فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📲 #استوری |
🌺 #میلاد_امام_جواد(ع)
📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید.
مداحی_آنلاین_توصیه_کلیدی_امام_جواد_آیت_الله_آقا_مجتبی_تهرانی.mp3
3.16M
🌺 #میلاد_امام_جواد(ع)
♨️توصیه کلیدی امام جواد(ع)
👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی
🎙 #آیت_الله_آقا_مجتبی_تهرانی
📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید.
در هر قنوت؛ تا پدرت یاجواد(ع) گفت
سائل رسید و پشتِ درت؛ یاجواد(ع) گفت
«آدم» به پنج تن متوسّل شد و سپس
«آمد» نشست دور و برت یاجواد(ع) گفت
#میلاد_امام_جواد(ع)✨🌺
#میلاد_حضرت_علی_اصغر(ع)🌺
#بر_همگان_مبارکباد✨🌺
حرم
* 💞﷽💞 📚 رمان زیبای #هرچی_تو_بخوای 🌈 #قسمت_صد_وسی✨ مامان و بابا به وحید نگاه کردن... منم به وحید
* 💞﷽💞
📚 رمان زیبای
#هرچی_تو_بخوای 🌈
#قسمت_صد_وسی_ویکم✨
بابغض گفت:
_یکی از نیروهام امروز شهید شد.پسر خیلی خوبی بود.
تازه رفته بود خاستگاری،بله هم گرفته بود.
دو هفته دیگه عقدش بود.من و تو هم دعوت کرده بود.
دلم خیلی سوخت.
به وحید نگاه میکردم. هر دو ساکت بودیم ولی وحید حالش خیلی بد بود.
گفتم:
_خب الان شما چرا ناراحتی؟!!
سؤالی نگاهم کرد.بالبخند گفتم:
_اون الان وضعش از من و شما بهتره. شهادت قسمت هرکسی نمیشه..
با شیطنت گفتم:
_شما که بهتر میدونی دیگه.
با دست به خودش اشاره کردم و گفتم:
_بعضی ها تا یک قدمی ش میرن،حتی پاشون هم شهید میشه ولی خودشون شهید نمیشن.
لبخندی زد و گفت:
_این الان دلداری دادنته؟!!
خنده م گرفت.گفتم:
_من حالم بده..چه انتظاری از من داری؟ الان دلداری دادنم نمیاد.
پاشو برو بیرون، مریض میشی.
وحید بلند خندید.
دلم آروم شد.
سه ماه گذشت...
وحید هنوز هم خیلی کم میومد خونه. حتی چند روز یکبار تماس میگرفت.
تولد پسرها نزدیک بود.
منتظر بودم وحید تماس بگیره تا ازش بپرسم میتونه بیاد که جشن بگیریم یا نه.
چند روز گذشت تا وحید تماس گرفت. چهار روز به تولد مونده بود.گفت:
_خیلی خوبه،منم روز قبلش میام کمکت.
خوشحال شدم.
دست به کار شدم.تزیین خونه و دعوت مهمان ها و خرید هدیه و سفارش کیک و کارهای دیگه وقتم رو پر کرده بود.
بچه ها هم خوشحال بودن.حتی سیدمحمد و سیدمهدی هم که نمیدونستن تولد یعنی چی،خوشحال بودن.
روز قبل تولد شد ولی وحید نیومد.وحید هیچ وقت بدقول نبود.نگران شدم. آخرشب وقتی بچه ها رو خوابوندم، گوشیمو برداشتم که با وحید تماس بگیرم ولی وقتی ساعت رو دیدم،منصرف شدم. #نگرانش بودم. #نماز خوندم و براش #دعا کردم.
ظهر روز تولد شد ولی هنوز وحید نیومده بود.
چند بار باهاش تماس گرفتم ولی جواب نمیداد.مهمان ها برای شام میومدن.مادروحید و نجمه سادات از بعدازظهر اومدن کمکم.مامان هم اومده بود...
شب شد و همه مهمان ها اومده بودن. باباومامان،آقاجون و مادروحید،نرگس سادات و شوهرش و بچه ش،نجمه سادات هم عقد بود با شوهرش،علی و اسماء،محمد و مریم هم با بچه هاشون مهمان های ما بودن.
بچه ها حسابی بازی و سروصدا میکردن. منم خیلی نگران بودم ولی طبق معمول اینجور مواقع بیشتر شوخی میکردم. آقاجون گفت:
_وحید میاد؟
گفتم:
_گفته بود میاد ولی فکر کنم کاری براش پیش اومده.
محمد رو صدا کردم تو اتاق.بهش گفتم:
_اگه کسی از همکارهای وحید رو میشناسی بهش زنگ بزن تا مطمئن بشم وحید حالش خوبه.
محمد تعجب کرد.گفت:
_چرا نگرانی؟!!
-قول داده بود میاد.قرار بود دیروز بیاد.هیچ وقت بد قولی نمیکرد.هرچی باهاش تماس میگیرم جواب نمیده.
محمد تعجب کرد.فقط به من نگاه میکرد. گفتم:
_چرا نگاه میکنی زنگ بزن.
همونجوری که به من نگاه میکرد گوشیشو از جیبش درآورد.با یکی تماس گرفت،جواب نداد.با یکی دیگه تماس گرفت،اونم جواب نداد.
مامان اومد تو اتاق.گفت:
_شما چرا نمیاین بیرون؟
لبخند زدم و رفتم بیرون.به محمد اشاره کردم زنگ بزن.بعد نیم ساعت محمد اومد بیرون.گفت:
_بعضی ها جواب ندادن.بعضی ها هم گفتن چند روزه ازش خبر ندارن.
تصمیم گرفتم اول شام رو بیارم.شاید تا بعد شام بیاد،برای مراسم تولد.همه تعجب کردن ولی باشوخی ها و بهونه های من ظاهرا قانع شدن.
بعد شام دیگه وقت کیک بود.بیشتر از این نمیتونستم صبر کنم.کیک رو آوردم و مراسم رو اجرا کردیم.سیدمحمد بغل آقاجون و سیدمهدی بغل بابا بود.خیلی دوست داشتم بغل وحید بودن.بعد باز کردن هدیه ها و پذیرایی بابا گفت:
_ما دیگه بریم.
بقیه هم بلند شدن که برن.همون موقع در باز شد و وحید اومد.فاطمه سادات طبق معمول پرید بغل وحید.همه از دیدنش خوشحال شدن.فقط محمد میدونست که من چقدر نگرانش بودم.
محمد به من نگاه کرد.منم سرمو انداختم پایین و نفس راحتی کشیدم.به وحید نگاه کردم.دقیق نگاهش میکردم که ببینم همه جاش سالمه.آره،خداروشکر حالش خوب بود.رفتم جلو و بالبخند سلام کردم.وحید لبخند زد و گفت:
_شرمنده.
محمد اومد جلو،احترام نظامی گذاشت و گفت:
_کجایی قربان؟ مراسم تموم شد.
وحید آروم یه مشت به شکم محمد زد و گفت:
_همه کیکهارو خوردی؟
بعد بغلش کرد و تو گوشش چیزی گفت. من میدونستم چی میخواد بگه.وحید از اینکه بقیه بفهمن کار و درجه ش چیه خوشش نمیومد.
فقط آقاجون میدونست که وحید ترفیع گرفته.آقاجون هم از دیگران شنیده بود وگرنه خود وحید هیچ وقت نمیگفت.همه بخاطر دیدن وحید موندن...
وقتی همه رفتن،وحید تو هال با بچه ها بازی میکرد.منم مثلا آشپزخونه رو مرتب میکردم ولی در واقع داشتم به وحید نگاه میکردم...
ادامه دارد..
نویسنده بانو #مهدییار_منتظر_قائم
* 💞﷽💞
📚 رمان زیبای
#هرچی_تو_بخوای 🌈
#قسمت_صد_وسی_ودوم✨
داشتم به وحید نگاه میکردم...
دلم خیلی براش تنگ شده بود.یازده ماه بود که از کار جدید وحید میگذشت.تو این یازده ماه،وحید رو اونقدر کم دیده بودم که دلم برای تماشا کردنش هم خیلی تنگ شده بود.
فرداش وحید گفت:
_آماده بشین بریم بیرون.
همه آماده شدیم.رفت خونه آقاجون.به من گفت:
_تو ماشین باش،الان میام.
بچه ها رو برد تو خونه.بعد اومد.ناراحت بود و حرفی نمیزد.رفت امامزاده.یه جایی،تو صحن امامزاده نشستیم.گفت:
_زهرا،از ازدواج با من پشیمونی؟
گفتم:
_نه.
-تمام مدتی که دنبالت میگشتم،اون موقعی که اومدم خاستگاریت،اون مدتی که منتظرت بودم همیشه دلم میخواست کنار من خوشبخت باشی.
هیچ وقت دلم نمیخواست اذیتت کنم،آزارت بدم دم یا تنهات بذارم ولی عملا همه ی این کارها رو کردم..
چند وقته هرچی فکر میکنم، میبینم روزهای تنهایی و نگرانی تو خیلی بیشتر از روزهای باهم بودنمون بوده.. زهرا من اگه یک درصد هم احتمال میدادم زندگیت با من اینجوری میشه هیچ وقت بهت پیشنهاد ازدواج نمیدادم.
-وحید،من خیلی دوست دارم..من از زندگیم راضیم..کنار شما خوشبختم.. اگه به گذشته برگردیم بازهم باهات ازدواج میکنم.
-...کارم خیلی سخت شده ولی اصلا تمرکز ندارم.
همش فکرم پیش تو و بچه هاست.چند بار بخاطر حواس پرتی نزدیک بود،جان نیرو هام رو به خطر بندازم.
خیلی تو فشارم.نه به کارم میرسم،نه به زندگیم.درسته هیچ وقت گله نمیکنی، غر نمیزنی،شکایت نمیکنی.. درسته که در دیزی بازه ولی این گربه حیا سرش میشه.
از حرفش خنده م گرفت.
گفتم:
_قبلا دو بار بهت تذکر دادم درمورد همسرمن درست صحبت کن.یه کاری نکن عصبانی بشم که کاراته بازی میکنم ها.
لبخند زد ولی خیلی زود لبخندش تموم شد.
-زهرا،من شرمنده م.نمیدونم باید چکار کنم.
-ولی من میدونم...وحید سابق نباش.
سؤالی نگاهم کرد.گفتم:
_قبلا وقتی از سرکار میومدی خونه،فقط به ما فکر میکردی،وقتی میرفتی سرکار به کارت فکر میکردی.اما الان مسئولیت آدم های دیگه رو هم داری.پس مجبوری همیشه به اونا فکر کنی حتی وقتی خونه هستی...وحید،من انتظار ندارم که همیشه کنارم باشی ولی ازت میخوام از اینکه کنارت هستم ناراحت نباشی.
همه ی دلخوشی من اینه که #توسختی_ها کنارت باشم.من میخوام باعث #آرامشت باشم نه عذاب وجدانت.من از اینکه ناراحت باشی،کار سختی داری یا زخمی میشی ناراحت نمیشم.اتفاقا وقتی تو همچین مواقعی بتونم بهت آرامش بدم احساس #مفید بودن میکنم.من وقتی کنارت احساس مفید بودن کنم، خوشبختم.
تمام مدت وحید به زمین نگاه میکرد ولی بادقت به حرفهای من گوش میداد. حرفهام تموم شده بود ولی وحید هنوز فکر میکرد.مدتی گذشت.
-وحید
منتظر بودم به من نگاه کنه.بدون اینکه به من نگاه کنه لبخند زد و گفت:
_منم خیلی دوست دارم..خیلی.
بعد به من نگاه کرد.هر دو مون لبخند زدیم.
رفتیم ناهار جگر خوردیم؛دو تایی.
بعد رفتیم دنبال بچه ها.
از اون روز به بعد وحید تقریبا هر شب میومد خونه.دیر میومد ولی میومد. وقتی هم که میومد گاهی با تلفن صحبت میکرد.میگفت یکی از نیرو هام مأموریته کار واجبی براش پیش میاد،لازمه باهام مشورت کنه.حتی موقع خواب هم گوشیش دم دستش بود...
یه روز تعطیل رفتیم پیک نیک...
وحید داشت وسایل رو از صندوق عقب ماشین درمیاورد.منم کنار ماشین مراقب بچه ها بودم...
جوانی به ما نزدیک میشد.همسرش دورتر ایستاده بود.احتمال دادم برای کمک به وحید داره میاد.وحید سرش تو صندوق عقب بود.جوان کنارش ایستاد و احترام نظامی گذاشت و بلند گفت:
_سلام قربان.
وحید جا خورد،خواست بلند بشه سرش محکم خورد به در صندوق عقب.
من به سختی جلوی خنده مو گرفته بودم. جوان بیچاره خیلی ترسید.گفت:
_جناب سرهنگ،چی شد؟
وحید سرشو از صندوق عقب آورد بیرون.خنده شو جمع کرد،
خیلی جدی گفت:
_رسولی دو هفته میری مرخصی تا نبینمت.فهمیدی؟
جوان که اسمش رسولی بود خیلی ترسید.گفت:
_قربان ببخشید من...
وحید پرید وسط حرفش و گفت:
_اگه یکبار دیگه بگی قربان من میدونم و تو.
من حسابی خنده م گرفت.آقای رسولی هم حسابی ترسید و نگران شد.گفت:
_جناب سرهنگ میخواستم...
دوباره وحید پرید وسط حرفش و محکم گفت:
_رسولی،یک ماه میری مرخصی.
وحید با همکاراش طوری رفتار میکرد و از عشق به کار میگفت که برای همه شون مرخصی تنبیه بود.
طفلکی آقای رسولی،....
ادامه دارد.....
نویسنده بانو #مهدییار_منتظر_قائم
🌎🌺🍃
🌺
❇️ تقویم نجومی
🗓 دوشنبه
🔸 ۲ بهمن / دلو ۱۴۰۲
🔸 ۱۰ رجب ۱۴۴۵
🔸 ۲۲ ژانویه ۲۰۲۴
🌎🔭👀
💠 مناسبتهای دینی
💝 ولادت حضرت علی اصغر علیهالسلام
💝 ولادت حضرت امام جواد علیهالسلام
🌗 امروز قمر در «برج جوزا» است.
✔️ مناسب برای امور زیر است:
امور زراعی
آغاز نویسندگی
حسابرسی امور
ارسال قاصد و پیام
خرید کالا
معامله ملک
تبادل اسناد و مدارک
ارسال کالا
تاسیس شرکت و موسسه
آغاز امور آموزشی
دیدار با رؤسا
🌎🔭👀
🚘 مسافرت
مکروه است.
🤕 مریض مراقبت بیشتری نیاز دارد.
منظور مریضی است که امروز مریضیش شروع شود.
👶 زایمان
نوزاد پاکدامن باشد و هرگز در تنگنا قرار نگیرد. انشاءالله
💞 انعقاد نطفه
فرزند قاری و حافظ قرآن گردد. انشاءالله
💇♂ اصلاح سر و صورت
باعث عزت و احترام میشود.
🔴 حجامت، خون دادن
باعث درد میشود.
🔵 ناخن گرفتن
روز مناسبی است و برکات خوبی از جمله قاری و حافظ قرآن گردد.
👕 بریدن پارچه
روز بسیار مناسبی است و آن لباس موجب برکت میشود.
🌎🔭👀
😴 تعبیر خواب
رویایی که امشب (شب دوشنبه) دیده شود، تعبیرش طبق ایه ۱۰ سوره مبارکه « یونس علیه السلام» است.
﴿﷽ دعواهم فیها سبحانک﴾
از خواب بیننده عمل صالح یا خبری به وجود آید که در دنیا و اخرت به او نفع رساند. ان شاءالله
مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید.
📿 وقت استخاره
از طلوع فجر تا طلوع آفتاب
از ساعت ۱۰ تا ساعت ۱۲ ظهر
از ساعت ۱۶ عصر تا عشای آخر( وقت خوابیدن)
📿 ذکر روز دوشنبه
یا قاضی الحاجات ۱۰۰ مرتبه.
📿 ذکر بعد از نماز صبح
۱۲۹ مرتبه «یا لطیف» که موجب یافتن مال کثیر میگردد.
🌎🔭👀
☀️ ️روز دوشنبه متعلق است به
#حضرت_امام_حسن علیهالسلام
#امام_حسین علیهالسلام
اعمال نیک خود را به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
⏳ مدت زمان اعتبار این تقویم
از اذان مغرب آغاز و اذان مغرب روز بعد پایان مییابد.
🌺
🌎🌺🍃
🙏💎🙏 نماز هدیه به حضرت جوادالأئمّه علیه السلام به نیابت از مولایمان، حضرت صاحب الزّمان علیه السلام
مرحوم سیّد بن طاووس در کتاب «جمال الاسبوع»، از یکی از معصومین علیهم السلام روایت می کند که فرمود:
کسی که ثواب نماز خود را برای رسول خدا صلّی الله علیه و آله، و امیرالمؤمنین علیه السلام و اوصیاء بعد از او علیهم السلام قرار دهد، خداوند ثواب نماز او را بسیار بسیار می گرداند تا نفسش قطع شود. در آن حال(یعنی قبل از جان دادن) به او می گویند: ای فلانی! الطاف تو و هدیه تو به ما، هم اکنون برای تو مفید خواهد بود. امروز، روز جبران کردن و پاداش دادن به توست. دلت خوش، و چشمت روشن باد برای آنچه خداوند برای تو آماده نموده است، و گوارایت باد آنچه به آن رسیدی.
راوی سؤال می کند: انسان چگونه می تواند، نمازش را هدیه نماید؟ حضرت می فرمایند: نیّت کند که ثواب نمازش برای رسول خدا صلّی الله علیه و آله باشد، و اگر امکان داشت علاوه بر 50 رکعت نماز(یعنی نمازهای واجب و نافله آنها)، یک نماز دو رکعتی بخواند و هر روز به یکی از این بزرگواران هدیه نماید.
طریق خواندن نماز هدیه:
2 رکعت نماز بخوان و هر رکعت را با یک یا سه یا هفت تکبیر شروع کن.
در همه رکوع ها و سجده ها، بعد از ذکر تسبیح، 3 بار بگو: «صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ»
اگر نماز را به حضرت جواد علیه السلام هدیه می کنی، بعد از سلام نماز چنین بگو:
«اللَّهُمَّ أَنْتَ السَّلَامُ، وَ مِنْكَ السَّلَامُ، يَا ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِكْرَامِ! صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ الْأَخْيَارِ، وَ أَبْلِغْهُمْ مِنِّي أَفْضَلَ التَّحِيَّةِ وَ السَّلَامِ. اللَّهُمَّ إِنَّ هَاتَيْنِ الرَّكْعَتَيْنِ هَدِيَّةٌ مِنِّي إِلَى عَبْدِكَ وَ ابْنِ عَبْدِكَ، وَ وَلِيِّكَ وَ ابْنِ وَلِيِّكَ، سِبْطِ نَبِيِّكَ، مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ ابْنِ الْمَرْضِيِّينَ علیهم السلام. اللَّهُمَّ فَتَقَبَّلْهُمَا مِنِّي، وَ أَبْلِغْهُ إِيَّاهُمَا، وَ أَثِبْنِي عَلَيْهِمَا أَفْضَلَ أَمَلِي وَ رَجَائِي فِيكَ وَ فِي نَبِيِّكَ وَ وَلِيِّكَ وَ ابْنِ وَلِيِّكَ، يَا وَلِيَّ الْمُؤْمِنِينَ! يَا وَلِيَّ الْمُؤْمِنِينَ! يَا وَلِيَّ الْمُؤْمِنِين!». (جمال الاسبوع، ص15-16 و 20)
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
🙏🏼 نماز شب یازدهم ماه رجب
عَنْ سَلْمَانَ الْفَارِسِيِّ عَنِ النَّبِيِّ صلّی الله علیه وآله قالَ: مَنْ صَلَّى فِي لَيْلَةِ الْحَادِيَةَ عَشْرَةَ اثْنَتَيْ عَشْرَةَ بِالْحَمْدِ وَ آيَةِ الْكُرْسِيِّ اثْنَتَيْ عَشْرَةَ مرة، أُعْطِيَ كَمَنْ قَرَأَ الْكُتُبَ الأرْبَعَ وَ كُلَّ كِتَابٍ أَنْزَلَهُ اللَّهُ، وَ نُودِيَ مِنَ الْعَرْشِ اسْتَأْنِفِ الْعَمَلَ فَقَدْ غُفِرَ لَكَ. (البلدالأمين، ص168)
جناب سلمان از رسول خدا صلّی الله علیه وآله نقل می کند که فرمود: هرکس در شب یازدهم ماه رجب 12 رکعت نماز بخواند، در هر رکعت یک بار سوره حمد و دوازده بار آیۀالکرسی، به وی ثواب قرائت همه کتاب های چهارگانه (یعنی تورات، انجیل، زبور و قرآن) و همه کتاب هایی که خداوند نازل کرده است داده می شود، و از جانب عرش ندا می آید که عمل خود را از نو آغاز کن، که آمرزیده شدی.
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
💎💎💎 اگر می خواهید با امیرالمؤمنین علیه السلام محشور شوید و از رفقای آن حضرت باشید، بر خواندن سوره «العادیات» مداومت ورزید
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: مَنْ قَرَأَ سُورَةَ الْعَادِيَاتِ وَ أَدْمَنَ قِرَاءَتَهَا بَعَثَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مَعَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام يَوْمَ الْقِيَامَةِ خَاصَّةً وَ كَانَ فِي حَجْرِهِ وَ رُفَقَائِهِ. (ثواب الأعمال، ص125)
حضرت صادق عليه السّلام فرمود: كسى كه سوره عاديات را بخواند و بر تلاوت آن مداومت نمايد، خداوند او را در روز قيامت، خصوصاً با اميرالمؤمنین علیه السلام مبعوث می کند و وی در کنف حمایت امیرالمؤمنین علیه السلام و از رفقای ایشان خواهد بود.
✅ دیگر خواص خواندن سوره العادیات، عبارتند از:
1) قالَ رَسُولُ الله صلّى الله عليه و آله: مَنْ قَرَأَ سُورَةَ الْعَادِيَاتِ اُعْطِيَ مِنَ الأجرِ كَمَنْ قَرَأَ اْلقُرْآنَ، وَ مَنْ أَدْمَنَ قِرَاءَتَهَا و عَلَيهِ دَيْنٌ أعانَهُ اللهُ عَلَى قَضائِهِ سَريعاً، كائِناً ما كانَ. (البرهان في تفسير القرآن، ج5، ص731 به نقل از خواصّ القرآن)
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: هرکس سوره عادیات را قرائت کند، به وی پاداشی همچون پاداش کسی که همه قرآن را قرائت کرده باشد، عطا می شود. و کسی که بر خواندن این سوره مداومت نماید و دینی بر گردن او باشد، دین او هرچقدر باشد، خداوند وی را بر ادای سریع دینش کمک می کند.
2) قالَ رَسُولُ الله صلّى الله عليه و آله: مَنْ صَلَّى بِهَا الْعِشاءَ الآخِرَةَ عَدَلَ ثَوابُهَا نِصْفَ الْقُرآنِ، وَ مَنْ أدْمَنَ قِراءَتَها وَ عَلَيْهِ دَيْنٌ أعانَهُ اللهُ تَعالى عَلَى قَضائِهِ سَريعاً. (البرهان في تفسير القرآن، ج5، ص731 به نقل از خواصّ القرآن)
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: هرکس سوره عادیات را در نماز عشا بخواند، معادل پاداش (قرائت) نصف قرآن برای او منظور می شود. کسی که بر قرائت این سوره مداومت ورزد، و دینی داشته باشد، خداوند وی را بر ادای سریع دینش کمک می کند.
3) قالَ الصّادِقُ عليه السّلام: مَنْ قَرَأ سُورَةَ الْعَادِيَاتِ لِلْخائِفِ أمِنَ مِنَ الْخَوْفِ، وَ قِراءَتُها لِلْجائِعِ يَسْكُنُ جُوعَهُ، وَ الْعَطْشانُ يَسْكُنُ عَطَشَهُ، فَإذا قَرَأها وَ أدْمَنَ قِراءَتَها الْمَدْيُونُ أدَّى اللهُ عَنْهُ دَيْنَهُ بِإذْنِ اللهِ تَعَالى. (البرهان في تفسير القرآن، ج5، ص731 به نقل از خواصّ القرآن)
حضرت صادق علیه السلام فرمود: هرکس سوره عادیات را برای فرد ترسان بخواند، از خوف ایمن می گردد. قرائت آن برای فرد گرسنه، سبب آرام شدن گرسنگی وی می شود، و قرائت آن برای فرد تشنه، سبب آرامش تشنگی وی می شود. اگر مدیون بر خواندن این سوره مداومت نماید، خداوند دینش را ادا خواهد فرمود.
✅✅سوره العادیات:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ. وَ الْعَادِيَاتِ ضَبْحاً(1) فَالْمُورِيَاتِ قَدْحاً(2) فَالْمُغِيراتِ صُبْحاً(3) فَأَثَرْنَ بِهِ نَقْعاً(4) فَوَسَطْنَ بِهِ جَمْعاً(5) إِنَّ الْإنْسَانَ لِرَبِّهِ لَكَنُودٌ(6) وَ إِنَّهُ عَلىَ ذَالِكَ لَشَهيدٌ(7) وَ إِنَّهُ لِحُبِّ الْخَيْرِ لَشَدِيدٌ(8) أَ فَلَا يَعْلَمُ إِذَا بُعْثِرَ مَا فِى الْقُبُورِ(9) وَ حُصِّلَ مَا فِى الصُّدُورِ(10) إِنَّ رَبَّهُمْ بِهِِمْ يَوْمَئِذٍ لَخَبِيرٌ (11)
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄
مقام و منزلت امام معصوم علیه السلام در کلام حضرت امام جوادالائمه علیه السلام
قَالَ الْبُرْسِیُّ فِی مَشَارِقِ الْأَنْوَارِ رُوِیَ أَنَّهُ:
جِی ءَ بِأَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام إِلَی مَسْجِدِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله بَعْدَ مَوْتِ أَبِیهِ وَ هُوَ طِفْلٌ وَ جَاءَ إِلَی الْمِنْبَرِ وَ رَقِیَ مِنْهُ دَرَجَةً ثُمَّ نَطَقَ فَقَالَ:
أَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ الرِّضَا أَنَا الْجَوَادُ أَنَا الْعَالِمُ بِأَنْسَابِ النَّاسِ فِی الْأَصْلَابِ أَنَا أَعْلَمُ بِسَرَائِرِکُمْ وَ ظَوَاهِرِکُمْ وَ مَا أَنْتُمْ صَائِرُونَ إِلَیْهِ عِلْمٌ مَنَحَنَا بِهِ مِنْ قَبْلِ خَلْقِ الْخَلْقِ أَجْمَعِینَ وَ بَعْدَ فَنَاءِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِینَ وَ لَوْ لَا تَظَاهُرُ أَهْلِ الْبَاطِلِ وَ دَوْلَةُ أَهْلِ الضَّلَالِ وَ وُثُوبُ أَهْلِ الشَّکِّ لَقُلْتُ قَوْلًا تَعَجَّبَ مِنْهُ الْأَوَّلُونَ وَ الْآخِرُونَ ثُمَّ وَضَعَ یَدَهُ الشَّرِیفَةَ عَلَی فِیهِ وَ قَالَ یَا مُحَمَّدُ اصْمُتْ کَمَا صَمَتَ آبَاؤُکَ مِنْ قَبْلُ.
🔸مشارق الانوار برسی؛ بعد از شهادت حضرت سلطان اباالحسن علی بن موسی الرضا علیه السلام، حضرت جواد الائمه علیه السلام را که کودکی بود به مسجد پیامبر آوردند. یک پله بر فراز منبر رفت و شروع به سخنرانی کرده فرمود:
من محمّد بن علی هستم!
من جوادم!
من نژاد اشخاص را در پشت پدرانشان میدانم.
من از پنهان و آشکار و عاقبت کار شما آگاهم.
این دانش را خداوند قبل از آفرینش تمام جهانیان و بعد از نابود شدن آسمانها و زمین به ما عنایت کرده.
اگر حمله یاوه سرایان و قدرت گمراهان و ایراد شکاکان نبود( منظورشیعیان و محبین اهل البیت علیهم السلام بوده که در مراتب اهل البیت تشکیک کرده بودند،یعنی شیعه مقصره از سنی زنازاده بدتر است) سخنی میگفتم که موجب تعجب گذشتگان و آیندگان میشد
در این موقع دست روی دهان خویش گذاشت و فرمود:
محمد! ساکت باش، همان طور که آباء کرامت سکوت کردند.
📚بحارالانوار-جلد ۵۰-صفحه ۱۰۸-حدیث ۲۸
🟢ظهور - ان شاء الله - خیلی نزدیک است🟢
الهی بِحَقِ السّیدة زِینَب ْسَلٰام ُاَللّهْ عَلَیْها َّعَجّل لِوَلیکَ الغَریبِ المَظلومِ الوَحید الطرید الشرید الفَرَج🤲🏻
‼️تبــــــــــری واجــــــب است‼️
ید الله فـــــوق ایدیهم
#علـــــی یــــــد الله است..
بمیرد دشمن حیــــــدر
#علــــــی ولــــــی الله است.