✨بســــــم الّله الرّحمن الرّحــــــیم✨
❤️روزِمـان را بـا سَــلام بَـر چهـارده مَعْـصــوم آغـاز میکنیـم
🌺اَلْسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا رَسُـولَ اَللّه ﷺ
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا اَمیرَاَلْمـؤمِنـین
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکِ یا فاطِـمَةُ اَلزَهْـراءُ
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا حَسَـنَ بـنَ عَلیٍ نِ اَلمُجْتَبی
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا حُسَـینَ بـنَ عَلیٍ سَیــدَ اَلشُهَـــداءِ
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا عَلـیَّ بـنَاَلحُسَیْنِ زینَ اَلعـابِـدیـنَ
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا مُحَمَّـدَ بـنَ عَلیٍ نِ اَلباقِــرُ
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یـا جَعْفَــرَ بـنَ مُحَمَّـدٍ نِ اَلصـادِقُ
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا مُوسَـی بـنَ جَعْفَـرٍ نِ اَلکاظِـمُ
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یاعَلیَّ بـنَمُوسَـیاَلرِضَـا اَلمُرتَضـی
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا مُحَمَّـدٍ بـنَ عَلـیٍ نِ اَلجَــوادُ
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا عَلـیَّ بـنَ مُحَمَّـد نِ اَلهـادی
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا حَسَـنَ بـنَ عَلـیٍ نِ اَلعَسْــکَری
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا بَقیَــــةَ اللَّه، یا صاحِبَ اَلزَمـان
وَ رَحْـمَـــــةَ اَللّـهِ وَ بَرَکـاتِــهِ
🌴اللّـــهُـمَّ_عَجِّــلْ_لَوِلیِــڪَ_اَلْفَــــــــــرَجْ
❤️#هر_روز_با_یاد_شهداء
❤️#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada110
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
🇮🇷به کانال هر روز با شهدا
بپیوندیم🇮🇷
سلام، تقدیم به ساحت قدسے قطب عالم امکان
حضرت صاحب الزمان(عج) ...
❤السَّلامُ علیکَ یا بقیَّةَ اللهِ
یا اباصالحَ المهدی
یا خلیفةَالرَّحمن
و یا شریکَ القران
ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ
سیِّدی و مَولای
ْ الاَمان الاَمان
أللَّهُمَ عَجلْ لِوَلِیکْ ألْفَرَج بحق زینب کبری(س)
به قصد زيارت ارباب بی کفن :
❤السلام عليك يا اباعبدالله
و علي الارواح التي حلت بفنائك
عليك مني سلام الله أبدا
ما بقيت و بقي الليل و النهار
و لا جعله الله آخر العهد مني لزيارتكم
السَّلامُ عَلي الحُسٓين و
عٓلي عٓلي اِبن الحُسَين و
عَلي اولاد الحُسَين وَ
علَي اصحابِ الحُسَين.
أللهم ارزقنا زیارت الحسین (ع)
اللهم ارزقنا شفاعة الحسین (ع)
❤السلامُ عَلَیک یا امام الرئوف یا ﻋَﻠِﻲِّ ﺑْﻦِ ﻣُﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ المُرتضی
✨ﺍﻟﻠَّﻬُﻢَّ ﺻَﻞِّ ﻋَﻠَﻰ ﻋَﻠِﻲِّ ﺑْﻦِ ﻣُﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ ﺍﻟْﻤُﺮْﺗَﻀَﻰ ﺍﻟْﺈِﻣَﺎﻡِ ﺍﻟﺘَّﻘِﻲِّ ﺍﻟﻨَّﻘِﻲِّ ﻭَ ﺣُﺠَّﺘِﻚَ ﻋَﻠَﻰ ﻣَﻦْ ﻓَﻮْﻕَ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﻭَ ﻣَﻦْ ﺗَﺤْﺖَ ﺍﻟﺜَّﺮَﻯ ﺍﻟﺼِّﺪِّﻳﻖِ ﺍﻟﺸَّﻬِﻴﺪِ ﺻَﻠَﺎﺓً ﻛَﺜِﻴﺮَﺓً ﺗَﺎﻣَّﺔً ﺯَﺍﻛِﻴَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺻِﻠَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺗِﺮَﺓً ﻣُﺘَﺮَﺍﺩِﻓَﺔً ﻛَﺄَﻓْﻀَﻞِ ﻣَﺎ ﺻَﻠَّﻴْﺖَ ﻋَﻠَﻰ ﺃَﺣَﺪٍ ﻣِﻦْ ﺃَﻭْﻟِﻴَﺎﺋِﻚَ✨
أللَّهُمَ عَجِّلْ لِوَلیِکَ ألْفَرج وَ العافیةَ وَ النَصر بِحَقِّ حضرت زینب(س)...
❤️#هر_روز_با_یاد_شهداء
❤️#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada110
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
🇮🇷به کانال هر روز با شهدا
بپیوندیم🇮🇷
❤️#هرروز_بایاد_شهداء
#جوانترین_استاد_خلبان_تاریخ_نیروی_هوایی_ایران_که_به_سلطان_پرواز_معروف_شد.
#سید_علی_اقبالی_دوگاهه متولد۷مهر ماه۱۳۲۸در محله دوگاهه پایین بازار رودبار گیلان بود. وی در سال۱۳۵۴ازدواج کرد و ثمره این ازدواج فرزند پسری به نام سید افشین است که در حال حاضر یکی از پزشکان حاذق کشورمان به شمار می رود.
شهید اقبالی مدرک دیپلم خود را از دبیرستان امیرکبیر تهران گرفت و در۱۳آذرماه۱۳۴۶به استخدام نیروی هوایی ایران درآمد. وی پس از گذراندن آموزشهای تخصصی و مهارتهای فنی برای تکمیل دوره خلبانی به پایگاه هوایی ایالت آریزونای آمریکا اعزام شد و نیز دوره آموزشی دیگری را برای گذراندن کارشناسی تفسیر عکسهای هوایی و مدیریت اطلاعات و عملیات هوایی را در آمریکا گذراند.
خلبان گیلانی به #سلطان_پرواز_معروف شد
#از_افتخارات_شهید اقبالی دوگاهه می توان به #کسب_رتبه_نخست در بین بیش از۴۰۰دانشجوی خلبانی از کشورهای مختلف به عنوان خلبان نمونه و ثبت رکوردهایی بی سابقه در آمریکا یاد کرد که منجر شد به این خلبان گیلانی لقب سلطان پرواز داده شود.
❤️#هر_روز_با_یاد_شهداء
❤️#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada110
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
🇮🇷به کانال هر روز با شهدا
بپیوندیم🇮🇷
سیدعلی اقبالی دوگاهه با پیروزی انقلاب اسلامی در سال۱۳۵۷داوطلبانه به نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران پیوست. وی در۲۵سالگی استاد خلبان جنگندهF-۵ و در۲۷سالگی با درجه سرگردی جزو افسران ارشد نیروی هوایی ارتش ایران شد. این در حالی است که بزرگانی همچون شهید خلبان«عباس بابایی» و شهید خلبان «مصطفی اردستانی» را می توان از نیروهایی تحت آموزش وی یاد کرد.
خلبانی که صادرات نفت عراق را مختل کرد
شهید اقبالی در یکم آبان ماه۱۳۵۹مصادف با عید قربان در یک مأموریت برونمرزی به عنوان سرگروه با هدف بمباران یکی از سایتهای رادار شهر موصل اعزام شد و پس از بمباران پادگان العقره در حوالی پایگاه هوایی کرکوک در راه بازگشت هواپیمای وی مورد اصابت موشک قرار گرفت و در۳۰کیلومتری شرق موصل مجبور به فرود اضطراری شد.
پس از سقوط هواپیما و دستگیری سرلشکر خلبان اقبالی، به دستور مؤکد صدام حسین مبنی بر برخورد شدید با فرماندهانی که نامشان در فهرست سیاه ارتش عراق بود و به جهت ایجاد رعب و وحشت در بین سایر خلبانان کشورمان، برخلاف تمامی موازین انسانی و موافقت نامه های بین المللی رفتار با اسرا، به فجیعترین و بیرحمانه ترین وضع وی را به شهادت رساندند.
سرلشکر خلبان اقبالی در حالی که زنده به اسارت مزدوران عراقی درآمده بود به دلیل اینکه اکثر تلمبه خانه ها و نیروگاه های برق عراق را در نخستین روزهای جنگ از کار انداخته بود و طرح های عملیاتی وی باعث شده بود صادرات۳۵۰میلیون تنی نفت عراق به صفر برسد مورد غضب شدید صدام قرار داشت
نحوه شهادت؛ به ناجوانمردانه ترین شکل ممکن
بعد از اسارت وی به دستور صدام، دو ماشین جیپ از دو طرف با طناب هایی که به بدن این خلبان پر افتخار بسته بودند، بدنش را دو نیم کردند. به طوری که نیمی از پیکر مطهرش در نینوا و نیمی در موصل عراق مدفون شد. این جنایت به حدی وحشیانه بود که رژیم بعثی در تلاشی بیشرمانه برای سرپوش گذاشتن بر این جنایت هولناک، تا سالها از اعلام سرنوشت آن شهید مظلوم خودداری می کرد و طی۲۲سال هیچگونه اطلاعی از سرنوشت وی موجود نبود.
اعلام خبر شهادت شهید اقبالی پس از۲۲سال
در خرداد سال۱۳۷۰، بر اساس گزارش های موجود عملیاتی و اطلاعاتی، و نامه ارسالی کمیته بینالمللی صلیب سرخ جهانی مبنی بر شهادت ایشان و اظهارات دیگر اسرای آزاد شده وخلبانان اسیر عراقی، شهادت خلبان علی اقبالی دوگاهه محرز شد و پس از۲۲سال دوری از وطن، در میان حزن و اندوه خانواده، یاران و همرزمانش به میهن بازگشت و به شکلی بسیار با شکوه و تاریخی در میدان صبحگاه ستاد نیروی هوایی تشییع و در پنجم مردادماه۸۱در قطعه خلبانان بهشت زهرا درکنار سایر همرزمانش آرام گرفت.
❤️#هر_روز_با_یاد_شهداء
❤️#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada110
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
🇮🇷به کانال هر روز با شهدا
بپیوندیم🇮🇷
خار و گل میخک
از شهید یحیی السنوار
#قسمت_پنجم_
🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕🌑
مردم شروع به ماندن در خانه های خود کردند و جیپ های نظامی که بلندگو حمل می کردند این را اعلان کردند که هرکسی از سن 18 بالا باشد به مدرسه برود.
و اگر نرفت او خود را در معرض خطر مرگ قرار می دهد کشته می شود.
پدر و عمویم برنگشتند و برادرم محمود بزرگتر از ما کوچکتر بود.
وقتی پدربزرگم به مدرسه رفت یکی از سربازها با فریاد از او خواست که به خانه برگردد.
وقتی پیری و سن و سال و ناتوانی اش را دید او را نگذاشت به مدرسه برود پس از مدت کوتاهی تعداد زیادی از سربازان اشغالگر دسته دسته شروع به جستجو کردند و با تفنگهای خود خانه به خانه هجوم آوردند و به دنبال مردانی بودند که به مدرسه نرفته بودند و چون تعدادی از آنها را یافتند بدون تردید به آنها شلیک کردند.
مردان محله در مدرسه مجاور جمع شدند جایی که سربازان آنها را در حیاط مدرسه در ردیفهای فشرده روی زمین نشاندند و سربازان از هر طرف آنها را محاصره کرده بودند و اگر آنها دستی تکان میدادند . اسلحه هایشان را گرفته و به سمتشان نشانه رفتند. پس از اتمام ماموریت جمع آوری افراد یک جیب نظامی سرپوشیده به مدرسه آمد و مردی که لباس غیر نظامی پوشیده بود پیاده شد، اما او از نیروهای اشغالگر بود همه سربازان به طرز قابل توجهی از او اطاعت می کردند.
او به آنها دستور داد و طبق دستور او خود را سامان دادند و شروع به راهنمایی مردان کردند تا روی زمین راه بروند و یکی یکی ایستادند طوری راه افتادند که از جلوی جیبی که آخرش بود .گذشتند.
و مردان شروع کردند به بلند شدند و طبق علامت رد شدن یکی از سربازها هر از گاهی که یکی از مردان همسایه رد می شد هارند می کردد و سربازها به سمت او هجوم می آوردند و با خشونت او را می گرفتند در حیاط مدرسه او را زده و به تحقیر و توهین اش می پرداختند مشخص شده بود که هر کس در هنگام عبور هارند ،بزند تصادف او رخ داده است، او را مرد خطرناکی تشخیص داده اند و به همین ترتیب همه چیز ادامه داشت تا اینکه آخرین آن مرد بلند شد، هر از گاهی هارند به صدا در می آمد و با کسانی که از جلوی موتر رد می شدند ملاقات می کردند و هرکس در حین عبور هارند نمیزد انتهای موتر می نشست.
هنگامی که مأموریت به پایان رسید آن افسر با لباس غیرنظامی برخاست و با کسانی که نشسته بودند به زبان عربی صحبت کرد، به زبانی که سنگین بود اما برای آنها کاملاً قابل درک بود و خود را ابو الديب» افسر اطلاعاتی اسرائیل برای منطقه معرفی کرد. سپس سخنرانی طولانی در مورد واقعیت جدید پس از شکست اعراب داشت و اینکه او آرامش می خواهد و نظم و انضباط میخواهد و نمی خواهد مشکلاتی در منطقه وجود داشته باشد و هرکس جرأت کند امنیت را دستکاری کند خود را افشا خواهد کرد و اعدام و زندانی می شود و اینکه دفترش به روی هرکسی که از نیروهای امنیتی ارتش اسرائیل چیزی بخواهد باز است و در نهایت از حاضران خواست که یکی یکی بروند آنها یک به یک بی سر و صدا و بدون هرج و مرج رفتند، بنابراین مردان شروع به بلند شدن کردند و دور شدند که از مدرسه به خانه های خود باز می گردند و هرکسی آنجا را ترک می کرد احساس می کردد که از مرگ اجتناب ناپذیر فرار کرده است آنها حدود صد مرد از محله را مرتب کرده بودند آن افسر با جیبی که قبلاً با آن آمده بود به میدان رفت و آن مردها را جمع کرد و از آنها خواست که یکی یکی بلند شوند و دوباره از جلوی جیب رد شوند و در حالی که صورتش به سمت آنها چرخیده بود کنار دیوار نزدیک به دیوار ایستاد. در حالی که دیگران در لبه میدان نشسته بودند.
از آن گروه 15 نفر انتخاب شدند و در کنار دیوار ایستادشان نمودند و آن افسر به تعدادی از سربازان در که مقابل آنها بود دستور داد آنها تفنگ های خود را بیرون کشیدند و روی زانوهای خود نشستند و سپس آنها را نشانه گرفته و تیراندازی کردند. بقیه از سر و روی شان عرق می چکید دست هایشان را از پشت بسته بودند چشم هایشان را بسته بودند و سوار یکی از اتوبوس ها نموده که آنها را به مرز مصر برساند و سربازانی که همراهی آنها را می کردند دستور دادند که از مرز مصر عبور کنند هر کس جلو بیاید یا برگردد به ضرب گلوله کشته خواهد شد.
🌑🌕⚫️
🌕🌑🌕⚫️🌕🌑
#رمان_شهدایی
#هر_روز_با_یاد_شهداء
#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada110
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
خار و گل میخک
از شهید یحیی السنوار
#قسمت_ششم_
🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕🌑
فصل دوم
روزها گذشت و پدر و عمویم برنگشتند و ما هیچ خبری از آنها نشنیدیم پدربزرگ و مادرم و زن عمویم حتی یک نفر را به جا نگذاشتند که از آنها نپرسیده باشند اما از آنها خواسته می شد که منتظر باشند و این نگرانی ما مانند نگرانی بسیاری از همسایگانمان بود مفقودین از سربازان ارتش آزادیبخش فلسطین یا مردان مقاومت مردمی بودند این محله مانند تمام مناطق
کرانه باختری و نوار غزه در حالت ناامیدی یاس و هرج و مرج بودند و مردم نمی دانستند با آنها چی می شود. پدربزرگم هر روز صبح عصایش را بر می داشت و دنبال دو پسرش می رفت چه کسانی را می شناخت و چه کسانی را نمی شناخت از آنها می پرسید تا اینکه خسته و کوفته شده بر می گشت مادرم و زن عمویم که ما را ترک نکرده بود از پایان جنگ به خانه خود بازگشتند و کنار در نشسته و منتظر خبرهای جدید پدر بزرگم می بودند و از ترس و نگرانی از سرنوشت نامعلوم همسر و برادران و خواهرانم و پسران عمویم می سوختند
به خوبی از اتفاقاتی که در حال رخ دادن بود آگاه بودم اما من هنوز خیلی طفل بودم که متوجه شوم دقیقاً چه اتفاقی در اطرافم می افتد.مادرم و همسر عمویم مشغول مراقبت از ما بودند بنابراین خواهر بزرگترم (فاطمه) برخی از کارهای تهیه کردند غذا و نظافت را انجام می داد.
با غروب آفتاب در یکی از آن روزها وقتی پدر بزرگ از جستجوی دو پسرش برگشت مادرم در را باز کرد و منتظر آمدن او از ابتدای خیابان بود و پس از مدت کوتاهی پدربزرگ با تکیه بر عصایش ظاهر شد عصایش به سختی می توانست از او حمایت کند در حالی که پاهایش را با نیرویی می کشید که نشان می داد خبری که دارد می آورد بر او سنگینی می کند. مادرم سر برادرم (محمود) فریاد زد محمود به استقبال پدربزرگش دوید و به او کمک کرد محمود به نگاه کردن به صورت پدربزرگ که پر از اشک بود علیرغم تلاش هایش برای بیرون کشیدن حرفی از دهن ،پدربزرگ موفق نشد تا به درب خانه رسیدند،
پدربزرگ به دیوار تکیه داد و پاهای او دیگر توان حمل او را نداشتند پس از اینکه وارد پله شد افتاد، مادرم و زن عمویم ایستادند و از او پرسیدند قضیه چیست؟ او چه می داند؟ چه چیزی اتفاق افتاده؟ آنها از ترس و وحشت از خبری که آورده بود شروع به لرزیدن کردند و پدربزرگ اصلاً قادر به صحبت کردن و حتی تکان خوردن ،نبود بنابراین هرکسی که توان داشت او را به داخل اتاق کشانیدن و او را روی تختش نشاندن و همه در خانه دور او جمع شدند و منتظر بودند تا کلمه ای از بین لب هایش بیرون بیاید مادرم یک کوزه سفالی پر از آب را به پدر بزرگم داد و او نمی توانست آن را بلند کند، بنابراین به او کمک کرد تا آن را بلند کند و او جرعه ای .بنوشد نگاه پدر بزرگ بیشتر به سمت زن عمویم می چرخد که نشان می دهد اخباری که او دارد بیشتر به عمویم مربوط می شود تا پدرم ،زن عمویم بیشتر مضطرب می شود و با التماس می پرسد ابو ابراهیم چی شده؟ چه خبره ان شاء الله خیرتی است؟
بعد اشک های پدربزرگ سرازیر شد و سعی کرد خود را آشتی دهد و بر احساساتش مسلط شود که زن عمویم گریه کرد و فهمید که پدر بزرگ نمی تواند بگوید و فریاد زد آیا محمود مرده؟پدر بزرگ برای تایید این موضوع سرش را تکان داد و ناله و فریاد او بیشتر شد و شروع به کندن موهایش کرد مادرم هم شروع به گریه کرد اما آرام بود و سعی می کرد درد اش را تسکین دهد.
زن عمویم که مدام می گفت«محمود مرده محمود مرده» برایش گفتند او نمرده ام حسن او شهید شده...
پسرعموهایم گریه می کردند و خواهران و برادرانم همگی گریه کردند در حالی که من سر جای خود مانده بودم و نمی دانستم چه خبر است.
🌑🌕⚫️
🌕🌑🌕⚫️🌕🌑
#رمان_شهدایی
#هر_روز_با_یاد_شهداء
#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada110
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
✨بســــــم الّله الرّحمن الرّحــــــیم✨
❤️روزِمـان را بـا سَــلام بَـر چهـارده مَعْـصــوم آغـاز میکنیـم
🌺اَلْسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا رَسُـولَ اَللّه ﷺ
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا اَمیرَاَلْمـؤمِنـین
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکِ یا فاطِـمَةُ اَلزَهْـراءُ
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا حَسَـنَ بـنَ عَلیٍ نِ اَلمُجْتَبی
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا حُسَـینَ بـنَ عَلیٍ سَیــدَ اَلشُهَـــداءِ
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا عَلـیَّ بـنَاَلحُسَیْنِ زینَ اَلعـابِـدیـنَ
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا مُحَمَّـدَ بـنَ عَلیٍ نِ اَلباقِــرُ
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یـا جَعْفَــرَ بـنَ مُحَمَّـدٍ نِ اَلصـادِقُ
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا مُوسَـی بـنَ جَعْفَـرٍ نِ اَلکاظِـمُ
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یاعَلیَّ بـنَمُوسَـیاَلرِضَـا اَلمُرتَضـی
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا مُحَمَّـدٍ بـنَ عَلـیٍ نِ اَلجَــوادُ
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا عَلـیَّ بـنَ مُحَمَّـد نِ اَلهـادی
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا حَسَـنَ بـنَ عَلـیٍ نِ اَلعَسْــکَری
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا بَقیَــــةَ اللَّه، یا صاحِبَ اَلزَمـان
وَ رَحْـمَـــــةَ اَللّـهِ وَ بَرَکـاتِــهِ
🌴اللّـــهُـمَّ_عَجِّــلْ_لَوِلیِــڪَ_اَلْفَــــــــــرَجْ
❤️#هر_روز_با_یاد_شهداء
❤️#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada110
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
🇮🇷به کانال هر روز با شهدا
بپیوندیم🇮🇷
❣بسم الله الرّحمن الرّحيم ❣
❤️#هر_روز_یک_سلام_به_حضرت #مولا_علیه_السلام
✋🍀ألسّلام علیک یا مُبِيدَ الْعُتَاةِ وَ الْمَرَدَةِ
✋🍀السلام علیک یا ابْنَ الْخَضَارِمَةِ الْمُنْتَجَبِينَ
✋🍀سلام برتو ای آنكه متكبران سركش عالم را هلاك و نابود مى گردانی
✋🍀سلام برتو اى فرزند جوانمردان برگزيدگان
«یاد دائمی امام زمان»
🔸 در روز، حضرت هزاران بار برای ما دعا میکنند تا از بلایا محفوظ بمانیم، پس کمترین کاری که میکنیم، تقدیم کردن صلوات با "وعجل فرجهم" به محضر ایشان است.
❣#لَـیِّن_قَـلبی_لِوَلِیِّ_اَمرِک ❣
☀️اللّهم عجّل لولیّک الفرج والعافیة والنّصر
✋🌺سلام برهمه عاشقان مولا
❤️#هر_روز_با_یاد_شهداء
❤️#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada110
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
🇮🇷به کانال هر روز با شهدا
بپیوندیم🇮🇷