* 💞﷽💞
💙💛💙💛💙💛💙💛💙💛💙💛💙💛
#بادبرمیخیزد
#قسمت142
✍ #میم_مشکات
سر میز شام، سیاوش که شیطنتش گل کرده بود، مرتب با ایما و اشاره حامد را نشان میداد و میخندید. شاید هم بیشتر از اینکه حرص راحله را در می آورد خنده اش گرفته بود. هر بار کاری میکرد یا جوری ژست میگرفت که راحله فکر کند سیاوش قصد دارد چیزی به حامد بگوید و راحله هم مرتب با چشم و ابرو سیاوش را تهدید میکرد... حامد ور دل معصومه نشسته بود و مدام حواسش به معصومه بود. برایش سوپ میریخت، سالاد میکشید و کافی بود معصومه سرفه ای کند، ان وقت بود که حامد یک پارچ اب را دم دهانش میگذاشت. هرچه باشد حامد یک پسر بیست و یک ساله بود، پر شور و احساساتی و همین باعث میشد تا حتی یک لحظه هم چشم از معصومه برندارد و همین سوژه سیاوش شده بود. سیاوش گلویی صاف کرد:
-اقا حامد?
و راحله که میدانست سیاوش چقد شیطنت میکند گر گرفت که مبادا سیاوش حرفی بزند. وقتی حامد جواب داد، سیاوش با لبخندی که سعی در پنهان کردنش داشت با تأنی کلماتش را ادا کرد:
-میگم ...
راحله صورتش قرمز شده بود. سیاوش در مرز انفجار بود، خودش را نگه داشت و گفت:
- میشه اون فلفل رو بدین اینور
-بله، بفرمایید
راحله که انگار کوره درونش را خاموش کرده باشند ناخواسته نفس راحتی کشید و سیاوش با همان لبخند فرو خورده مشغول پاشیدن فلفل روی غذایش شد.
وقتی توانست خنده اش را بخورد نگاهی به باجناق جوانش انداخت:
پسری با موهای فرفری و چشمانی تیره. صورتی که هنوز کامل شکل مردانه نگرفته بود و نشان از سن کمش میداد. محاسنی که روی چانه اش پر پشت تر بود و کمی بور میزد
چهره ای بشاش داشت و لبخندش به دل مینشست. مرتب سر در گوش معصومه میکرد و حرفی میزد که باعث میشد لبخند روی لبان معصومه بیاید.
سیاوش که از این شیدایی خنده اش گرفته بود رو به راحله اشاره ای به حامد کرد و بعد چشم هایش را بالا برد و ادای آدم های واله و عاشق را در آورد.
راحله که هم خنده اش گرفته بود و هم میترسید مبادا کسی ببیند و زشت شود اخم کوچکی کرد و با پایش به پای سیاوش زد. البته از آنجایی که هول شده بود، کمی در محاسباتش اشتباه کرد و به جای سیاوش به پای پدر زد.
پدر هم که از همه جا بی خبر داشت چیزی در گوش خانمش میگفت با این حرکت سرش را به سمت راحله چرخاند و با نگاهی متعجب پرسید:
-چیزی شده بابا جان?
توصیف حال راحله در آن وضعیت ممکن نیست. گوش تا گوش سرخ شد:
-نه، ببخشید، اشتباه شد
سیاوش که بیشتر از این نمیتوانست خودش را کنترل کند قاه قاه زد زیر خنده جوری که همه خنده شان گرفت. و راحله هم ک عاشق خنده های بلند سیاوش بود ناراحتی اش را فراموش کرد و با نگاهی پر از محبت به سیاوش خیره ماند و لبخندی زد.
اما سیاوش دست بردار نبود. غذایش که تمام شد دوباره اشاره ای به حامد کرد و راحله که فکر میکرد سیاوش قصد دارد طعنه ای به حامد بزند وحشت زده به سیاوش خیره ماند و سیا بی توجه به راحله، با شیطنت رو به مادر گفت:
-ممنون مادر... خیلی خوشمزه بود
راحله نفس راحتی کشید اما با جمله بعدی دلش گرفت:
-تقریبا ده سالی میشد که غذای درست و حسابی مادر پز نخورده بودم...
راحله همه عصبانیتش را فراموش کرد و علاقه چشم دوخت به این مرد گندمگون چشم آبی که با آن لبخند دندان نمایش خواستنی تر شده بود...
#ادامه_دارد...
* 💞﷽💞
💮🌸💮🌸💮🌸💮🌸💮🌸💮🌸💮🌸
#بادبرمیخیزد
#قسمت143
✍ #میم_مشکات
سیاوش در اتاق را بست و با راحله که مثلا اخم کرده بود و روی تخت نشسته بود روبرو شد. خنده اش گرفت. این دختر آنقدر مهربان بود که حتی اخم کردن هم بلد نبود. اخم هایش بیشتر خنده دار بودند تا نگران کننده. و شاید بخشی از این خنده داری مربوط میشد به آن لبخندی که پشت لبهایش به زور حبس شده بود.
سیاوش دست هایش را به سینه زد و همانجا به در تکیه داد. طبق معمول شیطنتش گل کرد:
-میگن به هرکی بخندی سرت میاد. به حامد خندیدم حالا باید خودم منت کشی کنم
راحله میخواست مثلا ناز بیاید، کمی رویش برگرداند
- شما پای پدرت رو لگد کردی حالا من بیچاره باید جواب پس بدم?
راحله با چشم هایی گرد شده برگشت و سیاوش لبخند کجی زد، سرس را کمی یک طرفی خم کرد و ابرویش را بالا برد:
-ها? دروغ میگم? من الان دقیقا چکار کردم که شما دلخوری? اصلا من حرفی زدم?
راحله که از این زرنگی خنده اش گرفته بود وقی زد زیر خنده:
-خوب بلدی همه چی رو به نفع خودت تموم کنی
سیاوش جلو آمد، روی تخت نشست و همانطور که دست های راحله را میگرفت گفت:
-اگه بلد نبودم که نفع اصل کاری که شمایی رو از دست داده بودم ک!
راحله که با شنیدن این حرف قند در دلش آب شده بود گفت:
-سیاوش? اگه جوابم منفی میشد چکار میکردی?
وسیاوش هم که نمیتوانست دست از شوخی بردارد و روی همان فاز احساسات بماند با چهره ای بی تفاوت گفت:
-میرفتم یکی دیگه رو میگرفتم تا از حسودی بترکی!!
راحله از حرص مشتی با باروی سیاوش کوبید:
-آره جون خودت
- پس چی? لابد فک مردی مینشستم آه و زاری و گریه?
- پس برا همین به یاد من آهنگ تنهایی میزدی و تا تو محضر دنبالم اومدی?
سیاوش که یاد جیمز باند بازی هایش افتاده بود خنده کنان گفت:
-اون که از سر انسان دوستی بود
راحله نیشگونی از گونه سیاوش گرفت:
-تو که راست میگی... خدا از دلت بشنوه
سیاوش که از نیشگون محکم راحله دردش گرفته بود صورتش را کمی مالید و گفت:
-اعتراف زیر شکنجه فاقد ارزش قضایی هستا!!
راحله هم که از حاضر جوابی سیاوس خنده اش گرفته بود گفت:
-من که حریف زبون تو نمیشم... تسلیم...بریم بیرون، جلوی مهمونا خوب نیست
سیاوش دست راحله را گرفت تا نگذارد بلند شود:
-میشه لباسی رو که خریدیم بپوشی? اونجا نتونستم درست ببینمت، تو مراسم هم ک نمیشه... دلم میخاد ببینم چطوری میشی
-باشه، پس پشت در وایسا تا صدات کنم
-پشت در که زشته، روم رو میکنم اون طرف
راحله تقریبا جیغ زد:
-نههههه... تو بدجنسی، اذیت میکنی
سیاوس با لحنی متفاوت و جدی گفت:
-قول میدم اذیتت نکنم
و راحله که میدانست سیاوش سرس برود قولش نمیرود رضایت داد تا سیاوش پشت به او روی تخت بنشیند...
لباس کاملا به تن راحله نشسته بود. موهایش را که حالا دیگر به سر شانه هایش میرسید را باز کرده بود و یک طرفشان را با شانه نقره ای رنگ بالا گرفته بود و طرف دیگرشان مانند ابشاری خرمایی با پیج و تاب، روی شانه اش فرود امده بود. صورتش با آن مژه های فر خورده و رژ صورتی رنگ و گونه هایی که از طراوت شادابی سرخ بودند جلوه خاصی پیدا کرده بود. ساده اما دلنشین.
سیاوش ایستاد، راحله کمی سرش را بالا گرفت و به چشمان سیا خیره شد. سیاوش به آرامی با پشت انگشتانش کمی گونه راحله را نوازش کرد و طره موهایش را پشت گوشش برد. دستش را دور صورت راحله قاب کرد و مات نگاه مهربان راحله شد. حس کرد چقدر این دختر را میخواهد. نفس عمیقی کشید و با صدایی آرام زمزمه کرد:
-راحی... راحی من!!
راحله تا به حال سیاوش را اینگونه ندیده بود. نگاهش بین چشم های شفاف و دریایی سیاوش در حرکت بود.
اشتیاقی عجیب در نگاهش موج میزد.
سیاوش یکدفعه یاد پیامک صبح نیما افتاد. ترسید، مبادا نیما خطری برای راحله درست کند و یا بینشان جدایی بیندازد?
برای همین گفت:
-هیچ وقت نمیدارم کسی تورو از من بگیره!!
پیشانی راحله را بوسید، دوری اش را بیش از این تاب نمی آورد. او را به طرف خودش کشید و در آغوش گرفت.
دست هایش را دورش حلقه کرد، سرش را چرخاند و گونه اش را روی سر راحله گذاشت...
راحله تعجب کرد. مگر قرار بود کسی این دو را از هم جدا کند?
اما این تعجب چند لحظه بیشتر طول نکشید چرا که گرمای آغوش سیاوش و عطر لباسش باعث شد دستانش را جمع کند و خودش را در آغوش سیاوش جا دهد...
آغوشی که برایش بوی امنیت داشت و محبت
چشم هایش را بست و تمام فکر هایش را فراموش کرد...
#ادامه_دارد...
#دلنوشته_رمضان
سحر هجدهم...
✍ و.....
امشب "دردناک ترین" ساعات این ضیافت است...
❄️آسمان و زمین، عجیییب بوی درد گرفته اند...
میدانی.... ؛
شق القمری در کوفه، درپيش است...
که بر غربت هزار ساله تو، تلنبار شده است...
❄️بی قراری، جان مرا به آتش کشانده است...
حصن حصین زمین، آماده پرواز می شود...
و این اولین بار است که شیعه، درد یتیمی را به جان خویش، می خرد..
❄️یوسفم...
این روز ها، استخوان سوزند...
اما، تصور دردهای فردا...امانمان را بریده اند...
❣علی..... با همه هیبتی که آسمان را به تعظیم واداشته است... به محرابی میرود، که قرار است.. ماه را در آن بشکافند...
وااای... که درد این ثانیه ها...پای قلمم را لنگ می کند...
❄️یوسفم...
من نخستین بار، بوی درد را از مشام رمضان، ادراک کرده ام....
علی... همه پناه من... و همه پناه اهل زمین و آسمان است...
من بی علی... هزاااااااااااار بار، یتیمی را تجربه کرده ام...
❄️فاجعه ایست رمضان های بدون تو...
نميدانیم... بر کدامین درد، شکیبایی پیشه کنیم...؟
بر هیبت آنکس، که از دست میدهیم...
یا بر غربت آنکس که بدستش نمی آوریم...
❄️تو بگو یوسفم....
شیعه... چند سال دیگر، به تحمل این درد، محکوم است؟
❣لیلةالقدر در پیش است...
و... من..
فقط یک نشانی از پیراهنت، می خواهم..
تقدیر مرا، به همین یک نشانه... زیبا کن...
#جامانده
سید پیمان موسوی طباطبایی
@haram110
✴️چهارشنبه👈 31 فروردین /حمل 1401
👈 18 رمضان 1443👈20 آوریل 2022
🏛 مناسبت های دینی و اسلامی.
🕌 آغاز بنای مسجد جمکران به دستور امام عصر عجل الله فرجه الشریف " 373 ه ".
🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی.
❇️ امروز برای امور زیر خوب است:
✅ لباس بریدن و دوختن.
✅ امور زراعی و کشاورزی.
✅ و آغاز بنایی و خشت بنا نهادن خوب است.
👶 زایمان خوب و نوزاد زندگی خوبی خواهد داشت. ان شاالله
❎نماز نافله در شب های ماه مبارک رمضان.
🔵نماز مستحبی شب نوزدهم.(شب قدر)
(پنجاه رکعت) در قالب ۲۵ نماز دو رکعتی و در هر رکعت بعد از سوره حمد ۵۰ مرتبه سوره مبارکه زلزال خوانده میشود.(در نقلی بعد از حمد یکمرتبه سوره زلزال خوانده میشود.)
♥️ثواب: امیرالمومنین علیه السلام می فرماید: هر کس این نماز را بخواند خداوند را ملاقات می کند با ثواب صد حج و صد عمره و سایر اعمالش نیز قبول گردد.
🔭 احکام نجوم.
🌗 امروز قمر در برج قوس و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است:
✳️ شروع به کار و شغل.
✳️ و آغاز امور آموزشی و یاد گیری و تعلیم خوب است.
📛 ولی فروش طلا و جواهرات.
📛 فروش حیوان.
📛لباس نو پوشیدن.
📛 و قرض و وام خوب نیست.
💉💉 حجامت خون دادن فصد باعث قوت بدن می شود.(ولی احتیاط شود)
💇♂💇 اصلاح سر وصورت باعث غم و اندوه می شود.
👩❤️💋👨مباشرت: شب قدر مضروب شدن امیر مومنان علی علیه السلام.
😴🙄 تعبیر خواب خوابی که (شب پنجشنبه) دیده شود تعبیرش طبق ایه ی 19 سوره مبارکه "مریم علیها السلام" است.
قال انما انا رسول ربک لاهب لک غلاما زکیا.
و مفهوم آن این است که فردی از جانب بزرگی نزد خواب بیننده بیاید و خبرهای خاطر خواه و دلپسند بیاورد .ان شالله و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید.
✂️ ناخن گرفتن
🔵 چهارشنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مناسبی نیست و باعث بداخلاقی میشود.
👕👚 دوخت ودوز
چهارشنبه برای بریدن و دوختن #لباس_نو روز بسیار مناسبی است و کار آن نیز آسان افتد و به سبب آن وسیله و یا چارپایان بزرگ نصیب شخص شود.ان شاالله
✴️️ وقت #استخاره در روز چهارشنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ ظهر و بعداز ساعت ۱۶عصر تا عشای آخر( وقت خوابیدن)
❇️️ #ذکر روز چهارشنبه : یا حیّ یا قیّوم ۱۰۰ مرتبه
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۵۴۱ مرتبه #یامتعال که موجب عزّت در دین میگردد.
💠 ️روز چهارشنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_امام_موسی_کاظم_علیه_السلام#امام_رضا_علیه السلام_#امام_جواد_علیه_السلام و #امام_هادی_علیه_السلام . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد
🌸زندگیتون مهدوی ان شاالله🌸
💎🙏💎 بعد از واجبات، بهتر از توسّل به امام زمان علیه السلام، نداریم
مرحوم آیت الله تولاّیی خراسانی در سخنرانی جمعه صبح ها در مسجد المصطفی، (واقع در میدان حسن آباد تهران)، در سال 1392 قمری می فرمود:
این توسّل صبح های جمعه شما به امام زمان ارواحناه فداه ، بالاترین سعادتی است که خدا به شما داده است. به غیر از نمازهای واجب خودتان، به غیر از اعمال فرایض و آنهاییکه بر شما واجب است، درمستحبّات دوره هفته و ماه و سال خودتان، بهتر از این عمل نداریم. سبب متّصل بین زمین و آسمان، «حبل الله المتین»، ریسمان افکنده شده از عرش برین تا روی زمین، که یک سر آن به عرش است و یک سر آن به فرش است، امام زمان علیه السلام است. «حبل الله» اوست که یک جنبه او اتصال به مقام لاهوت دارد، و چون در بدن مادی است، متّصل به ماست. او همان ریسمان و حبل ممدودی است که از عرش خدا به فرش کشیده شده است، و به ما گفتهاند: «واعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرّقوا» به ریسمان خدا بچسبید و بالا بیایید. ریسمان خدا امام زمان علیه السلام است. این عمل شما در صبح های جمعه، چسبیدن به این ریسمان و رفتن به آسمان است. فهمیدید؟ آن عروة الوثقی و ریسمان محکمی که به خدای متعال آویخته است تا خلق را به حق بدوزد، تا ممکنات را به ذات مقدس ربّ البریّات برساند، امام زمان علیه السلام است. امروز به اذن خدا، فرمان فرمای عالم امکان اوست. امروز آن باباللهی که اگر از آن در وارد شدید، به خانه مقصود و کعبه مقصود خواهید رسید، اوست، و قرآن هم می فرماید: «ادخلو ا البیوت من ابوابها». اگر بخواهید به خانه قدس لاهوت بروید، به امام زمان علیه السلام متوجه شوید. او «باب الله الذی منه یؤتی» است. او «السبب المتّصل بین الارض و السماء» است. به همین دلیل، این عمل شما بالاترین عمل مستحبّی است که می کنید. این مجلس در نظر من، قیمتش برابر با اصل ساختمان مسجد است. این مجلس است که مسجد حقیقی را درست می کند، این مجلس است که شما را به کعبه حقیقت می رساند. نمازهای شما توجه به کعبه گِل است. این مجلس شما توجه به کعبه دل است. نمازهای شما رو به کعبه ظاهری است، این عبادت شما، رو به صاحب کعبه واقعی است. این مجلس شما در نظر من خیلی قیمت دارد، خیلی! من در این راه چیزها میدانم که مسلّماً شما نمی دانید و تکبّر هم نمی کنم. یک حقیقتی را می گویم. چیزها می دانم که بدون استثنا هیچ کدام از شما نمی دانید. من می فهمم که قدر این مجلس چیست. نه تنها این مجلس، بلکه هر مجلسی که در آن مجلس، توسّل به امام زمان ارواحناه فداه شود، خاصّه دعای ندبه!
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
🙏🏼 دعای حضرت سجّاد علیه السلام در روز هجدهم ماه رمضان
دعای منقول از حضرت زین العابدین علیه السلام برای روز هجدهم ماه رمضان:
«اَللّهُمَّ إِنّي أسْألُكَ يا ذَا الْبَهاءِ وَ الْجَلالِ وَ الْجَمالِ، وَ أدْعُوكَ كَما أمَرْتَني فَاسْتَجِبْ لي كَما وَعَدْتَني يا مَنْ لا يُخْلِفُ الْميعادَ، يا عَظيمُ يا رَحيمُ يا واسِعُ يا كَريمُ، يا تامَّ الْكِفايَةِ يا حَسَنَ الأسْماءِ، يا كَبيرُ يا مُتَعالي يا عَليمُ يا قَديرُ يا عَزيزُ يا دائِمُ،يا ذَا السُّلْطانِ يا ذَا الْمُلْكِ يا ذَا الْجَلالِ يا ذَا الْفَخْرِ يا ذَا الْمَجْدِ وَ الْجُودِ،يا عَليُّ يا كَبيرُ، يا ذَا الْمَنِّ يا قَديمُ، يا ذَا الشَّأنِ الرَّفيعِ، يا ذَا الْبُرْهانِ، يا ذَا الْجَبَرُوتِ، يا اَللهُ لا إِلهَ إِلاّ أنْتَ، أسْألُكَ بِقَوْلِ لا إِلهَ إِلاّ أنْتَ، أسْألُكَ بِشَرَفِ لا إِلهَ إِلاّ أنْتَ، يا لا إِلهَ إِلاّ أنْتَ، يا عَظيمُ يا رَبّاهُ، يا اَللهُ يا رَبّاهُ، أسْألُكَ يا سَيِّدي وَ لَيْسَ مِثْلَكَ شَيْءٌ، بِكُلِّ دَعْوَةٍ دَعاكَ بِها نَبِيٌّ مُرْسَلٌ أوْ مَلَكٌ مُقَرَّبٌ أوْ مُؤْمِنٌ اِمْتَحَنْتَ قَلْبَهُ بِالإيمانِ وَ اسْتَجَبْتَ لَهُ دَعْوَتَهُ، وَ أتَوَجَّهُ إِلَيْكَ بِنَبِيِّكَ مُحَمَّدٍ نَبِيِّ الرَّحْمَةِ وَ اُقَدِّمُهُ بَيْنَ يَدَيْ حَوائِجي، يا رَسُولَ اللهِ بِأبي أنْتَ وَ أمّي وَ أهْلُ بَيْتِكَ الطَّيِّبينَ، إِنّي أتَوَجَّهُ بِكَ إِلى رَبِّكَ وَ اُقَدِّمُكَ بَيْنَ يَدَيْ حَوائِجي، يا رَبّاهُ يا اَللهُ، يا رَبّاهُ يا اَللهُ، إِنّي أسْألُكَ بِكَ فَلَيْسَ كَمِثْلِكَ شَيْءٌ، وَ أتَوَجَّهُ إِلَيْكَ بِمُحَمَّدٍ نَبِيِّ الرَّحْمَةِ وَ بِعِتْرَتِهِ الطَّيِّبينَ وَ أقَدِّمُهُمْ بَيْنَ يَدَيْ حَوائِجي، أنْ تُعْتِقَني مِنَ النّارِ وَ تَكْفيَني وَ جَميعَ الْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِناتِ كُلَّ ما أهَمَّنا مِنْ أمْرِ الدُّنْيا وَ الآخِرَةِ وَ تُدْخِلَنا في رَحْمَتِكَ بِرَحْمَتِكَ يا أرْحَمَ الرّاحِمينَ، وَ صَلَّى اللهُ عَلى رَسُولِهِ سَيِّدِنا مُحَمَّدٍ النَّبِيِّ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ تَسْليماً.» (اقبال الاعمال، ص449-450)
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
🚿🚿🚿 استحباب غسل در شب های قدر
1) عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَحَدِهِمَا علیهماالسلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ اللَّيَالِي الَّتِي يُسْتَحَبُّ فِيهَا الْغُسْلُ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ؟ فَقَالَ: لَيْلَةَ تِسْعَ عَشْرَةَ وَ لَيْلَةَ إحْدَى وَ عِشْرِينَ وَ لَيْلَةَ ثَلَاثٍ وَ عِشْرِينَ. (بحارالأنوار، ج81، ص16-17 به نقل ازمصباح)
زرارة از حضرت باقر یا حضرت صادق علیهماالسلام سؤال می کند که در کدام شب از ماه رمضان ، غسل مستحب است؟ حضرت می فرمایند: شب نوزدهم ، و شب بیست و یکم ، و شب بیست و سوم.
2) عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُكَيْرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنِ الْغُسْلِ فِي رَمَضَانَ وَ أَيَّ اللَّيْلِ أَغْتَسِلُ؟ قَالَ: تِسْعَ عَشْرَةَ ، وَ إحْدَى وَ عِشْرِينَ ، وَ ثَلَاثٍ وَ عِشْرِينَ ... وَ الْغُسْلُ أَوَّلَ اللَّيْلِ. (بحارالأنوار، ج81، ص25به نقل ازقرب الاسناد)
عبدالله بن بکیر از حضرت صادق علیه السلام پرسش می کند که در کدام شب از شب های ماه رمضان غسل کند؟ حضرت فرمود: شب نوزدهم ، شب بیست ویکم ، و شب بیست و سوم ... و غسل در اول شب باشد.
3) رُوِيَ عن الرّضا علیه السلام أَنَّهُ قالَ: يُسْتَحَبُّ غُسْلُ لَيْلَةِ إحْدَى وَ عِشْرِينَ لِأَنَّهَا اللَّيْلَةُ الَّتِي رُفِعَ فِيهَا عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَ دُفِنَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيٌّ علیه السلام وَ هِيَ عِنْدَهُمْ لَيْلَةُ الْقَدْرِ ، وَ لَيْلَةُ ثَلَاثٍ وَ عِشْرِينَ هِيَ اللَّيْلَةُ الَّتِي يُرْجَى فِيهَا ... وَ لَيْلَةُ تِسْعَةَ عَشَرَ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ هِيَ الَّتِي ضُرِبَ فِيهَا جَدُّنَا أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَ يُسْتَحَبُّ فِيهَا الْغُسْلُ. (بحارالأنوار، ج81، ص13-14 به نقل ازفقه الرضا علیه السلام)
حضرت رضا علیه السلام فرمود: غسل شب بیست و یکم ماه رمضان مستحب است ، چراکه در این شب عیسی بن مریم صلوات الله علیه به بالا برده شد و در این شب امیرالمؤمنین علیه السلام دفن شد ؛ و این شب نزد ایشان ، شب قدر است. همچنین شب بیست و سوم که امید است شب قدر باشد ، غسل مستحب است. در شب نوزدهم که جدّ ما امیرالمؤمنین علیه السلام ضربت خورد ، نیز غسل مستحب است.
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
🗣 صد بار استغفار در شب نوزدهم ماه رمضان
رُوِيَ أَنَّهُ يَسْتَغْفِرُ لَيْلَةَ تِسْعَ عَشْرَةَ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ مِائَةَ مَرَّةٍ. (بحارالأنوار، ج 98، ص144 به نقل از اقبال الاعمال)
به نقل مرحوم سید بن طاووس در اقبال الاعمال ، روایت شده است که در شب نوزدهم ماه رمضان ، صد مرتبه استغفار انجام شود.
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
🗣👌 صد بار لعن بر قاتل امیرالمومنین علیه السلام در شب نوزدهم ماه رمضان
رُوِيَ أَنَّهُ ... يَلْعَنُ قَاتِلَ مَوْلَانَا عَلِيٍّ ع مِائَةَ مَرَّةٍ. (بحارالأنوار، ج 98، ص144 به نقل از اقبال الاعمال)
به نقل مرحوم سید بن طاووس در اقبال الاعمال ، روایت شده است که در شب نوزدهم ماه رمضان ، صد بار قاتل مولایمان امیرالمؤمنین علیه السلام لعن شود.
پس 100 بار بگویید: «اللّهُمَّ العَن قَتَلَةَ اَمیرِالمُؤمِنین علیه السّلام»
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
👌💎👌 برتری شب های قدر بر سایر شب ها
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه وآله: فَضْلُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَى هَذِهِ الْأُمَّةِ كَفَضْلِ شَهْرِ رَمَضَانَ عَلَى سَائِرِ الشُّهُورِ ،وَ فَضْلُ عَلِيٍّ عَلَى هَذِهِ الْأُمَّةِ كَفَضْلِ لَيْلَةِ الْقَدْرِ عَلَى سَائِرِ اللَّيَالِي، وَ فَضْلُ عَلِيٍّ عَلَى هَذِهِ الْأُمَّةِ كَفَضْلِ لَيْلَةِ الْجُمُعَةِ عَلَى سَائِرِ اللَّيَالِي. (بحارالأنوار، ج38، ص14 به نقل از فضائل ابن شاذان)
رسول خدا صلّی الله علیه وآله فرمود: فضل علیّ بن ابی طالب علیه السلام بر این امّت همچون فضل ماه رمضان بر سایر ماه هاست، و فضل علیّ علیه السلام بر این امّت، همچون فضل شب قدر بر سایر شب هاست، و فضل علیّ علیه السلام بر این امّت همچون فضل شب جمعه بر سایر شب هاست.
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»