر داغ. با دسته گل نرگس و قیمه نذری زری خانم، مادر شوهرش. شاید توی این دنیا تنها کسی که به علایقش اهمیت می‌داد همین ترانه بود و بس. با دستی که به شانه‌اش خورد، حواس پرت شده‌اش را جمع کرد. _ریحان جون دیدی که خدا چقدر زود حاجت شکمو می‌ده؟! _تو هم واسطه‌ای نه؟ _شک نکن. والا انقدری که زری خانوم از دور هوای تو رو داره‌ها یه وقتایی لجم می‌گیره ازت... _چیه خواهری یکیم پیدا شده ما رو یاد می‌کنه تو ناراحتی؟ _ناراحت که نه چون بالاخره از من هیچی کم نمی‌شه ولی خب گفتم که در جریان حسادتام باشی! و چقدر همیشه حسرت زندگی جمع و جور خواهرش را می‌خورد. بعد ازدواج با مادرشوهرش زندگی می‌کردند و با همه‌ی سادگی و سختی خوشحال و دور هم بودند. برعکس خودش که ناخواسته اسیر تجمل پوچ خانواده ارشیا شده بود. هر چند مادر و برادرش ایران نبودند اما زخم زبان از دور هم شنیده می‌شد و خنجر می‌زد بر دل نازکش. آلبوم گوشی ترانه را می‌دید که پر بود از عکس‌های دو نفره و خندانش با نوید. خداروشکر تار می‌دید. گاهی همینقدر حسود می‌شد. حتی بیشتر از شوخی‌های غیرواقعی ترانه. تازگی‌ها دیدش هم دچار مشکل شده بود. مثل قبل نمی‌توانست خوب بخواند و ببیند، اما از رفتن پیش چشم‌ پزشک و عینکی شدن هراس گنگی داشت. مثل بچه‌ها. دلش می‌خواست حالا که مادری نیست، حداقل ارشیا به اجبار دستش را بگیرد و به مطب ببرد. بعد هم دوتایی فِریمِ قشنگی انتخاب کنند، یا نه، حتی هر چه که او می‌پسندید. مثل همیشه. آهی کشید و فکر کرد که کاش فقط می‌فهمید سوی چشم‌های زنش چقدر کم شده. دکتر و عینک فروشی پیش‌کش. ذهنش پَر کشید به سال‌ها قبل و خاطره‌ی اولین هدیه‌ای که گرفته بود. هوا سو‌ز برف داشت اما خبری از سپیدپوش شدن زمین نبود هنوز. کلاسش تمام شده بود و با نگار مشغول حرف زدن و قدم‌ زدن به سمت ایستگاه بود که با شنیدن صدای بوق برگشت. ارشیا بود. توی ماشین آن چنانیش لم داده بود و با غرور همیشگی نگاهش می‌کرد. دلش غنج زد هم برای او هم برای نشستن در جایی گرم و نرم‌. تند و‌ با عجله از دوستش خداحافظی کرد و سوار شد. برای سلام‌ پیش‌دستی کرد و‌ به جواب زیر لبی او رضایت داد. دست‌های یخ زده‌اش را جلوی بخاری گرفت تا گرم شود. با هم محرم بودند و تازه عقد کرده ولی هنوز هم کم‌رویی می‌کرد وقتی اینطور خلوت می‌کردند. ماشین راه افتاد بدون هیچ حرفی. نمی‌فهمید این همه سکوت خوب بود یا بد، از نداشتن علاقه بود یا...؟ چند وقتی بود که قدرت تفکیک و حتی حس اعتمادش نسبت به همه‌ی آدم‌ها کم و کمتر شده بود. خودش وارد بیست و سه شده بود. اما ارشیا سی و دو را پر می‌کرد. دقایقی از باهم بودنشان گذشته بود که بالاخره دستش را گرفت و گفت: _از این به بعد دستکش چرم بپوش! پر از تعجب شد. از شوق شکستن سکوت خندید و با لحنی که بی‌شباهت به مخالفت بچگانه نبود گفت: _ولی من از چرم خوشم نمیاد. اخم ارشیا را جذاب می‌کرد و همانقدر ترسناک شاید. _چون هنوز بچه ای! به همین دستبافت های خانم جانت اکتفا کن پس... ادامه_دارد... 🔜 ✍️ 📨 ⛱با حقیق هـمـراه باشـیـد 🏴@haqiq_center