eitaa logo
حرم
2.6هزار دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
6.5هزار ویدیو
630 فایل
❤﷽❤️ 💚کانال حرم 🎀دلیلی برای حال خوب معنوی شما🎀 @haram110 ✅️لینک کانال جذاب حرم https://eitaa.com/joinchat/2765357057Cd81688d018 👨‍💻ارتباط با ادمین @haram1
مشاهده در ایتا
دانلود
قال الإمام الصادق عليه السلام: إنَّ عَظيمَ الأَجرِ لَمَعَ عَظيمِ البَلاءِ ، وما أحَبَّ اللّه ُ قَوما إلاَّ ابتَلاهُم . امام صادق علیه السلام می فرمایند: پاداش بزرگ ، همراه بلاى بزرگ است و خداوند ، مردمى را دوست نمى دارد ، مگر آن كه مبتلايشان مى كند . الكافي : 2 / 252 / 3 و ص 109 / 2 ،
4_5924743123807764542.mp3
1.17M
🔻یامَن إسمُـهُ دَواء و ذِکرُهُ شــفا. هر دردی که توی نَفْسِت داری؛ درمانش، توی مُشـ✊ـت خداست. از دردهای روحت نترسیـــا❗️ فقط کافیه با طبیبت رفیـق شی 🔊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از هوا خوردن نترسید! ویروس از هوای محیط و پنجره باز منتقل نمی‌شود و موجب بیماری نمی‌گردد! وزارت بهداشت تکذیب کرد! اساتید دانشگاه تهران هم تکذیب کردند! این‌ هم بخشی از نشست خبری مدیرکل سازمان جهانی بهداشت که در آن به‌صراحت می‌گوید ویروس کرونا از طریق هوا منتقل نمی‌شود. شگفت است که همین حرفهای یاوه‌ نادرست خیلی بیشتر از آموزش‌های درست و منطقی خریدار دارد!
✳️ نکته بالینی بسیار مهم در کمک به بهبود بیماران مبتلا به کووید-۱۹ 🖋 دکتر مجید انوشیروانی، PhD طب ایرانی، استادیار دانشکده طب سنتی و مکمل مشهد 🔸بنا به مشاهدات متخصصان بالینی در بخش‌های بستری، و گزارش بیماران تحت درمان خانگی، یبوست در میان بیماران مبتلا به کووید-۱۹ مشکل شایعی است. رفع این مشکل در یک پروتکل جامع درمانی علیه کووید-۱۹ بسیار مهم است که البته ممکن است گاه به‌اندازه کافی مورد توجه قرار نگیرد.‌ 🔹یبوست علاوه بر تشدید مشکلات زمینه‌ای بیماران قلبی‌ و دیابتی می‌تواند در تشدید مشکلات التهابی ریه، تهوع، بی‌اشتهایی، و ضعف بیماران مبتلا به کووید-۱۹ نیز دخیل باشد.‌ ✅ رفع این مشکل با داروهای گیاهی و تغذیه مناسب به‌راحتی امکان‌پذیر است ولی نکته مهم اجتناب از مصرف مطلق ملین‌های تحریکی قوی مانند سنا و فرآورده‌های اصلاح‌نشده آن بویژه در بیماران بدحال است و به دلایل مشخصی نباید در درمان دارویی یبوست به آن تکیه کرد. ✳️ با توجه به تب و التهاب در بیماران، مصرف غذاداروهایی مانند خورش کدو، خورش لوبیاسبز، سوپ جو با هویج و گشنیز، و انجیر و آلوی خیسانیده در گلاب با ملاحظه شرایط بیمار انتخاب‌های سودمندی هستند. نوشیدن خیسانیده خاکشی در آب همراه با گلاب نیز در این شرایط مفید است. افراد غیردیابتی می‌توانند از کمپوت گلابی و کمپوت انجیر نیز استفاده کنند.‌ حتی اگر مبتلا به کووید-۱۹ نیستید درمان منطقی یبوست را جدی بگیرید.
حرم را بستیم؛ اما شما به مسافرت‌تان رفتید !! هیئت را تعطیل کردیم؛ اما شما چهارشنبه سوری‌تان را کنسل نکردید !! مساجد را در کل کشور بستیم؛ اما شما از خرید و خوش‌گذرانی‌های‌تان نگذشتید !!! در تاریخ بنویسید : حزب‌اللهی‌ها پای علم و عقلانیت ماندند؛ اما کسانی که به دروغ دم از علم و وطن پرستی می‌زدند،نماندند ..!✌🏻
❤️آقا امام زمان(عج):❤️ 💎پروردگارا، ما از ما هستند، از زیادی گِلِ ما خلق شده‌اند و به آب ولایت ما عجین گشته‌‌اند، خدایا آنها را بیامرز و گناهانشان را عفو فرما. 💎پروردگارا، آنها را روز قیامت در مقابل چشم دشمنان ما مؤاخذه مفرما چنانچه میزان گناهانشان بیشتر و حسناتشان کم است از اعمال بردار و به حسنات آنها . 📚:بحارالانوار، ج ۵۳، ص ۳۰۲ میشود عاشقش نشد؟ 🆔️ @haram110
🌺امام رضا علیه السّلام ؛ 💥في الدِّعاءِ للحُجّةِ ابنِ الحَسَنِ صلواتُ اللّهِ علَيهِ ـ و لا تَبتَلِنا في أمرِهِ بالسَّأَمةِ و الكَسَلِ و الفَترَةِ و الفَشَلِ ، و اجعَلْنا مِمَّن تَنتَصِرُ بهِ لِدِينِكَ. 🔷در دعا براى حجّة بن الحسن صلوات اللّه عليه ـ ؛ 🔺در كار او ما را به دلتنگى و تنبلى و سستى و ضعف مبتلا مفرما و ما را از كسانى قرار ده كه به وسيله آنان دينت را يارى مى رسانى . 📙بحارالأنوار ۵ / ۳۳۵ ، حدیث ۹۵ 🌸اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلِیِّکَ الْفَرَج
⁉️ موسی بن عمران کیست؟ ❇️ ﴿وَكَلَّمَ اللَّهُ مُوسَى تَكْلِيمًا وَنَادَيْنَاهُ مِنْ جَانِبِ الطُّورِ الْأَيْمَنِ وَقَرَّبْنَاهُ نَجِيًّا﴾؛ همان کسی است که مخاطب خدا است: ﴿فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى.﴾ 🌤 وقتی حجاب برداشته شد، مقام ولی عصر عجل‌الله‌فرجه را مشاهده کرد؛ بعد از مقام ، آرزوی این مقام را کرد. خطاب آمد: تو کجا این مقام کجا؟! این مقام مختص به ، از نسل ماست. 💚 «یملأ الله الارض به عدلا و قسطا، بعد ما ملئت ظلما و جورا.» 🎙 آیت الله العظمی وحید خراسانی 📆 ۱۱/ اردیبهشت/ ۱۳۹۷ ◻️
4_5780737203994888391.mp3
2.69M
🟢استاد معاونیان: درخواست علم از امام عصر علیه السلام/ «السلام علیک ایها العلم المنصوب و العلم المصبوب»
4_5780522610248910532.mp3
1.61M
‍ 📜تکالیف ما نسبت به امام عصر ارواحناه فداه و عجل الله تعالی فرجه الشریف 🎤استاد سید علی حسینی صدر
حرم
🌷بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷 🍂🌾🍂🌾🍂🌾🍂🌾🍂🌾🍂🌾 💠 #داستان_هایی_از_امام_زمان(عج)💠 🔸 #خواب_م
🌷بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷 🍂🌾🍂🌾🍂🌾🍂🌾🍂🌾🍂🌾 💠(عج)💠 🔸« با امام علیه السلام در » 🔸 احمد بن فارس ادیب می‌گوید: در همدان طائفه ای هستند که به آنها بنی راشد می‌گویند. همه ایشان شیعه هستند و مذهب ایشان مذهب اهل امامت است. از آنها از سبب تشیّع ایشان بین اهل همدان سؤال کردم. شیخی از آنها که در او آثار صلاح بود و هیئت نیکویی داشت گفت: سبب آن، این است که جدّ ما به حجّ رفت و وقتی از حجّ باز می‌گشت و چند منزل از راه را طیّ کرده بود تصمیم می‌گیرد که از مرکب فرود بیاید و قدری پیاده راه برود، و چنین کرد تا آنکه خسته شدم، پس ایستادم و با خود گفت: «اندکی می‌خوابم و چون قافله آمد، برمی خیزم. » او می‌گوید: با حرارت آفتاب بیدار شدم ولی کسی را ندیدم، نه راهی را دیدم و نه اثر قافله ای را، پس توکل کردم بر خداوند تبارک و تعالی و گفتم: «به سمت مقابل، حرکت می‌کنم. » قدری راه رفتم، پس به زمین سبزه زار باطراواتی رسیدم که گویا تازه باران در آن باریده است. دیدم خاک آن زمین از پاکیزه ترین خاکها است، ناگهان دیدم در وسط آن زمین قصری قرار دارد که مانند شمشیر می‌درخشد. بطرف قصر حرکت کردم، چون به درب قصر رسیدم دو خادم را دیدم که جامه سفیدی پوشیده بودند، بر آنها سلام کردم و جواب نیکویی شنیدم. آنها گفتند: «بنشین که به تو خیری رسیده است. » و یکی از آنها برخاست و رفت. بعد از مدّتی آمد و گفت: «برخیز و داخل شو. » پس برخاستم و داخل قصری شدم که به خوبی و زیبائی آن هرگز ندیده بودم. خادم پیش افتاد و پرده ای که بر درب خانه آویخته بود را بلند کرد. آنگاه به من گفت: «داخل شو. » داخل شدم. جوانی را دیدم که در وسط خانه نشسته و از بالای سر او، از سقف شمشیر بلندی معلّق است که ته شمشیر نزدیک سر او بود و آن جوان، مثل ماه شب چهارده ای بود که در تاریکی می‌درخشید. سلام کردم و او به نیکویی جواب سلام مرا داد، آنگاه فرمود: «آیا می‌دانی من چه کسی هستم؟ » گفتم: «نه. » فرمود: «من قائم آل محمّد (ع) هستم! من آن کسی هستم که در آخرالزّمان با این شمشیر خروج می‌کنم و زمین را از عدل و داد پُر می‌نمایم چنانچه از ظلم و جور پُر شده است. » پس من به رو در افتادم و صورت خود را به خاک مالیدم. حضرت فرمود: «این کار را مکن و سر خود را بلند کن! تو فلانی از شهر همدان هستی. » گفتم: «راست می‌گویی ای مولای من! » حضرت فرمود: «آیا می‌خواهی بسوی شهر خود بازگردی؟ » گفتم: «آری ای مولای من! و می‌خواهم آنها را به آنچه که خدا به من لطف فرموده است بشارت بدهم. » آن حضرت به خادمی اشاره کرد، آن خادم دست مرا گرفت و کیسه ای به من داد و مرا بیرون برد. چند قدمی که رفتیم، درختان و مناره‌های مساجد نمایان شد. خادم گفت: «این شهر را می‌شناسی؟ » گفتم: «در نزدیکی شهر ما، شهری است که آن را اسدآباد می‌گویند و این شبیه به آن است. » گفت: «این اسدآباد است. برو به سلامت. » پس او ناپدید شد و دیگر او را ندیدم، در کیسه که به من داده بود چهل یا پنجاه اشرفی بود. من وارد همدان شدم و خانواده خود را جمع کردم و به ایشان بشارت دادم به آنچه خداوند، به من لطف فرموده بود. و تا آن پولها باقی بود پیوسته در خیر و برکت بودیم. 📚(- نجم الثّاقب) ---------------
44.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🆕 سلسله جلسات کوتاه 🖼اعرف امامک !! امام زمانت را بشناس !! استاد ⚜قسمت یازدهم ( ۱۱ ) موضوع : مهدی علیه السلام موعود اسلام ▫️مشخصات دقیق در مذهب حقه تشیّع 🌐..نشر حداکثری در دیگر کانال ها با اسم و نام کانال خود شما دوستان بلامانع است و باعث خوشحالی جناب استاد و ما می گردد ..
40.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🆕 سلسله جلسات کوتاه 🖼اعرف امامک !! امام زمانت را بشناس !! استاد ⚜قسمت دوازدهم ( ۱۲ ) موضوع : ▫️ اعمال و افعال حضرت بعد از ظهور 🌐..نشر حداکثری در دیگر کانال ها با اسم و نام کانال خود شما دوستان بلامانع است و باعث خوشحالی جناب استاد و ما می گردد ..
حرم
💍💞💍 💞💍 💍 #رمان_عاشقانه_مذهبی💑 ما ثابت میکنیم مذهبیا عاشقترن👌 #رمان_اینک_شوکران 📚 #قسمت_چهارم🎬
💍💞💍 💞💍 💍 💑 ما ثابت میکنیم مذهبیا عاشقترن👌 📚 🎬 بعد از انقلاب سرمون گرم شد به درس ومدرسه مسئول شوراي مدرسه شدم. این کارا رو بیشتر از درس خوندن دوست داشتم. تابستون کلاس خیاطی و زبان اسم نوشتم. دوستم مریم می اومد دنبالم با هم می رفتیم . اون روز می خواستیم بریم کلاس خیاطی، در رو نبسته بودم که تلفن زنگ زد... با لطیفه خانم همسایه روبروییمون کار داشتن خونشون تلفن نداشتن... رفتم صداشون کنم، لاي در باز بود رفتم توي حیاط دیدم منوچهر روي پله ها نشسته و سیگار می کشه... اصلا یادم رفت چرا اونجا هستم. من به اون نگاه می کردم و اون به من، تا اینکه بلند شد رفت توي اتاق... لطیفه خانم اومد بیرون. گفت:"فرشته جان کاری داشتی؟" تازه به صرافت افتادم پاي تلفن یک نفر منتظره.... منوچهر رو صدا زد و گفت میره پاي تلفن. منوچهر پسر لطیفه خانم بود. از من پرسید :" کجا میری؟" گفتم:"کلاس". گفت:" واستا منوچهر میرسوندت". آن روز منوچهر ما رو رسوند کلاس توي راه هیچ حرفی نزدیم.برام غیر منتظره بود فکر نمی کردم دیگه ببینمش چه برسه به اینکه همسایه باشیم ... آخر همون هفته خانوادگی رفتیم فشم باغ پدرم ... 《منوچهر و پدر نشسته بودند کنار هم و آهسته حرف می زدند... چوب بلندي را که پیدا کرده بود، روي شانه اش گذاشت و بچه ها را صدا زد که با خودش ببرد کنار رودخانه منوچهر هم رفت دنبالشان . بچه ها توي آب بازي می کردند... فرشته تکیه اش را داد به چوب، روي سنگی نشست و دستش را برد توی آب ... منوچهر روبه رویش،دست به سینه ایستاد و گفت: "من میخواهم بروم پاوه، یعنی هر جا که نیاز باشد نمی توانم راکد بمانم". فرشته گفت: "خب نمانید ". گفت:"نمی دانم چه طور بگویم " دلش می خواست آدم ها حرف دلشان را رك بزنند. از طفره رفتن بدش می آمد، به خصوص اگر قرار بود آن آدم شریک زندگیش باشد! باید بتواند غرورش را بشکند.... گفت: "پس اول بروید یاد بگیرید بعد بیایید بگویید". منوچهر دستش را بین موهایش کشدید جوابی نداشت کمی ماند و رفت...》 ... 📖به روایت همسر شهید منوچهر مدق ✍نویسنده:مریم برادران 💐شادے ارواح طیبہ شهدا صلوات💐 💍 💞💍 💍💞💍
حرم
💍💞💍 💞💍 💍 #رمان_واقعی_عاشقانه_مذهبی💑 ما ثابت میکنیم مذهبیا عاشقترن👌 #رمان_اینک_شوکران 📚 #قسمت_پنج
💍💞💍 💞💍 💍 💑 ما ثابت میکنیم مذهبیا عاشقترن👌 📚 🎬 پدرم بعد از اون چند بار پرسید : "فرشته، منوچهر به تو حرفی زد؟" می گفتم: "نه، راجع به چی؟" می گفت:" هیچی، همین جوري پرسیدم". از پدرم اجازه گرفته بود با من حرف بزنه... پدرم خیلی دوستش داشت. بهش اعتماد داشت.حتی بعد از این که فهمیده بود به من علاقه داره، باز اجازه می داد باهم بریم بیرون. میگفت: "من به چشام شک دارم ولی به منوچهر نه". بیشتر روزا وقتی می خواستم با مریم برم کلاس، منوچهر از سر کار برگشته بود. دم در هم منو میدید و ما رو میرسوند کلاس. یک بار در ماشین رو قفل کرد نذاشت پیاده شم. گفت:" تا به همه ي حرفهام گوش نکنی نمیذارم بری". گفتم:"حرف باید از دل باشه که من با همه ي وجود بشنوم". منوچهر شروع کرد به حرف زدن. گفت: "اگر قرار باشه این انقلاب به من نیاز داشته باشه و من به شما من میرم نیاز انقلاب و کشورم رو ادا کنم بعد احساس خودم رو. ولی به شما یک تعلق خاطر دارم". گفت: "من مانع درس خوندن و کار کردن و فعالیت شما نمیشم به شرطی که شما هم مانع من نباشید ". گفتم: "اول اجازه بدید من تاییدتون کنم، بعد شما شرط بذارید ". تا گوشهاش قرمز شد. چشمم افتاد به آیینه ي ماشین چشم هاش پر اشک بود.طاقت نیاوردم... گفتم: "اگه جوابتون رو بدم نمیگید این دختر چقدر چشم انتظار بود؟" از توی آیینه نگاه کرد. گفتم: "من که خیلی وقته منتظرم شما این حرف رو بزنید ". باورش نمیشد قفل ماشین رو باز کرد و من پیاده شدم. سرش را آورد جلو و پرسید : "از کی؟" گفتم :"از بیست و یک بهمن تا حالا" ... 📖به روایت همسر شهید منوچهر مدق ✍نویسنده:مریم برادران 💐شادے ارواح طیبہ شهدا صلوات💐 💍 💞💍 💍💞💍
. ✔️ حضرت اکبر علیه السلام فی الله هستند ‼️ ✍قال المرحوم الشيخ جعفر التستري عليه الرحمة : إن الحسين ( عليه السلام ) في مصيبة ولده قد احتضر وأشرف على الموت ثلاث مرَّات ، الأولى ، لمَّا برز علي الأكبر واستأذن أباه فأذن له ، وألبسه الدرع والسلاح ، وأركبه على العقاب ، قال رضي الله عنه : فلمَّا تجلَّى وجه طلعته من أفق العقاب ، واستولت يده وقدمه على العنان والركاب ، خرجن النساء وأحدقن به فأخذت عمَّاته وأخواته بعنانه وركابه ، ومنعنه من العزيمة ، فعند ذلك تغيَّر حال الحسين ( عليه السلام ) بحيث أشرف على الموت ، وصاح بنسائه وعياله ، دعنه فإنه ممسوس في الله ومقتول في سبيل الله ، ثم أخذ بيده وأخرجه من بينهن ، فنظر إليه نظر آيس منه ، والثانية : التي احتضر فيها الحسين ( عليه السلام ) وذلك حين رجع علي الأكبر ( عليه السلام ) من المعركة وقد أصابته جراحات كثيرة ، والدم يجري من حلق درعه ، وقد اشتدَّ به الحرُّ والعطش ، وقف وقال : يا أبه العطش ، فضمَّه الحسين ( عليه السلام ) إلى صدره ، وبكى وأشرف على الموت من شدّة الهمّ والحزن من حيث أنه لا يتمكَّن من سقيه ، والمرَّة الثالثة : حين رأى علياً سقط ونادى : يا أبه عليك منّي السلام ، قالت سكينة : لمَّا سمع أبي صوت ولده نظرت إليه فرأيته قد أشرف على الموت ، وعيناه تدوران كالمحتضر ، وجعل ينظر إلى أطراف الخيمة ، وكادت روحه أن تطلع من جسده ، وصاح من وسط الخيمة : ولدي ، قتل الله قوماً قتلوك. 💢 امام حسین علیه السلام در مصیبت فرزندش حضرت علی اکبر علیه السلام سه بار به حال احتضار و مشرف به مرگ شدند اول: وقتی دید حضرت علی اکبر علیه السلام آمادۀ رفتن به میدان است. 💫 دوم: وقتی برگشت و از حضرت طلب آب کرد، او را به سینه گرفت و از شدت غصه و اندوه که نمی توانست آب برای او آماده کند، حالت احتضار به او دست داد.  ✨سوم: وقتی حضرت علی اکبر علیه السلام از اسب افتاد و پدر را صدا زد، که حضرت سکینه کبری می گوید: وقتی صدای اکبر را شنید، من پدر را نگاه کردم دیدم مشرف به مرگ شده است. ✍وقتی حضرت متوجه میدان شد، زنان مانند یک حلقه دورش را گرفتند و به علی اکبر گفتند: به غربت ما رحم کن، عجله به جانب میدان نکن ما فراق تو را طاقت نداریم. زنان عمامه او را گرفتند، خواهران عنان اسب و رکابش را گرفتند، نمی گذاشتند برود.  در همین حال، حال ابی عبدالله تغییر کرد، به طوری که مشرف به مرگ شد. فریاد زد: زنان اهل بیت من رهایش کنید. 📌 فَإنَّهُ مَمسوسٌ فِی الله وَ مَقتولٌ فی سَبیلِ الله حضرت علی اکبر علیه السلام ممسوس در خداست و شهید راه خداست. 📚 منبع المجالس العاشورية في المآتم الحسينية الشيخ عبد الله ابن الحاج حسن آل درويش ص 308 معالي السبطين الحائري 1 / 416 ✍این تعبیر برای مولانا امیرالمومنین علیه السلام نیز آمده هست قَالَ النَّبِيُّ صلی اللّه علیه وآله: لَا تَسُبُّوا عَلِيّاً فَإِنَّهُ مَمْسُوسٌ‏ فِي‏ ذَاتِ‏ اللَّهِ. علی سلام اللّه علیه را سب نکنید و بد نگویید که او ممسوس است در ذات خداوند. ✍علامه مجلسی ذیل روایت درباره "ممسوس" بیان میکنند : أي يمسه الأذى و الشدة في رضاء الله تعالى و قربه أو هو لشدة حبه لله و اتباعه لرضاه كأنه ممسوس أي مجنون كما ورد في صفات المؤمن يحسبهم القوم أنهم قد خولطوا و يحتمل أن يكون المراد بالممسوس المخلوط و الممزوج مجازا أي خالط حبه تعالى لحمه و دمه. 💢 متحمل اذیت و سختی در جهت رضایت و نزدیکی به خداوند میشود. یا او شدت حب به خداوند و پیروی از رضایت او دارد گویا مجنون شده است. همانگونه که در مورد صفات مومن (در خطبه المتقین) امده که مردم گمان میکنند انها دیوانه شده اند(خولطوا,قاطی کردند). و احتمال دارد منظور از ممسوس مخلوط و ممزوج شدن باشد, مجازا. یعنی حب خداوند با گوشت و خونشان عجین شده است.
مقام حضرت علی اکبر علیه السلام❣ ممسوس در ذات خدایی علی اکبر خلقا منطقا تو مصطفایی علی اکبر در رزم و نبرد همچو ابالفضل الحق که علی مرتضایی علی اکبر صلوات الله علیهم
🌴 بســـم ربـــ الــحــیــدر 🌴﷽ ✅ معجزه حاضر شدن انگور براي حضرت علي اكبر علیه السلام عن كَثِيرِ بْنِ شَاذَانَ، قَالَ: شَهِدْتُ الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ (عَلَيْهِمَا السَّلَامُ) وَ قَدْ اشْتَهَى عَلَيْهِ ابْنُهُ عَلِيٌّ الْأَكْبَرُ عِنَباً فِي غَيْرِ أَوَانِهِ، فَضَرَبَ يَدَهُ إِلَى سَارِيَةِ الْمَسْجِدِ فَأَخْرَجَ لَهُ عِنَباً وَ مَوْزاً فَأَطْعَمَهُ، وَ قَالَ: مَا عِنْدَ اللَّهِ لِأَوْلِيَائِهِ أَكْثَر. 👈کثیر بن شاذان گوید: در محضر با سعادت امام حسین سلام الله علیه بودم؛ فرزندش علی اکبر [صلوات الله و سلامه علیه ] نیز حضور داشت. 👈آن آقازاده از پدر بزرگوارش انگور خواست و حال آنکه فصل انگور نبود؛ ناگاه امام حسین سلام الله علیه دست مبارک خود را بر ستون مسجد زد و از آن خوشه ای انگور و موز بیرون آورد و به فرزندش داد تا میل کند. 👈آنگاه رو به من کرد و فرمود: آنچه در پیشگاه خداوند برای اولیای اوست بیش از این است. 📚منبع دلائل الإمامة (ط - الحديثة)، ص ۱۸۳. نوادر المعجزات، ص ۲۴۳ المعاجز، ج‏ ۳ ، ص ۴۵۲ 🌺🌺ولادت با سعادت شهزاده علي اكبر سلام الله عليه مبارك🌺🌺
مداحی آنلاین - ای شبه پیغمبر علی اکبر - نادر جوادی.mp3
2.88M
🌸 (ع) 💐ای شبه پیغمبر علی اکبر 💐فرزند پاک ساقی کوثر 🎤 👏 👌بسیار دلنشین
مداحی آنلاین - خلقاً خُلقاً مثل پیغمبر - سیب سرخی.mp3
3.15M
🌸 (ع) 💐خلقاً خُلقاً مثل پیغمبر 💐روحا جسما ثانیِ حیدر 🎤 👏 👌فوق زیبا
🌸🌸 ❣️بر ڪشتی عشق ناخدا آمده اسٺ 🌼 ایّوب بہ طوفان بلا آمده اسٺ ❣️خشنودے قلب نازنیش صلواٺ 🌼 میلاد جوان آمده اسٺ (ع)🎊✨ 🎉✨