eitaa logo
حرم
2.3هزار دنبال‌کننده
9.4هزار عکس
6هزار ویدیو
585 فایل
❤﷽❤️ 💚کانال حرم 🎀دلیلی برای حال خوب معنوی شما🎀 @haram110 ✅️لینک کانال جذاب حرم https://eitaa.com/joinchat/2765357057Cd81688d018 👨‍💻ارتباط با ادمین @haram1
مشاهده در ایتا
دانلود
✍️ 💠 دستم به دیوار مانده و تنم در گرمای شب ، از سرمای ترس می‌لرزید و صدای عباس را شنیدم که به عمو می‌گفت :«وقتی با اون عظمتش یه روزم نتونست کنه، تکلیف آمرلی معلومه! تازه اونا بودن که به بیعت‌شون راضی شدن، اما دست‌شون به آمرلی برسه، همه رو قتل عام می‌کنن!» تا لحظاتی پیش دلشوره زنده ماندن حیدر به دلم چنگ می‌زد و حالا دیگر نمی‌دانستم تا برگشتن حیدر، خودم زنده می‌مانم و اگر قرار بود زنده به دست بیفتم، همان بهتر که می‌مُردم! 💠 حیدر رفت تا فاطمه به دست داعش نیفتد و فکرش را هم نمی‌کرد داعش به این سرعت به سمت آمرلی سرازیر شود و همسر و دو خواهر جوانش داعش شوند. اصلاً با این ولعی که دیو داعش عراق را می‌بلعید و جلو می‌آمد، حیدر زنده به می‌رسید و حتی اگر فاطمه را نجات می‌داد، می‌توانست زنده به آمرلی برگردد و تا آن لحظه، چه بر سر ما آمده بود؟ 💠 آوار وحشت طوری بر سرم خراب شد که کاسه صبرم شکست و ضجه گریه‌هایم همه را به هم ریخت. درِ اتاق به ضرب باز شد و اولین نفر عباس بود که بدن لرزانم را در آغوش کشید، صورتم را نوازش می‌کرد و با مهربانی همیشگی‌اش دلداری‌ام می‌داد :«نترس خواهرجون! موصل تا اینجا خیلی فاصله داره، هنوز به تکریت و کرکوک هم نرسیدن.» که زن‌عمو جلو آمد و با نگرانی به عباس توصیه کرد :«برو زودتر زن و بچه‌ات رو بیار اینجا!» عباس سرم را بوسید و رفت و حالا نوبت زن‌عمو بود تا آرامم کند :«دخترم! این شهر صاحب داره! اینجا شهر امام حسنِ (علیه‌السلام)!» و رشته سخن را به خوبی دست عمو داد که او هم کنار جمع ما زن‌ها نشست و با آرامشی مؤمنانه دنبال حکایت را گرفت :«ما تو این شهر مقام (علیه‌السلام) رو داریم؛ جایی که حضرت ۱۴۰۰ سال پیش توقف کردن و نماز خوندن!» 💠 چشم‌هایش هنوز خیس بود و حالا از نور ایمان می‌درخشید که به نگاه نگران ما آرامش داد و زمزمه کرد :«فکر می‌کنید اون روز امام حسن (علیه‌السلام) برای چی در این محل به رفتن و دعا کردن؟ ایمان داشته باشید که از ۱۴۰۰ سال پیش واسه امروز دعا کردن که از شرّ این جماعت در امان باشیم! شما امروز در پناه پسر (سلام الله علیهما) هستید!» گریه‌های زن‌عمو رنگ امید و گرفته و چشم ما دخترها همچنان به دهان عمو بود تا برایمان از کرامت (علیه‌السلام) بگوید :«در جنگ ، امام حسن (علیه‌السلام) پرچم دشمن رو سرنگون کرد و آتش رو خاموش کرد! ایمان داشته باشید امروز آمرلی به برکت امام حسن (علیه‌السلام) آتش داعش رو خاموش می‌کنن!» 💠 روایت عمو، قدری آرام‌مان کرد و من تا رسیدن به ساحل آرامش تنها به موج احساس حیدر نیاز داشتم که با تلفن خانه تماس گرفت. زینب تا پای تلفن دوید و من برای شنیدن صدایش پَرپَر می‌زدم و او می‌خواست با عمو صحبت کند. خبر داده بود کرکوک را رد کرده و نمی‌تواند از مسیر موصل به تلعفر برسد. از بسته بودن راه‌ها گفته بود، از تلاشی که برای رسیدن به تلعفر می‌کند و از فاطمه و همسرش که تلفن خانه‌شان را جواب نمی‌دهند و تلفن همراه‌شان هم آنتن نمی‌دهد. 💠 عمو نمی‌خواست بار نگرانی حیدر را سنگین‌تر کند که حرفی از حرکت داعش به سمت آمرلی نزد و ظاهراً حیدر هم از اخبار آمرلی بی‌خبر بود. می‌دانستم در چه شرایط دشواری گرفتار شده و توقعی نداشتم اما از اینکه نخواست با من صحبت کند، دلم گرفت. دست خودم نبود که هیچ چیز مثل صدایش آرامم نمی‌کرد که گوشی را برداشتم تا برایش پیامی بفرستم و تازه پیام عدنان را دیدم. همان پیامی که درست مقابل حیدر برایم فرستاد و وحشت حمله داعش و غصه رفتن حیدر، همه چیز را از خاطرم برده بود. 💠 اشکم را پاک کردم و با نگاه بی‌رمقم پیامش را خواندم :«حتماً تا حالا خبر سقوط موصل رو شنیدی! این تازه اولشه، ما داریم میایم سراغ‌تون! قسم می‌خورم خبر سقوط آمرلی رو خودم بهت بدم؛ اونوقت تو مال خودمی!» رنگ صورتم را نمی‌دیدم اما انگشتانم روی گوشی به وضوح می‌لرزید. نفهمیدم چطور گوشی را خاموش کردم و روی زمین انداختم، شاید هم از دستان لرزانم افتاد. 💠 نگاهم در زمین فرو می‌رفت و دلم را تا اعماق چاه وحشتناکی که عدنان برایم تدارک دیده بود، می‌بُرد. حالا می‌فهمیدم چرا پس از یک ماه، دوباره دورم چنبره زده که اینبار تنها نبود و می‌خواست با لشگر داعش به سراغم بیاید! اما من شوهر داشتم و لابد فکر همه جایش را کرده بود که اول باید حیدر کشته شود تا همسرش به اسیری داعش و شرکای درآید و همین خیال، خانه خرابم کرد... ✍نویسنده: @haram110
✍️ 💠 فرصت هم‌صحبتی‌مان چندان طولانی نشد که حلیه دنبالم آمد و خبر داد امشب همه برای نماز مغرب و عشاء به مقام (علیه‌السلام) می‌روند تا شیخ مصطفی سخنرانی کند. به حیدر که گفتم خواست برایش دو رکعت نماز حاجت بخوانم و همین که قدم به حیاط مقام گذاشتم، با خاطره حیدر، خانه خیالم به هم ریخت. 💠 آخرین بار غروب روزی که عقد کردیم با هم به مقام آمده بودیم و دیدن این گنبد سفید نورانی در آسمان نیلی نزدیک اذان مغرب، بر جراحت جالی خالی حیدر نمک می‌پاشید. نماز مغرب و عشاء در فضای غریبانه و عاشقانه مقام اقامه شد در حالی که می‌دانستیم دور تا دور شهر اردو زده و اینک ما تنها در پناه امام حسن (علیه‌السلام) هستیم. 💠 همین بود که بعد از نماز عشاء، قرائت دعای فرج با زمزمه گریه مردم یکی شده و به روشنی حس می‌کردیم صاحبی جز (روحی‌فداه) نداریم. شیخ مصطفی با همان عمامه‌ای که به سر داشت، لباس رزم پوشیده بود و بلافاصله شروع به سخنرانی کرد :«ما همیشه خطاب به (علیه‌السلام) می‌گفتیم ای کاش ما با شما بودیم و از شما می‌کردیم! اما امروز دیگه نیاز نیست این حرف رو بزنیم، چون ما امروز با (علیهم‌السلام) هستیم و از شون دفاع می‌کنیم! ما به اون چیزی که آرزو داشتیم رسیدیم، امروز این مقام و این شهر، حرم اهل بیت (علیهم‌السلام) هست و ما باید از اون دفاع کنیم!» 💠 گریه جمعیت به‌وضوح شنیده می‌شد و او بر فراز منبر برایمان می‌سرود :«جایی از اینجا به نزدیک‌تر نیست! دفاع از حرم اهل بیت (علیهم‌السلام) عین بهشت است! ۱۴۰۰ سال پیش به خیمه امام حسن (علیه‌السلام) حمله کردن، دیگه اجازه نمیدیم دوباره به مقام حضرت جسارت بشه! ما با خون‌مون از این شهر دفاع می‌کنیم!» شور و حال حاضر در مقام طوری بود که شیخ مصطفی مدام صدایش را بلندتر می‌کرد تا در هیاهوی جمعیت به گوش همه برسد :«داعش با چراغ سبز بعضی سیاسیون و فرمانده‌ها وارد شد، با خیانت همین خائنین و رو اشغال کرد و دیروز ۱۵۰۰ دانشجوی شیعه رو در پادگان تکریت قتل عام کرد! حدود چهل روستای اطراف رو اشغال کرده و الآن پشت دیوارهای آمرلی رسیده.» 💠 اخبار شیخ مصطفی، باید دل‌مان را خالی می‌کرد اما ما در پناه امام مجتبی (علیه‌السلام) بودیم که قلب‌مان قرص بود و او همچنان می‌گفت :«یا باید مثل مردم موصل و تکریت و روستاهای اطراف تسلیم بشیم یا سلاح دست بگیریم و مثل (علیه‌السلام) مقاومت کنیم! اگه مقاومت کنیم یا پیروز میشیم یا میشیم! اما اگه تسلیم بشیم، داعش وارد شهر میشه؛ مقدسات‌مون رو تخریب می‌کنه، سر مردها رو می‌بُره و زن‌ها رو به اسارت می‌بَره! حالا باید بین و یکی رو انتخاب کنیم!» و پیش از آنکه کلامش به آخر برسد فریاد در فضا پیچید و نه تنها دل من که در و دیوار مقام را به لرزه انداخت. دیگر این اشک شوق بود که از چشمه چشم‌ها می‌جوشید و عهد نانوشته‌ای که با اشک مردم مُهر می‌شد تا از شهر و این مقام مقدس تا لحظه شهادت دفاع کنند. 💠 شیخ مصطفی هم گریه‌اش گرفته بود، اما باید صلابتش را حفظ می‌کرد که بغضش را فروخورد و صدا رساند :«ما اسلحه زیادی نداریم! می‌دونید که بعد از اشغال عراق، دست ما رو از اسلحه خالی کردن! کل سلاحی که الان داریم سه تا خمپاره، چندتا کلاشینکف و چندتا آرپی‌جی.» و مردم عزم مقاومت کرده بودند که پیرمردی پاسخ داد :«من تفنگ شکاری دارم، میارم!» و جوانی صدا بلند کرد :«من لودر دارم، میتونم یکی دو روزه دور شهر خاکریز و خندق درست کنم تا داعش نتونه وارد بشه.» مردم با هر وسیله‌ای اعلام آمادگی می‌کردند و دل من پیش حیدرم بود که اگر امشب در آمرلی بود فرمانده رشید شهر می‌شد و حالا دلش پیش من و جسمش ده‌ها کیلومتر دورتر جا مانده بود. 💠 شیخ مصطفی خیالش که از بابت مقاومت مردم راحت شد، لبخندی زد و با آرامش ادامه داد :«تمام راه‌ها بسته شده، دیگه آذوقه به شهر نمی‌رسه. باید هرچی غذا و دارو داریم جیره‌بندی کنیم تا بتونیم در شرایط دووم بیاریم.» صحبت‌های شیخ مصطفی تمام نشده بود که گوشی در دستم لرزید و پیام جدیدی آمد. عدنان بود که با شماره‌ای دیگر تهدیدم کرده و اینبار نه فقط برای من که را روی حنجره حیدرم گذاشته بود :«خبر دارم امشب عزا شده! قسم می‌خورم فردا وارد آمرلی بشیم! یه نفر از مرداتون رو زنده نمی‌ذاریم! همه دخترای آمرلی ما هستن و شک نکن سهم من تویی! قول میدم به زودی سر پسرعموت رو برات بیارم! تو فقط عروس خودمی!»... ✍️نویسنده: @haram110
امام محمدباقر علیه السلام فرمودند: اولین کسانی که مانع ورود امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف میشوند کسانی هستند که از سب و لعن دشمنان ما اهل بیت جلوگیری میکنند. 📚ارشاد شیخ مفید...جلد 2...باب 40..صفحه 384 📚روضة الواعظین 📚اعلام الوری به اعلام الهدی..جلد 2...صفحه 289... 📚اثبات الهداة 📚بحار الانوار...چاپ بیروت جلد 52صفحه 33. ه_وعمر_ومن_تبعهم_من_رضی_بفعلهم_الی_یوم_القیامه
هدایت شده از حرم
صبح و شب به ياد مصائب اسارت عمه جانم حضرت زینب( سلام الله علیها ) ندبه مي نمايم و به جای اشک خون می گريم ⚠️1185سال گریه های امام زمان دیگر بس است برای ظهورش کاری کنید❗️😔 🥀 @haram110
💢 شیعیان در ذر به پیامبر و امیرالمومنین علیهم السلام 💫 بڪیر بن اعین گوید؛ امام باقر علیه السلام می فرمودند : همانا خداوند از ما برای ما آنگاه که همانند مور در عالم بودند و پیمان گرفت همان روزی که در عالم ذر برای ربوبیت خویش و نبوت حضرت صلی الله علیه و آله و سلم پیمان گرفت و خداوند در عالم مجردات و سایه ها بر حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم امتش را در گل ( عالم سرشت ) عرضه کرد و سرشت آن ها را از همان سرشت حضرت علیه السلام آفرید 💫 و خداوند شیعیان ما را دو هزار سال پیش از بدن هایشان آفرید و آن ها را بر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم عرضه داشت و به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و علیه السلام آن ها را معرفی کرد و ما آنها را با آهنگ گفتارشان می شناسیم . 📚 بصائر الدرجات : ج 2 باب 16 ح 365 ص 258-259
هدایت شده از حرم
⁉️❕⁉️⁉️ آیا جنگ و از یاران و حضرت امیرالمومنین علیه‌السلام بود و بعدها راهش عوض شد و قاتل علیه السلام گردید؟؟؟ 〰〰〰〰〰〰〰▪️▪️ ✍... یکی از مطالبی که این روزها دست به دست می شود این است که شمر از جانبازان جنگ و از شیعیان امیرالمومنین بوده و بارها به رفته بود و از بس خوانده بود پیشانی و زانوهایش پینه بسته بود؛ تمام تلاش نویسنده و گوینده مطلب این است که می خواهد طوری القا کند که آری امام حسین علیه السلام را شیعیان کشتند! پس آی شیعیان مواظب باشید شمر نشوید!!! حال واقعیت چیست؟ از ۵ جهت مطلب را بررسی می‌کنیم: ▪️تولد شمر ▪️قبل از جنگ ▪️حضور در جنگ صفین ▪️جانبازی در جنگ صفین ▪️بعد از جنگ صفین ❌ ۱) تولد شمر از راه حرام: در نحوه زنازادگى وى نقل شده که روزى مادر شمر که زن بزچرانى بود و در بیابان به کار خود مشغول بود ، از چوپانى که از کنار او مى‌گذشت ، تقاضاى آب کرد تا با آن رفع عطش کند . چوپان تقاضاى شیطانى خود را شرط دادن آب قرار داد و مادر شمر نیز پذیرفت و از این طریق ، شمر منعقد شد! و به این دلیل بود که در کربلا هم امام حسین علیه السلام شمر را پسر زن بز چران خطاب کرد و هم جناب زهیر بن قین علیه السلام خطاب به شمر گفت: ای فرزند زنی که بر پاشنه پایش ادرار می‌کند(استعاره از زنی که در سن کم زنا کرده) بحارالانوار ج۴۵ص۵ http://lib.eshia.ir/71860/45/5 ❌ ۲) شمر قبل از جنگ : شمر از قبیله ی هوازن بود که پدرش و قبیله اش مسلمان نمی‌شدند تا وقتی که از مسلمانان شکست خوردند و بعد اسلام آوردند! ❌۳) حضور شمر در جنگ حضور شمر در جنگ صفین به همراه قبیله اش هوازن و تیره اش بنی ضباب در جبههء امیرالمومنین علیه السلام قطعی است ؛ اما مساله حضور اوست! در زمان جنگ صفین، شمر از بزرگان قبیلهء خودش نبوده و به دستور بزرگان قبیله خودش که تصمیم گرفته اند در لشکر امیرالمومنین باشند، بر مبنای سنت قبیله گرایی مانند سایر مردان قبیله‌اش در جبههء امیرالمومنین علیه السلام قرار گرفته و با انگیزه‌های قومی قبیله ای در جنگ حضور داشته است. 👈 شاید برای تان سوال باشد که مگر می‌شود؟ باید گفت بله در عرب آن روزها سنت قبیله‌گرایی رواج زیادی داشته و نمونه‌اش شخصی که حکایت او در منابع مخالفین ما آمده، به اسم قزمان بن حارث از افراد حاضر در جبهه رسول خدا در جنگ اُحد بود که وقتی در جنگ جراحت دید و در حال مرگ بود اطرافیانش گفتند: ای قزمان تو امروز به امتحان و بلای سختی گرفتار شدی بنابراین بشارت باد تو را شهادت و باغ بهشت بر تو گوارا باد. قزمان جواب داد: باغی از بهشت؟ لب فرو بندید، شما گمان کرده اید که من به خاطر اسلام جنگیدم؟ نه.چنین نیست. من تنها برای ام و جنگیدم. قزمان این را گفت و برای رهایی از رنج جراحت با بریدن رگهای پشت آرنج دست خود،خودکشی کرد. و رسول خدا گفت او از اهل جهنم است. ❌۴) جانبازی شمر در جنگ روایت طبری و نصر بن مزاحم از شمشیر خوردن صورت شمر در جنگ صفین قابل استناد نیست. زیرا روایت طبری مستقل نیست و همان روایت نصر بن مزاحم است پس این روایت خبر واحد است و راوی خبر واحد جانبازی شمر ، اشخاصی هستند که یکی در کارنامه‌اش نوکری را کرده است و دیگری نوکری خاندان عمر را. و برای شیعیان این روایات قابل پذیرش نیست. حتی در صورت پذیرش اینکه شمر در جنگ صفین جانباز شده باید بگوییم او جانباز سنت و دستور بزرگان قبیله خودش شده نه جانباز راه امام معصوم علیه السلام. ❌۵) شمر از جنگ شمر بعد از صفین با بیعت کرد. در صورتی که بعد از صفین افراد دو دسته شدند یا به امیرالمومنین علیه السلام وفادار ماندند یا به خوارج پیوستند و هم با امیرالمومنین و هم با معاویه دشمنی کردند. اما شمر راه سوم را انتخاب کرد و با معاویه بیعت کرد و مامور شد که شیعیان را بکشد که نمونه بارز آن کشتن حجر بن عدی بود؛ تا نشان دهد که از سر محبت به علی علیه السلام در صفین حضور نداشته!و بعدها هم که ماجرای کربلا را به وجود آورد. ____ از تمام این مطالب اثبات می شود که شمر نه تنها شیعه و از جانبازان صفین نیست بلکه زنازاده‌ای است که از تولد تا مرگ ، دشمنی اهل بیت علیهم السلام را داشته است. و رفتن و خواندن به تنهایی دلیل بر عاقبت به خیری نیست و حرامزاده ترین های تاریخ مانند شمر هم اهل نماز و حج بوده اند و آن چه مهم است اهل بیت علیهم السلام است. و هیچ شیعه ای حاضر نیست امام‌ خود را بکشد و قاتلین سیدالشهداء علیه‌السلام همگی غیر شیعه بودند. 〰〰〰〰〰〰
✔️در فضيلت و پاداش زیارت حضرت ، اربابم علیه السلام ◀️قسمت چهارم به چندین سند صحیح از ابن ابی نصر منقول است که گفت: خواندم نامه امام رضا علیه السلام را که نوشته بودند؛ که برسانید به من که زیارت من نزد خدا برابر است با هزار پس من این حدیث را به خدمت امام علیه السلام عرض کردم فرمودند : بلی؛ والله هزار حج است از برای کسی که آنحضرت را کند و او را شناسد... 🔻ادامه دارد .... 📚 شیخ عباس قمی الهی ‌بِحَقِ‌السّیدة‌ زِینَب ْ‌سَلٰام ُ‌اَللّهْ‌ عَلَیْها َّ‌عَجّل‌لِوَلیکَ‌الغَریبِ‌ المَظلومِ الوَحید الطرید الشرید الفَرَج
✔️ دعای خاص حضرت سلام الله علیها در حق 💢 از اسماء همسر جعفر طیار نقل شده است که در لحظه‏‌های پایانی عمر حضرت زهرا علیه السلام متوجّه آن بانوی بزرگوار بودم مشاهده کردم که ابتدا غسل کردند و لباس‌ها را عوض کردند و در خانه مشغول راز و نیاز با خدا شدند جلو رفتم دیدم که رو به قبله نشسته و دست‌ها را به سوی آسمان برآورده و چنین دعا می‏‌کند: 💫 اِلهی وَ سَیدی اَسْئَلُکَ بِالذَّینَ اصْطَفَیتَهُمْ وَ بِبُکاءِ وَلَدَی فی مُفارَقَتِی اَنْ تَغْفِرَ لِعُصَاةِ شیعَتِی وَ شیعَةِ ذُرِّیتِی. 👈 پروردگار بزرگوارا به حق پیامبرانی که آنها را برگزیدی و به گریه‏‌های حسن و حسین در فراق من، از تو می‏‌خواهم گناهکاران شیعیان من و شیعیان فرزندان مرا ببخشائی. 📚 نهج‏‌الحیاة ، ص ۱۴۸. کوکب الدّری ، ج۱ ، ص ۲۵۱. 🏴اللهم عجل لولیک الفرج🏴
✔️ خوراک و نوشیدنی برخی از ملائکه بر امیرالمومنین علیه السلام است. ✍ ... ابن شاذان رَحْمَةُ اللَّهِ عَلَیْهِ در کتاب «مِائَةُ مَنْقَبَةٍ» از ابوهریره نقل کرده است که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: 💢 «خداوند تبارک و تعالی در آسمان چهارم صد هزار و در آسمان پنجم سیصد هزار و در آسمان هفتم ای را آفرید که سرش زیر عرش الهی و پاهایش زیر زمین است و نیز فرشتگانی را آفرید که عدد آنها از دو طایفه ی بزرگ عربِ آن روز به نام رَبِیعَة وَ مُضَر بیشتر است. » لَیْسَ لَهُمْ طَعَامٌ وَ لَا شَرَابٌ إِلَّا الصَّلَاةَ عَلَی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام وَ مُحِبِّیهِ وَ الِاسْتِغْفَارِ لِشِیعَتِهِ الْمُذْنِبِینَ وَ مَوَالِیه. آنها و ایشان چیزی به جز فرستادن بر علیه السلام و دوستانش و کردن برای گنهکار و موالیانش نیست. 📚 مائه منقبه، ص ۱۷۵ فضیلت ۸۸، بحارالأنوار ج ۲۶ ص ۳۴۹ ح ۲۲ 🏴اللهم عجل لولیک الفرج🏴
هدایت شده از حرم
💢شعیه به اسم نیست عده ای به حضرت آمدند؛ در کوبیدند، دربان پرسید: کیستید؟ گفتند: برو به مولای ما بگو ما جد شما حضرت علی(ع) هستیم‌. امام رضا(ع) به دربان گفتند: «من کار دارم را برگردان» روز دوم سوم و چهارم آمدند، باز آنها را نپذیرفت. دوماه در شهر بودند اما به آنها وقت ملاقات ندادند. بعد از دوماه آمدند به گفتند: به مولایمان بگو ما در شهر مورد و مردم قرار گرفته ایم ما شیعه علی بن ابی طالب هستیم، دیگر از شهر میرویم. حضرت رضا(ع) به دربان فرمود: «به آنها اجازه ورود ده»، آنها وارد شدند و به آن‌حضرت کردند ولى حضرت نه جواب سلام فرمود و نه اجازه نشستن داد و آنان همچنان ایستاده بودند و عرض کردند: بعد از این همه سختگیری در دادن اجازه ملاقات، دلیل این برخورد خشن و تحقیرآمیز چیست؟! دیگر چه چیزی برای ما باقی مانده است؟! آن‌حضرت فرمود: «این آیه را بخوانید: "و آنچه از رنج و مصائب به شما می‌رسد همه از دست اعمال خود شماست در صورتى که خدا بسیارى از اعمال بد را عفو می‌کند"، من درباره  شما از پروردگارم پیروى کردم و همچنین به رسول خدا و امیر المؤمنین و پدران پاکم(ع) اقتدا نمودم آنها شما را عتاب نمودند من هم پیروى کردم». گفتند: اى پسر رسول خدا! چرا؟ امام(ع) فرمود: «زیرا شما ادعا کردید که شیعه امیر المؤمنین على بن ابی‌طالب(ع) هستید. واى بر شما، شیعه امیر المؤمنین(ع) افرادى مانند حسن(ع)، حسین(ع)، ابوذر، سلمان، مقداد، عمّار و محمّد بن ابی‌بکر هستند که هیچ‌یک از خدا را مخالفت نکرده و همچنین هیچ‌کدام از محرّمات او را انجام ندادند، شما هم می‌گوئید ما از شیعیان آن‌حضرت هستیم در حالى که در بیشتر اعمال اوئید و در بسیارى از واجبات کوتاهى می‌کنید، حقوق برادران دینى را و کوچک می‌شمارید. و جایى که مورد تقیّه نیست تقیّه می‌کنید ولى در مواردى که چاره‌اى جز تقیّه نیست این وظیفه بزرگ را انجام نمی‌دهید اگر بجاى ادعاى می‌گفتید، شما از و دوستان آن‌حضرت هستید، دوستان او را دوست و دشمنانش را دشمن می‌دارید من ادّعاى شما را تکذیب نمی‌کردم و می‌پذیرفتم ولى شما مقام بلندى را ادعا کردید که اگر کردارتان این گفته شما را نکند هلاک و نابود شدید مگر این‌که خداوند با رحمت خویش جبران فرماید». 📚طبرسی،الاحتجاج علی أهل اللجاج، ج 2، ص 440 ✅شیعه بودن به کلام و ادعا نیست، آبروی اهل بیت را حفظ کنیم.
هدایت شده از حرم
✔️در فضيلت و پاداش زیارت حضرت ، اربابم علیه السلام ◀️قسمت چهارم به چندین سند صحیح از ابن ابی نصر منقول است که گفت: خواندم نامه امام رضا علیه السلام را که نوشته بودند؛ که برسانید به من که زیارت من نزد خدا برابر است با هزار پس من این حدیث را به خدمت امام علیه السلام عرض کردم فرمودند : بلی؛ والله هزار حج است از برای کسی که آنحضرت را کند و او را شناسد... 🔻ادامه دارد .... 📚 شیخ عباس قمی الهی ‌بِحَقِ‌السّیدة‌ زِینَب ْ‌سَلٰام ُ‌اَللّهْ‌ عَلَیْها َّ‌عَجّل‌لِوَلیکَ‌الغَریبِ‌ المَظلومِ الوَحید الطرید الشرید الفَرَج
🌴 بســـم ربـــ الــحــیــدر 🌴﷽ 🟢حضرت سلطان علی بن موسی الرضا علیه السلام خطاب به حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام فرمودند: یا  عَبْدَ الْعَظِیمِ، أَبْلِغْ عَنِّی أَوْلِیائِی السَّلَامَ وَ قُلْ لَهُمْ أَنْ لَا تَجْعَلُوا لِلشَّیطَانِ عَلَی أَنْفُسِهِمْ سَبِیلًا وَ مُرْهُمْ بِالصِّدْقِ فِی الْحَدِیثِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَة وَ مُرْهُمْ بِالسُّکوتِ وَ تَرْک الْجِدَالِ فِیمَا لَا یعْنِیهِمْ وَ إِقْبَالِ بَعْضِهِمْ عَلَی بَعْضٍ وَ الْمُزَاوَرَة فَإِنَّ ذَلِک قُرْبَة إِلَی وَ لَا یشْغَلُوا أَنْفُسَهُمْ بِتَمْزِیقِ بَعْضِهِمْ بَعْضاً فَإِنِّی الَیتُ عَلَی نَفْسِی أَنَّهُ مَنْ فَعَلَ ذَلِک وَ أَسْخَطَ وَلِیاً مِنْ أَوْلِیائِی دَعَوْتُ الله لِیعَذِّبَهُ فِی الدُّنْیا أَشَدَّ الْعَذَابِ وَ کانَ فِی الاخِرَة مِنَ الْخَاسِرِینَ وَ عَرِّفْهُمْ أَنَّ الله قَدْ غَفَرَ لِمُحْسِنِهِمْ وَ تَجَاوَزَ عَنْ مُسِیئِهِمْ إِلَّا مَنْ أَشْرَک بِی أَوْ آذَی وَلِیاً مِنْ أَوْلِیائِی أَوْ أَضْمَرَ لَهُ سُوءاً فَإِنَّ الله لَا یغْفِرُ لَهُ حَتَّی یرْجِعَ عَنْهُ فَإِنْ رَجَعَ عَنْهُ وَ إِلَّا نُزِعَ رُوحُ الایمَانِ عَنْ قَلْبِهِ وَ خَرَجَ عَنْ وَلَایتِی وَ لَمْ یکنْ لَهُ نُصِیبٌ فِی وَلَایتِنَا وَ أَعُوذُ بِالله مِنْ ذَلِک ای ، سلام مرا به برسان و به آن ها بگو: را به دل های خویش راه ندهند. در گفتار خویش راست گو باشند و امانت را ادا کنند. خاموشی را پیشه خود سازند. از و بیهوده ای که سودی برایشان ندارد، دوری کنند. به همدیگر روی آورند و به دیدار و ملاقات هم بروند؛ زیرا این کار موجب نزدیکی به من است. خود را به دشمنی و بدگویی با یکدیگر مشغول نسازند؛ زیرا با خود عهد کرده ام که اگر کسی چنین کاری انجام دهد و دوستی از دوستانم را ناراحت کند و به خشم آورَد، خداوند را بخوانم تا او را در دنیا با شدیدترین عذاب ها مجازات کند و در آن سرا نیز از خواهد بود. به آنها بگو: همانا نیکوکارانشان را آمرزیده و از خطای گنهکارانشان درگذشته است؛ مگر کسی که به خدا بورزد یا دوستی از دوستانش را بیازارد یا کینه آن ها را به دل بگیرد. به درستی که خداوند او را نخواهد بخشید تا آنکه از کردار ناشایست خویش دست بکشد. هرگاه از این اعمال نادرست دوری گزیند، آمرزش خدا را شامل خود گردانده است؛ وگرنه روح ایمان از قلبش بیرون رفته و از « » ما خارج شده است و بهره ای از ولایت ما نخواهد برد. پناه بر خدا از این.) ، ص 247؛ الأنوار ، ج 71، ص 230.. 🌟ظهور - ان شاء الله - خیلی نزدیک است 🌟 الهی ‌بِحَقِ ‌السّیدة‌ زِینَب ْ‌سَلٰام ُ‌اَللّهْ‌ عَلَیْها َّ‌عَجّل‌ لِوَلیکَ‌ الغَریبِ‌ المَظلومِ الوَحید الطرید الشرید الفَرَج🤲🏻 ‼️تبــــــــــری واجــــــب است‼️ ید الله فـــــوق ایدیهم یــــــد الله است.. بمیرد دشمن حیــــــدر ولــــــی الله است..
✔️ دعای خاص حضرت سلام الله علیها در حق 💢 از اسماء همسر جعفر طیار نقل شده است که در لحظه‏‌های پایانی عمر حضرت زهرا علیه السلام متوجّه آن بانوی بزرگوار بودم مشاهده کردم که ابتدا غسل کردند و لباس‌ها را عوض کردند و در خانه مشغول راز و نیاز با خدا شدند جلو رفتم دیدم که رو به قبله نشسته و دست‌ها را به سوی آسمان برآورده و چنین دعا می‏‌کند: 💫 اِلهی وَ سَیدی اَسْئَلُکَ بِالذَّینَ اصْطَفَیتَهُمْ وَ بِبُکاءِ وَلَدَی فی مُفارَقَتِی اَنْ تَغْفِرَ لِعُصَاةِ شیعَتِی وَ شیعَةِ ذُرِّیتِی. 👈 پروردگار بزرگوارا به حق پیامبرانی که آنها را برگزیدی و به گریه‏‌های حسن و حسین در فراق من، از تو می‏‌خواهم گناهکاران شیعیان من و شیعیان فرزندان مرا ببخشائی. 📚 نهج‏‌الحیاة ، ص ۱۴۸. کوکب الدّری ، ج۱ ، ص ۲۵۱. 🏴اللهم عجل لولیک الفرج🏴
✔️ خوراک و نوشیدنی برخی از ملائکه بر امیرالمومنین علیه السلام است. ✍ ... ابن شاذان رَحْمَةُ اللَّهِ عَلَیْهِ در کتاب «مِائَةُ مَنْقَبَةٍ» از ابوهریره نقل کرده است که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: 💢 «خداوند تبارک و تعالی در آسمان چهارم صد هزار و در آسمان پنجم سیصد هزار و در آسمان هفتم ای را آفرید که سرش زیر عرش الهی و پاهایش زیر زمین است و نیز فرشتگانی را آفرید که عدد آنها از دو طایفه ی بزرگ عربِ آن روز به نام رَبِیعَة وَ مُضَر بیشتر است. » لَیْسَ لَهُمْ طَعَامٌ وَ لَا شَرَابٌ إِلَّا الصَّلَاةَ عَلَی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام وَ مُحِبِّیهِ وَ الِاسْتِغْفَارِ لِشِیعَتِهِ الْمُذْنِبِینَ وَ مَوَالِیه. آنها و ایشان چیزی به جز فرستادن بر علیه السلام و دوستانش و کردن برای گنهکار و موالیانش نیست. 📚 مائه منقبه، ص ۱۷۵ فضیلت ۸۸، بحارالأنوار ج ۲۶ ص ۳۴۹ ح ۲۲ 🏴اللهم عجل لولیک الفرج🏴
اگر نبودند خداوند به هیچ نعمتی عطا نمیکرد . قَالَ اَبُوعَبدِالله عَلَیه السَّلام : وَالله لَولا مَا فِی الاَرضِ مِنکُم مَا اَنعَمَ الله عَلی اَهلِ خلافِکُم وَ لَا اَصابوا الطَّیِّبات . حضرت امام صادق (صلوات الله علیه) فرمودند : ای شیعیان من ، به خدا قسم اگر شما روی زمین نبودید خداوند به مخالفین‌ تان هیچ نعمتی عطا نمی‌کرد به برکت شماست که خداوند به مخالفین‌ تان نعمت می‌دهد وگرنه که آن‌ها مورد غضب الهی هستند و هیچ رزقی به آن‌ها عطا نمی‌فرمود . سند : کافی ، جلد ۸ ، صفحه ۱۷۴
امام صادق (علیه السلام) در حدیثی فرمودند : وقتی بر به طول انجامید (طول کشید) ، به درگاه الهی ناله و فریاد و گریه کردند ، پس به و فرستاد که آنها را از نجات می بخشد ، پس در نتیجه 170 سال (از مدت) را از آنها برداشت ! سپس امام صادق (علیه السلام) فرمودند : همچنین شما نیز اگر چنین کنید (یعنی به درگاه الهی ناله و گریه نمایید) ، قطعا ما می‌رسد و اگر اینطور نباشید ، امر تا انتهای خود می رسد . مصدر : بحار الانوار ، جلد 4 ، صفحه 117
💠 «الثَّابِتِينَ‏ عَلَى‏ مُوَالاتِنَا وَ الْبَرَاءَةِ مِنْ أَعْدَائِنَا.» ❇️ قوام مذهب حقه‌ی فقط به دو چیز است: و . ✍🏻 يونس بن عبد الرّحمن می‌گويد: بر علیهماالسلام وارد شدم‏... 💚 حضرت در بیانی چنین فرمود: خوشا بر احوال ما كه در غيبت ما به رشته‌ی ما متمسّک هستند و بر و ثابت قدم هستند؛ آنها از ما و ما از آنهائيم. آنها ما را به و ما نيز آنان را به عنوان پذيرفته‏‌ايم؛ پس خوشا بر احوال آنها و خوشا بر احوال آنها؛ به خدا سوگند آنان در روز قيامت در درجات ما با ما هستند. ✅ این تولی و تبری بر ما است؛ واجب است که از هرکسی که ولی خدا را به غضب آورده بری باشیم... 🎙 برگرفته از بیانات آیت الله العظمی وحید خراسانی ◻️
هدایت شده از حرم
امام صادق (علیه السلام) در حدیثی فرمودند : وقتی بر به طول انجامید (طول کشید) ، به درگاه الهی ناله و فریاد و گریه کردند ، پس به و فرستاد که آنها را از نجات می بخشد ، پس در نتیجه 170 سال (از مدت) را از آنها برداشت ! سپس امام صادق (علیه السلام) فرمودند : همچنین شما نیز اگر چنین کنید (یعنی به درگاه الهی ناله و گریه نمایید) ، قطعا ما می‌رسد و اگر اینطور نباشید ، امر تا انتهای خود می رسد . مصدر : بحار الانوار ، جلد 4 ، صفحه 117
امام صادق (علیه السلام) در حدیثی فرمودند : وقتی بر به طول انجامید (طول کشید) ، به درگاه الهی ناله و فریاد و گریه کردند ، پس به و فرستاد که آنها را از نجات می بخشد ، پس در نتیجه 170 سال (از مدت) را از آنها برداشت ! سپس امام صادق (علیه السلام) فرمودند : همچنین شما نیز اگر چنین کنید (یعنی به درگاه الهی ناله و گریه نمایید) ، قطعا ما می‌رسد و اگر اینطور نباشید ، امر تا انتهای خود می رسد . مصدر : بحار الانوار ، جلد 4 ، صفحه 117
🛑 اهل‌بیت صلوات‌الله‌علیهم را برای گذاشتند تا به انها عمل کنند لیکن باز عده ای سراغ خود و بی دین رفتند. 🖇 ۲۷ رمضان سالروز رحلت و اعلی الله مقامه 👤علامه مجلسی می‌نویسد: ✅ ثمّ إنّهم صلوات الله علیهم ترکوا بیننا أخبارهم؛ فلیس لنا فی هذا الزمان الّا التمسّک بأخبارهم و التّدبر فی آثارهم، فترك أکثر الناس فی زماننا آثار أهل بیت نبیهم، و استبدوا بآرائهم، فمنهم من سلك مسلك الحکماء الذین ضلو او أضلوا، ولم یقروا بنبي، ولم یؤمنوا بکتاب و اعتمدوا علی عقولهم الفاسدة و آرائهم الکاسدة، فاتخذوهم أئمة و قادة! 🔰آن بزرگواران (ائمه علیهم السلام) و خود را برای ما باقی گذاشته‌اند؛ پس، وظیفه ما در این روزگار این می‌باشد که به اخبار ایشان (ائمه) چنگ بزنیم و تمسک جوییم و در آنها بیندیشیم، اما در زمان ما بسیاری از مردم آثار اهلبیت (علیهم السلام) را رها کرده‌اند و راه و های خویش را پیش گرفته‌اند، و برخی راه فلاسفه (یونان) را برگزیدند همان فلاسفه‌یی که هم خود هم دیگران را گمراه نمودند، و به هیچ پیغمبر اقرار نکرده و به هیچ کتابی (از کتب آسمانی) ایمان نیاورده‌اند، بلکه بر عقل های ناقص و نظرات و اندیشه های بی‌رونق (و بی ارزش) و ناشایست خود تکیه کرده‌اند، بااین حال ایشان (فلاسفه) را پیشوا و مقتدای خود قرار داده‌اند! 📚 رسالة الاعتقادات للمجلسی، صفحۀ 17 @haram110
🛑 با تر از او در کسی زاییده نشده 🖇 ۲۹ذی‌القعده، شهادت حضرت اباجعفر الجواد صلوات‌الله‌علیه را به محضر حضرت ولیعصر عج الله فرجه تسلیت عرض مینمائیم. ✅عَنْ يَحْيَى اَلصَّنْعَانِيِّ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي اَلْحَسَنِ اَلرِّضَا عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ وَ هُوَ بِمَكَّةَ وَ هُوَ يُقَشِّرُ مَوْزاً وَ يُطْعِمُهُ أَبَا جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ هَذَا اَلْمَوْلُودُ اَلْمُبَارَكُ قَالَ نَعَمْ يَا يَحْيَى هَذَا اَلْمَوْلُودُ اَلَّذِي لَمْ يُولَدْ فِي اَلْإِسْلاَمِ مِثْلُهُ مَوْلُودٌ أَعْظَمُ بَرَكَةً عَلَى شِيعَتِنَا مِنْهُ . 🔰يحيى صنعانى گويد: در مكّه به حضور عليه السّلام شرف ياب شدم، ديدم كه موز پوست مى‌كند و به عليه السّلام مى‌خوراند. به امام رضا عرض كردم: فدايت شوم! اين همان است‌؟ 👈امام رضا فرمود: آرى اى يحيى! اين، مولودى است كه در اسلام مانند او متولد نشده است كه بركتش بر ما بيشتر و بزرگ‌تر از او باشد. 📚الکافي ج۶ ص۳۶۰ 💠 از برکات ویژه امام جواد علیه‌السلام به شیعیان این بود که آنان را از نا امیدی و مأیوس بودن نجات دادند چرا که امام رضا تا سال های زیادی فرزند نداشتند و شیعیان دیگر امیدی به ادامه نداشتند تا اینکه حضرت جواد به دنیا آمدند. ایضا کمک های انبوه امام جواد به شیعیان از ویژگی های بارز ایشان بوده. @haram110
┏◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚┓ ☆اَلابِذِکرِالله‌تَطمَئِنَّ‌القُلوب ☆☆رمان بلند امنیتی-بصیرتی-عاشقانه ☆ ☆☆قسمت ۲۲۵ و ۲۲۶ _چشماتو ببیند تا بگم. چشم میبندم.صدای آرامش بخشش می‌آید: _دریا رو تصور کن.یه دریای وسیع...بدون ساحل و بدون طول و عرض و ارتفاع. در تصوراتم چنین دریای عجیبی را تصور میکنم. _حالا چشماتو باز کن. چشم میگشایم. خیلے مشتاقم بدانم مقصودش از این قیاس چیست. _خب؟ _دریای رحمت الهی همینطوره. بیکران و بی‌پایان...رحمت خدا قابل تصور و بیان نیست اما همینو بدون که عاشق بندشه. پس گذشت که حکم اول عشقه رو هم داره.ناامید نباش...خدا هرچقدر هم که در حقش جفا کنیم میبخشه فقط حق مردم رو خود مردم باید ببخشن. خوشحال میشوم.پس با توبه میتوانم پلهای خراب شده‌ی پشت سرم درست کنم.به خانه میروم.در خوشی هستم که در به صدا درمی‌آید.خانم چادری پشت در است.صورتش را خوب نمیتوانم ببینم و میگوید: _سلام خواهر خوبی؟ صدای میناست!خودش را برخلاف میلم در بغل می‌اندازد و دستش را دور گردنم میبرد.از حرارت تنش حالم بهم میخورد. وارد خانه میشویم. _تو اینجا چیکار میکنی؟خطرناک نیست؟ _چرا ولی مجبورم. این ماموریت برای سازمان اهمیت داره. آهان میگویم.به آشپزخانه میروم و چای را بی‌رغبت میریزم. _ببخشید دیگه اینجا وسایل پذیرایی آنچنانی نیست. پیمان چطوره؟ خبر داری ازش؟ با عشوه و وسواس چای را برمیدارد. _پیمان که خیلی خوبه. چرا تقریبا هر روز میبینمش. منتظر سلام رساندنش هستم اما چیزی نمیگوید.دلم میگیرد. _گزارشاتو خوندم. زیاد کامل نیست.من جز به جزشو میخوام. از ریز و درشت زندگیشون. _چه مثلا بگم؟ هرچی بوده رو مینویسم. من که نمیدونم دیگه چی بگم. _نه عزیزم نمیشه! میدونم تو قصدت خالصه و واقعا به فکر پیمانی که نکنه گیر این کمیته‌ای‌ها بیوفته.میدونی هم که حکم اسلحه این روزا اعدامه.ولی باید از عقایدشونم بگی. رفت و آمدشون. چه ساعتی میرن و میان. چند بچه دارن. چند نفر توی خونشون زندگی میکنه.خونشون دو در داره و به کوچه‌ی دیگه راه داره یا نه.تو هیچی ازینا نگفتی. نمیدونم این اطلاعات به چه کارشان می‌آید! _با این طرح مالک و مستأجر کار برامون سخت شده.خونه تیمی‌ها لو میره. تو خیلی مراقب رفتارت باش.زودتر هم کارو تموم کن. وقت زیادی نداری. _برای این اطلاعات باید خیلی بهشون نزدیک بشم نمیشه که! خنده‌ای میکند: _میتونی! هرچی کار زودتر تموم بشه تو و پیمان هم میتونین زودتر هم رو ببینین. برمیخیزد و میرود.از حرفهایش خوشحال نیستم. انگار باری روی کمرم سنگینی میکند.چطور باید زیر زبان خانم موسوے را بکشم؟نمیخواهم تصور نادرستی نسبت به آنها داشتہ باشم.کلاسهای قرآن آرامترم میکند.هرشب گزارش را به دکه میدهم. هفته‌ی بعد به مناسبت سلامتی رزمنده‌ها خانم موسوی با کمک همسایه‌ها شله‌زرد میپزند.با آنها برنج پاک میکنم.خانه‌شان برو بیایی شده که حد ندارد! از این همکاری خیلی خوشحالم و دلم نمیخواهد به خانه برگردم.با اصرار خانم موسوی برای ناهار می‌ایستم.خانمها در اتاق هستیم آقایون در نشیمن.میتوانم از گوشه‌ی در شوهرش را ببینم.بگو و بخند میکند.در فکر فرو میروم.یعنی چنین کسانی چطور میتوانند به پیمان آسیب برسانند؟ برای چه؟بعد از ناهار کاسه‌ها را روی مجمع میچینیم.آنهایی که خنک شده است را برمیداریم و تزئین میکنیم. و کاسه‌های تزئین شده را در سینی میچینیم و هرکاسه روانه‌ی خانه‌ای میشود به نیابت از شهدا و سلامتی رزمندگان. از ماجرای شله‌زرد چندی نگذشته و هر روز مینا و سازمان بیشتر بر من فشار وارد میکنند تا چیزهای بیشتری بگویم.گاه سوالهای میپرسند که به کار من ربط ندارد. در این چند روز قرآن را روان میخوانم. خانم موسوی مابین حرفهایش اسم نهج‌البلاغه می‌آورد. نوشته‌هایش منسوب به امام اول است. من هنوز آنقدر خوب اسلام را نشناخته‌ام اما با خواندن روز و ساعت را به فراموشی میسپارم.با صدای در ازجا برمیخیزم.با دیدن خانم موسوی قلبم به تپش می‌آید. سلام و احوالپرسی گرم میکنیم و او را به داخل راهنمایی میکنم.وارد که میشوند میروم کتری را بزارم.نگاهش به قسمتی از سقف است که فرسودہ شده. _ثریا جان خطرناکه این سقف.خدایی نکرده روت نیوفته‌ها! میخندم و میگویم: _ فکر نکنم _نه! حتما به آقا عماد میگم بیاد برات درست کنه.احتیاط شرط عقله عزیزم. تشکر میکنم.چای را میریزم و مقابلشان قرار میدهم.چیزی در خانه ندارم.پول هم ندارم و مینا از لحاظ مالی مرا یادش رفته!کمی باهم حرف میزنیم.نمیدانم به چه زبانی سوالاتی که سازمان جوابش را از من میخواهد بپرسم _راستی شوهرتون چه کارن؟ فکرکنم شغل پر دردسری دارن که یکمی باعث دلتنگیتون میشه. خنده را هم به ته جمله میبندم تا شوخی تلقی کند. ☆ادامه دارد..... ☆☆نویسنده؛ مبینا رفعتی(آیه) ☆ ┗◛◛◛◛◛◛◛◛◛◛◛◛◛◛◛◛◛◛◛┛