eitaa logo
حرم
2.6هزار دنبال‌کننده
10هزار عکس
6.7هزار ویدیو
638 فایل
❤﷽❤️ 💚کانال حرم 🎀دلیلی برای حال خوب معنوی شما🎀 @haram110 ✅️لینک کانال جذاب حرم https://eitaa.com/joinchat/2765357057Cd81688d018 👨‍💻ارتباط با ادمین @haram1
مشاهده در ایتا
دانلود
* 💞﷽💞 🎋♻️🎋♻️🎋♻️🎋♻️🎋♻️🎋♻️🎋♻️ ‍ دم آرایشگاه ایستاد. از پله ها بالا رفت.پشت در که رسید به راحله زنگ زد. -سلام لپ گلی.. آره پشت درم، بیا بیرون کارت دارم... نه کسی نیست بیا آرایشگاه طبقه دوم یک ساختمان دو طبقه بود. کسی توی راه پله نبود و سیاوش دوست داشت قبل از همه خودش راحله را ببیند. در تقه ای کرد و باز شد. راحله با کت و دامن، جوراب رنگ پا و کفش های پاشنه دار در قاب در ظاهر شده بود. صورتش آرایش ملیحی داشت و شکوفه های سفید دور موهای جمع شده اش خود نمایی میکرد. سیاوش گل داوودی صد پر سفیدی را که گرفته بود جلو برد: -برای یقه لباست گرفتم، فکر کردم گل طبیعی قشنگ تره راحله با ذوق گل را گرفت: - الان میدم آرایشگر تا با سنجاق وصلش کنه بعد چرخی زد و گفت: - خوب شدم? -عالی... من از صافکاری زیاد خوشم نمیاد راحله از این تعبیر سیاوش خنده ای کرد که دندان هایش را به نمایش گذاشت: -دیگه باید به شما بیایم نگن پسر به این خوش تیپی چه زنی گرفته!! سیاوش زد زیر خنده. راحله با ذوق نگاهی به مردش انداخت. مردی که بخاطر دل خانمش موهایش را ساده تر مدل داده بود و از خیر کراوات گذشته بود. با آن شلوار کتان سورمه ای و پیراهن سفید آستین کوتاه واقعا خوش تیپ شده بود. راحله گفت: - یه لحظه وایسا، الان میام به داخل رفت و بعد در حالیکه پارچه ای سورمه ای همرنگ شلوار سیاوش، در دستش بود برگشت. -سرتو بیار پایین سیاوش کمی خم شد، راحله کراواتی را که دستش بود دور گردن سیاوش انداخت و سیا راست ایستاد. کراواتی باریک وساتن. راحله بعد از کلی تقلا، بالاخره گره کراوات را زد: - حدس میزدم این یکی رو نزنی... حالا تیپت کامل شد سیاوش با لبخند و تعجب پرسید: - و تو با این تیپ مشکلی نداری? - مگه میشه با خوش تیپ شدن شما مشکل داشته باشم? من ک گفتم، برای من اصول مهمه... اینکه تو نمازهاتو اول وقت بخونی برای من خیلی مهم تره تا اینکه کراوات بزنی یا نزنی.. حالا من برم چادرم رو بپوشم بیام نمیخواست با پا فشاری بیجا روی جزییات، حساسیت ایجاد کند و مسیر اصلی در میان فرعیات گم شود. چادرش را سر کرد، گوشی اش زنگ خورد. مادرش بود. بعد از آنکه تماس را قطع کرد پیام روی گوشی را دید. دوباره یک شماره نا شناس: -حالا که حرفهام رو باور نمیکنی، میتونی ازش بپرسی چطوری اون فیلم هارو گیر آورده. اون همه جا با من بود. بدنش عرق کرد. حس کرد جلوی چشم هایش سیاه شد. دستش را به پشتی صندلی گرفت. کمکش کردند بنشیند: -میخوای بگم همسرت بیاد داخل? سرش را بلند کرد و به چهره نگران زن چشم دوخت. زیر لب زمزمه کرد: -همسرم? چه امتحان سختی و هربار امتحانی بر سر دل. یعنی سیاوش هم مثل نیما... چشم هایش را روی هم فشار داد: - یعنی سیاوش من ...? نه، نباید قضاوت کنم...باید حرف های سیاوش رو هم بشنوم اشکی از گوشه چشمش پایین افتاد. سیاوش را دوست داشت. دلش نمبخواست خدشه ای به این علاقه وارد شود. - بگم بیاد? سرش را تکان داد. به زحمت بلند شد. نگاهی به آینه انداخت: - تو هستی و میبینی، کمک کن بهترین تصمیم رو بگیرم این توکل به خدا لبخند کمرنگی روی لبش نشاند و کمی آرامش کرد: -لاحول و لاقوه الا بالله نفس عمیقی کشید، در حالیکه حس میکرد برای مقابله با بزرگترین مشکلات آماده است از آرایشگاه زد بیرون... ..
* 💞﷽💞 🎋♻️🎋♻️🎋♻️🎋♻️🎋♻️🎋♻️🎋♻️🎋 ‍ سیاوش زیر چشمی به راحله انداخت. از وقتی از آرایشگاه بیرون آمده بود، چهره اش پژمرده بود. طوری که حتی با وجود آرایش رنگ پریده به نظر می آمد. ساکت شده بود و در خودش فرو رفته بود. سیاوش دلهره ای عجیب داشت: -ساکتی خانم? راحله همان طور خیره به جلو جواب داد: - نه خوبم سیاوش تعجب کرده بود. این راحله، راحله نیم ساعت پیش نبود. سعی کرد جو را عوض کند: -لابد داری فکر میکنی برای خودمون چطوری مراسم بگیریم! امشب باید حسابی حواست رو جمع کن ببین چه خبره.. دوست ندارم از اون اقا حامد خان کم بیارم سیاوش این را گفت و خودش هم از این حرف خاله زنکی اش خنده اش گرفت. اما راحله تنها لبخندی بی رمق زد. ذهنش آشفته بود. باید می پرسید. نمیتوانست تا آخر مراسم صبر کند: -سیاوش? -جان دلم? - یه چیزی بپرسم راستش رو میگی? سیاوش کمی اخم کرد. او هرگز جز حقیقت نگفته بود. این جمله برایش گران بود اما سعی کرد واکنشی ندهد: -مگه تا حالا غیر این بوده? راحله نگاهی به نیم رخ سیاوش انداخت. دلش گرفت. نمیتوانست باور کند. یا در واقع نمیخواست که باور کند. چرا باید سیاوش چنین کاری کرده باشد? - آخرش نگفتی تو چطوری فهمیدی که نیما همچین آدمیه? هر بار ازت پرسیدم گفتی ولش کن سیاوش تعجب کرد. دلهره اش عود کرد. نکند نیما تهدیدش را عملی کرده باشد. اما امشب نه... امشب وقت خوبی برای توضیح دادن نبود. باید سر فرصت همه چیز را توضیح میداد. نمیخواست امشب خراب شود. نه وقت مناسبی بود نه مکانش. و چه اشتباهی می کنند زن و شوهر ها که حل مشکلاتشان را به فردا می اندازند و می گذارند ناراحتی ها، رنجش ها و ابهامات ادامه یابند. اگر سیاوش همان اول همه چیز را شرح داده بود دیگر جای ابهامی نمی ماند و رابطه شان در برابر دسیسه ها حفظ می شد. -چی شد حالا به این فکر افتادی? -هیچی، همینجوری... دوست دارم بدونم و سیاوش شاخک هایش جنبید که حتما این وسط خبرهایی هست. آن رنگ رخساره و این سوال حتما ربطی دارند. - امشب عروسی خواهرته... دوست ندارم با شخم زدن گذشته امشب رو خراب کنیم.. سر فرصت همه چیز رو برات توضیح میدم او از آشوب درون راحله خبر نداشت و چه حیف که ما آدم ها که فکر میکنیم همیشه فرصت وجود دارد. شاید اگر باور کنیم که مرگ از رگ گردن به آدمی نزدیکتر است زندگی هامان رنگ دیگری میگرفت. بد خلقی ها، نا مهربانی ها و اضطرابهایمان کمرنگ میشدند و قدر با یکدیگر بودن را بهتر میدانستیم. اگر باور کنیم فرصت با هم بودنمان کم است شاید هرگز بخاطر امور مادی دل همدیگر را نرنجانیم. زنی که بخاطر پیاز گندیده میان خرید، با همسر خود بد خلقی میکند یا مادری که سر کثیف شدن خانه اش با کودکش تندی می کند، اگر باور کند که شاید فردا صبح خودش، یا فرزندش یا همسرش دیگر زنده نباشد آنوقت بازهم حاضر است بخاطر چنین اموری وقتش را تلخ کند و هدر بدهد? آری باور نکرده ایم که زندگی کوتاه است مرگ پایان رابطه هاست و این پایان فاصله اش با ما از مویی کمتر... راحله هنوز نگاهش به نیم رخ جدی سیاوش بود. چقدر این مرد برایش جذاب بود. با آن موهای آراسته و آستین های کوتاهش... کاش الان فردا بود و همه چیز تمام شده بود و راحله می توانست با خیال راحت، از حل شدن این سو تفاهمات، خودش را در آغوش سیاوش رها کند. نگاهش چنان سنگین بود که سیاوش حسش کرد. نگاهی به راحله کرد، ترس و ناراحتی در چشم هایش موج میزد. آخ که اگر دستش به نیما میرسید... باید این پسر را ادب میکرد. دستش را روی دست راحله گذاشت و با لحنی که کمی راحله را آرام کرد گفت: -مطمئن باش جایی برای نگرانی وجود نداره... من هیچ وقت بهت دروغ نمیگم ..
4_5798497503649205048.mp3
12.75M
هزار و چهارصد ساله که شیعه تنها مونده/ با داغ روی دوشش تو راه مولا مونده.../
‌ ‌ سحر بیستم..... ✍ فقط... ده ضیافت دیگر، تا جمع شدن خوان رحمتت باقی مانده است... و من هنوز، جامانده ترین مسافر پرواز رمضانم... ناله های الغوث الغوث مرا شنیده ای.... و اگر اذن تو یاریم کند...باز هم خواهی شنید... ❄️من از "خودم"، عجیییب به تنگ آمده ام... که اینگونه دستانم را، مضطرانه بالا گرفته ام... آنقدر، منيت هايم، زمین گیرم کرده اند... که صد بار فریاد الغوث الغوث سر داده ام... ❄️من آتشی به سوزانندگی خودم، سراغ ندارم... خدا هر الغوث من... استغاثه به فریادرسی است، که تنها قدرت رها کننده من، از حصار منيت های من است.... ❄️باز هم می آیم دلبرم... و تو را به "خودت" قسم می دهم... تا مرا از "خودم" برهانی... بک یا الله.... آیا مرا در زمره آزاد شدگان از نفسم، قرار می دهی....؟ وعده فردا شبمان، هراس به دلم افکنده است... می ترسم از چشماني که گناه، خشکشان کرده است... می ترسم از دستانی... که غرور... فقر را، از لابلاي سرانگشتانش، دزدیده است... می ترسم از قلبی که نجاسات نفسم...بال پروازش را شکسته است... ❄️به فریاد دلم برس... من جز تو، فریادرسی سراغ ندارم... نام محبوب ترین بندگانت را پیشکش کرده ام... شاید به اعتبار هیبتشان، مرا نیز، به پروازی بلند، مفتخر کنی... ❣ترس دلم را بریز... همیشه مرا به هر بهانه ای بخشیده ای.... من سالهاست که جز بخشش... خاطره ای از تو، به یادم ندارم.... دستانم را بالا گرفته ام... مرا از میان لجن زار منيت هايم، بیرون می کشی؟؟ یا غیاث المستغیثین التماس دعای شهادت در لیالی قدر سید پیمان موسوی طباطبایی @haram110
4_5927243275810375392.mp3
12.61M
استاد پرهیزگار 🌹
4_5857330605619937476.mp3
3.95M
‍ ‍ ‍ تحدیر(تندخوانی)جز بیستم 🦋✨🦋✨🦋✨
🌷🌙🌷🌙🌷🌙🌷🌙🌷 🌸✨ 🔅بسم الله الرحمن الرحیم ✨🌸 اللهمّ افْتَحْ لی فیهِ أبوابَ الجِنانِ واغْلِقْ عَنّی فیهِ أبوابَ النّیرانِ وَوَفّقْنی فیهِ لِتِلاوَةِ القرآنِ یا مُنَزّلِ السّكینةِ فی قُلوبِ المؤمِنین. ✨🌼 خدایا بگشا برایم در آن درهاى بهشت وببند برایم درهاى آتش دوزخ را و توفیقم ده در آن براى تلاوت قرآن اى نازل كننده آرامش در دلهاى مؤمنان. 🌱التماس_دعا 📚منبع: مفاتيح الجنان 🌷🌙🌷🌙🌷🌙🌷🌙🌷
هدایت شده از حرم
💠اهمیت روز جمعه و اعمال روز جمعه 🔹روز جمعه مخصوص صاحب العصر و الزمان حضرت بقیة الله مهدی موعود(عج) می باشد. پس چه خوب است تا با اهمیت و اعمال این روز آشنا شویم. 🔸اهمیت روز جمعه: 👈۱-ولادت امام زمان(عج) در روز جمعه واقع شده است. 👈۲-امامت در روز جمعه به آن حضرت منتقل شده است. 👈۳-جمعه روزی است که خدای تعالی لقب معروف (قائم)را به آن حضرت اختصاص داده است. 👈۴-امام عصر(عج) در روز جمعه بر دشمنان مسلط خواهد شد. 👈۵-روز جمعه مخصوص صاحب العصر و الزمان حضرت بقیة الله الاعظم مهدی موعود(عج) می باشد. 👈۶-خداوند در روز جمعه در عالم ذر از همه ارواح بنی آدم برای امام زمان (عج) و ائمه هدی(ع) پیمان وفاداری گرفته است. 👈۷-و از مهم ترین اعمال انسان در روزجمعه توجه به حضرت مهدی(عج) و انتظار فرج آن بزرگواراست. 👈۸-در این روز زیارت آن حضرت و دعا برای تعجیل فرج ایشان مستحب است زیرا طبق برخی از روایات و زیارات ، امید ظهور ان حظرت در روز جمعه بیشتر از سایر روزهاست. 💠اعمال ذکر شده برای روز جمعه 🌸1. در نماز صبح آن در رکعت اول سوره جمعه و در رکعت دوم توحید بخواند. 🌸2. بعد از نماز صبح خواندن دعای عهد و دعای ندبه 🌸3. غسل جمعه کند وازسنت های تاکید شده است. وقت آن بعد از طلوع فجر است تا زوال آفتاب و هرچه به زوال نزدیک شود بهتر است 🌸4. هزار مرتبه صلوات بفرستد. رسول خدا - صلی الله- فرمود: هر کس هزار بار در روز جمعه بر من صلوات فرستد خطایای هشتاد سالهاش آمرزیده شود. واگر 1000 مرتبه فرصت نشد لاقل 100 مرتبه صلوات بفرستد 🔽امام صادق ع فرمودند: اگر صد مرتبه صلوات بفرستد،تا در روز قيامت چهره اش نورانى گردد.و نیز هركس روز جمعه صد مرتبه صلوات فرستد و صد مرتبه اَستَغفِرُاللهَ رَبَّی وَ اَتُوبُ اِلَیه ِ گويد و صد مرتبه سوره«توحيد» را بخواند،آمرزيده خواهد شد. 🔽نيز روايت شده:كه ثواب صلوات بر محمّد و آل محمّد،بين نماز ظهر و عصر برابر با ثواب هفتاد حج است 🌸5. خواندن دعای آل یاسین در عصر روز جمعه 🌸6. رفتن به نماز پر فضیلت جمعه 🌸7. به زیارت اموات و زیارت قبر پدر و مادر یا یکی از ایشان برود که فضیلت دارد ( از امام باقر روایت شده که زیارت کنید مردگان را در روز جمعه که می دانند کیست که به زیارت ایشان رفته است و شاد می شوند) 🌸8. زیارت حضرت رسول(ص) و ائمه طاهرین سلام الله علیهم اجمعین نماید. 🌸9. اعمال عمومی مورد پسند در روز جمعه : حمام برود، ناخن خود را کوتاه کند وصورت خود را پیرایش نماید.بوی خوش به کار برد و جامه های پاکیزه خود را بپوشد. 🌸10.برای اهل و عیال چیزهای نیکوی تازه از میوه و گوشت بخرد تا شاد شوند به آمدن جمعه .همچنین خوردن انارو کاسنی توصیه شده 🌸11. خواندن دعای سمات در ساعت پایانی روز جمعه 🌸12.سوره های «احقاف»و«مؤمنون»را بخواند. 🌸13.صدقه دهد، روايت داریم :ثواب صدقه دادن در شب و روز جمعه،هزار برابر اوقات ديگر است. 🌸14 .ساعتی از روز جمعه را به اموختن دین اختصاص دهد
هدایت شده از حرم
4_5960853649759404530.mp3
25.23M
🌹باز صبح جمعه ای دیگر و دعای ندبه... 🌹با صدای آسمانی و زیبای استاد فرهمند... 🌹التماس دعای فرج...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا