eitaa logo
🌷هر روز با شهداء🌷
1.4هزار دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
1.4هزار ویدیو
25 فایل
امام خامنه‌ای حفظه الله : گاهی رنج و زحمتِ زنده نگهداشتن خون شهید، از خود شهادت کمتر نیست. ۱۳۷۶/۰۲/۱۷ اللهم ارزقنا شهادة في سبيلك #شما_به_دعوت_شهداء_اینجایید_خوش_آمدید آدرس مدیر کانال برای انتقادات وپیشنهادات @s_m_najaf کپی با ذکر صلوات آزاد ♧
مشاهده در ایتا
دانلود
✨🌺آداب قبـــل از خواب🌺✨ 🌸✨قبل از خواب وضــــو بگیریم 👈 ثواب شب زنده داری 🌺✨تلاوت آیة الکرسی 🌺✨تسبیحات حضرت زهرا سلام الله علیها هم قبل خواب بسیار سفارش شده : 🌸✨ﺧﺘـــــﻢ کردن قرآن با خواندن سه بار سوره توحید. 🌺✨ﭘﯿﺎﻣﺒﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺷﻔﯿــــــﻊ ﺧﻮﺩ ﮔﺮدانیم: ﺍَﻟﻠّﻬُﻢَّ ﺻَﻞِّ ﻋَﻠَﻲ ﻣُﺤَﻤَّﺪٍ ﻭَﺍﻝِ ﻣُﺤَﻤَّﺪٍوِّ ﻋَﻠَﻲ جمیع ﺍﻻ‌َﻧْﺒِﻴﺎﺀِ ﻭَﺍﻟﻤُﺮْﺳَﻠﻴﻦ.َ 🌺✨ ﻣﺆﻣﻨﯿﻦ ﻭ ﻣﺆﻣﻨﺎﺕ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﺭﺍﺿﯽ ﻭ ﺧﺸﻨﻮﺩ ﺳﺎﺯیم : ُ ﺍَﻟﻠّﻬُﻢَّ ﺍﻏْﻔِﺮْ ﻟِﻠْﻤُﺆْﻣِﻨﻴﻦَ ﻭَﺍﻟْﻤُﺆْﻣِﻨﺎﺕِ. 🌺✨ﺣـــــﺞ ﻭﺍﺟﺐ ﻭ ﻋﻤـــﺮﻩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺟﺎ ﺁﻭﺭیم: ﺳُﺒْﺤﺎﻥَ ﺍﻟﻠّﻪِ ﻭَ ﺍﻟْﺤَﻤْﺪُ ﻟِﻠّﻪِ ﻭَ ﻻ‌ﺍِﻟﻪَﺍِﻻ‌َّ ﺍﻟﻠّﻪُ ﻭَ ﺍﻟﻠّﻪُ ﺍَﻛْﺒَﺮُ. 🌸✨تلاوت 👈معوذتین (سوره ناس و فلق) 🌺✨آیه آخر سوره مبارکه کهف جهت بیدار شدن برای نماز شب و نماز صبح ⭐️✨ قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَىٰ إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَٰهُكُمْ إِلَٰهٌ وَاحِدٌ ۖ فَمَنْ كَانَ يَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا آیه ۱۱۰ سوره مبارکه کهف 🌺✨سوره ى تكاثر ایمنـی از عذاب قبر 🌷 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ أَلْهَاكُمُ التَّكَاثُرُ⭐️حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ⭐️كَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ⭐️ثُمَّ كَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ⭐️كَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ⭐️لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ⭐️ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَيْنَ الْيَقِينِ⭐️ثُمَّ لَتُسْأَلُونَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ⭐️ 🌺✨ثواب ۳ بار تلاوت👇 برابر با خواندن ۱۰۰۰رکعت نماز یَفْعَلُ اللهُ ما یَشاءُ بِقُدْرَتِهِ، وَ یَحْكُمُ ما یُریدُ بِعِزَّتِهِ 🌺✨پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم) می فرمایند: هر کس آیه «شهداللّه» را در وقت خواب بخواند، خداوند هفتاد هزار فرشته به واسطه آن خلق می کند که تا روز قیامت برای او طلب آمرزش کنند. (مجمع البیان؛ ج 2/421) ⭐️{آل عمران آیه «۱۸»} : ⭐️✨شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ وَالْمَلَائِكَةُ وَأُولُو الْعِلْمِ قَائِمًا بِالْقِسْطِ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ✨⭐️ ❤️ ❤️ _._._._._🌷♡🌷_._._._._ @har_rooz_ba_shohada110 _._._._._🌷♡🌷_._._._._ 🇮🇷به کانال هر روز با شهدا بپیوندیم🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
_._._._._🌷♡🌷_._._._._ @har_rooz_ba_shohada110 _._._._._🌷♡🌷_._._._._
✨بســــــم الّله‌ ‌ الرّحمن الرّحــــــیم✨ ❤️روزِمـان را بـا سَــلام بَـر چهـارده مَعْـصــوم آغـاز می‌کنیـم 🌺اَلْسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا رَسُـولَ اَللّه ﷺ 🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا اَمیرَاَلْمـؤمِنـین 🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکِ یا فاطِـمَةُ اَلزَهْـراءُ 🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا حَسَـنَ بـنَ عَلیٍ نِ اَلمُجْتَبی 🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا حُسَـینَ بـنَ عَلیٍ سَیــدَ اَلشُهَـــداءِ 🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا عَلـیَّ بـنَ‌اَلحُسَیْنِ زینَ اَلعـابِـدیـنَ 🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا مُحَمَّـدَ بـنَ عَلیٍ نِ اَلباقِــرُ 🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یـا جَعْفَــرَ بـنَ مُحَمَّـدٍ نِ اَلصـادِقُ 🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا مُوسَـی بـنَ جَعْفَـرٍ نِ اَلکاظِـمُ 🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یاعَلیَّ بـنَ‌مُوسَـی‌اَلرِضَـا اَلمُرتَضـی 🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا مُحَمَّـدٍ بـنَ عَلـیٍ نِ اَلجَــوادُ 🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا عَلـیَّ بـنَ مُحَمَّـد نِ اَلهـادی 🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا حَسَـنَ بـنَ عَلـیٍ نِ اَلعَسْــکَری 🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا بَقیَــــةَ اللَّه، یا صاحِبَ اَلزَمـان وَ رَحْـمَـــــةَ اَللّـهِ وَ بَرَکـاتِــهِ 🌴اللّـــهُـم‌َّ_عَجِّــلْ_لَوِلیِــڪ‌َ_اَلْفَــــــــــرَجْ ❤️ ❤️ _._._._._🌷♡🌷_._._._._ @har_rooz_ba_shohada110 _._._._._🌷♡🌷_._._._._ 🇮🇷به کانال هر روز با شهدا بپیوندیم🇮🇷
1_1082963901.mp3
1.25M
🕊زیارتـنامـه ی شـهـــــــداء🕊 🌹🌱🌹🌱اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🌹🌱🌹🌱 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 به دلخواه صلوات ❤️ ❤️ _._._._._🌷♡🌷_._._._._ @har_rooz_ba_shohada110 _._._._._🌷♡🌷_._._._._ 🇮🇷به کانال هر روز با شهدا بپیوندیم🇮🇷
﷽✵سلام امام زمانم السلام علیک یا بقیة الله در التهابِ‌ زمین؛در اضطرابِ‌ زمان؛ یادِ شما چتر امان‌ من ‌است زیر باران ‌دردها... السَّلامُ‌عَلَيْڪَ‌يَاوَعْدَاللَّہِ‌الَّذِے‌ضَمِنَہُ... سلام‌ بر مولاے ‌مهربانے ڪہ آمدنش ‌و عده‌ے ‌حتمے خداست ‌و سلام‌ بر منتظـران‌ و دعا گویان‌ آن روزگار نورانے و قریب... تعجیل در ظهور صلوات اللهم عجل لولیک الفرج 🌴💎❄️💎🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💌 جوری روی خودتون کار کنید که اگه یه گناه کردید گریتون بگیره ✍🏻شهید جهاد مغنیه ❤️ ❤️ _._._._._🌷♡🌷_._._._._ @har_rooz_ba_shohada110 _._._._._🌷♡🌷_._._._._ 🇮🇷به کانال هر روز با شهدا بپیوندیم🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💌 ❣️🌿شهید مهدی باکری: دنیا مثل شیشه ای می ماند که یکدفعه می بینی از دستت افتاد و شکست... ❤️ ❤️ _._._._._🌷♡🌷_._._._._ @har_rooz_ba_shohada110 _._._._._🌷♡🌷_._._._._ 🇮🇷به کانال هر روز با شهدا بپیوندیم🇮🇷
🕊صاحب این عکس معروف، محمد کریم کیانی در عمليات خيبر بر روی مین رفت و حالا قطع نخاع است! ❗️در دنیایی که سلبریتی ها و مسئولین بی هنر و ژن خوب‌ها دیده میشوند جای تو میشود کنج خانه ❤️ ❤️ _._._._._🌷♡🌷_._._._._ @har_rooz_ba_shohada110 _._._._._🌷♡🌷_._._._._ 🇮🇷به کانال هر روز با شهدا بپیوندیم🇮🇷
در تلفنم، نام همسرم را با عنوان ذخیره کرده بودم. یک روز اتفاقی آن را دید و درباره علتش سوال کرد! به ایشان گفتم: آنقدر جوانمردی و اخلاق در شما می‌بینم و عشق شهادت داری که برای من شهید زنده ای قبل از رفتنش برای آخرین بار صدایم زد و گفت: شماره اش را بگیرم وقتی این کار را کردم، دیدم شماره مرا با عنوان "شریک جهادم و مسافر بهشت" ذخیره کرده بود گفت: از اول زندگی شریک هم بوده ایم و تا آخر خواهیم بود و فکر نکنی دوری از شما برایم آسان است اما من با ارزش ترین دارایی ام را به خدا می‌سپارم و می‌روم. آنقدر مرا با خانواده شهدا انس داده بود که آمادگی پذیرفتن شهادت ایشان را داشتم شام غریبان امام حسین علیه‌السلام بود که در خیمه محله مان شمع روشن کردیم ایشان به من گفت دعا کنم تا بی بی زینب قبولش کند من هم وقتی شمع روشن می‌کردم، دعا کردم اگر قسمت همسرم شهادت بود، من نیز به شهدا خدمت کنم و منزلم را بیت الشهدا قرار دهم شهید راوی همسر شهید ❤️ ❤️ _._._._._🌷♡🌷_._._._._ @har_rooz_ba_shohada110 _._._._._🌷♡🌷_._._._._ 🇮🇷به کانال هر روز با شهدا بپیوندیم🇮🇷
🌷شما زنان مسلمان سعی کنید فاطمه (س) را برای خود الگوئی قرار دهید و از او پیروی کنید که اگر پیروی کردید صددرصد به بهشت برین خواهید رفت و حضرت فاطمه شفیع شما خواهد شد واین را هم بخاطر داشته باشید که اوّلین کس که وارد بهشت می شود دخت عزیز پیامبر اسلام (ص) حضرت فاطمه (س) است. 🌷 "شهید اسماعیل حبیبی" #❤️ ❤️ _._._._._🌷♡🌷_._._._._ @har_rooz_ba_shohada110 _._._._._🌷♡🌷_._._._._ 🇮🇷به کانال هر روز با شهدا بپیوندیم🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ‏ خاطره‌ای شیندنی از فرمانده لشکر ۱۷ علی بن ابی طالب 🔸مهدی زین الدین در آشپزخانه لشکر کارمیکرد ❤️ ❤️ _._._._._🌷♡🌷_._._._._ @har_rooz_ba_shohada110 _._._._._🌷♡🌷_._._._._ 🇮🇷به کانال هر روز با شهدا بپیوندیم🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💌 «ما همواره به یاد امام زمان(عج) زنده بودیم و با این یاد نفس کشیدیم و با این یاد صحبت کردیم و به این یاد هستیمون بوده و به این یاد هم مُردیم» جاویدالاثر احمد متوسلیان ❤️ ❤️ _._._._._🌷♡🌷_._._._._ @har_rooz_ba_shohada110 _._._._._🌷♡🌷_._._._._ 🇮🇷به کانال هر روز با شهدا بپیوندیم🇮🇷
خار و گل میخک از شهید یحیی السنوار 🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕🌑 روزی که قرار بود محمود بیاید آماده شدیم و برای پذیرایی از او جلوی اداره کل گذرنامه بیرون آمدیم و بس ها با زیر نظر گرفتن خودروهای ارتش وارد مقر شدند و ما و صدها خانواده منتظر بودیم برگشتگان یکی یکی شروع به آمدن کردند تا اینکه محمود بیرون آمد ما پیشاپیش از مادرمان به استقبالیه محمود پرداختیم و او با تمام محبت از ما پذیرایی کرد و اشک در چشمانش به وفور جاری شد تا اینکه به مادرم رسیدیم که چشمانش از شدت شادی اشک می ریخت و محمود زانو زده بود و سر و دستانش را می بوسید و فارغ التحصیلی را به او تبریک می گفت و زمزمه می:کرد برگشتی جان مادر دوران خستگی و بدبختی تمام شد، ان شاء الله که دیگر برنگردد. در حالیکه متردد بود گفت: الحمد لله الحمد لله ان شاء الله به محض اینکه به خانه رسیدیم تقریباً تمام محله برای استقبال از محمود در جشنی شبیه به یک مهمانی بزرگ عمومی جمع شدند و همه مردها او را در آغوش گرفتند و بوسیدند و زنان به مادرم تبریک گفتند و برخی از آنها به سختی غر زدند به دلیل ازدحام شدید خیابان با وجود ظرفیتی که داشت وارد خانه شدیم و همسایهها برای تبریک و تهنیت به خانه هجوم آوردند و مادرم و برادران و خواهرانم مشغول توزیع شیرینی و نوشیدنی بودند فریاد میزدند ،بش مهندس رفت و برگشت همسایه ها به محمود صدا می زدند و از مصر می پرسیدند، از دانشگاه از سلامتی اش از همه چیز می پرسیدند. آفتاب نزدیک به غروب بود و تاریکی پرده های خود را پایین انداخت و به این ترتیب زمان منع رفت و آمد نزدیک شد و همسایه ها شروع کردند به رفتن به خانههای خود و شعارهای تبریک و صلوات می گفتند خانواده به تنهایی، از جمله پسر عمویم ابراهیم که مثل هر یک از ما بدون هیچ اختلافی در خانواده ادغام شده بود به اطراف محمود نشستیم، گفتگوها در مورد امیدها و جاه طلبی ها شروع شد حسن دكان را تمیز میکند و خود را صرفاً وقف درس خواندن می کند و محمد و من کار ساده را در کارخانه مامایم متوقف می کنیم. اتاق جدیدی در خانه می سازیم سقف های کاشی کاری شده دو اتاق را بر می داریم دیوارهای آنها را بلند می کنیم و سقف آنها را با آز بست می بندیم کف آنها را بلند می کنیم و کف اتاق را هموار می.کنیم خانه را با سمنت و ریگ پلستر می کنیم این پروژه ها فقط بعد از استخدام محمود و شروع به دریافت حقوقش صورت میگرفت. مشخص بود که محمود نه اردوگاه را ترک می کند و نه نوار غزه را ترک می کند و نه برای کار به خارج از کشور سفر می کند. او پس از پایان تحصیلاتش دور از خانه و خانواده از بازگشت اش خرسند بود دو روز دیگر برای جشن بازگشت و فارغ التحصیلی محمود و پذیرایی از خیرین را گذاراندیم در شب سوم، ساعاتی پس از شروع مقررات منع رفت و آمد، در حالی که دراز کشیده بودیم تا بخوابیم دوباره صدای موترهای گشتی را شنیدیم که برای رفتن به اطراف می چرخیدند، اما از صدای سربازان در حیاط خانه خودمان متعجب شدیم. با صدایشان محکم به در میزدند و ما را صدا می زدند که به میدان برویم مامان و خواهرانم سریع روسری خود را سر کردند و با برادرم محمود بیرون رفتیم به سمت میدان متوجه شدیم که دهها سرباز خانه را اشغال کرده اند و ده ها تفنگ از هر طرف به سمت ما نشانه رفته اند مادرم در حالی که از اتاق خارج میشد فریاد زد چه میخواهید؟ چه چیزی می خواهید؟ چه چیزی میخواهید؟ افسر با محمود صحبت کرد و پرسید تو محمودی؟ محمود پاسخ داد :بله، من محمود هستم. افسر :گفت ما تو را برای مدتی در کندک میخواهیم مادرم فریاد زد ،باشه از او چه میخواهی؟ او همین دیروز از مصر برگشته است افسر :گفت او را فقط برای چند سوال میخواهند و فردا صبح پیش شما میآوریم محمود که آنها را همراهی می کرد از آنها خواست لباسهایش را عوض کند اما آنها نپذیرفتند و از او خواستند ،برود با آنها همان طور که بود رفت مادرم سعی کرد برود اما آنها مانع شدند و در را پشت سرشان کشیدند، موتور موترشان به صدا درآمد و از خانه و محله دور شدند. آن شب ما طعم خواب را نچشیده بودیم و مادرم فریاد میزد و گریه میکرد و از سرنوشتش ناله میکرد میگفت بیچاره بیچاره آمد و با یافتن جای خود خوشحال شد، فاطمه و حسن سعی می کردند او را آرام کنند و به او اطمینان دهند که محمود صبح برمی گردد افسر گفت که فقط برای چند سوال از او می خواهند بپرسند بس! و او تکرار میکرد اوه اگر او را بخاطر چند سوال میخواستند، پس روز می آمدند با یک ورق !حکم سپس به نوحه می گفت ای بخت برگشته، ای غم، ای غم، چه کردی محمود چه کرده یی؟ در ابتدای روز و پایان منع رفت و آمد، او لباس 🌑🌕⚫️ 🌕🌑🌕⚫️🌕🌑 _._._._._🌷♡🌷_._._._._ @har_rooz_ba_shohada110 _._._._._🌷♡🌷_._._._._
خار و گل میخک از شهید یحیی السنوار 🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕🌑 پوشیده بود و با برادرم حسن به کندک رفت و در آنجا سربازان نگهبان دروازه او را بستند و از ورود او جلوگیری کردند در حالی که میخواست برای آنها توضیح دهد که چه اتفاقی افتاده است. او میخواست ببیند به محمود چه اتفاقی افتاده است اما آنها این کار را نکردند آنها متوجه می شوند که مادرم چی می گفت و در مواجهه با وضعیت شرم آور فقط «روخ، من، هن» را تکرار می کنند حسن او را متقاعد کرد که اجازه ورود نمی دهند و باید جلوی در آن طرف منتظر بمانند تا محمود بیرون بیاید و او روی زمین نشست و حسن شروع به کشیدن او .کرد آن طرف تر نشستند و ساعت ها یکی پس از دیگری گذشت و محمود بیرون نه آمد در حالیکه میخواست بیاید، مادرم بار بار سعی میکرد وارد شود و حسن جلوی او را می گرفت و سعی داشت او را متقاعد کند که او وارد کندک شده نمی تواند او را ضایع می کنند ما در خانه آماده باش بودیم و عزای عمومی داشتیم منتظر آمدن مادرم و حسن با محمود بودیم و انتظار طولانی شد با نزدیک شدن به غروب، مادرم و حسن برگشتند و با غم و اندوه پاهای خود را روی صورتشان میکشیدند و حال مادرم بدتر از آن چیزی بود که من او را آنطور ندیده بودم هر کدام منتظر بودیم تا یک کلمه بگوید بدون شنیدن صدای نفس هایش هیچی نشنیدیم وی خود را روی تختش انداخت. حسن بالای سرش نشست .... در حالی که سعی میکرد به او دلداری دهد میگفت فردا به وکیل مراجعه می کنیم تا از او بپرسیم و موضوع او را پیگیری کنیم و دستگیری او را به صلیب سرخ اطلاع دهیم و مادرم جواب داد پاهای من روی پای توست، پس با او موافقت کرد صبح زود دوباره راه افتادند تا مأموریت را انجام دهند وکیل گرفتند و به صلیب سرخ اطلاع دادند و فهمیدند که ما و آنها چاره ای جز صبر نداریم چون ممکن است قبل از یک ماه هیچ اطلاعاتی روشن نشود. یکماه گذشت ، فقط انتظار بود و فقط انتظار و دیگر هیچ روزهای اول گذشت تاریک و سنگین بود اما به نظر می رسید که ما توانایی تطابق با هر مصیبتی را داریم هر قدر هم که بزرگ باشد فقط باید ساعات و روزهای اول آن را سپری کنیم و بعد موضوع تبدیل میشود.... همانطور که همه مصیبتهای قبلی طبیعی بود آنچه اکنون مهم بود این است که تمام پروژههای قبلی ما لغو شده یا در بهترین حالت به تعویق افتاده بود بنابراین حسن باید به کار در غرفه ادامه داد می و من و محمد باید برای تمیز کردن به کارخانه مامایم برویم هر چند روز میگذشت مادرم به طور دوره ای هفته ای یک یا دو بار، حسن را برای بررسی وکیل و صلیب سرخ میبرد و پس از گذشت بیش از یک ماه وکیل به ما اطلاع داد که علیه محمود کیفرخواست تشکیل خواهد شد و او قرار است به دادگاه آورده شود. اما به نظر می رسید موضوع ساده است و تا دو سه هفته دیگر مشخص می شود. بعد از حدود دو هفته متوجه شدیم که محمود را برای محاکمه بیرون آوردهاند و قاضی بازداشت وی را دو ماه دیگر تمدید کرده و پس از حدود دو هفته دیگر، از صلیب فهمیدیم که محمود در زندان مرکزی غزه است و ما میتوانیم هر ماه یک بار در اولین جمعه هر ماه از ماه آینده با او ملاقات کنیم حسن دوره ثانویه را به پایان رسانده بود و در مواجهه با وضعیت اقتصادی خانواده که امکان سفر به مصر یا جاهای دیگر برای تحصیل را برای او غیر ممکن میکرد با پیوستن به مدرسه صنعتی وابسته به سازمان امداد ملل متحد موافقت کرد و در تراشکاری و ریزکاری آهن پذیرفته شد. او مجبور شد در ابتدای سال به مطالعه بپردازد جایی که دو سال در آنجا تحصیل می کرد و پس از آن با دیپلم صنعتی فارغ التحصیل می شد. 🌑🌕⚫️ 🌕🌑🌕⚫️🌕🌑 _._._._._🌷♡🌷_._._._._ @har_rooz_ba_shohada110 _._._._._🌷♡🌷_._._._._
_._._._._🌷♡🌷_._._._._ @har_rooz_ba_shohada110 _._._._._🌷♡🌷_._._._._
✨بســــــم الّله‌ ‌ الرّحمن الرّحــــــیم✨ ❤️روزِمـان را بـا سَــلام بَـر چهـارده مَعْـصــوم آغـاز می‌کنیـم 🌺اَلْسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا رَسُـولَ اَللّه ﷺ 🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا اَمیرَاَلْمـؤمِنـین 🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکِ یا فاطِـمَةُ اَلزَهْـراءُ 🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا حَسَـنَ بـنَ عَلیٍ نِ اَلمُجْتَبی 🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا حُسَـینَ بـنَ عَلیٍ سَیــدَ اَلشُهَـــداءِ 🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا عَلـیَّ بـنَ‌اَلحُسَیْنِ زینَ اَلعـابِـدیـنَ 🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا مُحَمَّـدَ بـنَ عَلیٍ نِ اَلباقِــرُ 🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یـا جَعْفَــرَ بـنَ مُحَمَّـدٍ نِ اَلصـادِقُ 🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا مُوسَـی بـنَ جَعْفَـرٍ نِ اَلکاظِـمُ 🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یاعَلیَّ بـنَ‌مُوسَـی‌اَلرِضَـا اَلمُرتَضـی 🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا مُحَمَّـدٍ بـنَ عَلـیٍ نِ اَلجَــوادُ 🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا عَلـیَّ بـنَ مُحَمَّـد نِ اَلهـادی 🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا حَسَـنَ بـنَ عَلـیٍ نِ اَلعَسْــکَری 🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا بَقیَــــةَ اللَّه، یا صاحِبَ اَلزَمـان وَ رَحْـمَـــــةَ اَللّـهِ وَ بَرَکـاتِــهِ 🌴اللّـــهُـم‌َّ_عَجِّــلْ_لَوِلیِــڪ‌َ_اَلْفَــــــــــرَجْ ❤️ ❤️ _._._._._🌷♡🌷_._._._._ @har_rooz_ba_shohada110 _._._._._🌷♡🌷_._._._._ 🇮🇷به کانال هر روز با شهدا بپیوندیم🇮🇷
1_1082963901.mp3
1.25M
☘زیارتـنامـه ی شـهـــــــداء☘ اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم. ❤️ ❤️ _._._._._🌷♡🌷_._._._._ @har_rooz_ba_shohada110 _._._._._🌷♡🌷_._._._._ 🇮🇷به کانال هر روز با شهدا بپیوندیم🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📖 السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا مَهْدِيَّ اَلْأَرْضِ وَ عَيْنَ اَلْفَرْضِ... ▪️سلام بر تو ای مولایی که حقیقت دین از قلب نازنین تو می‌تراود... سلام بر تو و بر روزی که از جانب خدا به سوی اسرار زمین هدایت می‌شوی! 📚 صحیفه مهدیه، زیارت حضرت صاحب‌الامر در سرداب مقدس، ص۶۱۰. .♥️ ❤️ ❤️ _._._._._🌷♡🌷_._._._._ @har_rooz_ba_shohada110 _._._._._🌷♡🌷_._._._._ 🇮🇷به کانال هر روز با شهدا بپیوندیم🇮🇷
31.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🕊 🥀 . - آفتاب روز شانزدهم رمقی نداشت، داشت نرم نرمک زلف شانه میزد وخرده موهای طلاییش از لای دندانه های شانه به دشت و بیابان میریخت که بیسیم خش خش کنان به صدا درآمد. عمار به اذن الله حرکت کنید... . گفت: نگران به عمار گفتم: عمار آفتاب زده!! . عمار بی نگرانی گفت: ما هم میزنیم رویِ آفتاب رو کم میکنیم. و شانه انداخت به لابلای موهای بلند و پریشانش، مثل کسی که بخواهد عروسی برود. . . بعد از نه سال هنوز دشت پر است از صدای تیر و گلوله‌ی نابهنگام. هنوز سینه دشت با فریادِ "حاج عمار استشهد" به آشوب میافتد. نه سال است که مهتابی، روی خورشید را کم کرده. نه سال است که...💔 . . . شهادتت مبارک رفیق شهادتت مبارک حاج عمار نمیشود به فراموشی‌ات سِپرد و گذشت چنین که یاد تو، زودآشنا و هرجایی است..💔🥺 ❤️ ❤️ _._._._._🌷♡🌷_._._._._ @har_rooz_ba_shohada110 _._._._._🌷♡🌷_._._._._ 🇮🇷به کانال هر روز با شهدا بپیوندیم🇮🇷
💞 خدایا!! می‌گویند؛ بزرگ ترین شکست ازدست دادن ایمان است. بصیرتی بی من عنایت کن! که دراین روزهای سخت امتحان روزگار، شرمنده ی شهدانشوم.... ...🌷🦋 ❤️ ❤️ _._._._._🌷♡🌷_._._._._ @har_rooz_ba_shohada110 _._._._._🌷♡🌷_._._._._ 🇮🇷به کانال هر روز با شهدا بپیوندیم🇮🇷
ابراهیم بهم میگفت: تا می‌تونی به وسیله ای که مالِ خودت نیست نزدیک نشو، خیلی مراقب باش ! اگه از کسی امانت می‌گیری خودت به دنبال پس دادن امانت باش ❤️ ❤️ _._._._._🌷♡🌷_._._._._ @har_rooz_ba_shohada110 _._._._._🌷♡🌷_._._._._ 🇮🇷به کانال هر روز با شهدا بپیوندیم🇮🇷