eitaa logo
حکمت عقلانی وحیانی🇵🇸🌷
210 دنبال‌کننده
92 عکس
25 ویدیو
25 فایل
⁦✍️⁩محتوا: فعالیت های ابوالحسن حسنی در حوزه‌های علوم فقهی و علوم حِکمی 🔁مدیریت: توسط شاگردان استاد ارتباط با استاد: @aboulhassan ارتباط با مدیر کانال: @Nezamefekri وبلاگ انسان، عقل و دین: https://ensan.blog.ir/
مشاهده در ایتا
دانلود
حکمت عقلانی وحیانی🇵🇸🌷
سناریوهای مناسبات ایران و آمریکا: ١. توافق متناسب ایران و آمریکا، سم برای آمریکا است و آمریکا زیر ب
سناریوی ۵: اما آیا سناریوها همین چهار موردند؟ نه، یک سناریوی دیگر مانده که می‌تواند برای ما پرهزینه و برای آمریکا کم‌هزینه باشد و البته آمریکا را به سمت موفقیت نزدیک کند: ایجاد اختلال در سیاست داخلی و خارجی ایران. این اختلال تا کنون با چند روش انجام شده است و همین روش‌ها ممکن است ادامه یابد و روش‌های دیگری هم به آن‌ها اضافه شود. این روش‌ها عبارت‌اند از: ١. استفاده از نیروهای نفوذی برای ایجاد اختلال در کارایی نظام، ۲. ایجاد اغتشاش در کف خیابان‌ها، ٣. منحرف کردن تمرکز نیروهای انقلابی از مسائل اصلی به مسائل فرعی توسط نیروهای نفوذی، ۴. جنگ شناختی و روانی با ذهن و روان مردم ایران ۵. و... 💥مراقب این سناریو باشید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
السلام علیکم و رحمه‌الله عیــدکم سعـــید✨✨
‏‏ 🇮🇷روز جمهوری اسلامی ایران مبارک🇮🇷 🔰حضرت امام خمینی (قدس‌سره): صبحگاه ۱۲ فروردین ـ که روز نخستین حکومت الله است ـ از بزرگترین اعیاد مذهبی‏‎ ‎‎‏و ملی ماست... روزی که کنگره‌های‏‎ ‎‏قصر ۲۵۰۰ سال حکومت طاغوتی فرو ریخت، و سلطۀ شیطانی برای همیشه رخت‏‎ ‎‏بربست و حکومت مستضعفین که حکومت خداست به جای آن نشست.‏.. ۱۲ فروردین ۱۳۵۸ 🇮🇷@haqnegar
☀️چرا در صورت وقوع جنگ بین ایران و آمریکا، پیروزی از آن ایران خواهد بود؟ در تحلیل توانمندی‌های راهبردی دو طرف، شواهد متعددی حاکی از برتری ایران در چنین سناریویی است. در ادامه به دلایل کلیدی این ادعا می‌پردازیم: ۱. بحران مشروعیت بین‌المللی آمریکا • شکاف در حمایت داخلی و خارجی: مخالفت اکثریت شهروندان آمریکایی با جنگ‌های جدید (۶۸٪ بر اساس نظرسنجی پیو ۲۰۲۳) و مخالفت افکار عمومی جهانی با تهاجم آمریکا علیه ایران. • عدم همراهی متحدین سنتی (اتحادیه‌ی اروپا، ژاپن، و ...) به دلیل تنش‌های سنگین آمریکا با این متحدین • وتوی احتمالی روسیه و چین در شورای امنیت و حتی با احتمال ضعیف فرانسه و انگلیس ۲. انزوای استراتژیک آمریکا در منطقه • سابقه‌ی شکست در جلب حمایت: عدم همراهی اروپا در حمله‌ی اخیر علیه یمن. • فروپاشی ائتلاف‌ها: (سوابق قبلی: خروج قطر از شورای همکاری خلیج فارس (۲۰۲۳)، تمایل عربستان به تنش‌زدایی با ایران، به رغم مخالفت آمریکا) ۳. ضعف تجربه رزمی آمریکا در برابر قدرت‌های متمرکز • شکست آمریکا در جنگ‌های نامتقارن (افغانستان، عراق، یمن)؛ (مقایسه‌ی تاریخی: در ۱۹۷۵ سابقه‌ی شکست از یک نیروی چریکی ویتنام؛ اما ایران ۲۰۲۵: ترکیبی از ارتش منظم + نیروی چریکی + فناوری پیشرفته). • ناتوانی در مواجهه با سامانه‌های پیچیده: شبکه یکپارچه پدافند هوایی ایران (باور ۳۷۳، سامانه‌های راداری افشا). • ناشناخته بودن سامانه‌ها و راهبردهای ایران و غافلگیری استراتژیک نیروهای آمریکایی. ۴. بحران اقتصادی ساختاری آمریکا • شاخص‌های کلیدی: بدهی ۳۶ تریلیون دلاری = ۱۲۵٪ تولید ناخالص داخلی؛ تورم ۷.۸٪ (بالاترین نرخ در ۴۰ سال اخیر)؛ بحران‌های متوالی در بازارهای مالی (مانند سقوط پی‌درپی بورس)؛ هزینه‌های خسارات گسترده‌ی طبیعی (آتش‌سوزی‌ها، طوفان‌ها و ...) • هزینه‌های غیرقابل تحمل: هر روز جنگ = ۲ میلیارد دلار هزینه برای آمریکا (برآورد پنتاگون). • هزینه‌های هنگفت اخبر:: ۱۱۳ میلیارد دلار تا ۲۰۲۳ در جنگ اوکراین و : بیش از ۴۰ میلیارد دلار در جنگ ۷ اکتبر در حمایت از اسرائیل. ۵. سلطه انرژی ایران بر معادلات جهانی • تنگه هرمز: اهرم استراتژیک با ۲۱ میلیون بشکه نفت روزانه = ۳۰٪ تجارت جهانی (توان اختلال ایران با مین‌گذاری هوشمند «تجربه‌ی سال ۱۳۶۶» و موشک‌های ضدکشتی، مانند موشک خلیج فارس با برد ۷۰۰ کیلومتر). • هدف قرار دادن زیرساخت‌های نفتی: حمله‌ی یمن به آرامکو ۲۰۱۹ منجر به کاهش ۵۰٪ تولید عربستان فقط با ۱۰ پهپاد. (این دو مورد می‌تواند منجر به آسیب‌پذیری کل اقتصادهای غربی شود). • فاصله‌ی موشکی: کلیه پایگاه‌های آمریکا در ۲۰۰۰ کیلومتری ایران = در برد موشک‌های بالستیک فقط یک مورد پایگاه العیدید قطر یعنی تهدید ۱۰٬۰۰۰ نیروی آمریکایی. ۶. آسیب‌پذیری متحدین منطقه‌ای آمریکا • بی‌ثباتی گسترده در آسیای شرقی و آفریقای مسلمان، نه در جهت منافع آمریکا؛ • حلقه‌ی ضعیف متحدان منطقه‌ای آمریکا: مانند بحرین مواجه با جمعیت ۷۰٪ شیعه؛ و امارات با وابستگی ۹۵٪ اقتصاد به انرژی و اقتصاد ساختمان شیشه‌ای (یعنی بدون زیرساخت‌های قابل دوام در یک جنگ واقعی). • احتمال سناریوی فروپاشی هم‌پیمانان منطقه‌ای: سقوط حکومت‌های همپیمان = پایان نفوذ آمریکا در خلیج فارس. ۷. برتری نظامی نامتقارن ایران • سلاح‌های هایتک بومی: پهپادهای شاهد ۱۳۶ (با توان تولید انبوه) و موشک‌های خیبرشکن ( با توان نفوذ به سامانه‌های دفاعی پاتریوت). • راهبردهای نوین: جنگ ترکیبی (سایبری + الکترونیک + موشکی). ۸. شبکه جهانی مقاومت • عمق استراتژیک: حزب‌الله لبنان (علی‌رغم ضربه‌های سنگین اخیر، هنوز دارای شهرهای موشکی)؛ حوثی‌های یمن با توان کنترل باب‌المندب. • توان ضربه به خاک آمریکا: حضور نیابتی در آمریکای لاتین (ونزوئلا، و احتمالاً در نیکاراگوئه). ۹. زیرساخت‌های امنیتی بی‌نظیر • شهرهای زیرزمینی: ۵۰۰ کیلومتر تونل در عمق ۵۰ متری (گزارش مؤسسه CSIS) و انبارهای موشکی در زیر کوه‌ها و حتی خارج از ایران. • پدافند غیرعامل: استتار پیشرفته + جابجایی سریع سامانه‌ها. • پایگاه‌های خارج از منطقه (آمریکای لاتین) • سیستم‌های پدافندی غیرمتمرکز ۱۰. واکنش قدرت‌های جهانی • احتمال واکنش جدی چین-روسیه (گرچه احتمالاً از سنخ واکنش نظامی مستقیم نیست): تمرینات مشترک دریایی ایران-چین-روسیه در اقیانوس هند (چند نوبت)؛ توافق ۲۵ ساله ایران-چین (همکاری امنیتی-نظامی). • تحریم‌های متقابل: احتمال قطع صادرات مواد نادر خاکی به غرب توسط چین. ۱۱. شبکه جهانی حامیان ایران: • نیروهای مردمی در سطح بین‌المللی • توانایی عملیات در خاک دشمن • قابلیت ایجاد بحران برای منافع آمریکا در سراسر جهان
⚡️جمع‌بندی نهایی: چرا پیروزی از آن ایران است؟ ۱. هزینه-فایده نامتعادل: هر روز جنگ = ورشکستگی اقتصادی آمریکا در مقابل مقاومت اقتصادی ایران. ۲. غافلگیری تاکتیکی: برخورداری ایران از سلاح‌های ناشناخته (هایپرسونیک، جنگ الکترونیک). ۳. واکنش زنجیره‌ای: بحران شدید در ۱۰ کشور منطقه همزمان با آغاز جنگ. ۴. سقوط نظم جهانی: پایان هژمونی دلار با جهش قیمت نفت به ۳۰۰ دلار. این تحلیل با ترکیب داده‌های کمی، تجربیات تاریخی و بررسی میدانی نشان می‌دهد آمریکا توان عملیاتی برای چنین جنگی را ندارد. ⚡️تمرکز بر لابی صهیونیسم: لابی صهیونیسم در تحریک دولت‌مردان آمریکا به این جنگ به هیچ وجه منافع آمریکا را در محاسبات خود ملاحظه نخواهند کرد. بنابر این، احتمال جنگ منتفی نیست؛ اما باید به روش‌هایی (👊🏽) به این لابی‌ها فهمانده شود که این جنگ به نفع آنان هم نیست و بلکه ایران آنان را مقصر اصلی این جنگ خواهد شناخت.
وقتی اعمال قبیح (مانند خشونت، بی‌حجابی، توهین به مقدسات، یا فساد اخلاقی) به‌طور مکرر در فضای مجازی نمایش داده می‌شوند، به‌تدریج از نظر روانی عادی‌سازی می‌شوند. مغز انسان به‌مرور در مواجهه با تکرار یک رفتار، حساسیت خود را از دست می‌دهد و آن را کمتر زشت یا غیراخلاقی می‌پندارد. به سادگی می‌توان یک تحلیل شناختی از فرآیند خوب‌انگاری اعمال زشت ارائه کرد. برای مثال دیدن مداوم محتوای خشونت‌آمیز در بازی‌ها یا فیلم‌ها، باعث می‌شود فرد دیگر نسبت به آن حساسیت اولیه را نداشته باشد، زیرا فرد به آن «خو» می‌گیرد. بر اساس نظریه‌های یادگیری، مواجهه مکرر با یک محرک (مثل صحنه‌های خشونت یا بی‌حجابی) باعث خوگیری و کاهش پاسخ هیجانی و اخلاقی نسبت به آن می‌شود. هم چنین بر اساس نظریه‌ی اثر اجتماعی، افراد در مواجهه با رفتارهای تکرارشده توسط دیگران، آن‌ها را معمول و پذیرفتنی می‌پندارند. در فضای ناشناس مجازی، فرد کمتر خود را مقید به رعایت اخلاقیات می‌کند و ممکن است به‌مرور این بی‌قیدی را به دنیای واقعی هم تسری دهد. اما وقتی با واکنش جامعه مواجه می‌شود، با «خود حق‌پنداری» جامعه را بسته توصیف می‌کند. این‌ها ساده‌ترین مکانیسم‌هایی‌اند که افراد را به سمت زشتی‌ها «سُر» می‌دهند. اما مسئله گاهی پیچیده‌تر می‌شود. گاهی ما سیستم عصبی خودمان را نسبت به زشتی‌ها «کرخت» می‌کنیم. تحقیقات نشان می‌دهند که مواجهه مداوم با محتوای غیراخلاقی، فعالیت آمیگدال (مرکز پردازش انزجار و ترس) را کاهش می‌دهد و فرد دیگر نسبت به آن واکنش منفی قوی نشان نمی‌دهد. مسئله تا اینجا خاتمه نمی‌یابد. نوع فعالیت در فضای مجازی، می‌تواند سیستم عصبی دیگری را نسبت به زشتی‌ها «کرخت» کند. وقتی کسی رفتار قبیحی (مثل توهین یا نمایش فساد) از خودش نمایش می‌دهد و من و ما در کوتاه‌مدت پاداش اجتماعی (لایک، کامنت، توجه) به او می‌دهیم، مغز او به تکرار آن ترغیب می‌شود. مخصوصاً اگر فردی از قبل تمایل به رفتار قبیح داشته باشد، فضای مجازی با نمایش محتوای همسو، توجیه‌پذیری آن رفتار را افزایش می‌دهد. بندورا (روانشناس) بر آن بود که توجیه‌های شناختی (مثل «همه این کار را می‌کنند!» یا «ضرری ندارد!») باعث می‌شود فرد از تقبیح درونی رفتارهای نادرست دست بردارد. خطرناک جایی است که کار زشت برچسب «خوب» بخورد: نمایش بی‌حجابی به‌عنوان «آزادی» یا خشونت به‌عنوان «قدرت» یا سیگار کشیدن به عنوان «استقلال» و ... این فرآیند، تهدیدی جدی برای ارزش‌های اخلاقی فردی و جمعی است و نیازمند «مداخلات آگاهانه»ی فردی مانند ترس از خدا، آگاهی‌های اخلاقی و افزایش سواد رسانه‌ای و «مداخلات آگاهانه»ی اجتماعی مانند تقویت نظام‌های بازدارنده‌ی اخلاقی است. ✨@haqnegar
☀️مدت‌ها بود که طرحی ذهن مرا به خود مشغول کرده بود. امروز تصمیم گرفتم آن را پیشنهاد دهم: ⭐️طرح تبادل سفیران دینی میان مراکز اصلی ادیان جهان: ابتکاری است برای تأسیس یک شبکه‌ی رسمی یا نیمه‌رسمی از سفیران دینی، که از سوی هر یک از مراکز محوری ادیان بزرگ جهان به سایر مراکز فرستاده می‌شوند. هدف این است که هر مرکز دینی، به‌جای صرفاً گفت‌وگوهای دوره‌ای، نمایندگانی مستقر و پیوسته در دیگر مراکز داشته باشد ـ در قالب دفتر، وابسته فرهنگی، یا وابسته دینی ـ با اختیارات محدود و اهداف مشخص. ⭐️اهداف طرح: 1. تعامل دائمی و نهادی میان ادیان، نه صرفاً گفت‌وگوهای موسمی. 2. رصد و شناخت دقیق‌تر مسائل جهانی با رویکرد دینی. 3. ایجاد پل‌های ارتباطی برای حل بحران‌های مذهبی و سوء‌تفاهم‌ها. 4. ارتقاء سواد دینی متقابل و کاهش دشمنی‌ها یا کلیشه‌های تاریخی. 5. هم‌افزایی در مواجهه با چالش‌های جهانی مانند معنویت‌زدایی، افراط‌گرایی، و فروپاشی نهاد خانواده. ⭐️ضرورت‌ها: ۱. فقدان تعامل مستمر و ساختاریافته بین مراکز دینی. ۲. نفوذ روزافزون روایت‌های نادرست درباره ادیان از طریق رسانه‌ها و سیاست. ۳. نیاز جوامع به معنویت اصیل و پاسخ‌های فکری مشترک به مسائل انسان معاصر. ۴. لزوم جایگزینی «دیپلماسی رسمی دولت‌ها» با «دیپلماسی دینی و مردمی» در بسیاری از مناطق تنش‌خیز. ⭐️چالش‌ها: 1. عدم به‌رسمیت‌شناختن برخی ادیان و نهادهای دینی توسط دین یا نهاد دیگر (برای مثال قطعا و تحت هیچ شرایطی ما یهودیان صهیونیسم یا بهاییان را به رسمیت نخواهیم شناخت). 2. اختلافات شدید در مبانی الهیاتی، تاریخی یا سیاسی. 3. حساسیت‌های امنیتی. 4. تعارض با اصل استقلال دینی در برخی مکاتب که نمایندگی دینی را برنمی‌تابند. 5. مسائل مالی، حقوقی و شفافیت عملکرد دفاتر. ⚡️یک مدل فرضی پیشنهادی عملیاتی: 1. هر مرکز یک سفیر دینی مشاور (نه مبلغ رسمی) به مراکز دیگر اعزام می‌کند. 2. سفیر تنها از طریق دفتر فرهنگی یا دینی پذیرفته‌شده مستقر می‌شود، بدون مداخله در نهادهای داخلی میزبان. 3. دوره‌ی خدمت: ۲ یا ۳ سال، همراه با گزارش‌نویسی، نشست‌های فکری و آموزش‌های متقابل. 4. مسئولیت‌ها: تبیین مواضع، رفع سوءتفاهم‌ها، تعامل میان‌فرهنگی و ارائهٔ گزارش‌های همدلانه. ✨@haqnegar
حکمت عقلانی وحیانی🇵🇸🌷
☀️مدت‌ها بود که طرحی ذهن مرا به خود مشغول کرده بود. امروز تصمیم گرفتم آن را پیشنهاد دهم: ⭐️طرح تباد
در دنیای امروز که ساختارهای رسمی و بین‌المللی دولتی (روابط بین‌الملل عمومی) با بحران ناکارآمدی و تعارض منافع و گاه مشروعیت مواجه‌اند، قدرت نهادهای غیردولتی، فرهنگی و دینی در شکل‌دهی به روابط بین‌المللی خصوصی به‌شدت در حال افزایش است. نهادهای دینی، برخلاف دولت‌ها، ریشه در هویت‌های عمیق مردم دارند و می‌توانند فراتر از مرزهای سیاسی، درک متقابل و همدلی پایدار ایجاد کنند. طرح «تبادل سفیران دینی» دقیقاً در همین راستا قرار می‌گیرد؛ ایجاد شبکه‌ای از ارتباطات انسانی، فرهنگی و معنوی که بتواند در خلأ نهادهای رسمی، پل‌های واقعی میان جوامع مختلف بسازد. در این مدل، مشروعیت نه از قدرت سیاسی، بلکه از اعتماد مردمی، معنویت، و صداقت در مواجهه با جهان حاصل می‌شود. همچنین، در جهانی که سوءتفاهم‌های مذهبی یکی از عوامل تشدید درگیری‌هاست، چنین طرحی می‌تواند به‌عنوان یک دیپلماسی نرم، مسیر گفت‌وگو، فهم متقابل و حتی صلح را هموار کند. پس در شرایط فعلی، نه‌تنها این ایده مفید است، بلکه برای آیندهٔ روابط فرهنگی بین ملت‌ها ضروری و استراتژیک به‌حساب می‌آید.
پاسخ به مسئله‌ی شر از منظر نشانه‌شناسی (۱) چارچوب نظری این تحلیل یک نشانه‌شناسی سه سطحی (ساختار/کارگزار/نگاه وجودی) است. در این چارچوب، مفاهیم «خالقیت» و «فاعلیت» از منظر نحوه‌ی بازنمایی معنا، نقش‌ها، و ساختارهای معنایی قابل تحلیل‌اند. نشانه‌شناسی، مفاهیم را نه در انزوا، بلکه در نسبت‌هایشان با سایر مفاهیم بررسی می‌کند. خالقیت و فاعلیت هر دو نقش‌هایی (actant roles) در یک ساختار معنایی دارند، اما تفاوت آن‌ها در سطح هستی‌شناسی، دامنه‌ی تأثیرگذاری، و جایگاه در زنجیره‌ی کنش معنایی مشخص می‌شود. ۱. خالقیت: سطح بنیان‌گذار معنا خالقیت را می‌توان به‌عنوان نقش بنیان‌گذار یا مولد هستی تحلیل کرد؛ نقشی که نظام نشانه‌ای را می‌آفریند، یا به تعبیر دیگر، خالقیت شرط پیدایش نشانه و معنا است. خالق آغازگر امکان کنش است؛ یعنی او نقش صفر را دارد، از او همه چیز شروع می‌شود، اما خودش در سلسله‌ی معمول کنشگران حضور ندارد. از نظر دلالتی، خالقیت یک نقش مِتافاعلی (meta-actant) دارد که خود منشأ تولید معانی دیگر است، نه صرفاً انجام‌دهنده‌ی یک کنش. خداوند به‌عنوان خالق، نه‌فقط جهان را آفریده، بلکه نظام دلالی هستی، ارزش‌ها و ساختار معنا را نیز بنیاد نهاده است: «هُوَ الَّذی خَلَقَ کُلَّ شَیءٍ فَهَدی» ← خلق، مقدمه‌ی معنا و جهت‌دهی (فاعلیت‌ها) است. ۲. فاعلیت: سطح کنش و دلالت فاعلیت (agency) شامل نقش‌هایی می‌شود که در زنجیره‌ی معنا و کنش شرکت دارند. فاعل، نه‌آفریننده‌ی هستی، بلکه کاربر معنا و عامل تحول در معنا است. یعنی فاعل در بستر ساختار روایی، کنشی انجام می‌دهد یا تغییری ایجاد می‌کند و در قالب انسان، نهاد، اراده، یا حتی نشانه ظاهر می‌شود. به تعبیر سوم، فاعل کنش‌گری است که مسیر روایت را با تصمیم، کنش یا واکنش خود شکل می‌دهد یا تغییر می‌دهد و برخلاف عناصر ایستا، محرّک تحوّل، تعارض یا پیش‌رفت داستان است. فاعلیت در نسبت با کنش‌پذیرها معنا پیدا می‌کند، برخلاف خالق که آغازگر همه‌چیز، از جمله خود کنش‌پذیر، است: «خالق إذ لا مخلوق». ✨@haqnegar
پاسخ به مسئله‌ی شر از منظر نشانه‌شناسی (۲) آیا انسان خالق است؟ خالقیت نقش فرادلالی و برساختی دارد؛ یعنی پدیدآورنده‌ی کل نظام معنا و دلالت است، نه صرفاً کنشگر درون آن. انسان در این چارچوب درون نظام دلالت قرار دارد، نه در جایگاه آفریننده‌ی آن؛ یعنی فاعل است، یعنی دارای agency و قدرت تأثیرگذاری در رویدادها و معانی، ولی در بستری که از پیش خلق شده است. او می‌تواند نقش‌های مختلف ایفا کند (سوبژکت، آبژه، کنش‌گر، مخاطب، حتی رمزگذار/رمزگشا)، ولی سازنده‌ی مطلق نظام نشانه‌ای نیست. در مقام عرفانی یا فلسفی، ممکن است تعبیراتی مانند «خلیفة الله» یا «خالقِ با اذن الهی» برای انسان به‌کار رود، اما در معنای حقیقی، خالقیت به کسی تعلق می‌گیرد که امکان دلالت و کنشگری را در وهله‌ی اول آفریده باشد. یعنی انسان می‌تواند معناساز مشروط یا وابسته باشد، اما به صورت مستقل معنایی نمی‌آفریند. آیا خدا فاعل است؟ فاعل بودن به‌معنای حضور در زنجیره‌ی کنش و دلالت است. در این معنا خداوند می‌تواند به‌مثابه‌ی فاعل مطلق در روایت ظاهر شود، مثلاً در آیات قرآنی که به‌طور مستقیم می‌گوید "أَوحیٰ"، "یَهدی"، "رَزَقَ"، و...؛ اما تفاوت این فاعلیت با فاعلیت انسان، در مرتبه و استقلال آن است. فاعلیت انسان در چارچوب روایتی است که دیگری (خدا) آفریده است و همیشه نسبی، محدود، و نیازمند اجازه یا توفیق است؛ اما فاعلیت خدا در چارچوب روایتی است که خود او خالق کل روایت است. بنابراین در مورد خدا، خالقیت او شرط پیدایش کل نظام دلالی است؛ و فاعلیت او به‌صورت مستمر در سطح روایت و هم در بیرون از روایت حضور دارد. بنابر این، او فاعل هر چیزی که آفریده، نیست؛ یعنی آیه‌ی «وَ اللهُ خَلَقَکُم وَ ما تَعمَلون» (صافات، ۹۶) به این معنا نیست که او فاعل عمل ما است، بلکه او خالق عمل ما است. ✨@haqnegar
پاسخ به مسئله‌ی شر از منظر نشانه‌شناسی (۳) آیا خالقیت شر موجب مسئولیت اخلاقی است؟ در ظاهر، اگر کسی خالق شر باشد، یعنی منشأ پدید آمدن آن، شاید به نظر برسد باید مسئولیت اخلاقی آن را نیز بپذیرد. اما این نتیجه‌گیری تنها در صورتی موجه است که مفاهیم خالقیت و اخلاق در یک سطح معناشناختی تعریف شوند. اما در تحلیل نشانه‌شناختی و الهیاتی، این دو سطح از هم متمایزند: الف. در مرتبه‌ی انسانی؛ انسان فاعل شر است، و چون کنش او آگاهانه، ارادی، و درون روایت اخلاقی است، پس مسئولیت اخلاقی دارد. اگر انسان ظلم کند، در روایت کنشگری، فاعلِ مباشر شر است، پس مورد خطاب اخلاقی قرار می‌گیرد. ب. در مرتبه‌ی خدایی؛ خدا خالق هستی، از جمله شر است، اما فاعل شر اخلاقی نیست. به این جهت، در قرآن، شرور از لحاظ تکوینی به خدا منتهی می‌شوند، ولی از لحاظ اخلاقی، به فاعل انسانی نسبت داده می‌شوند: «وَ اللهُ خَلَقَکُم وَ ما تَعمَلون» (صافات، ۹۶) «ما أَصابَکَ مِن حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَ ما أَصابَکَ مِن سَیِّئَةٍ فَمِن نَفسِکَ» (نساء، ۷۹) خالقیت، به خودی خود مسئولیت اخلاقی نمی‌آورد، زیرا مقام خالقیت مقام معنابخش است. مگر اینکه آن خالق، با تنزل مجازی از مقام خالقیت، فاعل آگاهِ درونِ نظام ارزشی و کنشگرانه نیز باشد. خالق یک داستان مسئول اخلاقی اعمال ضد قهرمان نیست و حتی در قبال حوادث طبیعی ناگوار در داستانش مسئولیت اخلاقی ندارد، مگر اینکه خودش در داستان دارای نقش باشد. البته خالق داستان، خالق مطلق نیست و نسبت به اصل تألیف داستان فاعل است، زیرا در درون یک نظام معنایی آن را می‌نویسد. اما مقام فاعلیت مقام معنا‌جو، معنا‌فهم، و معنا‌ساز مشروط است. به این جهت است که در نظام توحیدی، خداوند خالق نظام علی و نظام امکان است، اما چون کنش اخلاقی با آگاهی، اراده و ترجیح میان خوب و بد تعریف می‌شود، مسئولیت بر عهده‌ی انسان فاعل است، نه خدای خالق. در سطح خالقیت (ماقبل روایت)، آیا شر معنا دارد؟ این پرسش حتی از سطح پاسخ قبل هم فراتر می‌رود. در سطح خالقیت، «شر» هنوز معنا ندارد، زیرا «شر» یک مفهوم روایی و ارزشی است؛ یعنی چیزی فقط وقتی «شر» معنا می‌دهد که درون یک روایت معناشناختی، با فاعل، غایت، کنش و پیامد درگیر باشد. در سطح خالقیت، ما با شرایط امکان هستی و معنا سروکار داریم، نه با ارزش‌گذاری کنش‌ها. آنجا هنوز دوگانه‌ی خیر/شر در شکل اخلاقی‌اش ظهور نکرده است. همان‌طور که پیش‌تر گفتیم، خالقیت نقش فرادلالی دارد. در آن سطح، فقط تمایز هستی/عدم معنا دارد، نه خوب/بد. به تعبیر دیگر، شر، دال اخلاقی وابسته به موقعیت روایی، فاعل انسانی، و نظام ارزش‌گذاری است؛ خالقیت، سطح پیشانشانه‌ای و پیشاخطابی معنا است که هنوز ارزشی نشده است. ✨@haqnegar