💜📎💜📎💜📎💜📎💜
📎💜📎💜📎💜📎💜
💜📎💜📎💜📎💜
📎💜📎💜📎💜
💜📎💜📎💜
📎💜📎💜
💜📎💜
📎💜
💜
#پارت_88
#ماهورآ
_قربان اطاعت امر
جناب سرهنگ سرشو تکون داد و از سرباز خواست بره بیرون
_بفرمایید خانم سعادت
امیرحیدر بلند شد درحالیکه نگرانی تو نگاهش موج میزد اومد سمتم
_سلام
الان دیگه چرا سرش پایین مرد احتیاط کار عزیزم
_سلام کی به شما خبر داد؟
_زنگ زدم روی گوشیتون مارال خانم ...
زمزمه کردم
_مارال فضول
_نگین اینجوری نگران حال شما بود
سرشو آوورد با نیم نگاهی به چهره ام انداخت
_چیشد یهویی شما که مشکلی نداشتین
_الان مشکل دارم؟
با دستپاچگی جواب داد
_نه چنین منظوری نداشتم
_کار همکارمه
_کدوم همکار؟
_مونس همونکه تو خیاط خونه سرکارگرمون بود
_چرا باید چنین کاری کنه؟
_نمیدونم الان اومدین اینجا چیکار کنید؟
افسر پشت میز که تا اونموقع ساکت بود گفت
_اقای ایزدی اعتبارشونو گرو گذاشتن که امشب اینجا نمونید
اخم کردم
_پدرم؟
_پدرتون باید بمونن
پشت کردم بهشون
_منم اینجا میمونم بدون نمیتونم بابامو تنها بذارم
افسر پلیس جواب داد
_هرطور میلتون باشه
قدم گذاشتم بیرون امیرحیدر اومد دنبالم
_لجبازی نکن ماهورا خانم اینجا جای شما نیست اقای سعادت میتونه از پس خودش بربیاد
_بابام تنها میمونه نمیتونم
اومد رو به روم ایستاد
_شما برید خونه پدرتون صبح آزاد میشن گشت فرستادیم دنبال اون خانمی که خونتون بوده
_بابام امیرحیدر ..
بغض داشتم که دلش سوخت و نگاهم کرد
_به من اعتماد کن
قطره اشک درشتی از گوشه ی چشمم افتاد پایین چادرمو از زمین کشید بالا
_برید امضا بزنید ببرمتون خونه خوبیت نداره بمونید اینجا
برگشتم به اتاق قبلی خیلی زود کارهایی که نیاز بود رو انجام دادیم و همراه با امیرحیدر راهی خونه شدیم
💜
📎💜
💜📎💜
📎💜📎💜
💜📎💜📎💜
📎💜📎💜📎💜
💜📎💜📎💜📎💜
📎💜📎💜📎💜📎💜
💜📎💜📎💜📎💜📎💜
💜📎💜📎💜📎💜📎💜
📎💜📎💜📎💜📎💜
💜📎💜📎💜📎💜
📎💜📎💜📎💜
💜📎💜📎💜
📎💜📎💜
💜📎💜
📎💜
💜
#پارت_89
#ماهورآ
جلوی در خونه متوقف شد برگشتم سمتش تا ازش تشکر کنم ولی زودتر از من لب باز کرد و گفت
_ماهورا خانم
یکم استرس گرفتم از این صدا زدن ناگهانی
_بله
_این قضیه رو اجازه ندید به بیرون درز پیدا کنه
اخم کردم و پرسیدم
_چرا اینو میگین؟
با خستگی و درموندگی جواب داد
_دلم نمیخواد چماق شه تو سر انتخابم
کمی فکر کردم تا معنای حرفشو متوجه شدم
_چشم خیالتون راحت باشه
_سعی میکنم فردا کارت پدرتون رو انجام بدم درست بشه تا ظهر اگه خدا خواست و حل شد، عصر میام خونتون برای اجازه ی عقد و عروسی
مکثی کرد و با لحن گرفته ای ادامه داد
_هرچند کسی همراهم نمیاد بجز پدر و فاطمه ولی بالاخره باید از یه جایی شروع کرد و این قضیه رو جا انداخت ولی زمان میبره و امیدوارم باعث ناراحتی شما و پدرتون نشه که مجدد سر افکنده بشم
_اگر امشب این اتفاق نیوفتاده بود قصد داشتم با بابا در میون بذارم ولی ..
برگشت سمتم
_یقینا کله خیر ان شالله بد به دلتون راه ندید من باید برم دنبال بچه هایی که رفتن همکارتونو پیدا کنن اگه کاری ندارید من برم
_بنظرتون پیدا میشه؟
کم جون و کمرنگ خندید و جواب داد
_از عبدالمالک ریگی که ترسناکتر و ماهر تر نیست، حتما پیدا میشه
لبخند زدم زیر لب زمزمه کردم ان شالله همزمان در ماشینو باز کردم پیاده شدم میدونستم تا نرم داخل حرکت نمیکنه برای همین زنگ در خونه رو فشردم و برگشتم سمتش خم شدم سرمو از شیشه ماشین بردم داخل
_آقا حیدر؟
فورا متوجه حساسیتش شدم و گفتم
_ببخشید اقا امیرحیدر
خندید و سرشو به طرفین تکون داد
_شما راحت باشید بفرمایید
_ممنون که وقت گذاشتین هرچند بعید میدونم ولی امیدوارم بتونم لطف و محبتتون رو جبران کنم
مامان در خونه رو باز کرد
_همینکه منه روسیاه رو دوباره قبول کردین، یعنی جبران شده
دستشو تکون داد و برای مامان بوقی زد و رفت
💜
📎💜
💜📎💜
📎💜📎💜
💜📎💜📎💜
📎💜📎💜📎💜
💜📎💜📎💜📎💜
📎💜📎💜📎💜📎💜
💜📎💜📎💜📎💜📎💜
💜📎💜📎💜📎💜📎💜
📎💜📎💜📎💜📎💜
💜📎💜📎💜📎💜
📎💜📎💜📎💜
💜📎💜📎💜
📎💜📎💜
💜📎💜
📎💜
💜
#پارت_90
#ماهورآ
صبح خیلی زود امیرحیدر زنگ زد گفت مونس کلا پیدا نمیشه و نیست باید دوباره برم کلانتری خیلی زود چادرمو پوشیدم و تنهایی رفتم کلانتری هدایتم کردن اتاقی که دیشب رفته بودیم افسر با دیدنم به حالت افسوس سرشو تکون داد و گفت
_تقریبا مطمین شدیم که شما از جاسازی مواد بیخبر بودین ولی مراحل قانونی میگه حضور شما و پدر شما اینجا الزامیه
_تاکی جناب سرهنگ؟
سرشو تکون داد و انگشتاش رو توی هم قفل کرد
_معلوم نیست
در همین حین تقه ای به در اتاق خورد و سربلزی اومد داخل احترام نظامی گذاشت و گفت
_قربان اقایی اومدن به اسم اقای ایزدی
قلبم تند تند ضربان گرفت
_اجازه بده بیان داخل
دوباره احترام گذاشت و گفت
_بله قربان
رفت بیرون و چند ثانیه بعد اقای ایزدی و پشت سرش امیرحیدر وارد شدن فورا بلند شدم ایستادم
جالب بود که افسر پشت میز هم با دیدن پدر امیرحیدر بلند شد و با خوش رویی اومد طرفشون
سلام کردم امیرحیدر سرشو تکون داد ولی اقای ایزدی سرگرم خوش و بش با پلیسه شد
_منور فرمودین آقا
_لطف داری حسن جان کم سعادتی ماست که دیگه نتونستیم مراسمات رو شرکت کنیم
پلیسی که حالا میدونستم اسمش حسنه دستی روی چشمهاش گذاشت و متواضعانه جواب داد
_خادم همه جا خادمه چه تو کلانتری چه گوشه ی خونه استاد ارادت داریم
اقای ایزدی دستی کشید روی شونه اش و برگشت سمت من
_بد نباشه دخترم
_بدشانسی بود اقای ایزدی
سرشو تکون داد
_در جریان هستم خیره ان شالله
برگشت سمت حسن و با خوشرویی گفت
_خب حسن جان جریان پرونده به چه شکله؟
_والا دیشب اقازاده تشریف آووردن براشون تشریح کردم تقریبا برای خودم هم مسجل شده که بندگان خدا بی تقصیر هستند ولی دستمون بسته است
اقای ایزدی نگاهی به من و امیرحیدر انداخت و گفت
_امیرحیدر بابا بیرون منتظر من باشید
امیرحیدر چشمی گفت و با دست اشاره کرد بریم بیرون زودتر از امیرحیدر رفتم بیرون پشت در اتاق تکیه زدم به دیوار ایستادم چشمم افتاد به سرباز نگهبان
_اقای حسین زاده؟
لبخند آرومی زد
_بله خانم
_میتونم بابامو ببینم؟
لبخندش گشاد تر شد
_خیر
بادم خالی شد با اون لبخندی که زده بود فکر میکردم میخواد قبول کنه امیرحیدر با اخم غلیظی رو به روم ایستاد و زمزمه کرد
_در خواستتو به من میگفتی زودتر حلش میکردم خانم
💜
📎💜
💜📎💜
📎💜📎💜
💜📎💜📎💜
📎💜📎💜📎💜
💜📎💜📎💜📎💜
📎💜📎💜📎💜📎💜
💜📎💜📎💜📎💜📎💜
💜📎💜📎💜📎💜📎💜
📎💜📎💜📎💜📎💜
💜📎💜📎💜📎💜
📎💜📎💜📎💜
💜📎💜📎💜
📎💜📎💜
💜📎💜
📎💜
💜
#پارت_91
#ماهورآ
مظلوم سرمو انداختم پایین و زمزمه کردم ببخشید جوابی نداد رفت سمت سرباز چیزی در گوشش پچ پچ کرد خیلی زود رفت سمت اتاقی که بابا دیشب رفته بود اونجا درشو باز کرد بابا رو صدا زد چند ثانیه بعد بابا درحالیکه کتشو انداخته بود روی دستش از اتاق اومد بیرون
_سلام
_سلام ملاقاتی دارید
منتطر نموندم تا بابا خودش بیاد چادرمو جمع کردم با قدمهای بلند خودمو بهش رسوندم
_سلام عزیزم
لبخندی زد و سعی کرد خودشو سرحال نشون بده
_سلام گل دخترم دیشب رفتی خونه؟
_اره قربونتون برم چجوری فهمیدین؟
نگاهی به سرباز انداخت که چارچشمی نگاهمون میکرد لبخندی زدم و گفتم
_احتمالا امروز شماهم میاین خونه
_سند که قبول نکردن بابا چجوری؟
امیرحیدر اومد جلوتر سر به زیر کنار بابا ایستاد
_سلام اقای سعادت شرمنده ام که تو این موقعیت میبینمتون
_تو چرا شرمنده باشی پسرم حکمتی داشته حتما
بطور عجیبی رابطه ی بابا با امیرحیدر خوب شده بود انگار
_خیره ان شالله بابا رفته صحبت کنه امیدوارم بتونن با اعتبار شمارو ازاد کنن تا پیدا شدن مهمونتون
_توکل برخدا
صدای افسر پلیس از اتاق حسین زاده رو صدا زد سرباز بیچاره دستپاچه رفت سمت اتاق
_بله قربان؟
_اقای سعادت رو بیار اتاق
_چشم
قبل از اینکه سرباز برگرده سمتمون راه افتادیم سمت اتاق و هرسه پشت سر هم وارد شدیم بابا و اقای ایزدی مشغول سلام احوالپرسی شدند
_خانم سعادت فعلا آزاد هستین ولی از منطقه گشت ما خارج نشین و شماهم همینطور اقای سعادت ان شالله گره مشکلتون باز میشه
خداحافظی کردیم اومدیم بیرون جلوی در کلانتری اقای ایزدی دست گذاشت روی شونه ی بابا
_عصر اجازه ی شرفیابی میدین؟
بابا نگاه مشکوکی به سمتم انداخت فورا خجالتزده زمینو نگاه کردم انگار فهمید حریف دل لامصبم نشدم که جواب داد
_درخدمتیم
💜
📎💜
💜📎💜
📎💜📎💜
💜📎💜📎💜
📎💜📎💜📎💜
💜📎💜📎💜📎💜
📎💜📎💜📎💜📎💜
💜📎💜📎💜📎💜📎💜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️صلی الله علیک یا ساکن کرب و بلا ▪️
#پیشواز #story | #استوری
مراسم شست و شوی گنبد ی مطهر حضرت سیدالشهدا حسین بن علی علیه السلام در آستانه ی ورود به ماه محرم
ای سر به زیرِ محضرِ تو سربلندها
ای وامدارِ خاک درت بهرهمندها
بالاترین مکان ، بخدا زیر پای توست
ای گردِ راه تو سرِ بالابلندها
ای آخرین امیدِ دل ناامیدها
داروندار زندگی مستمندها
با ریشههای پرچمِ تو عشق میکنیم
پس بیخیالِ عشق به گیسو کمندها
صحن و سرا و گنبد و سرخی پرچمت
بُرده دل از تمامیِ مشکل پسندها
🔺اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🔻
5.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✴️ پنجشنبه 👈 6 مرداد / اسد 1401
👈28 ذی الحجه 1443 👈28 ژوئیه 2021
🕋 مناسبت های دینی و اسلامی.
🐪 امام حسین علیه السلام در مسیر کربلا اتراق در منزلگاه نوزدهم" عذیب الهجانات ".
🔘 در این منزل مجمع ، طرماح و نافع به امام حسین علیه السلام ملحق شدند.
🎇 امور دینی و اسلامی .
❇️امروز برای امور زیر مناسب است:
✅آغاز بنایی و خشت بنا نهادن.
✅خرید کردن.
✅تهیه لوازم منزل.
✅دیدار با دفتر داران و منشیان.
✅و ازدواج خوب است.
🤒 مریض امروز زود خوب می شود .
👶 زایمان خوب و نوزادش روزی دار و دوست داشتنی خواهد شد.ان شاءالله.
🚘 مسافرت :مسافرت همراه صدقه باشد.
🔭احکام نجوم .
🌗 امروز قمر در برج اسد و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است :
✳️شروع کارهای دائمی.
✳️آغاز شغل و پیشه.
✳️جابجایی و نقل و انتقال.
✳️عهد و پیمان گرفتن از رقیب.
✳️خرید حیوانات و چهارپایان.
✳️درخواست از مسولین و روسا.
✳️شروع به درمان و معالجه.
✳️انواع جراحی ها.
✳️رفتن به خانه نو.
✳️مهاجرت به شهر دیگر.
✳️و خرید خانه و ملک نیک است.
💑 امشب :(شب جمعه) امشب ،فرزند چنین شبی ممکن است مزد بگیر ستمگران شود.
💇♂💇 اصلاح سر و صورت :
طبق روایات، #اصلاح_مو (سر و صورت)
در این روز ماه قمری ، خوب نیست.
💉💉حجامت فصد خون دادن .
#خون_دادن یا #حجامت و فصد،موجب قوت دل است.
🙄 تعبیر خواب خوابی که (شب جمعه) دیده شود تعبیرش طبق ایه ی 29 سوره مبارکه "عنکبوت" است.
قال رب انصرنی علی القوم المفسدین....
و مفهوم آن این است که خواب بیننده مامور شود به اصلاح گروهی که اگر با آنها ستیز کند پیروز گردد.ان شاءالله و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید..
💅 ناخن گرفتن:
🔵 پنجشنبه برای #گرفتن_ناخن، روز خیلی خوبیست و موجب رفع درد چشم، صحت جسم و شفای درد است.
👕👚 دوخت و دوز:
پنجشنبه برای بریدن و دوختن #لباس_نو روز خوبیست و باعث میشود ، شخص، عالم و اهل دانش و علم گردد .
✴️️ وقت استخاره :
در روز پنجشنبه از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و بعد از ساعت ۱۲ ظهر تا عشاء آخر ( وقت خوابیدن)
❇️️ ذکر روز پنجشنبه نیز: لا اله الا الله الملک الحق المبین
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۳۰۸ مرتبه #یارزاق موجب رزق فراوان میگردد .
💠 ️روز پنجشنبه طبق روایات متعلق است به #امام_حسن_عسکری_علیه_السلام . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
🌸 زندگیتون مهدوی 🌸
هدایت شده از حرم
حرم:
👌دوستان و سروران گرامی!
شب جمعه است. با ثبت نام در دو آدرس زیر، حضرت سیدالشهدا علیه السلام و حضرت اباالفضل علیه السلام را در این شب جمعه به نیابت از مولایمان حضرت ولی عصر علیه السلام زیارت کنیم.
زیارت حضرت سیدالشهدا علیه السلام:
http://www.imamhussain.org/arabic/enaba/
زیارت حضرت قمر بنی هاشم علیه السلام:
http://alkafeel.net/zyara/
توجه: از طرف سایت، یک نفر زیارت می کند و نماز می خواند و سپس برای کسانی که ثبت نام کرده اند، اتمام زیارت اعلام می شود.
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
هدایت شده از حرم
🕯پنجشنبه است و دلم برای آنهایی که دیگر ندارمشان تنگ است...
🕯پنجشنبه است و جای خالی عزیزان را دوباره احساس میکنیم ...
🕯پنجشنبه است و بوی حلوایی خیرات یاد آدم های رفته ...
🕯پنجشنبه است و ثانیه هایم بوی دلگرفتگی میدهد ...
🕯چه مهمانان بی دردسری هستند رفتگان نه به دستی ظرفی را آلوده میکنند و نه به حرفی دلی را, تنها به فاتحه ای قانعند
🌸روزپنجشنبه اموات چشم به راهند🌸
🍁🚩زیارت اهل قبور🚩🍁
✨بسم اللهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ✨
السَّلامُ عَلي اَهْلِ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ مِنْ اَهْلِ لا اِلهَ اِلَّا
اللهُ يا اَهْلَ لا اِلهَ اللهُ بِحَقَّ لااِلهَ اِلَّا اللهُ كَيْفَ وَجَدْتُمْ
قَوْلَ لا اِلهَ الَّا اللهُ مِنْ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ يا لااِلهَ اِلَّا الله
بِحَقَّ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ اِغْفِرْلِمَنْ قالَ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ
وَاحْشُرْنا في زُمْرَهِ منَ قالَ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ مُحَمَّدا
رَسُولُ اللهِ عَليٌّ وَلِيُّ الله.🌟
🕊نثار اروح مطهراهل البیت(علیهم السلام)
اولیاءالله،رجال الغیب،مراجع تقلید
بخوانیم الفاتحه مع الاخلاص والصلوات🕯🌹
💎👌خداوند در شب های جمعه به همراه همه فرشتگان، انبیاء و اوصیای الهی به زیارت قبر حسین بن علی علیه السلام می آید
عَنْ صَفْوَانَ الْجَمَّالِ قَالَ: قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام لَمَّا أَتَى الْحِيرَةَ، هَلْ لَكَ فِي قَبْرِ الْحُسَيْنِ علیه السلام؟ قُلْتُ: وَ تَزُورُهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ؟ قَالَ: وَ كَيْفَ لَا أَزُورُهُ، وَ اللَّهُ يَزُورُهُ فِي كُلِ لَيْلَةِ جُمُعَةٍ، يَهْبِطُ مَعَ الْمَلَائِكَةِ إِلَيْهِ وَ الْأَنْبِيَاءُ وَ الْأَوْصِيَاءُ، وَ مُحَمَّدٌ أَفْضَلُ الْأَنْبِيَاءِ وَ نَحْنُ أَفْضَلُ الْأَوْصِيَاءِ. فَقَالَ صَفْوَانُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ، فَتَزُورُهُ فِي كُلِّ جُمُعَةٍ حَتَّى تُدْرِكَ زِيَارَةَ الرَّب؟ قَالَ نَعَمْ يَا صَفْوَان! (بحارالأنوار، ج 101، ص60/ كامل الزيارات، ص113)
صفوان جمّال گفت: وقتی حضرت صادق علیه السلام به حیره تشریف آوردند، به من فرمودند: آیا تمایل نداری به زیارت قبر حسین بن علی علیه السلام بروی؟ عرض کردم: فدایت شوم، آیا قصد دارید قبر آن حضرت را زیارت کنید؟ فرمود: چگونه آن قبر را زیارت نکنم، در حالی که خداوند در هر شب جمعه او را زیارت می کند. خداوند همراه با همه فرشتگان و همه انبیاء و اوصیاء به سوی قبر او هبوط می کند، و محمّد صلّی الله علیه و آله که برترین انبیای الهی است و ما که برترین اوصیای الهی می باشیم، (در میان آن جمع می باشیم). صفوان عرض کرد: فدایت شوم، پس شما هر شب جمعه قبر آن حضرت را زیارت می کنید تا بدین وسیله به زیارت پروردگار نایل شوید؟ فرمود: بله ای صفوان!
⚡️توجه مهم: مرحوم علاّمه مجلسی در «بحارالانوار»، در ذیل روایت می نویسد:
«زیارت خداوند کنایه از انزال رحمت های خاص الهی بر حسین بن علی علیه السلام و زائرینش می باشد.»(بحار الأنوار، ج101، ص60)
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
👏پاداش صدقه در شب و روز جمعه
1)رُوِيَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: الصَّدَقَةُ لَيْلَةَ الْجُمُعَةِ وَ يَوْمَهَا بِأَلْفٍ. (وسائل الشيعة، ج7، ص413 به نقل از المقنعة)
حضرت صادق علیه السلام فرمود: (پاداشِ) صدقه در شب و روز جمعه، هزار برابر می شود.
2)عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ: الْأَعْمَالُ تُضَاعَفُ يَوْمَ الْجُمُعَةِ ، فَأَكْثِرُوا فِيهِ مِنَ الصَّلَاةِ وَ الصَّدَقَةِ وَ الدُّعَاء. (بحار الأنوار ، ج89، ص 365 به نقل از دعائم الاسلام)
حضرت باقر علیه السلام فرمود: (پاداش) اعمال در روز جمعه، افزون می گردد. لذا در این روز، به مقدار زیاد، صلوات فرستاده، صدقه دهید و دعا کنید.
توصیه: در شب ها و روزهای جمعه، از طرف هر تعداد نفر از مردگان و زندگان که خواستید، برای سلامتی مولایمان، حضرت صاحب الامر علیه السلام صدقه دهیم
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»