* 💞﷽💞
📚 رمان زیبای
#هرچی_تو_بخوای
#قسمت_هشتاد_وششم
بالبخند گفت:
_حالا پیش به سوی منزل پدرخانم.
گفتم:
_آقاسید
جواب نداد.نگاهش کردم.اخمهاش تو هم بود.گفتم:
_چی شد؟
خیلی جدی گفت:
_من وحید هستم،وحید تو.
تو دلم گفتم وحید من.وحیدم.لبخند رو لبم نشست.
گفتم:
ولی من دوست دارم آقاسید من باشی.
جدی نگاهم کرد.
-پس میشه حداقل آقاوحید یا سیدوحید بگم؟
-نه.
-باشه.پس وقتی دوتایی هستیم میگم وحید،بقیه ی مواقع آقاوحید.
-برای همه وحید باشم برای خانومم آقا وحید؟!!
گفتم:وحیدم..لطفا.
بالبخند نگاهم کرد و گفت:
_باشه،گوشهام دراز شد.
گفتم:
_وقتی درمورد همسر من صحبت میکنی مؤدب باش.
به خونه رسیدیم...
وحید با مردها روبوسی میکرد.منم کنار نرگس سادات،خواهر وحید،نشستم.
وحید احوالپرسی هاش که تموم شد،اطراف رو نگاه کرد.وقتی منو دید لبخندی زد و اومد سمت ما.به خواهرش گفت:
_چرا اینجا نشستی؟برو تو آشپزخونه کمک کن.
گفتم:
_ما عادت نداریم از مهمان کمک بگیریم.
بالبخند نگاهش کردم.وحید هم نگاهی به من کرد که من کم نمیارم توش موج میزد.مادروحید به نرگس سادات گفت:
_بیا پیش من بشین.
نرگس سادات رفت و وحید سریع نشست.فرصت هیچ عکس العملی به من نداد.
از اینکه وحید اصرار داشت کنار من باشه خوشحال بودم.
همه نشسته بودیم.مادروحید به وحید گفت:
_خیلی خوشحالم که الان کنار خانمت هستی.
پدروحید گفت:
_حالا متوجه شدی عشق چقدر شیرینه.
من خجالت کشیدم...
سرمو انداختم پایین.وحید مدتی سکوت کرد.بعد بالبخند گفت:
_ولی من قبلا عاشق شدم.
همه باتعجب نگاهش کردن،
حتی پدرومادرش.
با خودم گفتم منم قبلا عاشق شدم.پس نمیتونم بهش خرده بگیرم.
پدروحید گفت:
_وحیدجان الان وقت این حرفها نیست.
وحید گفت:
_ولی من میخوام بگم...
شش سال پیش بود.روز سوم اردیبهشت ماه.ساعت حدود ده صبح بود.تو خیابان منتظر تاکسی بودم.تاکسی گیر نمیومد.منم عجله داشتم....
بالاخره یه تاکسی اومد که...
ادامه دارد...
✍نویسنده بانو #مهدییار_منتظر_قائم
🌎🌺🍃
🌺
❇️ تقویم نجومی
🗓 سه شنبه
🔹 ۵ دی / جدی ۱۴۰۲
🔹 ۱۲ جمادی الثانی ۱۴۴۵
🔹 ۲۶ دسامبر ۲۰۲۳
🌎🔭👀
🌗 امروز قمر در «برج جوزا» است.
✔️ برای امور زیر خوب است:
امور ازدواجی
خرید و فروش
قرض دادن و گرفتن
افتتاح مغازه
بنایی
صید
جابجایی
آغاز نگارش
خرید کالا
معامله ملک
مبادله اسناد
ارسال کالا
تاسیس شرکت
آغاز امور آموزشی
👶 زایمان
نوزاد آسان تربیت شود و صالح و عفیف باشد. انشاءالله
🚙 مسافرت
خوب و به نتیجه میرسد.
🌎🔭👀
💑 انعقاد نطفه
فرزند دهانی خوشبو دارد و سخاوتمند باشد. انشاءالله
💇 اصلاح سر و صورت
باعث هیبت و شکوه میشود.
🩸حجامت، خون دادن، فصد و زالو انداختن
باعث سلامتی میشود.
✂️ ناخن گرفتن
روز مناسبی نیست. باید بر هلاکت خود بترسد.
👕 بریدن پارچه
روز مناسبی نیست و شخص، از آن لباس خیری نخواهد دید.
به روایتی آن لباس یا در آتش میسوزد یا سرقت شود و یا شخص، در آن لباس مرگش فرا رسد.
خرید لباس اشکال ندارد.
کسانی که شغلشان خیاطی است میتوانند در روزهای خوب بُرش بزنند و در روزهای دیگر آن را تکمیل کنند.
🌎🔭👀
😴 تعبیر خواب
رویایی که امشب (شب سه شنبه) دیده شود، تعبیرش طبق آیه ۱۲ سوره مبارکه " یوسف علیهالسلام" است.
﴿﷽ ارسله معنا غدا یرتع...﴾
عزیزی از خواب بیننده دور افتد و عاقبت آن دور افتاده، خیر و نیک باشد.
به این صورت مطلب خود رو قیاس کنید.
🌎🔭👀
📿 وقت استخاره
از ساعت ۱۰ تا ساعت ۱۲
از ساعت ۱۶ تاعشای آخر (وقت خوابیدن)
📿 ذکر روز سه شنبه
یا ارحم الراحمین ۱۰۰ مرتبه
📿 ذکر بعد از نماز صبح
۹۰۳ مرتبه «یا قابض» که موجب رسیدن به آرزوها میگردد.
☀️ امروز متعلق است به
#امام_سجاد علیهالسلام
#امام_باقر علیهالسلام
#امام_صادق علیهالسلام
اعمال نیک خود را پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
🌎🔭👀
⏳ مدت زمان اعتبار این تقویم
از اذان مغرب آغاز و اذان مغرب روز بعد پایان مییابد.
🌺
🌎🌺🍃
༻⃘⃕▒⃟🕊️﷽༻⃘⃕࿉❖┅┄•✦༻⃘⃕
◼️▪️#منتخب_الأثر • قسمت - دویست • دهم ✔️
📝..اعتقادِ من به شما , باوری است که به تحقیق جُسته ام …✏️
📕📗🔍🔎📘📙
✔" حضرت حجت بن الحسن العسکری عجل الله تعالی فرجه الشریف ویژگی هایی از انبیا علیهما السلام است. "
✍..اولین روایت منتخب از این عنوان از مجموع 23 روایت ، از منابع غنی ✨ شیعی بیان میگردد :
...👥...سعید بن جبیر می گوید :
حضرت زین العابدین امام علی به الحسین علیه السلام فرمودند :
❇️ في القائِمِ سُنَنٌ مِن سَبعَةِ أنبياءَ ، سُنَّةٌ مِن أبينا آدَمَ ، وَ سُنَّةٌ مِن نوحٍ ، وَ سُنَّةٌ مِن إبراهيمَ ، وَ سُنَّةٌ مِن موسي ، وَ سُنَّةٌ مِن عيسى ، وَ سُنَّةٌ مِن أيّوبَ ، وَ سُنَّةٌ مِن مُحَمَّدٍ ؛ صَلَواتُ اللهِ عَلَيهِم ؛ فَأمّا مِن آدَمَ وَ نوحٍ فَطولُ العُمُرِ ، وَ أمّا مِن إبراهيمَ فَخِفاءُ الوِلادَةِ وَ اعتِزالُ النّاسِ ، وَ أمّا مِن موسي فَالخَوفُ وَ الغَيبَةُ ، وَ أمّا مِن عيسى فَاختِلافُ النّاسِ فيهِ ، وَ أمّا مِن أيّوبَ فَالفَرَجُ بَعدَ البَلوي ، وَ أمّا مِن مُحَمَّدٍ فَالخُروجُ بِالسَّيفِ.
✴️ در قائم علیه السلام ویژگیهایی از هفت تن از پیامبران وجود دارد :
یک ویژگی از پدرمان آدم ، و یک ویژگی از نوح ، و یک ویژگی از ابراهیم ، و یک ویژگی از موسی ، و یک ویژگی از عیسی ، و یک ویژگی از ایوب ، و یک ویژگی از محمد صلوات الله علیهم اجمعین ؛
اما از آدم و نوح طول عمر است ، و از ابراهیم پنهان بودن ولادت و کناره گیری از مردم است ، و از موسی ترس و غایب زیستن است ، و از عیسی اختلاف مردم دربارهء اوست ، و از ایوب فرج و گشایش بعد از بلا و مصیبت است ، و از حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله خروج با شمشیر است.
📕📗🔍🔎📘📙
✔️ کمال الدین ۳۲۱/۱ ب۳۱ ح۳
✔️ اثبات الهداة ۴۶۶/۴ ب۳۲ ف۵ ح۱۲۴
✔️ إعلام الوری ر۴ ق۲ ب۲ ف۲
✔️ بحارالأنوار ۲۱۷/۵۱ ب۱۳ ح۴
💡توجه: از غروب سه شنبه ، ایام البیض در ماه جمادی الاخری آغاز می شود و در غروب روز جمعه به پایان می رسد.
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
هدایت شده از حرم
👌🙏🏼 دعای بسیار شریف تسبیح به ویژه برای ایّام البیض
امیرالمؤمنین علیه السلام از رسول خدا صلّی الله علیه و آله نقل می کند که فرمود: جبرئيل علیه السلام بر من نازل شد در حالى كه در پشت مقام ابراهيم نماز مى خواندم و بعد از نماز براى امّت خود طلب آمرزش میکردم. جناب جبرئيل علیه السلام گفت: «اى محمّد! به تو توصیه مى كنم كه به امّت خود امر نمائى كه سه روز ايامالبيض هر ماه (یعنی از شب سیزدهم تا غروب روز پانزدهم ماه) اين دعاى شريف را بخوانند.» (مهج الدعوات، ص79)
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
هدایت شده از حرم
4_5837072911332017852.pdf
235.3K
دعای بسیار شریف تسبیح به ویژه برای ایام البیض
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
هدایت شده از حرم
🌗🌖🌕 شرافت شب های ایّام البیض
عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي الْعَيْنَاءِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَلَیهِ السَّلامُ قَالَ: أُعْطِيَتْ هَذِهِ الْأُمَّةُ ثَلَاثَ لَيَالٍ لَمْ يُعْطَ أَحَدٌ مِثْلَهَا: لَيْلَةَ ثَلَاثَ عَشْرَةَ وَ لَيْلَةَ أَرْبَعَ عَشْرَةَ وَ لَيْلَةَ خَمْسَ عَشْرَةَ مِنْ كُلِّ شَهْرٍ. (وسائل الشيعة، ج8، ص24 به نقل از اقبال الاعمال)
حضرت صادق علیه السلام فرمود: به این امّت سه شب داده شده است که به کس دیگری مثل آن اعطا نشده است: شب سیزدهم ، شب چهاردهم و شب پانزدهم هر ماه.
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
4_5987870797937511043.mp3
4.74M
🌑 روضه حضرت ام البنین علیهاالسلام- آقایان حاج قاسم ابراهیمی مجد و حاج مهدی صدقی
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
هدایت شده از حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌑ماجرای خواب حضرت ام البنین علیهاالسلام- حجةالاسلام بندانی نیشابوری
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
هدایت شده از حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌑ملاقات حضرت ام البنین با حضرت زینب علیهماالسلام در مدینه منوره- حجةالاسلام معاونیان
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
هدایت شده از حرم
4_5987870797937511049.mp3
14.81M
🌑روضه حضرت امّ البنین علیهاالسلام- حاج حسن خلج
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
هدایت شده از حرم
4_5987870797937511050.mp3
37.6M
🌑سخنرانی حجت الاسلام بندانی نیشابوری در شب وفات حضرت ام البنین علیهاالسلام در سال ۱۴۳۸ قمری
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
هدایت شده از حرم
4_5987870797937511051.mp3
4.24M
🌑 ازدواج امیرالمؤمنین علیه السلام با ام البنین علیهاالسلام- حجةالاسلام بندانی نیشابوری
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
هدایت شده از حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌑روضه ام البنین علیهاالسلام به زبان آذری- کریم زینال زاده
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
هدایت شده از حرم
4_5987870797937511053.mp3
7.87M
🌑روضه حضرت ام البنین علیهاالسلام- مرحوم مصطفی خبازیان
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
هدایت شده از حرم
4_5987870797937511054.mp3
24.1M
🌑 سخنرانی حجةالاسلام معاونیان در روز وفات حضرت امّ البنین علیهاالسلام- هیئت عسکریین علیهماالسلام-1396 هجری
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
هدایت شده از حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مادر ادب- محمدرضا لبانی
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
هدایت شده از حرم
😢 چرا امیرالمؤمنین علیه السلام با امّ البنین علیهاالسلام ازدواج نمود؟
مرحوم شیخ محمّدمهدی حائری در «معالی السّبطین» می نویسد:
قال مولی آقا الدّربندی رحمه الله فی «أسْرارالشهادة»: اَقْبَلَ زُهَیْرُ بْنُ القَیْنِ اِلَی عَبْدِاللهِ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ عَقیلٍ وَ قالَ لَهُ: یا اَخی! ناوِلِنِی الرّایَةَ . فَقالَ عبدُالله: أ تَرَی فِیَّ قُصُوراً فی حَمْلِها؟ فَقالَ: لا، وَلکِنْ لی حاجةً اِلَیها، فأخَذَ الرّایَةَ وَ أقبَلَ، وَ فی یَدِهِ رایةٌ حَتَّی وَقَفَ العبّاسَ، وَ قالَ: یَابْنَ امیرالمؤمنین! اُریدُ أن اُحَدِّثَکَ بِحَدیثٍ وَعَیْتُهَ، فَقالَ: إعْلَمْ یا أبَاالفضل! إنَّ أباکَ أمیرَالمُؤمنینَ لَمّا أرادَ أنْ یَتَزَوَّجَ بِأُمِّکَ اُمِّ البَنین، بَعَثَ إلی اَخیهِ عَقیلاً وَ کانَ عارِفاً بِأنْسابِ الْعَرَبِ. فَقال: یا أخی! اُریدُ مِنْکَ أنْ تَخطُبَ لی إمْرأةً مِنْ ذَوِی الْبُیُوتِ وَ الْحَسَبِ وَ النَّسَبِ وَ الشَّجاعَةِ لِکَیْ أُصیبَ مِنْها وَلَداً یَکُونُ شُجاعاً عَضُداً یَنْصُرُ وَلَدِیَ الحُسَینَ علیه السّلام لِیُواسِیَ بِنَفْسِهِ فِی طَفِّ کربلا، وَ قَدِ ادَّخَرَکَ اَبُوکَ لِمِثْلِ هذَا الْیَومِ، فَلا تُقَصِّرْ عَنْ حَلائِلِ اَخیکَ وَ عَنْ اَخَواتِکَ. قالَ: فَارتَعَدَّ العَبّاسُ وَ تَمَطَّی فی رکابَیْهِ حَتَّی قَطَعَهُما وَ قالَ: یا زُهَیر! أتُشَجِّعُنی فی مِثلِ هذَا الْیَومِ؟ وَاللهِ لَأُرِیَنَّکَ شَیئاً ما رَأیْتَهُ قَطُّ. (معالی السبطین، ج1، ص428-429)
مرحوم ملاّ آقا دربندی در «اسرار الشّهادة» می نویسد: روز عاشورا زهیر بن قین نزد عبدالله بن جعفر بن عقیل آمد و گفت: برادرم! پرچم را به دست من ده. عبدالله گفت: مگر من در حمل آن کوتاهی کرده ام؟ زهیر گفت: خیر، ولی به آن نیاز دارم. پس پرچم را گرفت و نزد حضرت عبّاس علیه السلام رفت و عرض کرد: ای فرزند امیرالمؤمنین! می خواهم حدیثی برایت نقل کنم. ای اباالفضل، بدان! قبل از آن که پدرت امیرالمؤمنین علیه السلام با مادرت امّ البنین علیهاالسلام ازدواج کند، برادرش عقیل را خواست، و عقیل کسی بود که از انساب عرب، کاملاً آگاهی داشت. پس به عقیل فرمود: برادرم! می خواهم زنی را برای من خواستگاری کنی که از خاندانی شریف و با حسب و نسب و معروف به شجاعت باشد تا از او فرزندی به دنیا آید که شجاع باشد و بتواند فرزندم حسین را در کربلا یاری کند و جانش را فدای او نماید. پس زهیر عرض کرد: (ای اباالفضل!) پدرت تو را برای چنین روزی خواسته بود، پس در دفاع از همسران برادرت و برادرانت کوتاهی نکن. در این هنگام حضرت عبّاس علیه السلام با شنيدن اين سخن به جوش آمد و چنان پا در ركاب زد كه تسمه ركاب پاره شد و فرمود: اى زهير! آيا با اين سخن مى خواهى به من جرأت دهى؟! سوگند به خدا، فداكارى خود را به گونه اى ابراز كنم كه هرگز نظيرش را نديده باشی.
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
هدایت شده از حرم
😢 عزاداری و گریه های حضرت امّ البنین علیهاالسلام
1) مرحوم مقرّم در «کتاب العبّاس» می نویسد:
إنَّ أُمَّ الْبَنینَ رَأتْ أمیرَ المُؤْمِنینَ علیه السلام فِی بَعْضِ الأیَّامِ أجْلَسَ أبَا الفَضْلِ علیه السلام عَلَى فَخِذِهِ، وَ شَمَّرَ عَنْ ساعِدَیهِْ، وَ قَبَّلَهُمَا وَ بَكَى، فَأدْهَشَهَا الْحالُ لِأنَّها لَمْ تَكُنْ تَعْهَدْ صَبِیّاً بِتِلْكَ الشَّمائِلِ العَلَوِیَّةِ یَنْظُرُ إلَیْهِ أبُوهُ وَ یَبْكِی مِنْ دُونِ سَبَبٍ ظاهِرٍ، وَ لَمَّا أوْقَفَهَا أمیرُ الْمُؤمِنینَ علیه السلام عَلَى غامِضِ القَضاءِ، وَ ما یُجْرَی عَلَى یَدَیْهِ مِنَ القَطعِ فِی نُصْرَةِ الحُسَینِ علیه السلام، بَكَتْ وَ أعْوَلَتْ وَ شارَكَهَا مَنْ فِی الدّارِ فِی الزُّفْرَةِ وَ الحَسْرَةِ، غَیْرَ أنَّ سَیِّدَ الأوْصِیاءِ بَشَّرَها بِمَكانَةِ وَلَدِهَا العَزیزِ عِنْدَ اللّهِ جَلَّ شَأنُهُ، وَ ما حَباهُ عَنْ یَدَیْهِ بَجَناحَیْنِ یَطیرُ بِهِما مَعَ المَلائِكَةِ فِی الْجَنَّةِ، كَما جَعَلَ ذلِكَ لِجَعْفَرِ بْنِ أبی طالِبٍ. (کتاب العباس، ص 75)
روزی امّ البنین علیهاالسلام مشاهده کرد که امیرالمؤمنین علیه السلام، اباالفضل علیه السلام را بر ران خود نشانده، آستینش را بالا زده، دو دستش را می بوسد و گریه می کند. این کار، امّ البنین را به وحشت انداخت، زیرا وی سراغ نداشت که پدری بچه ای را با آن شمائل علوی، این گونه دلجویی کند که به وی بنگرد و بدون دلیلی واضح بگرید. امّا وقتی امیرالمؤمنین علیه السلام وی را به قضای الهی، و قطع شدن دستان وی در راه نصرت حسین علیه السلام آگاه کرد، با صدای بلند گریه کرد و کسانی که در خانه بودند نیز با حسرت و آه سوزان با وی همراهی کردند. البته سیّد اوصیا، مقام فرزند عزیزش را نزد خداوند متعال به امّ البنین بشارت داد و فرمود که خداوند به ازای دو دستش، دو بال به وی می دهد که می تواند در بهشت همراه با فرشتگان پرواز نماید، همان گونه که دو بال برای جعفر بن ابی طالب علیه السلام قرار داده است.
2) عَنْ جَابِرٍ عَنْ أبِي جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: كَانَتْ أُمُّ الْبَنِينَ أُمَّ هَؤُلَاءِ الْأرْبَعَةِ الْإِخْوَةِ الْقَتْلَى تَخْرُجُ إِلَى الْبَقِيعِ فَتَنْدُبُ بَنِيهَا أشْجَى نُدْبَةٍ وَ أحْرَقَهَا فَيَجْتَمِعُ النَّاسُ إلَيْهَا يَسْمَعُونَ مِنْهَا، فَكَانَ مَرْوَانُ يَجِيءُ فِيمَنْ يَجِيءُ لِذَلِكَ فَلَا يَزَالُ يَسْمَعُ نُدْبَتَهَا وَ يَبْكِي. (بحارالأنوار،ج 45، ص 40)
حضرت باقر علیه السلام فرمود: امّ البنین علیهاالسلام، مادر چهار برادرِ به شهادت رسیده، به بقیع می رفت و بر فرزندانش به شدیدترین و سوزاننده ترین وجه می گریست و زاری می کرد. پس مردم پیرامون او جمع می شدند و سخنانش را می شنیدند. مروان هم از جمله کسانی بود که می آمد و همواره گریه و زاری او را می شنید و می گریست.
3) این اشعار از امّ البنین علیهاالسلام در مرثیه حضرت اباالفضل علیه السلام و دیگر فرزندانش نقل شده است:
یَا مَنْ رَأَى الْعَبَّاسَ کَرَّ عَلَى جَمَاهِیرِ النَّقَدِ وَ وَرَاهُ مِنْ أَبْنَاءِ حَیْدَرَ کُلُّ لَیْثٍ ذِی لَبَدٍ
ای کسی که عبّاس را دیدی که در میدان نبرد، جولان نموده و چون جنگاوران حمله می کرد، و فرزندان حیدر، هم چون شیران بالدار پشت سرش بودند.
أُنْبِئْتُ أَنَّ ابْنِی أُصِیبَ بِرَأْسِهِ مَقْطُوعَ یَدٍ وَیْلِی عَلَى شِبْلِی أَمَالَ بِرَأْسِهِ ضَرْبُ الْعَمَدِ
لَوْ کَانَ سَیْفُکَ فِی یَدِیْکَ لَمَا دَنَا مِنْهُ أَحَدٌ
به من خبر رسیده که ضربت بر سر فرزندم رسید در حالی که دست نداشت. وای بر من! چه مصیبتی بر شیربچّه ام رسید که ضربت عمود بر سرش وارد آمد.
(عبّاسم! من تو را می شناسم) اگر شمشیر در دستت بود، کسی جرئت نمی کرد به تو نزدیک شود.
این اشعار نیز از امّ البنین علیهاالسلام نقل شده است:
لا تَدْعُوِنِّی وَیْکِ أُمَّ الْبَنِینَ تُذَکِّرِینِی بِلِیُوثِ الْعَرِینِ
ای زنان! بعد از این مرا با لقب امّ البنین نخوانید، زیرا مرا یاد شیران بیشه می اندازید.
کَانَتْ بَنُونَ لِی أُدْعَى بِهِمْ وَ الْیَوْمَ أَصْبَحْتُ وَ لا مِنْ بَنِینَ
به سبب پسرانی که داشتم، امّ البنین خوانده می شدم، ولی اکنون برایم فرزندی باقی نمانده است.
أَرْبَعَةٌ مِثْلُ نُسُورِ الرُّبَى قَدْ وَاصَلُوا الْمَوْتَ بِقَطْعِ الْوَتِینِ
چهار پسر، مانند کرکسان کوهسار داشتم که آنها را هدف تیر قرار دادند و رگ گردن آنها را قطع نمودند.
تَنَازَعَ الْخِرْصَانُ أَشْلاءَهُمْ فَکُلُّهُمْ أَمْسَى صَرِیعاً طَعِینَ
بر سر نعش آنها نیزه ها به هم افتاد و همگی از ضرب نیزه به زمین افتادند.
یَا لَیْتَ شِعْرِی أَ کَمَا أَخْبَرُوا بِأَنَّ عَبَّاساً قَطِیعُ الْیَمِینِ
ای کاش می دانستم این خبر درست است که گفته اند دست راست پسرم عبّاس، قطع شده بود؟!
(منتهی الآمال، ج1، ص465)
هدایت شده از حرم
😥😢به ياد فرزندان شهیدش روضه مي خواند
مرحوم آیت الله تولایی خراسانی در سخنرانی خود در منزل حاجی صفری (آریاشهر)، در سال 1398 قمری می فرمود:
مي خواهم يك مصيبت مختصري بخوانم، خيلي جانگذار است. يك مقدّمه اي دارد.
من سه تا خواهر و چهار برادر داشتم. يك خواهر من، نزديك بيست و هشت سال قبل فوت شد. مادرم به او علاقه داشت. وقتي كه فوت كرد، مادرم خيلي بي تابي كرد. اگر من به داد مادرم نمي رسيدم، خودش را از ناله و گریه زياد تلف كرده بود. من چون اكبر اولاد ذكور او بودم، مي آمدم مادرم را بغل مي گرفتم، يك قدري تسلّي مي دادم، يك قدري از حال گريه و انقلاب مي افتاد. اين خواهر من يك دختر بچّه اي داشت سه چهار ساله كه حالا بزرگ شده است و اولاد و عروس و داماد دارد.
دو الی سه روز اوّل هرطور بود مادر را نگه داشتيم. زمانیکه اين بچّه جلوی مادر من مي آمد، مادر من گريه مي كرد. او را بغل مي گرفت! او را می بوسید و به یاد دخترش می افتاد. قربان مادرت بروم، كجا رفته است؟ چقدر چشم هايت شبيه به اوست، او را بغل مي گرفت و انقلاب راه مي انداخت و ناله مي زد. ما ناچار بوديم برويم مادرمان را آرام كنيم، و بچّه را هرطوري كه هست برداريم و دور كنيم. عاقبت ديديم چاره نداريم، بايد اين بچّه را به رؤيت مادرمان نرسانيم، زیرا تا چشمش به او ميافتد، ياد بچّه اش مي افتاد. کاری کردیم كه مادرمان اين بچّه را، هفته اي يك مرتبه، بلکه ده روز يك مرتبه ببيند. يك روزي من در خانه نشسته بودم، يكي از برادرهايم همين بچّه خواهرم را آورد.، تا مادرم چشمش به او افتاد، باز دويد و پريد و او را بغل گرفت و روي زانويش نشاند و بوسيد و بویيد و باز هم بنا كرد روضه خواني كردن. مادرت كجاست؟ مادرت چه شد؟
در آن روز، يك منظره اي و يك خاطره اي از جلو فكر من عبور كرد و مرا منقلب كرد، چه انقلابي! بنا كردم هاي هاي گريه كردن. خواهرها و برادران کوچک من هم به گریه افتادند. گريه خيلي شديد شد. يك قدري كه گريه كرديم، به من گفتند: شما هم كه امروز منقلب شدي؟ گفتم: انقلاب من براي مادرم نبود، يك قضيّه اي يادم آمد كه اگر بگويم شما هم منقلب مي شويد. گفتند: چه قضیّه ای؟ گفتم: اين مادر من، هفت تا اولاد داشت، يكي از دنیا رفت، مادر، اين طور بي تاب شده است. هر وقت چشم او به نوه اش مي افتد، اين انقلاب را راه مي اندازد. من به فكر مادر ابوالفضل علیه السلام افتادم. چهار تا رعنا پسر، مثل شاخ شمشاد از دستش رفته اند.
کَانَتْ بَنُونَ لِی أُدْعَى بِهِمْ
وَ الْیَوْمَ أَصْبَحْتُ وَ لا مِنْ بَنِینَ
چهار تا پسرش رفته است. از حضرت ابوالفضل علیه السلام يك پسر بچه به نام عُبيدالله بن عباس مانده است. آقا! اين مادر دلسوخته دست اين بچّه را مي گرفت و به قبرستان بقيع مي آمد. در یک نقطه معیّن آن، عزاخانه امّ البنين علیه السلام است. می آمد و آنجا می نشست، بچّه را روي زانوي خود مي نشاند و به ياد بچّه هاي كشته شدهاش روضه مي خواند، مردم هم جمع مي شدند. اين كيست؟ اين امّ البنين است، مادر ابوالفضل که عزاي بچّه هايش را گرفته است. اين بچّه را روي زانوي خود مي گذاشت و با يك سوز و گدازي شعر می خواند. مردم حلقه مي زدند و به حال اين زن گريه مي كردند. حتّي مروان با آن شقاوت قلبش مي آمد و منقلب مي شد.
لا تَدعُوَنّي وَیكَ اُمَالبنين
فَالیَومَ أصبَحتُ وَ لا مِن بَنینٍ
مردم من را از اين به بعد ام البنين نگویيد. چرا؟ يك وقتي بود که چهار پسر داشتم، قامت آنها مانند شمشاد بودند، امّا حالا بچّه هاي من زير خاك هستند و ناله مي كرد.
عباسم! پسر بزرگم! به من یک خبرهایي دادند، خدا كند دروغ باشد، مادر، به من خبر دادند دو تا دست رعناي تو را بريدند، بدنت را بي دست كردند. مادر، قربانت برود. اگر دست مي داشتي جراًت نمي كردند جلوي تو بيايند. به من خبر داده اند بر فرق سر تو عمود آهن زده اند.
(سخنرانی های منزل حاجی صفری در آریاشهر تهران، شب9 محرم 1398 قمری)
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
هدایت شده از حرم
4_5987870797937511071.mp3
5.71M
از مادرت، امّ البنین هرچی می خوام می گیرم- محمود کریمی
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
هدایت شده از حرم
4_5987870797937511069.mp3
14.51M
🌑سخنرانی حجت الاسلام احمدی اصفهانی در شب وفات حضرت ام البنین علیهاالسلام در سال ۱۴۳۸
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
هدایت شده از حرم
4_5987870797937511071.mp3
5.71M
از مادرت، امّ البنین هرچی می خوام می گیرم- محمود کریمی
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
👌🌑 سروران و دوستان گرامی!
به اطلاع می رساند که سایت الکفیل، برای زیارت حضرت امّ البنین علیهاالسلام در مدینه منوّره، ثبت نام می کند. لذا با ثبت نام در آدرس زیر، آن بانوی مکرّمه را در سالروز وفاتش در سیزدهم جمادی الاخری، به نیابت از مولایمان، حضرت ولیّ عصر علیه السلام زیارت نماییم:
https://alkafeel.net/zyara/
توجّه: یک نفر به نیابت از ثبت نام کنندگان، در کنار قبرستان بقیع، آن بانو را زیارت می کند، و سپس اتمام زیارت به تمامی ثبت کنندگان اعلام می گردد.
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»