هدایت شده از حرم
3_453884580403872619.mp3
1.82M
#دعای_عهد♡
#استاد_فرهمند
کجایى ...؟؟
اى همیشه پیدا از پس ابرهاى غیبت!
🌤الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🌤
هدایت شده از حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌤🌦🌤
دوباره صبح شد و☀️
حالم روبه راه شد
وقت سلام وعرض
ارادت به شاه کربلا شد🕌
عالم تمام خاک
کف پای شاه عشق💚
شاهی که برتمام
جهان سرپناه شد💚
صلی اللَّه علیْك یٰا اباعبدِاللّٰه الْحُسَیْنِ💚
@haram110
هدایت شده از حرم
Ziyarat e Ashura Farahmand_120516170200.mp3
4.27M
💠 زیارت #عاشورا
🎤🎤 #فرهمند
@haram110
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
سلام
بنام آفریدگار مهرومهربانی
امروز : دوشنبه 9 / 1 / 1400
" بهار باش "
سبز باش که بزنگاه بهارتو میرسد و تو از نو جوانه خواهیزد
تحت هر شرایطی محکم و جسور باش و نگران نباش که فرمود "لا تَخافا اِنَّنی مَعَکُما" که او همیشه همراه توست
بهار تداعیگر رویش است
باید هر بهاربذر شوی و در خاک تحوّل جوانه بزنی
باید برگ شوی و شاخههای خشک انسانیت را جانی تازه ببخشی
باید اندوه و زردی هزار پاییز را به بادهای سرکش بهار بسپاری و با اولین طلوع خورشیدتازه شوی
انگار از نو متولد شدهای
بهارتداعیگر تغییر است
همواره از خودت بپرس کجای جهانت ایستادهای وبه آینه بنگرکه تویی تنها کسی که میتواند از خودت بهترین بسازد
حالت را به بهترین حال تغییر بده و بهار را به ذهن و جان و باورت بکشان
عبارت تاکیدی :
فراموش نکن تو گل همیشه بهاری
و بهار همیشه همراه توست
" خدایا سپاسگزارم "
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ #مهدے_جان
ما درقفسِ گناهِ مان محصوریم
از خیمہ ی سبزِ بی ڪرانٺ دوریم
بی آنڪہ حواسمان بہ غیبٺ باشد
سرگرمِ چراغانی و جشن وشوریم
امسال هم بہ جشن تولدٺ نیامدی...😭
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سلام_امام_مهربانم❤️
نام تو روشنایےصبح اسٺ و راز عشق
خواندم پس از اذان طلوعٺ نماز عشق
روز تولد اسٺ و #سلام_و_ارادتے
دادم بہ دسٺ باد بہ #شوق_زیارتے
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج💗
#مهدے_جان🌹
مسابقه بزرگ *《منتظران ظهور ۱۴۰۰》*
⏳ *زمان:* جمعه ۶ فروردین ۱۴۰۰ تا پنج شنبه ۱۲ فروردین ۱۴۰۰ روز جمهوری اسلامی ایران
✒️ *جوایز مسابقه:*
✅ ۱۰ کمک هزینه سفر نجف اشرف و کربلای معلی برای نفرات برتر به قید قرعه
✅ ۲۰ کمک هزینه سفر مشهد برای نفرات برتر به قید قرعه
✅ ۱۱۰ هدیه یک میلیون ریالی به قید قرعه جهت کلیه شرکت کنندگان در مسابقه
🔍 *طریقه شرکت در مسابقه:* با ورود به لیک ذیل و پاسخ به سوالات و ارسال الکترونیکی آن به سادگی در مسابقه ما شرکت نمائید و نیازی به نصب هیچگونه نرم افزاری نیست.
https://docs.google.com/forms/d/e/1FAIpQLSfd_SeQzYViqnevd9oLzqitg0hkhTLrkCZwpu8b8g94Kin4Og/viewform?usp=sf_link
⏰ *زمان قرعه کشی:* سه شنبه ۲۴ فروردین راس ساعت ۱۰ شب در جوار آستان مقدس امامزاده احمد (ع) قم همراه با زیارت مجازی امامزاده به صورت زنده (لایو) در پیج رسمی کارگروه احکام اداره کل اوقاف و امور خیریه استان قم در اینستاگرام به آدرس:
*Https://instagram.com/1gamahkam*
یکی ازمداحان اهل بیت ( آقای سازگار) برای شب شعر ، دعوت شده بودند بیت رهبری❗
این خاطره رو تعریف می کردند:
همه ی شاعران ، شعرهای عریض و طویلشون رو خوندند ومورد تشویق جمع قرار گرفتند
و هر کی بهتر بود به به و چه چه بیشتری می کردند❗
تا نوبت به یکی از شعرا رسید ایشون رو کرد به حضار و گفت من برای امشب ، یک بیت آوردم.
حضار زدند زیر خنده 😄😄
جمعیت که ساکت شد ، گفت:
تازه یک مصرعش هم از حافظ عاریه گرفتم 😊
این بار علاوه بر مردم ، خود رهبری هم زد زیر خنده ...
اما وقتی آروم شدند خواند:
👈🏼ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد»
همه منتظر مصرع بعدی بودند که خواند:
.
.
.
.
.
.
.
.
👈🏼 #تمام_هستی_زهرا_نصیب_نرجس_شد
(تا چندین دقیقه صدای تکبیر و صلوات از همه جا به گوش می رسید ...)
اللهم عجل لولیک الفرج
✴️ چهارشنبه 👈 11 فروردین/ حمل 1400
👈 17 شعبان 1442 👈31 مارس 2021
🏛 مناسبت های دینی و اسلامی .
🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی .
👶 مناسب زایمان و نوزاد مبارک و خوشبخت در کلیه امور است و روزی دار و عمری طولانی خواهد داشت .ان شاءالله
🚘مسافرت : خوب نیست و درصورت ضرورت همراه صدقه باشد .
🔭 احکام نجوم.
🌗 امروز قمر در برج عقرب است و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است :
✳️ کشاورزی و بذر افشانی .
✳️ آبیاری و کندن چاه .
✳️ درختکاری .
✳️ از شیر گرفتن کودک .
✳️ جراحی چشم .
✳️ خرید باغ و زمین زراعی .
✳️ دارو خوردن .
✳️ مرهم گذاشتن بر زخم .
✳️ و حمام رفتن خوب است .
📛 برای امور اساسی مانند ازدواج و سفر وغیره خوب نیست .
💉💉 حجامت خون دادن فصد باعث صحت بدن می شود .
💇♂💇 اصلاح سر وصورت میانه می شود .
😴🙄 تعبیر خواب خوابی که (شب پنجشنبه) دیده شود تعبیرش طبق ایه ی 18 سوره مبارکه " کهف " است .
و تحسبهم ایقاظا و هم رقود .....
و مفهوم آن این است که خانه یا ملک جدیدی در تصرف خواب بیننده قرار گیرد . ان شاء الله و شما مطلب خود را دراین مضامین قیاس کنید .
✂️ ناخن گرفتن
🔵 چهارشنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مناسبی نیست و باعث بداخلاقی میشود.
👕👚 دوخت ودوز
چهارشنبه برای بریدن و دوختن #لباس_نو روز بسیار مناسبی است و کار آن نیز آسان افتد و به سبب آن وسیله و یا چارپایان بزرگ نصیب شخص شود.ان شاالله
✴️️ وقت #استخاره در روز چهارشنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ ظهر و بعداز ساعت ۱۶عصر تا عشای آخر( وقت خوابیدن)
❇️️ #ذکر روز چهارشنبه : یا حیّ یا قیّوم ۱۰۰ مرتبه
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۵۴۱ مرتبه #یامتعال که موجب عزّت در دین میگردد
💠 ️روز چهارشنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_امام_موسی_کاظم_علیه_السلام#امام_رضا_علیه السلام_#امام_جواد_علیه_السلام و #امام_هادی_علیه_السلام . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد .
متن تفاهمنامه ۲۵ ساله ایران و چین
حتما بخونید.
慶機場集團相關負責人告訴記者。
而如今,在全覆蓋的重慶江北國際機場,購票、值機、過檢、登機,只要一個二維碼,旅客就能輕鬆實現全流程智慧化在年時間裏,重慶江北國際機場進行了次較大規模的建設,基礎設施和運行保障能力不斷提升,並率先成為中西部地區唯一擁有座航站樓、條跑道同時運行的機場。截至年底,重慶江北國際機場航站樓面積達到了萬平方米,長米的第三跑道可以滿足空客的起降需要。如果說場區規模變大是重慶江北國際機場的外在變化,那航線增多則體現了重慶江北國際機場變化的內涵通航時,重慶江北機場只條航線,江北機場被正式批准為對外籍飛機開放的口岸機場,江北機場開通了重慶至曼谷包機航線,成為其第一條國際航線,重慶江北機場成為國際機場,正式開啟了重慶飛向世界的征程,重慶機場開通至卡塔爾首都多哈航線,成為其第一條遠程定期航班。
از همه اش مهمتر اونجاست که میگه:
被正式批准為對外籍飛機開放的口岸機場,江北機場開通了重慶.
. 👇تقویم نجومی اسلامی شنبه👇
👇👇👇کانال عمومی👇👇👇
✴️ شنبه 👈 14 فروردین /حمل 1400
👈20 شعبان 1442👈 3 آوریل 2021
🕌 مناسبت های دینی و اسلامی .
🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی .
❇️ امروز روز خوبی برای امور زیر است :
✅ آغاز بنایی و خشت بنا نهادن.
✅ تاسیس کارهای مهم .
✅ خواستگاری و عقد و ازدواج .
✅ خرید و فروش .
✅ آغاز معالجه و درمان.
✅ شروع به شغل و کسب و کار.
✅ آغاز چله نشینی و ریاضت .
✅ و آغاز رژیم گرفتن خوب است .
👶 زایمان مناسب و نوزاد صبور و فاضل و دانشمند و عمری طولانی دارد و در آینده حاکم شود . ان شاءالله
🤕 بیمار آزارش زیاد باشد .
🚖 مسافرت :خوب و خیر دارد .
🔭 احکام و اختیارات نجومی .
🌓 امروز قمر برج قوس و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است :
✳️ ازدواج و عقد و عروسی .
✳️ نقل و انتقال و جابجایی .
✳️ مشارکت و شرکت زدن.
✳️ امور بازرگانی .
✳️ بردن جهیزیه عروس.
✳️و به خانه و مکان نو رفتن نیک است .
📛 فروش جواهرات و حیوان خوب نیست .
📛 قرض گرفتن خوب نیست .
👩❤️👨 حکم انعقاد نطفه و مباشرت .
👩❤️👨 امشب : ( شب یکشنبه) حدیث یا دستور خاصی مبنی بر کراهت یا استحباب وارد نشده است .
💇💇♂ اصلاح سر و صورت
طبق روایات، #اصلاح_مو (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ، باعث ایمنی از بلا است .
💉💉 حجامت خون دادن فصد زالو انداختن خون_دادن یا #حجامت در این روز از ماه قمری ، موجب صحت می شود .
😴😴 تعبیر خواب امشب : خواب و رویایی که شب یکشنبه دیده شود تعبیرش از ایه 21 سوره مبارکه " انبیاء علیه السلام " است .
ام اتخذوا آلهه من الارض هم ینشرون ....
و از مفهوم و معنای آن استفاده می شود که اگر کسی با خواب بیننده کدورت و مشکلی داشت برطرف می شود .
💅 ناخن گرفتن
شنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مناسبی نیست و طبق روایات ممکن است موجب بیماری در انگشتان دست گردد.
👚👕دوخت و دوز.
شنبه برای بریدن و دوختن،#لباس_نو روز مناسبی نیست آن لباس تا زمانی که بر تن آن شخص باشد موجب مریضی و بیماری اوست.
🙏🏻 وقت #استخاره در روز شنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۰ و بعداز اذان ظهر تا ساعت ۱۶ عصر.
📿 ذکر روز شنبه : یارب العالمین ۱۰۰ مرتبه
📿 ذکر بعد از نماز صبح ۱۰۶۰ مرتبه #یاغنی که موجب غنی و بی نیاز شدن میگردد .
💠 ️روز شنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_رسول_اکرم_(ص). سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
هدایت شده از حرم
#روایت
✅امام صادق علیه السلام درباره #دعای_عهد فرمودند:
🌸«هر کس با این دعای #عهد چهل صبح به سوی خدا دعا کند از یاوران قائم ما خواهد بود و اگر بمیرد خداوند او را از قبرش به سوی حضرت قائم عج خارج خواهد ساخت و حتی در مقابل هر کلمه ای هزار حسنه به او می دهد و هزار گناه از او محو می کند».
📚 بحار الانوار، جلد 83، ص284، حدیث 47 به نقل از کتاب امام مهدی عج،تنظیم:اکبر اسد علیزاده
•┈••✾🍃🌺🍃✾••┈•
هدایت شده از حرم
3_453884580403872619.mp3
1.82M
#دعای_عهد♡
#استاد_فرهمند
کجایى ...؟؟
اى همیشه پیدا از پس ابرهاى غیبت!
🌤الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🌤
هدایت شده از حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌤🌦🌤
دوباره صبح شد و☀️
حالم روبه راه شد
وقت سلام وعرض
ارادت به شاه کربلا شد🕌
عالم تمام خاک
کف پای شاه عشق💚
شاهی که برتمام
جهان سرپناه شد💚
صلی اللَّه علیْك یٰا اباعبدِاللّٰه الْحُسَیْنِ💚
@haram110
هدایت شده از حرم
Ziyarat e Ashura Farahmand_120516170200.mp3
4.27M
💠 زیارت #عاشورا
🎤🎤 #فرهمند
@haram110
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
سلام
بنام آفریدگار مهرومهربانی
امروز : شنبه 14 / 1 / 1400
" عبارتهای تاکیدی "
من در قلب خود محبت و مهربانی دارم
من هر روز بهتر و موفقتر از دیروز هستم
من به خودم اجازه دادهام که بگویم "نه"
من احساس گناه و پشیمانی نسبت به تجربیات گذشتهام ندارم
من خشم خود را رها کردهام و صلح و شادی را در قلبم پذیرفتهام
من کسانی که باعث رنجش من شده اند را بخشیدهام
من توانایی دادن و گرفتن مهربانی و گذشت را دارم
من عادتهای منفی قدیمی خود را رها کردهام و انتخاب های جدید و مثبت را جایگزین کردهام
من با خودم و دیگران مهربان هستم
من انرژی منفی را به عشق و نور تبدیل کردهام
من خودم را بخشیدهام و استرس و نگرانی هایم را از درون خود آزاد کردهام
من خودم را بدون قضاوت کردن پذیرفتهام و به خودم متعهد هستم
من از دیگران قدردان هستم زیرا درون من را به من نشان داده و میدهند
من تمام افکار منفی ام را آزاد کردهام
من تمام ناراحتیهاو اختلافات گذشتهام با دیگران را بخشیدهام و خودم را از چرخههای تکرار رها کردهام
من خودم هستم
من سراسر مثبت نگر هستم وانرژیهای منفی مثل غم و اندوه جایگاهی در قلب من ندارند
من توانستهام بدون ترس و شکست خوردن تجربه کسب کنم و خودم را
حفظ کنم
من به خودم و به اطرافیانم اطمینان دارم
من آماده هستم از استعدادهایم برای ایجاد تغییرات مثبت در زندگی ام استفاده کنم
عبارت تاکیدی :
جملات تاکیدی خود را با افعال زمان حال طراحی کنید و زندگی درونی و بیرونی خود را بوسیلهی اصوات خلق کنید
" خدایا سپاسگزارم "
*همه بخونن*
در زندگی زناشویی و درخانواده به هر میزان که قدرت وارد شود به همان میزان محبت و عدالت و انصاف از طرف دیگر خارج می شود!
در خانه نباید هیچ قدرت و هیچ کنترل و مالکیتی روی دیگری وجود داشته باشد!
آنچه که باید باشد حرمت ، محبت ، مشورت و برابری است!
بنابراین شما نه قرار است به کسی دستور دهید و نه از کسی دستور بگیرید!
بنابراین در زندگی زناشویی نباید هیچ قدرت ، ریاست و سلسله مراتبی به معنای "برتری" وجود دارد
#انچه_مجردان_باید_بدانند
#عشق_خیابانی
روزنامه ها خیلی زود شعله میگیرن، و هیچ نیازی هم به تشریفات و مقدمات ندارن،
نه نفت، نه بنزین و نه هیچ چیز دیگه ای نمیخوان،
و کافیه که یک کبریت زده بشه تا روشن بشن.
و البته خیلی زود هم خاموش میشن و یهو نگاه میکنی میبینی یک عالمه دوده و سیاهه جلوته.
عشق های خیابانی هم همینطورن،
یعنی زود میان و زود هم خاموش میشن و تبدیل به نفرت میشن،
وقتی آدم بخودش میاد میبینه یه عالمه روسیاهی و رسوایی جلوشه...
آمارها میگه که معمولا 90 درصد این عشقها به سفره عقد نمیرسه... از اونایی هم که به ازدواج میرسه، خیلی هاش آخرش طلاق میشه...
اما ازدواج هایی که با تشریفات و مقدمات سنتی انجام میشه، مثل شعله ور شدن هیزمه..
دیر میگیره ولی خوب میگیره!
[استاد رنجبر]
🍃🌸
#فرزند_پروری
به دلايل زیر نمیتوانید برای كودكان گوشی موبايل و تبلت بخرید !📱
▫️به تاخیر افتادن فرآیند ذهنی کودک
▫️کاهش هوش هیجانی
▫️سیستم اسکلتی کودک دچار اختلال میشود.
▫️توان یادگیری کودک کاهش مییابد
#کتاب_داستان :
توی یک خونه بزرگ و چند طبقه چندتا بچه کوچولو بودن که همه با هم دوست بودن اسم یکی از اونا نوید بود اسم یکیشون نگین بود و اسم سومیشون متین بود، اونا هر روز که از خواب پا می شدند ... 👇
4_5816723351988603030.mp3
8.51M
❤️ #دین_زیباست
❤️ #امام_شناسی
قسمت 49
فرشتگان و اهل بیت
سلام الله علیهم
مخصوص نوجوانان 👉
مخصوص معلمین 👉
✅ شما معلم اعتقاد یک نوجوان باشید و این فایلها را به او برسانید!
4_5881875300039527088.mp3
11.21M
"❁"
#کارگاه_انصاف 2⃣2⃣
#استاد_شجاعی 🎤
▪️انسان فقط در یکی از دو حالت زیر، قرار دارد؛
ـ یا در موضع انصاف
ـ یا در موضع ظلم
🔺خروج از دایرهی انصاف ؛
شروع ماجرای نابودی نعمتهای انسان است.
5_6086741258624042086.m4a
22.35M
🔹 سخنان دکتر امیر اشرفی
پاتولوژیست و متخصص آسیب شناسی، مدیر گروه آناتومیکال پاتولوژی سیدنی استرالیا
استادیار دانشگاه سیدنی
#رژیم_کلی_سرطانها
💥 #فوری
⭕️با توجه به مواضع متناقض، غیر علمی و بعضا ضد دینی "ستاد ملی کرونا" همه ما مردم ایران از نمایندگان مجلس و قوه قضائیه و سایر نهادهای امنیتی درخواست میکنیم تا طرح تحقیق و تفحص از این ستاد را در دستور کار خود قرار دهند
💢 امضا کنندگان این کمپین همگی بر این امر مهم تاکید دارند👇🏼👇🏼👇🏼
https://www.farsnews.ir/my/c/56900
❇️ لطفا در همه گروه ها و کانالها منتشر شود.
حرم
"رمان #از_روزی_که_رفتی #قسمت_چهل_و_هشت صدرا رو برگرداند و از کلانتری خارج شد. رهایش روی تخت بیمار
"رمان #از_روزی_که_رفتی
#قسمت_چهل_نهم
_خدای من... من نمیدونستم!
اشک ریخت برای پدری که پدری را بلد نبود.
ِ _بعد از هفتمش که فقط خانواده سر خاکش رفتن، رامین منو از خونه
بیرون کرد. نمی دونستم کجا برم و چیکار کنم. شماره ی آیه رو داشتم،
بهش زنگ زدم و اومد دنبالم و آوردتم اینجا. اونموقع بود که فهمیدم بیمارستانی و چه اتفاقی افتاده.
بعد هم زحمتم افتاد گردن محبوبه خانم.
_این چه حرفیه؟ اینجا خونه ی رها جان هم هست.
رها تعجب کرده بود از این رفتارمادرشوهری که تا چند روز قبل نگاهش هم نمیکرد... آیه لبخند زد.
یاد چند روز قبل افتاد که محبوبه خانم به خانهاش آمد...
محبوبه خانم: شرمنده که مزاحم شدم، اما اومدم باهاتون مشورت کنم.
درواقع یه سوال ازتون داشتم.
حاج علی: بفرمایید ما در خدمتیم!
محبوبه خانم: زندگیمون به هم ریخته، عروسم بعد از مرگ پسرم رفته و قصد برگشت نداره! نامزدی صدرا با دختری که خیلی دوستش داشت به هم خورده! دختری عروسم شده که نمیشناسمش اما همیشه صبور و مهربونه! خون پسرم رو بخشیدن و این دختر رو آوردن گفتن خونبس!
حاج آقا من اینا رو نمیفهمم، نمیفهمم این دختر چرا باید جای برادرش مجازات بشه؟ این قراره درد بکشه یا ما با هر بار دیدنش باید عذاب بکشیم؟ الانم که گوشه بیمارستان افتاده!نمیدونم باید چیکار کنم، این حالمو بدتر میکنه.
حاج علی اندکی تامل کرد:
_دستور دین خدا که مشخصه، یا ببخش و تمامش کن یا قصاص کن و
خون بس که از قدیم در بعضی مناطق بوده وحقتو بگیر و تمومش کن!
حالا این از کجا ریشه داره رو نمیدونم! اونم حتما حکمتی توش بوده، اما حکم خدا نیست! شما اگه ببخشی، قلبت آروم
میشه و جریان تمام میشه، بعد از قصاص هم جریان تموم میشه، اما وقتی خونبس آوردی یعنی هر لحظه میخوای برای خودت یادآوری کنی که چی شد و چه اتفاقی افتاد. اون دختر به گناه نکرده مجازات شد و خدا از گناه شما بگذره که مظلوم رو آزار دادید؛ قاتل کسی دیگه بود و الان داره آزاد زندگیشو میکنه. شما کسی رو مجازات کردید که هیچ گناهی
نداشت جز اینکه مادرش هم قربانی همین رسم بود. مادرش هم سختی
زیاد کشید. آیه و رها خانم سالهاست با هم دوستن و من تا حدودی از زندگیشون خبر دارم! اون دختر نامزد داشت و به کسی دل بسته بود.
شما همه ی دنیا و آرزوهاش رو ازش گرفتید.
محبوبه خانم: خدا ما رو ببخشه، اونموقع داغمون زیاد بود. اونموقع نفهمیدم برادر شوهرم به پدرش چی گفت که قبول کرد خونبس بگیره، فقط وقتی که کارها تموم شده بود به ما گفتن. فرداش میخواست رها رو
عقد کنه که صدرا جلوشو گرفت.
میگفت یا رضایت بدید یا قصاصش
کنید؛ مخالف بود. خودش وکیله و اصلا راضی به این کار نبود. میگفت عدالت نیست، اما وقتی دید اونا زیر بار نمیرن راهی نداشت جز اینکه حداقل خودش با رها ازدواج کنه. بهم گفت صبر کنم تا یکسال بگذره و دختره رو طلاق میده که بره سراغ زندگیش! میگفت عمو با اون سن و سال این دختر رو حروم میکنه تا زنده است میشه اسیر دستشون. منو
فرستاد جلو که راضی شدن عقدش بشه. پسرم آدم بدی نیست! ما نمیخواستیم اینجوری بشه، مجبور شدیم بین بد و بدتر انتخاب کنیم!
حاج علی: پس مواظب این امانتی باشید که این یکسال بهش سخت نگذره!
محبوبه خانم: فکر کنم دل صدرا لرزیده براش! رویا با رفتارای بدش خیلی بد از چشم همه افتاده، الان حتی دیگه صدرا هم علاقه ای بهش نداره! رها همهی فکرشو درگیر کرده، نمیدونم چی میشه! رها اصلا صدرا رو میپذیره یا نه!
حاج علی: بسپرید دست خدا، خدا خودش بهترین رو براشون رقم میزنه
انشاالله
آیه لبخند زد به مادرانه های محبوبه خانم. زنی که انگار بدش نمی آمد رها
عروس خانه اش باشد. رهایی که به جرم نکرده همراه این روزهایشان بود...
چند روزی تا عید مانده بود. خانه بوی عید نداشت. تمام ساکنان این خانه عزادار بودند. پدر، پسر، همسر... شهاب نبود، سینا نبود، سیدمهدی هم نبود... سال بعد چه؟ چند نفر میآمدند و چند نفر می رفتند؟ فقط خدا میداند!
تلفن زنگ خورد. روز جمعه بود و همه در خانه بودند؛ صدرا جواب داد و بعد از دقایقی رو به محبوبه خانم کرد:
_مامان... آماده شو بریم! بچه ی سینا به دنیا اومده.
محبوبه خانم اشک و لبخندش در هم آمیخت. به سرعت خود را به بیمارستان رساندند.
صدرا: مامان، تو رو خدا گریه نکن! الان وقت شادیه؛ امروز مادربزرگ شدی ها!
محبوبه خانم اشک را از روی صورتش پاک کرد:
_جای سینا خالیه، الان باید کنار زنش بود و بچه شو بغل میکرد!
پرستار بچه را آورد. خواست در آغوش مادرش بگذارد که معصومه رو برگرداند.
محبوبه خانم: چی شده عروس قشنگم؟ چرا بچه تو بغل نمیکنی؟
معصومه: نمیخوام ببینمش!
صدرا: آخه چرا؟
عمویش جوابش را داد:
_معصومه نمیتونه بچه رو نگه داره، تا آخر عمر که نمیتونه تنها بمونه، باید ازدواج کنه! یه زن که بچه داره موقعیت خوبی براش پیش نمیاد؛
الان یه خواستگار خوب داره،
حرم
"رمان #از_روزی_که_رفتی #قسمت_چهل_نهم _خدای من... من نمیدونستم! اشک ریخت برای پدری که پدری را بلد
اما بچه رو قبول نمیکنه!
صدرا ابرو درهم کشید:
_هنوز عده ی معصومه تموم نشده، هنوز چهار ماه و ده روز از مرگ سینا نگذشته! درسته بچه به دنیا اومده اما باید تا پایان چهارماه و ده روز بمونه
ِ لااقل حرمت حرمت مادرموحفظ کنید!
صدرا از اتاق بیرون رفت. محبوبه خانم سری به تاسف تکان داد و کودک
را از پرستار گرفت:
_خودم نگهش میدارم، تو به زندگیت برس!
کودک را در آغوش گرفت و اشک روی صورتش غلطید.
رو برگرداند گفت:
_صدرا تسویه حساب میکنه، کارهای قانونیشم انجام میده که بعدا مشکلی پیش نیاد!
چقدر درد دارد که شادی هایت را با زهر به کامت بریزند!
ادامه دارد...
نویسنده: #سنیه_منصوری
حرم
اما بچه رو قبول نمیکنه! صدرا ابرو درهم کشید: _هنوز عده ی معصومه تموم نشده، هنوز چهار ماه و ده روز
"رمان #از_روزی_که_رفتی
#قسمت_پنجاه
وارد خانه که شدند، زهرا خانم اسپند دود کرد، آیه لبخند زد. رها خجالت
زده ی معصومه بود، اما معصومه ای نیامد. نگاه ها متعجب شده بود که
محبوبه خانم روی مبل نشست و با لبخند تلخی گفت:
_بچه رو نخواست، قراره شوهر کنه!
زهرا خانم به صورتش زد. صدرا هنوز اخم بر چهره داشت.
آیه: حالا باید چه کار کنید؟
صدرا به سمت مادرش رفت و بچه را در آغوش گرفت. به سمت رها رفت
و کودک را به سمتش گرفت:
ِ _مادرش میشی؟ اگه قبولش کنی میشه پسر من و تو!
رها نگاه به آیه انداخت، نگاهش آرام بود. به مادر نگاه کرد، با لبخند
سری به تایید تکان داد. چشمان محبوبه خانم منتظر بود. رها دست دراز
کرد و بچه را گرفت. صدرا نگاهش را به آیه انداخت:
_اگه اجازه بدید اسمشو بذاریم مهدی!
آیه با بغض لبخند زد و تایید کرد. نامت همیشه جاویدان است یا صاحب الزمان:
_من کی ام که اجازه بدم اسم امام رو روی پسرتون بذارید یا نه!
َصدرا: میخوام مثل سیدمهدی باشه،
اینکارم فقط ازدست رها برمیاد!
رها: مگه میتونی حضانتش رو بگیری؟
صدرا: حضانتش میرسه به پدربزرگم، به خاطر اینکه توانایی نداره کفالتش میرسه به من!
رها به صورت مَهدی نگاه کرد و زمزمه کرد:
_سلام پسرکم!
صدرا به پهنای صورت لبخند زد...
"ممنونم خاتون! ممنون که هستی ،ممنون که مادر میشوی برای تنهایی های یادگار برادرم!
تومعجزه ی خدا هستی خاتون!"
َ هدی مقابلش روی
رها در اتاقی که با مادرش شریک شده بود نشسته و مهدی روی زمین در خواب بود.
آیه در زد و وارد شد:
_مبارکه! زودتر از من مادر شدیها!
َ رها هنوز نگاهش ب مهدی بود:
_میترسم آیه، من از مادری هیچی نمیدونم!
آیه: مگه من میدونم؟ مادرت هست، مادرشوهرت هست؛ یادمیگیری،
بهش عشقی رو بده که مادرش ازش دریغ کرد... رها مادر باش؛ فقط مادر باش! باقیش مهم نیست، باقیش با خداست، این بچه خیلی خوششانسه که تو مادرش شدی، که صدرا پدر شد براش!
آیه سکوت کرد.
دلش برای دخترکش سوخت. "طفلک من!"
رها: آیه کمکم میکنی؟ من میترسم!
آیه: من همیشه هستم، تا زنده ام کنارتم! از چیزی نترس، برو جلو!
ادامه دارد...
نویسنده: #سنیه_منصوری
حرم
"رمان #از_روزی_که_رفتی #قسمت_پنجاه وارد خانه که شدند، زهرا خانم اسپند دود کرد، آیه لبخند زد. رها خ
"رمان #از_روزی_که_رفتی
#قسمت_پنجاه_و_یک
امیر زنگ زده بود که برای دیدن بچه می آیند. رها لباسهای مهدی را عوض کرده بود و شیرش را داده بود. بچه در بغل روی مبل نشسته بود و صورتش را نگاه میکرد. تمام کارهایش را خودش انجام میداد، به جز صبحها که سرکار بود. زحمتش با مادربزرگهایش بود که عاشقش بودند.
آیه کنارش نشست:
_شما که مهمون دارید چرا گفتی من بیام پایین؟
رها لب برچید:
_خب میخواستم احسان رو ببینی دیگه، بعدشم مادر احسان اصلا با من خوب نیست، تو هستی حس بهتری دارم.
آیه لبخندی به رها زد و پشت چشمی برایش نازک کرد: ُ
_اون رویای بدبخت رو که خوب اونشب
شُستی حالا چی شده خانوم شدی؟!
صدرا که نزدیک آنها بود حرف آیه را شنید:
منم برام جالبه که یهو چطور اونطور شیر شد! آخه همه ش میترسه، تازه بدتر از همه اون روزی بود که توی کلینیک دیدمش، اصلا انگار دم درخونه عوضش میکنن!
آیه: شما کدوم رها رو دوست دارید؟
"کدام رها را دوست دارم؟ رها که در همه حالتاش دوستداشتنی بود!"
_رهای اونشبو!
آیه: پس بهش میدون بدید که خودشو نشون بده، این منو دق داده تا فهمیدم چطور باید شکوفاش کرد.
"شکوفایت میکنم بانو!"
صدای زنگ خانه بلند شد. صدرا که در را باز کرد، احسان دوان دوان به سمت رها دوید. وقتی کودک را در آغوش رهایی اش دید، همانجا ایستاد و لب برچید.
رها، مهدی را به دست آیه داد و آغوشش را برای احسان کوچکش باز کرد. احسان با دلتنگی در آغوشش رفت و خود را در آغوشش مچاله کرد.
رها: سلام آقا، چطوری؟
احسان: سالم رهایی، دیگه منو دوست نداری؟
رها ابرویی بالا انداخت!
پسرک حسوِد من:
_معلومه که دوستت دارم!
ِ پس چرا نی عمو سینا رو برداشتی برای خودت؟ چرا منو برنداشتی؟
رها دلش ضعف رفت برای این استدلال های کودکانه! آیه قربان صدقه اش
میرفت با آن چشمان سیاه و پوست سفیدش که میدرخشید!
رها: عزیزم برداشتنی نبود که... مامان تو میتونه مواظب تو باشه، اما مامان این نمیتونست، برای همین من کمکش کردم!
احسان: مامان منم نمی تونه!
شیدا که از صحبت با محبوبه خانم فارغ شده بود روی مبل نشست:
_احسان! این حرفا چیه میزنی؟
آیه سلام کرد. شیدا نگاه دقیقتری به او انداخت و بعد انگار تازه شناخته
باشد:
_وای... خانم دکتر! شمایید؟ اینجا چیکار میکنید؟
آیه: خب من اینجا مستاجرم؛ البته چون با رها جان دوست و همکار هستم، الان اومدم پایین؛ تعریف پسرتون رو خیلی شنیده بودم.
شیدا برای رها پشت چشمی نازک کرد و نگاه به امیر انداخت:
_امیر خانم دکتر رو یادته؟
امیر احوالپرسی کرد و رو به صدرا گفت:
_نگفته بودی دکتر آوردی تو خونه!
ادامه دارد...
نویسنده: #سنیه_منصوری
💠امام صادق عليهالسلام:
خوشا به حال كسی كه در غيبت قائم ما به امر ما [اهل بیت] تمسّک جويد و قلبش پس از هدايت منحرف نشود.
📚 کمالالدین ج۲ ص۳۵۸