23 ذی الحجّه
1 ـ منازل امام حسین علیه السلام تا کربلا : 14 «زباله»
در این روز حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام با اهل بیت و یاران خود به منزل «زباله» رسیدند. (1)
شیخ مفید و علّامه مجلسی رَحِمَهما الله می فرمایند :
در این منزل خبر شهادت جناب مُسلم بن عقیل و هانی و عبدالله بن یقطر به امام حسین علیه السلام رسید، و صدای گریه و ناله بلند شد و آنهایی که ایمان نداشتند از اطراف حضرت رفتند. (2)
📚 منابع :
1. الإمام الحسین علیه السلام و أصحابه : ج 1، ص 172.
2. ارشاد : ج 2، ص 75. و ... .
استادى از شاگردانش پرسید:
چرا ما وقتى عصبانى هستیم داد میزنیم؟
چرا مردم هنگامى که خشمگین هستند،
صدایشان را بلند میکنند و سر هم داد میکشند؟
شاگردان فکرى کردند و یکى از آنها گفت:
چون در آن لحظه، آرامش وخونسردیمان را از دست میدهیم.
استاد پرسید:
این که آرامشمان را از دست میدهیم، درست است!
امّا چطوریه که با وجودى اینکه طرف مقابل کنارمان قرار دارد، داد میزنیم؟
آیا نمیتوان با صداى ملایم صحبت کرد؟
چی میشه که هنگام خشمگین شدن داد میزنیم؟
شاگردان هر کدام جوابهایى دادند؛
امّا پاسخهاى هیچکدام استاد را راضى نکرد.
سرانجام او چنین توضیح داد:
هنگامى که دو نفر از دست یکدیگر عصبانى هستند، قلبهایشان از یکدیگر فاصله میگیرد؛ آنها براى این که فاصله را جبران کنند، مجبورند که داد بزنند؛ هر چه میزان عصبانیت و خشم بیشتر باشد، این فاصله بیشتر است و آنها باید صدایشان را بلندتر کنند ...
سپس استاد پرسید:
هنگامى که دو نفر عاشق همدیگر باشند، چه اتفاقى میافتد؟
آنها سر هم داد نمیزنند؛
بلکه خیلى به آرامى با هم صحبت میکنند؛
دلیلش چیه؟ چون قلبهایشان خیلى به هم نزدیک است ...
فاصله قلبهاشان بسیار کم است ...
استاد ادامه داد:
هنگامى که عشقشان به یکدیگر بیشتر شد،
چه اتفاقى میافتد؟
آنها حتى حرف معمولى هم با هم نمیزنند ...
و فقط در گوش هم نجوا میکنند ،،،
و عشقشان باز هم به یکدیگر بیشتر میشود ...
سرانجام، حتى از نجوا کردن هم بینیاز میشوند ،،،
و فقط به یکدیگر نگاه میکنند ...
این هنگامى است که دیگر هیچ فاصلهاى بین قلبهاى آنها باقى نمانده باشد.
این همان عشق خدا به انسان و انسان به خداست است ...
که خدا حرف نمیزند اما همیشه صدایش را در همه وجودت میتوانی حس کنی ...
اینجا بین انسان و خدا هیچ فاصلهای نیست؛
میتوانی در اوج همهی شلوغیها
بدون این که لب به سخن باز کنی، با او حرف بزنی ...
زندگیتان مملو از عشق به خدا
و امیدتان همیشه فقط به خدا ...
خدایی که همین نزدیکی است ...
🌹🌹🌹🌹
🌹زنده شدن مفسر بزرگ قرآن داخل قبر
✅ قبر شيخ آماده بود و كنار آن تلي از خاك ديده مي شد. مردم اطراف قبر حلقه زدند.
صداي گريه آنها هر لحظه زيادتر مي شد. جسد شيخ طبرسي را از تابوت بيرون آوردندو داخل قبر گذاشتند. قطب الدين راوندي وارد قبر شد. جنازه را رو به قبله خواباند و در گوشش تلقين خواند.
سپس بيرون آمد و كارگران مشغول قرار دادن سنگهاي لحد در جاي خود شدند.
پيش از آنكه آخرين سنگ در جاي خود قرار داده شود; پلك چشم چپ شيخ طبرسي تكان مختصري خورد اما هيچ كس متوجه حركت آن نشد! كارگران با بيلهايشان خاكها را داخل قبر ريختند و آن را پر كردند. روي قبر را با پارچه اي سياه رنگ پوشاندند. آفتاب به آرامي در حال غروب كردن بود. مردم به نوبت فاتحه مي خواندند و بعد از آنجامي رفتند.
شب هنگام هيچ كس در قبرستان نبود.
شيخ طبرسي به آرامي چشم گشود.
اطرافش در سياهي مطلق فرو رفته بود.
بوي تند كافور و خاك مرطوب مشامش را آزار مي داد. ناله اي كرد. دست راستش زيربدنش مانده بود. دست چپش را بالا برد. نوك انگشتانش با تخته سنگ سردي تماس پيداكرد. با زحمت برگشت و به پشت روي زمين دراز كشيد. كم كم چشمش به تاريكي عادت مي كرد. بدنش در پارچه اي سفيد رنگ پوشيده بود.
آرام آرام موقعيتي را كه در آن قرار گرفته بود درك مي كرد. آخرين بار حالش هنگام تدريس به هم خورده بود و ديگر هيچ چيز نفهميده بود. اينجا قبر بود! او رابه خاك سپرده بودند. ولي او كه هنوز زنده بود. زنده به گور شده بود. هواي داخل قبر به آرامي تمام مي شد و شيخ طبرسي صداي خس خس سينه اش را مي شنيد. چه مرگ دردناكي انتظار او را مي كشيد. ولي اين سرنوشت شوم حق او نبود. آيا خدا مي خواست امتحانش كند؟
چشمانش را بست و به مرور زندگيش پرداخت. سالهاي كودكي اش را به ياد آورد واقامتش در مشهد رضا را. پدرش «حسن بن فضل » خيلي زود او را به مكتب خانه فرستاد.
از كودكي به آموختن علم و خواندن قرآن علاقه داشت. سالها پشت سر هم گذشتند. به سرعت برق و باد! شش سال پيش زماني كه 54 ساله بود; سادات آل زباره او را به سبزوار دعوت كردند. آنها با او نسبت فاميلي داشتند. دعوتشان را پذيرفت و به سبزوار رفت. مديريت مدرسه دروازه عراق را پذيرفت و مشغول آموزش طلاب گرديد وسرانجام هم زنده به گور شد! چشمانش را باز كرد. چه سرنوشت شومي برايش ورق خورده بود. ديگر اميدي به زنده ماندن نداشت. نفس كشيدن برايش مشكل شده بود. هر بارهواي داخل گور را به درون ريه هايش مي كشيد; سوزش كشنده اي تمام قفسه سينه اش رافرا مي گرفت. آن فضاي محدود دم كرده بود و دانه هاي درشت عرق روي صورت و پيشاني شيخ را پوشانده بود. در اين موقع به ياد كار نيمه تمامش افتاد. از اوايل جواني آرزو داشت تفسيري بر قرآن كريم بنويسد. چندي پيش محمد بن يحيي بزرگ آل زباره نيزانجام چنين كاري را از او خواستار شده بود. هر بار كه خواسته بود دست به قلم ببرد و نگارش كتاب را شروع كند; كاري برايش پيش آمده بود. شيخ طبرسي وجود خدارا در نزديكي خودش احساس مي كرد. مگر نه اينكه خدا از رگ گردن به بندگانش نزديك تر است؟ به آرامي با خودش زمزمه كرد:
خدايا اگر نجات پيدا كنم; تفسيري بر قرآن تو خواهم نوشت. مرا از اين تنگنانجات بده تا عمرم را صرف انجام اين كار كنم.
شيخ طبرسي در حال خفه شدن بود.
پنجه هايش را در پارچه كفن فرو برد و غلت خورد. صورتش متورم شده بود.
ت كفن دزد با ترس و لرز وارد قبرستان بزرگ شد. بيلي در دست داشت. به سمت قبرشيخ طبرسي رفت.
بالاي قبر ايستاد و نگاهي به اطراف انداخت. قبرستان خاموش بود و هيچ صدايي به گوش نمي رسيد. پارچه سياه رنگ را از روي قبر كنار زد و با بيل شروع به بيرون ريختن خاكها كرد. وقتي به سنگهاي لحد رسيد; يكي از آنها را برداشت.
صورت شيخ طبرسي نمايان شد.
نسيم خنكي گونه هاي شيخ را نوازش داد. چشمانش را باز كرد و با صداي بلند شروع به نفس كشيدن كرد. كفن دزد جوان، وحشت زده مي خواست از آنجا فرار كند اما شيخ طبرسي مچ دست او را گرفت.
صبر كن جوان! نترس من روح نيستم. سكته كرده بودم. مردم فكر كردند مرده ام مرا به خاك سپردند. داخل قبر به هوش آمدم. تو مامور الهي هستي....
آیامرا میشناسی؟
بله مي ... شناسم! شما شيخ ط...طبرسي هستيد. امروز تشييع جنازه تان بود. دلم مي خواست ... دلم مي خواست زودتر شب شود و بيايم كفن شما را بدزدم! به من كمك كن از اينجا بيرون بيايم. چشمانم سياهي مي رود. بدنم قدرت حركت ندارد.
كفن دزد جوان سنگها را بيرون ريخت; پايين رفت و بدن كفن پوش شيخ طبرسي رابيرون آورد. در گوشه اي خواباند و بندهاي كفن را باز كرد و آن را به كناري انداخت.
مرا به خانه ام برسان. همه چيز به تو مي دهم. از اين كار هم دست بردار.
كفن دزد جوان لبخند زد و بدون آنكه چيزي بگويد شيخ را كول گرفت و به راه افتاد.
شيخ طبرسي به كفن اشاره كرد و گفت:
آن را هم بردار. به رسم يادگاري! به خاطر زحمتي كه
کشيده اي جوان به
سمت كفن رفت. خم شد و آن را برداشت.
خيلي وقت است به اين كار مشغولي؟
بله جناب شيخ. چندين سال است عادت كرده ام در اين شهر مرگ و مير زياد است.
اگر روزي مرده اي را در يكي از قبرستانهاي اين شهر خاك كنند و من شب كفنش راندزدم آن شب خوابم نمي برد. كفن ها را به بازار مشهد رضا مي برم و مي فروشم.
از اين كار توبه كن، خدا از سر تقصيراتت مي گذرد.
آن دو از قبرستان خارج شدند. جوان پرسيد:
از كدام طرف بروم؟
برو محله مسجد جامع، من همسايه محمد بن يحيي هستم.
جوان به راه خود ادامه داد. شيخ طبرسي نگاهش را به آسمان و ستاره هاي بيشمارآن دوخته بودوخدارا شکر میگفت.
علامه طبرسی با کمک خداوند نذرش را ادا کرد و کتاب گرانبهای تفسیر مجمع البیان را به اتمام رساندند......
•┈••✾🍃🍁🍃
4_5884002477082151065.PDF
250.3K
فهرست کتاب «فضائل و اعمال روز مباهله»
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
4_5884002477082151066.mp3
2.06M
ماجرای مباهله- حجةالاسلام بندانی نیشابوری
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
4_5884002477082151067.mp3
5.55M
ماجرای مباهله- حجةالاسلام صادق فائق
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
👌👌👌 آیه مباهله، برترین فضیلت امیرالمؤمنین علیه السلام در قرآن کریم
قَالَ الْمَأْمُونُ يَوْماً لِلرِّضَا علیه السلام: أَخْبِرْنِي بِأَكْبَرِ فَضِيلَةٍ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام يَدُلُّ عَلَيْهَا الْقُرْآنُ؟ قَالَ: فَقَالَ لَهُ الرِّضَا علیه السلام: فَضِيلَتُهُ فِي الْمُبَاهَلَةِ، قَالَ اللَّهُ جَلَّ جَلالُهُ:« فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ، فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ، ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكاذِبِينَ» فَدَعَا رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ علیهماالسلام فَكَانَا ابْنَيْهِ، وَ دَعَا فَاطِمَةَ علیهاالسلام فَكَانَتْ فِي هَذَا الْمَوْضِعِ نِسَاءَهُ، وَ دَعَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام فَكَانَ نَفْسَهُ بِحُكْمِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ. وَ قَدْ ثَبَتَ أَنَّهُ لَيْسَ أَحَدٌ مِنْ خَلْقِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ أَجَلَّ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله وَ أَفْضَلَ، فَوَجَبَ أَنْ لا يَكُونَ أَحَدٌ أَفْضَلَ مِنْ نَفْسِ رَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله بِحُكْمِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ. (الفصول المختارة، ص38/ بحار الأنوار، ج49، ص188)
روزى مأمون از حضرت رضا علیه السلام سؤال کرد: بزرگترين فضيلت امير المؤمنين عليه السّلام که قرآن بر آن دلالت می کند، چیست؟ حضرت رضا فرمود: این فضيلت امیرالمؤمنین علیه السلام (که می گویی) در آيه مباهله است، آن جا كه خداوند مي فرمايد: «هرکس بعد از آنچه از علم برایت آمده است، با تو مخاصمه کند، بگو: بیایید پسرانمان و پسرانتان، زنانمان و زنانتان، خودمان و خودتان را فراخوانیم. سپس مباهله کنیم و لعنت خداوند را بر دروغگویان قرار دهیم» (بر اساس این آیه) رسول خدا صلّی الله علیه و آله، حسن و حسین علیهماالسلام را به عنوان پسرانش، فاطمه عليها السّلام را به عنوان زنانش، و امیرالمؤمنین علیه السلام را به عنوان نفس خود آورد. از آنجا که هیچ یک از مخلوقات خداوند، بالاتر و برتر از رسول خدا صلّی الله علیه و آله نیست، در نتیجه بنابر حکم خداوند عزّ و جلّ، کسی برتر از نفس رسول خدا صلّی الله علیه و آله نخواهد بود.
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
💎💎💎 عظمت و شرافت دعای مباهله برای قرائت در روز مباهله
1) عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أبِي عَبْدِ اللهِ علیه السلام قَالَ: قَالَ أبُو جَعْفَرٍ علیه السلام: لَوْ قُلْتُ إنَّ فِي هَذَا الدُّعاءِ الإسْمَ الأكْبَرَ لَصَدَقْتُ، وَ لَوْ عَلِمَ النَّاسُ مَا فِيهِ مِنَ الإجَابَةِ لَاضْطَرَبُوا عَلَى تَعْلِيمِهِ بِالأَيْدِي، وَ أنَا لَاُقَدِّمُهُ بَیْنَ يَدَيْ حَوَائِجِي فَيَنْجَحَ، وَ هُوَ دُعاءُ المُبَاهَلَةِ. إنَّ جَبْرَئيلَ علیه السلام نَزَلَ عَلَى رَسُولِ اللهِ صلّی الله علیه و آله فَأخْبَرَهُ بِهَذَا الدُّعاءِ قَالَ: تَخْرُجُ أنْتَ وَ وَصِيُّكَ وَ سِبْطاكَ وَ ابْنَتُكَ، وَ بَاهِلِ الْقَوْمَ، وَ ادْعُوا بِهِ. قَالً أبُو عَبْدِ اللهِ علیه السلام: فَإذَا دَعَوْتُمْ فَاجْتَهِدُوا فِي الدُّعاءِ، فَإنَّ مَا عِنْدَ اللهِ خَيْرٌ وَ أبْقَى، مِنْ كُنُوزِ الْعِلْمِ فَاشْفَعُوا بِهِ، وَ اكْتُمُوهُ مِنْ غَيْرِ أهْلِهِ السُّفَهاءِ وَ الْمُنافِقِينَ. (اقبال الاعمال، ص845-846)
حسین بن خالد از حضرت صادق علیه السلام نقل می کند که پدر بزرگوار ایشان حضرت باقر علیه السلام فرمود: اگر بگویم که اسم اکبر خدا در این دعا نهفته است، راست گفته ام. اگر مردم می دانستند که این دعا به سرعت به اجابت می رسد، برای آموختن آن می شتافتند. من این دعا را می خوانم و سپس حوائجم را از خداوند درخواست می کنم و آنها برآورده می گردد. این دعا همان دعای مباهله است که جناب جبرئیل بر رسول خدا صلّی الله علیه و آله نازل شد و آن را به ایشان آموخت و سپس عرض کرد: تو و جانشین و دو نوه و دخترت از منزل بیرون بیایید و با قوم نصاری مباهله کنید و این دعا را بخوانید.
سپس حضرت صادق علیه السلام فرمود: هروقت مهیّای راز و نیاز با خداوند شدید، این دعا را حتماً بخوانید، که آنچه نزد خداست ، بهتر و پایدارتر است، این دعا از گنج های دانش است، پس به آن توسّل جسته و آن را از نااهل؛ یعنی از نابخرادان و منافقین کتمان نمایید.
2) عَنْ أَيُّوبَ بْنِ يَقْطِينٍ أَنَّهُ كَتَبَ إِلَى أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا علیه السلام يَسْأَلُهُ أَنْ يُصَحِّحَ لَهُ هَذَا الدُّعَاءَ، فَكَتَبَ إِلَيْهِ: نَعَمْ، وَ هُوَ دُعَاءُ أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام بِالْأَسْحَارِ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ. قَالَ أَبِي: قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام: لَوْ يَعْلَمُ النَّاسُ مِنْ عِظَمِ هَذِهِ الْمَسَائِلِ عِنْدَ اللَّهِ، وَ سُرْعَةِ إِجَابَتِهِ لِصَاحِبِهَا، لَاقْتَتَلُوا عَلَيْهِ وَ لَوْ بِالسُّيُوفِ، وَ اللَّهُ يَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ يَشاءُ. وَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام: لَوْ حَلَفْتُ لَبَرَرْتُ أَنَّ اسْمَ اللَّهِ الْأَعْظَمَ قَدْ دَخَلَ فِيهَا، فَإِذَا دَعَوْتُهُمْ فَاجْتَهِدُوا فِي الدُّعَاءِ، فَإِنَّهُ مِنْ مَكْنُونِ الْعِلْمِ وَ اكْتُمُوهُ إِلَّا مِنْ أَهْلِهِ، وَ لَيْسَ مِنْ أَهْلِهِ الْمُنَافِقُونَ وَ الْمُكَذِّبُونَ وَ الْجَاحِدُونَ. (بحارالأنوار، ج98، ص94 به نقل از اقبال الاعمال)
ایّوب بن یقطین نامه ای به حضرت رضا علیه السلام نوشته و نظر ایشان در در مورد دعای مباهله می پرسد. حضرت می فرمایند: این دعایی است که ابوجعفر محمّد بن علیّ الباقر علیه السلام در سحرهای ماه رمضان می خواندند. پدرم از ابوجعفر علیهماالسلام نقل می کند که می فرمود: اگر مردم، بزرگیِ این دعا نزد خداوند و سرعت اجابت آن را می دانستند، یکدیگر را (برای دست یافتن به این دعا) حتّی با شمشیر می کشتند، و خداوند هرکس را که بخواهد به رحمتش اختصاص می دهد. حضرت باقر علیه السلام می فرمود: اسم اعظم در این دعاست، پس هروقت مهیّای راز و نیاز با خداوند شدید، این دعا را حتماً بخوانید، زیرا این دعا از علم مکنون الهی است و باید آن را جز از اهلش پنهان سازید؛ و منافقین، تکذیب کنندگان و منکرین، اهل این دعا نیستند.
✅🔔✅ توصیه: نظر به اهمّیت دعای مباهله، در روز مباهله، این دعا را به نیابت از مولایمان حضرت صاحب الزّمان علیه السلام و به قصد فرج آن حضرت، قرائت می کنیم.
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
21.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مباهله- سیّد حمیدرضا برقعی
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»