🌱 اندکی درنگ
✍ مراقب باشید به کدام گرگ غذا میدهید
🔹سرخپوستی پیر به نوه خود گفت:
فرزندم، درون ما بین دو گرگ، کارزاری برپاست.
🔸یکی از گرگها شیطان به تمام معناست، عصبانی، دروغگو، حسود، حریص و پست.
🔹و گرگ دیگر آرام، خوشحال، امیدوار، فروتن و راستگو.
🔸پسر کمی فکر کرد و پرسید:
پدربزرگ کدامیک پیروز است؟
🔹پدربزرگ بیدرنگ گفت:
همانی که تو به آن غذا میدهی.
🔸مراقب باشيد كه كدام گرگ درونتان را غذا میدهيد.
#لبیک_یا_حسین
#یااباعبدالله
#درنگ
⛱با حقیق هـمـراه باشـیـد
🏴@haqiq_center
۷ مرداد ۱۴۰۲
۷ مرداد ۱۴۰۲
🌁 عکس نوشت
💎 زندگی به سبک شهدا
🥀شبهای جمعه خدمت آقااباعبدالله(ع)
▪️شش روز از جنگ گذشته بود که شهید شد.
خوابش را دیدم .
بغلش کردم و گفتم: «تا نگی اون دنیا چه خبره رهات نمیکنم!»
گفت: «فقط یک مطلب میگم اونم اینکه ما شهدا شبهای جمعه میریم خدمت آقا اباعبدالله (عليهالسلام) ... .
🎙راوی: حاج علیاکبر مختاران، همرزم شهید
#عکس_نوشت
#سبک_زندگی
⛱با حقیق همراه باشید
🏴@haqiq_center
۷ مرداد ۱۴۰۲
#یادداشت_اعتقادی
💠 تقویت سیستم ایمنی باورها با ارتقای تقوا
💢 تقوا و ایمنسازی در برابر اپیدمی شبهه
➖ در یادداشت پیشین راهکار قرآنی «مراجعه به عالمان دینی» به عنوان یکی از روشهای خنثیسازی شبههافکنی دشمن اشاره گردید.
▪️در اینجا، میخواهم این نکته را نیز یادآور شوم که میزان آسیبپذیری انسانهای مؤمن از شبهات دشمن، یکسان نیست. همانطور که در یک بیماری اپیدمیک هراندازه سیستم ایمنی بدن قوی باشد، آسیبپذیری نیز کاهش مییابد، شبهات نیز روی همه انسانهای مؤمن تأثیر یکسان ندارد. بلکه میزان نفوذ شبهه به سیستم ایمنی انسان در برابر آن بستگی دارد.
▫️ توضیح بیشتر اینکه همیشه ایجاد شبهه به تنهایی عامل دوری از حقیقت نمیشود. اینگونه نیست که دشمن صرفاً با بزک کردن باور باطل، به اعتقادات ما یورش ببرد. بلکه گاهی گرایشها و ضعفهای درونی نیز زمینهساز نفوذ شبهه در نظام باورها و رفتار انسان میشود. حتی میتوان گفت دشمن با شناخت همین گرایشها و ضعفها درمییابد که از کدام جبهه و زاویه به باورهای ما یورش ببرد.
🔸 به طور مثال گرایش به جاودانگی یکی از گرایشهای انسانی است که حتی به خودی خود گرایشی ارزشمند به شمار میرود؛ اما همین امر میتواند زمینه نفوذ دشمن را فراهم سازد. در ماجرای هبوط حضرت آدم از بهشت، قرآن کریم به بهرهگیری شیطان از این گرایش انسان اشاره میکند؛ از آنجا که ابلیس به عنوان سردمدار شبههافکنان و فریبکاران به خوبی میدانست که انسان به جاودانگی گرایش دارد، در نتیجه از این حربه استفاده کرد و برای نزدیک شدن حضرت آدم به درخت ممنوعه اینگونه استدلال کرد که دلیل نهی از نزدیک شدن به این درخت این است که اگر چنین کنی جاودانه یا فرشته میشوی!!!(اعراف، آیه 20)
🔖بنابراین گرایش به دنیا، گرایش به شهوت و... که به خودی خود نیز نامطلوب نیستند، در صورتی که به درستی مدیریت نشوند، میتوانند انسان را به بیراهه بکشانند و زمینهساز اثربخشی شبهات بر نگرش و رفتار انسان شوند. به همین دلیل مقام معظم رهبری نیز به هنگام تذکر نسبت به خطر شبههافکنی دشمن، یادآور میشوند که دلیل ناتوانی برخی در برابر شبهات، همراه شدن شبهه با گرایشهای درونی آنهاست. ایشان میفرماید: «در این[شسکت افراد در برابر شبهات] یک مقداری هم دنیاطلبی نقش دارد؛ این را هم نباید از نظر دور داشت. دنیا چیست؟ دنیای هر کسی فرق میکند؛ یکی دنیایش مال است، یکی دنیایش مقام است، یکی دنیایش شهوات جنسی است؛ اینها دنیاهای افراد مختلف است، اینها همه دنیا است. ممکن است توجیه هم درست کند برای خودش در این دنیاطلبی، امّا دنیاطلبی است دیگر؛ اینها هم تأثیر دارد.»
📒 فرقان میوه تقوا
📌 به فرموده قرآن کریم، «تقوا» عاملی است که میتواند این گرایشها را کنترل کند و سیستم ایمنی انسان را در برابر باطل تقویت کند. خداوند میفرماید: «يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يجْعَلْ لَكُمْ فُرْقَانًا» (اي کساني که ايمان آوردهايد! اگر از (مخالفت فرمان) خدا بپرهيزيد، براي شما وسيلهاي جهت جدا ساختن حق از باطل قرارميدهد؛)(انفال: 29)
〰️ خداوند در این آیه یکی از برکات تقوا را فرقان معرفی میکند. یعنی تقوا به انسان نورانیت و روشن بینى خاصى مىبخشد که بتواند حق را از باطل به خوبى تشخیص دهد(برگزیده تفسیر نمونه، ج2، ص147) چراکه تقوا موجب میشود انسان به خوبی گرایشهای درونی خود را کنترل کند. در نتیجه در بزنگاهها که باید حق را از باطل و باور حق را از شبهه تشخیص دهد، تقوا به کمک او میآید. در واقع تقوا چراغ راه انسان برای عبور ایمن از میان شبهات به شمار میرود.
✍️#سیدمرتضی_حسینیفاضل
#جهاد_تبیین
#شبهه
#تقوا
⛱با حقیق همراه باشید
🔻 @haqiq_center
۷ مرداد ۱۴۰۲
5.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 سلسله مباحث قرآنی
📻#پادکست
📌قسمت اول: اگر #قرآن کتاب جامع زندگی است، چرا همه چیز در آن نیامده است؟
🎙#استاد_مهدی_عزیزان
⛱با حقیق همراه باشید
🔻 @haqiq_center
۷ مرداد ۱۴۰۲
🥀#فهمیدن_محرم
💢قاتلین یا خاذلین؟
در حادثه کربلا، تکلیف قاتلان مشخص است، امروز شاید گله کردن از قاتلان حسین(ع) که چرا او را به شهادت رسانیدید کار کاملی نباشد.
قاتل، قاتل است.
✅اما سوال این است، چگونه حسین به دست قاتلان افتاد؟
پاسخ مورد غفلت ماست، مهمتر از قاتلان کربلا، باید به خاذلان پرداخت.
✅خاذلان کسانی هستند که نشستند و نگاه کردند.
زینب(س) هم عصر عاشورا به عمر سعد فرمود: تو داری نگاه میکنی و حسین(ع) را میکُشند؟
یعنی تو هم از خاذلین هستی.
این است که حسین(ع) به آنها میفرماید: «به خدا قسم، یاری نکردن(نامردی و عهدشکنی) در خون شماست»
📚ارشاد مفید/2/ 112
✅خاذلان کسانی بودند که خودشان حسین را دعوت کردند اما گوشه ای نشستند و فقط نظاره گر بودند...
#امام_زمان
#لبیک_یا_حسین
#یااباعبدالله
⛱با حقیق هـمـراه باشـیـد
🏴@haqiq_center
۷ مرداد ۱۴۰۲
🔶 مجازات کیفری از جمله یکسال حبس برای انکار و حتی سفیدکردن، کم اهمیت جلوه دادن هولوکست
وزیر دادگستری هلند (Dilan Yeşilgöz) هفته گذشته اعلام کرد:
https://www.dutchnews.nl/2023/07/holocaust-denial-to-become-a-specific-crime-in-the-netherlands/
«قانون هلند که ممنوعیت نژادپرستی و تبعیض را پوشش می دهد، به طور خاص به انکار هولوکاست، گسترش مییابد. این تغییر در راستای قوانین اتحادیه اروپا است و همچنین به صراحت در مورد سفید کردن، کم اهمیت جلوه دادن و انکار آن خواهد شد».
وی تصریح کرد که اقدامات فوق بهعلاوه اقدامات بعدی پس از یافته های نظرسنجی "تکان دهنده و بسیار جدی" درباره رشد فزاینده انکار و ناباوری و بیاعتنایی به هولوکاست در میان نوجوانان و جوانان هلندی است.
در میان جنایات جنگی، فقط انکار هولوکاست رو به افزایش است و کسی جنایت های دیگری که کشورهای اروپایی و آمریکایی در طول تاریخ انجام داده اند را در این مقیاس انکار نمیکند.
#لبیک_یا_حسین
#یااباعبدالله
⛱با حقیق هـمـراه باشـیـد
🏴@haqiq_center
۷ مرداد ۱۴۰۲
Tahhode Sorkh (25).mp3
11.34M
🎙پادکست صوتی (معمای ششم محرم)
📌برگرفته از زندگینامه داستانی شهدای روحانی
#تعهد_سرخ
#حقیق
⛱با حقیق همراه باشید
🔻 @haqiq_center
۷ مرداد ۱۴۰۲
🔖 #رمان 📚
💓 #تا_پروانگی 🦋
7️⃣ #قسمت_هفتم 📕
دور خودش میچرخید. اشک میریخت و زیرلب آیه الکرسی میخواند. اولین مانتو و شلواری را که دستش رسید پوشید. چادرش را به سر کشید. کیفش را برداشت و بیرون رفت. اوضاعش برای رانندگی کردن مناسب نبود. دربست گرفت و با دلی که آشوبتر و بیقرارتر از همیشه بود راه افتاد. همین که ماشین از پیچ کوچه گذشت و نگاهش افتاد به سیاهیهای ایستگاه صلواتی دلش لرزید. چشمش را بست و با تمام وجود امام حسین را صدا کرد. "یا امام حسین،بخیر بگذرون"
تقریبا نیم ساعت نشده جلوی بیمارستان بود. انقدر برای دیدن همسرش سردرگم بود که حتی متوجه نشد کرایه را چگونه حساب کرده. جلوی پذیرش نرسیده رادمنش ظاهر شد و نفهمید چه چیزی در چهرهاش دیده که سریع شروع کرد به دلداری دادن. ولی خب تصادف ساده که نیازی به اتاق عمل نداشت! سعی کرد مثل همیشه صبوری کند، خدایا...
کاش این همه تنها نبود. آن هم اینجا، پشت درهایی که هرچند قفل و زنجیری نداشت اما مانع از عبورش شده بودند. لیوان آب را از رادمنش گرفت و با صدایی که از شدت گریه گرفته بود گفت:
_نمی فهمم. آخه چرا تصادف؟ ارشیا که هیچوقت بیاحتیاطی نمیکنه.
_حادثه که خبر نمیکنه خانم. شاید برای من اتفاق میافتاد. یا هرکس دیگهای.
بچه که نبود. این را میدانست اما دقیقا نمیفهمید چرا از بین این همه آدم، شوهر او باید تصادف میکرد و مثلا وکیلش راست راست راه میرفت. دوباره از علاقهی زیاد، خبیث شده بود. زبانش را گاز گرفت و استغفراله گفت. ناخودآگاه یاد صبح افتاد. هنوز عصبی از کابوس دیشب بود که لیوان شیر را روی میز گذاشت. ارشیا که اتفاقا چند روزی هم بهم ریختهتر بود با قاشق کوچک روی تخممرغ کوبید و پرسید:
_تو دیگه چرا اول صبح پکری؟
در جواب فقط شانه بالا انداخت. متعجب بود از اینکه متوجه بیحوصله بودنش شده! حتی موقع رفتن هم گفته بود:
_شاید امشب زودتر برگردم، قرمه سبزی میپزی؟
و او فقط برای چند دقیقه چقدر خوشحال شد که روزش با این همه حرف و توجه از جانب ارشیا شروع شده اما درگیر کابوس هم بود. راستی چرا هنوز خروشتش را بار نگذاشته بود؟ انگار هنوز و دوباره دل خودش قیمه میخواست. بهخیالش بیتوجهی صبح را با شام خوشمزهی شب جبران میکرد؛ ولی حالا...
دست خودش نبود که گریهاش مدام بیشتر میشد. ای کاش دلیل گرفته بودنش را میگفت، یا نگذاشته بود شرکت برود. ای کاش خواب لعنتیاش انقدر زود تعبیر نمیشد و حالا تدارک غذای دوست داشتنی او را میدید. و هزاران ای کاش دیگری که مدام و بیوقفه توی سرش چرخ میخورد.
بالاخره ثانیههای کشدار انتظار گذشت و دکتر سبزپوش بیرون آمد. قبل از او رادمنش به سرعت سمتش رفت و پرسید:
_دکتر، حالشون چطوره؟
_خوشبختانه خطر رفع شده و در حال حاضر وضعیت قابل قبولی داره. فعلا هم توی ریکاوری هستن.
سعی میکرد هضم کند حرفهای عجیب بعدی دکتر را در مورد شرح حالش. انگار کمکم باید خوشحال هم میشد که شوهرش از چنین تصادفی جان سالم به در برده.
سرگیجه دست از سرش برنمیداشت. همین که دکتر رفت با ترانه تماس گرفت و همه چیز را دست و پا شکسته برایش گفت. نیاز داشت به وجود خواهرش.
وقتی تخت ارشیا بیرون آمد اول نشناختش. صورتش متورم و کمی کبود به نظر میرسید و به دست و پایش آتل بسته شده بود. سرش را هم باندپیچی کرده بودند. و اما اخم همیشگیاش را هم داشت که اگر نبود شاید شک میکرد به هویتش!
ادامه_دارد... 🔜
#تیموری ✍️
#داستان_سریالی 📨
⛱با حقیق هـمـراه باشـیـد
🏴@haqiq_center
۷ مرداد ۱۴۰۲
🌱 اندکی درنگ
امام حسین علیه السلام در شب عاشورا یک جور سخن گفت و در روز عاشورا یک جور دیگر. شب عاشورا، سخن از «نمیخواهم، احتیاج ندارم، بروید، بیعتم را برداشتم» بود.
روز عاشورا میگوید: «بیائید به من کمک کنید، آیا یاور و مددکاری هست؟ هل من ناصر ینصرنی؟»
شب صحبت میکند تا مبادا خبیثی در بین طیّبها باشد، و روز سخن میگوید تا مبادا طیّبی در بین خبیثها مانده باشد.
شب غربال میکند تا فقط «صالحان» بمانند و روز غربال میکند تا فقط «اشقیاء» در مقابل او ایستاده باشند.
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹
#لبیک_یا_حسین
#یااباعبدالله
⛱با حقیق هـمـراه باشـیـد
🏴@haqiq_center
۸ مرداد ۱۴۰۲
🌁 عکس نوشت
💎 زندگی به سبک شهدا
🥀یا بُّنیَّ أنت مقتول!
میگفتند: هم توی سیادتم شک کرده بودم و هم میخواستم بدونم شهید میشم یا نه؟»
یه شب امام حسین (عليهالسلام) رو خواب دیدم. آقا دست به سرم کشید و فرمود: «یا بُنَیَّ! أنت مقتول؛ پسرم! تو شهید میشوی!» فهمیدم هم سیدم هم شهید میشم ... .
🎙راوی: آیتالله فاضلیان، امام جمعه ملایر
#عکس_نوشت
#سبک_زندگی
⛱با حقیق همراه باشید
🏴@haqiq_center
۸ مرداد ۱۴۰۲
▪️#فهمیدن_محرم
💢بیماری امام سجاد(ع) تا چه #مدت بعد از واقعه کربلا ادامه داشت؟
بخوانید
بیشتر روایات و نقلهای معتبر، بیماری حضرت زین العابدین(ع) را تنها در همان شب و روز عاشورا عنوان میکنند که ممکن است اثر آن تا چند روز بعد از آن نیز باقی بود.
1. امام سجاد(ع): «هنگامی که پدرم نزدیک مغرب در شب عاشورا اصحاب را جمع کرد برای اینکه آنها را مرخص کند. من نزدیک او شدم تا آنچه را برای آنها میگوید بشنوم و من در آن هنگام مریض بودم، پس شنیدم که پدرم به اصحابش میفرمود…».
2. امام سجاد(ع): «من در آن شبی که پدرم در صبحش به #شهادت رسید نشسته بودم و عمهام حضرت زینب(س) نزد من مشغول پرستاری من بود»، در این هنگام پدرم در پنهانی از اصحابش کناره گرفت و نزد او «جُوَین»(یا جون یا حویّ) غلام ابوذر غفاری بود و او شمشیرش را اصلاح میکرد و پدرم اشعاری را میخواند. آن اشعار را دو بار یا سه بار تکرار کرد تا آنکه من آنرا فهمیدم و آنچه را میخواست، دانستم. پس گریه راه گلویم را بند آورد. اشکهایم را پاک کردم و سکوت کردم...».
📚شیخ مفید، الارشاد ج 2، ص 91،
#لبیک_یا_حسین
#یااباعبدالله
⛱با حقیق هـمـراه باشـیـد
🏴@haqiq_center
۸ مرداد ۱۴۰۲