eitaa logo
حرم
2.6هزار دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
6.5هزار ویدیو
630 فایل
❤﷽❤️ 💚کانال حرم 🎀دلیلی برای حال خوب معنوی شما🎀 @haram110 ✅️لینک کانال جذاب حرم https://eitaa.com/joinchat/2765357057Cd81688d018 👨‍💻ارتباط با ادمین @haram1
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸 با تف کردن حواس خود را به نماز متمركز كنید! 🔹 جدیدترین فتوای جدیدملازاده، كارشناس شبكه وهابی وصال :) 📡 @haram110
🙏😓ای مردم! عموم و خصوصمان راه را گم کرده ایم مرحوم آیت الله تولایی خراسانی در سخنرانی خود در مسجد جامع زاهدان، در ماه رمضان سال1390قمری (1349 شمسی) می فرمود: آن ‌قدری که شما به ملای محله تان دل بستگی دارید، آن‌قدری که به آیةالله تان، به حجةالاسلام ‌تان، به پیشنماز محله خود دلبستگی دارید و اگر یک مشکلی پیدا شود، می گویید من با حضرت حجةالاسلام ارتباط دارم و الان به ایشان می گویم که یک سفارشی بکند و دلتان به ایشان گرم است، آیا آن ‌قدری که در دل به اینها تکیه داریم، همین‌قدر به امام زمان علیه السلام تکیه داریم؟ اگر به آن‌حضرت تکیه داشته باشیم، تا پیش‌آمدی شد، می گوییم ما آقا داریم، ارباب داریم، مولا داریم، او بالای سرمان است. لذا می ‌گویی: یا بقیةالله! یا حجة بن‌ الحسن! به دادم برس، به فریادم برس، وساطت کن؛ و با سوز و گداز و از صمیم دل به او متوجه می شویم و تکیه قلبی مان به بزرگی و آقایی و سرپرستی اوست. امّا اصلاً چیزی که به ذهنمان نمی آید امام زمان علیه السلام است. آقایان! عموم ما راه را گم کرده ایم. یک آقای دلیر و بزرگوار بالای سرمان داریم که مصیطر بر کارها و همه چیز در قبضه اوست. کسی‌ است که نسبت به تمام مشکلاتمان مشکل گشاست. او به قدری گوش به آواز ماست، به قدری چشم به جانب ما دارد که به همین شیعه ای که مسلماً معصوم از گناه نیست، و کم و بیش گناه هم کرده و می کند، چشم و نظر دارد. به همین ها گوش دارد که کدامیک از اینها با سوز و گداز درِ خانه او را بکوبد و او به ایشان لبیک بگوید. به خدا قسم! با این آقایی و توجهی که دارد، اگر ما در مشکلاتمان به قدری که به یک رئیس اداره، به یک آیت الله و حجةالاسلام توجه داریم، همان قدر به او دلبستگی داشته باشیم و به پناه او برویم و دست به دامن او بزنیم، به حقِّ حق قسم که بزرگترین مشکل را حل می کند. من مکرر گفته ام: هم اجتماع راه را گم کرده، هم منفرد گم کرده است. اگر های و هویی که برای این و آن می کنیم، این های و هوی ها را، این شعار دادن ها را، مشت گره کردن ها را برای امام زمانمان بکنیم، به والله که قسم شرعی است، مشکلات اجتماعی ما را که لاینحل است، حلش می کند. در مشکلات انفرادی مان هم همین طور است. اینها را من تجربه کرده ام، غیر از آنی که منطق علم و برهان عقلی برای این کارها دارم، تجربه کرده ام، آزموده ام. خودم و دوستانم، که در این راه وارد شده ایم، آزمایش کرده اند و آزمایش کرده ام. در مشکلات به او تکیه داشته باشید، و به او متوجه باشید و توسل قلبی کنید. اما شیطان نمی گذارد. خوبانمان را که در رشته معنویات هستند و معتقد به نذر و توسل هستند می برد این طرف و آن طرف و از اصل محل سلطنتی که فوری تا رفتی و در زدی جواب می دهند، از آن جا دور می کند. (سخنرانی های مسجد جامع زاهدان، روزهای آخر ماه رمضان 1390قمری) ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
🙏🏼💎 نماز ساده شب هشتم ماه رمضان قال امیرالمؤمنین علیه السلام: مَنْ صَلَّى اللَّيْلَةَ الثَّامِنَةَ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ رَكْعَتَيْنِ، يَقْرَأُ فِي كُلِّ رَكْعَةٍ الْحَمْدَ مَرَّةً وَ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ عَشْرَ مَرَّاتٍ، وَ سَبَّحَ أَلْفَ تَسْبِيحَةٍ، فُتِّحَتْ لَهُ أَبْوَابُ الْجِنَانِ الثَّمَانِيَةُ يَدْخُلُ مِنْ أَيِّهَا شَاء. (بحارالأنوار، ج97، ص382 به نقل از اربعین شهید) امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: هرکس در شب هشتم ماه رمضان 2 رکعت نماز بخواند، در هر رکعت یک بار حمد و ده مرتبه سوره توحید، و بعد از نماز هزار بار تسبیح الهی (سبحان الله) بگوید، هشت در بهشت بر او گشوده می شود و از هرکدام که بخواهد به بهشت وارد می شود. ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
🙏🏼 دعای شب هشتم ماه رمضان منقول از رسول خدا صلّی الله علیه و آله دعای پیامبر صلّی الله علیه وآله در شب هشتم ماه رمضان: «اللَّهُمَّ هَذَا الشَّهْرُ الَّذِي أَمَرْتَ فِيهِ عِبَادَكَ بِالدُّعَاءِ، وَ ضَمِنْتَ لَهُمُ الْإجَابَةَ وَ الرَّحْمَةَ، فَقُلْتَ: وَ إذا سَأَلَكَ عِبادِي عَنِّي فَإنِّي قَرِيبٌ، أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إذا دَعانِ، فَأَدْعُوكَ يَا مُجِيبَ دَعْوَةِ الْمُضْطَرِّينَ، يَا كَاشِفَ كُرَبِ الْمَكْرُوبِينَ، يَا جَاعِلَ اللَّيْلِ سَكَناً، وَ يَا مَنْ لَا يَمُوتُ، اغْفِرْ لِمَنْ يَمُوتُ، قَدَّرْتَ وَ خَلَقْتَ وَ سَوَّيْتَ، فَلَكَ الْحَمْدُ، أَسْأَلُكَ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ فِي اللَّيْلِ إذا يَغْشى‏ وَ فِي النَّهارِ إذا تَجَلَّى، وَ فِي الْآخِرَةِ وَ الْأُولَى، وَ أَنْ تَكْفِيَنِي مَا أَهَمَّنِي وَ تَغْفِرَ لِي، إنَّكَ أَنْتَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ‏.» (بحارالأنوار، ج98، ص6 به نقل از البلدالامین) ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
🌎🌺🍃 🌺 ❇️ تقویم نجومی 🗓 سه شنبه 🔺 ۲۹ اسفند / حوت ۱۴۰۲ 🔺 ۸ رمضان ۱۴۴۵ 🔺 ۱۹ مارس ۲۰۲۴ 🌎🔭👀 💠 مناسبت‌های ملی 🇮🇷 روز ملی شدن صنعت نفت 🌗 امروز قمر در برج سرطان است. ✔️ روز مناسبی برای امور زیر است: خرید و فروش ملک درختکاری بذر پاشی و کاشت کندن چاه و کانال خرید کردن نوشتن حرز و خواندن نماز حرز و بستن آن میهمانی و افطاری دادن شروع به کار و کسب دیدار با حاکمان و درخواست از آنها 🌎🔭👀 🤕 بیمار امروز زود خوب شود. 🚘 مسافرت همراه صدقه باشد. 👶 زایمان نوزاد ولادتش خوب و متوسط الحال است. 🌎🔭👀 👩‍❤️‍👨مباشرت امشب (شبِ سه‌شنبه) فرزند سخاوتمند و دل رحم باشد. ان‌شاءالله 💇 اصلاح سر و صورت باعث بیماری می‌شود. 🩸حجامت،خون‌دادن،فصد و زالو انداختن باعث درد سر می‌شود. ✂️ ناخن گرفتن روز مناسبی نیست و در روایتی گوید باید بر هلاکت خود بترسد. 👕 بریدن پارچه روز مناسبی نیست. شخص، از آن لباس خیری نخواهد دید. به روایتی آن لباس یا در آتش می‌سوزد یا سرقت شود و یا شخص، در آن لباس مرگش فرا رسد. خرید لباس اشکال ندارد. کسانی که شغلشان خیاطی است می‌توانند در روزهای خوب بُرش بزنند و در روزهای دیگر، آن را تکمیل کنند. 🌎🔭👀 😴 تعبیر خواب رویایی که امشب (شب سه شنبه) دیده شود، تعبیرش در آیه ۸ سوره مبارکه "انفال" است. ﴿﷽ لیحق الحق و یبطل الباطل﴾ بین خواب بیننده و دیگری اختلافی پیش آید و دعوا را نزد قاضی یا حکم برند و معلوم شود حق با خواب بیننده است. ان شاءالله چیزی همانند ان قیاس گردد. 🌎🔭👀 📿 وقت استخاره از ساعت ۱۰ تا ساعت ۱۲ از ساعت ۱۶ تا عشای آخر (وقت خوابیدن) 📿 ذکر روز سه شنبه «یا ارحم الراحمین» ۱۰۰ مرتبه 📿 ذکر بعد از نماز صبح ۹۰۳ مرتبه «یا قابض» که موجب رسیدن به آرزوها می‌گردد. 🌎🔭👀 ☀️ ️روز سه شنبه متعلق است به علیه‌السلام علیه‌السلام علیه‌السلام اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد. 🌺 🌎🌺🍃
حرم
* 💞﷽💞 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗رمان‌ کابوس رویایی 💗 قسمت66 حس خوبی است‌. انگار بعد از این همه تنهایی سهمم شد
* 💞﷽💞 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗رمان‌ کابوس رویایی 💗 قسمت67 دستان کیوان بهم گره می خورد و از زیر عینک قورباغه‌ای اش می گوید: _یه ماموریت فوق العاده حساس. حس افتخار و ترس در هم تنیده می شوند اما سر راست می کنم و لب می زنم: _میشه بگید دقیقاً باید چه کاری انجام بدم؟ دستش را توی جیبش می برد و عکسی را روی میز می گذارد. چشمانم را ریز می کنم و ته چهره ای شبیه به کیانوش دارد. خوب که دقت می کنم میبینم نه! شباهت اینقدر زیاد نمی شود! آب دهانم را در گلو فرو می برم و به لرزش دست اهمیت نمی دهم. عکس را با سر انگشتانم برمی دارم و پیش چشمانم می گیرم. بی هوا لب می زنم:" این که کیانوشه!" پیمان سرش را بالا می آورد و با صدای نسبتا بلندی می پرسد: _کیانوش؟ نمی گذارم واکنشش در ذهنم پر رنگ شود. رو به کیوان می کنم:" من میشناسمش! اون از دوستای خونوادگی مونه!" ابروی کیوان بالا می رود و از قیافه اش می بارد که میخواهد بیشتر بداند برای همین ادامه می دهم: _زیاد ازش خوشم نمیاد ولی اگه ماموریتم به این ربط داره قبول می کنم. کیوان از پشت میز برمی خیزد و چند قدمی پشت پنجره می زند. نیم نگاهی به دوربین می اندازد و بالاخره سکوت را می شکند. _خوبه! یه امتیاز خیلی بزرگیه! پیمان با چشمانی ریز کرده اش از کیوان می پرسد:" کارش چیه؟" _این کیانوش یا بهتره بگم دکتر سالاری از با نفوذهای نیروهای امنیتیه و روابطی هم با ساواک داره. هر ماه یه اطلاعات فوق سِری بهش میرسه که ما از رابط هامون فهمیدیم اینا جاسوس دارن در شوروی. این آقای کیانوش ازون زرنگاست! پول میده و اون اطلاعات رو از جاسوسای انگلیسی و غربی میخره و با قیمت خوب یا واسه‌ی مقام و نفوذ به مقامات و روسای غربی میفروشه. نقشه‌ی خوبیه نه؟ چیزهای که به گوش هایم می رسد غیر قابل هضم است. کیانوش رستمی یا دکتر سالاری؟ اصلا فکرش را نمی کردم در این حد زرنگ و نقشه کش باشد. پیمان نگاهی به کیوان می اندازد و صدایش را بالا می برد: _الان شما میخواین اون اطلاعاتو رویا براتون بیاره؟ اون کار بلده میفهمه رویا یه جاسوسه! لبخند رنگ چهره‌ی کیوان را عوض می کند و برعکس پیمان که چهره‌ی عصبی دارد خیلی آهسته می گوید: _دقیقا! الان مشخص شد رویا خیلی کارا ازش برمیاد و مخصوصا که با طرف آشناست! دیگه چی ازین بهتر؟ این اطلاعات برای شوروی خیلی ارزشمنده. برای نرسیدن به دست رقباشون هر کاری میکنن! تو میدونی انبار سلاح هامون ته کشیده؟ ما مجبوریم همچین ریسکی کنیم تا کمکی بهمون بشه. سکوت پیمان باعث می شود من فرصت کنم تا حرفی بزنم. با این حرف ها یک چرتکه در دست می گیرم و کمی بالا و پایین می کنم. اگر این کار را انجام بدهم یک نیروی عادی در سازمان نخواهم بود. از کجا معلوم من مسئول او نشوم؟ حس طمع در وجودم ریشه می دواند و بر خلاف تصور پیمان با کیوان موافقت می کنم. _آقاکیوان! من حاضرم کاری رو که میگین انجام بدم. فقط از نظر اون من الان فرانسه‌ام باید اینو چیکار کنیم؟ دستش زیر چانه چنبره می زند و به فکر فرو می رود. پیمان با حرف من نظر می دهد:" از نظر من باید صبر کنیم. به بهونه‌ی دلتنگی برگشتی." کیوان نچی می کند و چین اخم، ابرو هایش را بهم می رساند. _نمیشه! گفتم این اطلاعات زمان محدودی داره و فقط یک شب توی گاوصندوق خونه‌ی سالاری نگهداری میشه. از بگو مگوهای پیمان خسته می شوم و احساس می کنم او چشم دیدن این را ندارد که به من‌مسئولیتی بزرگ بدهند. او خودش را از من بالاتر می داند و دوست ندارد جز خودش کسی چنین ماموریتی انجام دهد. _فکر کنین ببینیم چی باید بهش بگم! آنقدر این حرف را محکم می زنم که خودم هم تعجب می کنم. سکوت در میان مان موج می زند که کیوان با خوشحالی بشکنی در هوا می زند و داد می زند:" فهمیدم! فهمیدم!" _چیو؟ با آب و تاب تعریف می کند:" تو به بهونه‌ی گالری نقاشی میگی برگشتم." میان صحبتش می پرم و در تاییدش می گویم: _آره! میگم بخاطر خاکسپاری بابا گالریم توی فرانسه بهم ریخت و اجازه ندادن کاری کنم برای همین گفتم اینجا گالری بزنم!" نگاه پر مغرور کیوان خرج چهره ام می شود. پیمان خیلی سرد و خشک تنها سر جایش نشسته. این وسط تنها من و کیوان هستیم که از ذوق داریم می ترکیم! _خب پس! من یه محل جور می کنم برای گالری. _نه! خودم باید اجاره کنم. این مسئله از اول تا آخرش برای خودمه وگرنه جای شک و شبهه توش میمونه. برای اجاره هم از اون کمک می گیرم. دندان ساییدن پیمان مرا خوشحال می کند. خود بزرگ بینی را خوب در وجودم می توانم حس کنم. حسی که چند وقتی بخاطر پیمان زیر پا لهش کردم! حالا باید به فکر این باشم که پیمان برایم نسخه نپیچد! من عرضه اش را دارم از او خیلی بهتر و سازمانی تر عمل کنم! ⭕️کپے‌بدون نام نویسنده حرام است ⭕️ نویسنده‌مبینارفعتی(آیه) ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
* 💞﷽💞 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗رمان‌ کابوس‌ رویایی💗 قسمت68 از فردای همان روز کارم را شروع می کنم. از یک تلفن عمومی به خانه شان زنگ می زنم. _سلام، منزل آقای رستمی. صدای ظریف زنی می آید:" سلام بله." _من با آقای کیانوش رستمی کار دارم. از دوستان شون هستم. باشه ای می گوید و کمی بعد با شنیدن صدای کیانوش دست و پایم را گم می کنم. به این فکر می کنم که هرحرکت من میتواند موثر باشد پس سعی میکنم ضایع بازی درنیاورم. احوال پرسی اش را بی جواب نمی گذارم. _خودتی رویا خانم؟ هومی می کشم و دلیل زنگ زدنم را می پرسد. _را... راستش من برای گالریم برگشتم. توی فرانسه بخاطر مراسم بابا همه چیز بهم خورد. الانم که رفتم میگن نمیشه اینجا گالری بزنی. من میخوام آثارمو توی تهران به نمایش بزارم. از شما هم... کُ... کمک میخوام. با این که غرورم نمی پذیرد کلمه‌ی کمک را بگویم اما از سر اجبار می گویم. سکوتش باعث می شود فکر کنم تماس مان قطع شده و می پرسم:" الو؟ هستین؟" بلافاصله جواب می دهد:" هستم! شما بگو چه کمکی میخوای؟" پاسخی را که در آستینم قایم کرده ام بیرون می آورم و به زبان می خوانم: _وکیل بابا دیگه وکالتش باطل شده و نمیتونم به اون رو بندازم. منم از تهران سر درنمیارم، میخوام یه مکانی رو اجاره کنم. اگه میشه توی اجاره کردن چون کلاهی سرم نره یه کمکی بکنین. البته نمیخوام زحمتی بدم و کاری دارین بگید نمیشه. برعکس دفعه پیش این بار فوری لب می زند:" نه! نه! من کاری ندارم. شما هر وقت بگین من میام دنبالتون که بریم دنبالش. اصلا همین امروز! شما آدرس هتل تونو بدین من میام." با به میان آوردن نام هتل قلبم می ایستد. فکر این جایش را نکرده بودم! حالا چه کنم؟ فکر هم نمی کردم همین امروز و الان را انتخاب کند! فکری مثل برق و باد از پیش ذهنم می گذرد. فوراً آدرس هتلی که قبلا در آن اقامت داشتم را برایش می گویم. _کی میاین؟ خیلی جدی و بدون تعارف جواب می دهد:" همین الان راه میوفتم." تلفن از دستم سُر می خورد و با وحشت می گویم:" الان؟" مکثی می کند و با کمی تاخیر می گوید: _الان نیام؟ وقتی بگویم نه که خیلی ضایع است و سریع ماست مالی می کنم. _نه، منظورم اینکه از کاراتون نیوفتین. _نه مشکلی نیست. من راه میوفتم. چنگی به صورتم می زنم و برعکس درونم که در آن طوفانی در آن برپاست می گویم:" باشه، پس من منتظرم." خداحافظی اش را نصف و نیمه رها می کنم. پالتوی اعیانی ام محکم می گیرم و کنار خیابان دست تکان می دهم. ژیان نارنجی می ایستد و مرد سیگاری دودش را در صورتم فوت می کند. یک جوری حرف می زند که انگار است الان بمیرد! _آبجی، کجا میری؟ با این که دوست ندارم با او بروم اما مجبورم آدرسم را بدهم چون حالا حالاها اینجا تاکسی گیرم نمی کند. آهنگی پخش می شود که خواننده اش زن است. راننده هم با همان حال مردنی اش زمزمه می کند‌. بوی دود سیگارش مشامم را به سخره گرفته اما ترجیح می دهم چیزی نگویم. به ساعت در دستم نگاه می کنم و می بینم پنج دقیقه گذشته و هنوز ما نصف راه هم نیامده ایم. خونم به جوش می آید و به مرد می گویم:" آقا لطفا زودتر برین. من دیرم شده!" سیگارش را از روی لبش برمی دارد و با هزار زحمت رویش را به من می کند. _نمیشه همشیره. _آخه من عجله دارم! این بار جوابم را نمی دهد. دوست دارم از توی ماشین پرتش کنم و مطمئنم تا بیاید و بلند شود من به هتل رسیدم. حرص گوش تا گوش صبرم را می برد و داد می زنم: _لطفا تند برید، من پولشو میدم! لبخندی می زند که دندان های زرد و پوسیده اش بیرون می پرند. نزدیک است عوق بزنم اما خودم را کنترل می کنم. _حالا شد! بده تا برم. زیر لب می گویم چه پرویی است! حوصله‌ی چک و چانه را با او ندارم و چند اسکناس کف دستش می گذارم. حواسش پی پول است و به جلو نگاه نمی کند. با نزدیک شدن به ماشین جلویی جیغ می زنم:" جلو رو بپا!" تا بیاید جلو را نگاه کند طول کشیده اما خداروشکر فرمان را کج می کند و کمی ماشین روی دست انداز می رود. بعد هم از حرکت می ایستد! هوفی می کشم و می گویم فقط همین را کم داشتم. میخواهم از ماشین پیاده شوم و به او می گویم:" آقا پولمو بده. اصلا نخواستیم!" باز هم لبخند چندشش را می زند و آرام سر تکان می دهد. _چیزی نشده آبجی. این تو روز ازین قر و فرا برام درمیاره. نگران نباش، الان میرسیم. _آخه کی؟ نمیشه آقا. پولو بده پیاده شم بهتره! بدون این که جوابم را دهد پایش را روی گاز فشار می دهد. با شدت به صندلی عقب پرت می شوم و از توی آینه نگاهم می کند. _آبجی خودتو محکم بیگیر. نه خودشم می آید! روی صندلی آرام می گیرم و سریع به هتل می رسیم. ⭕️کپے‌بدون نام نویسنده حرام است ⭕️ نویسنده‌مبینارفعتی(آیه) ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
◻️◽️ علیه السلام شماره هفتم وَأَذَانٌ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ يَوْمَ الْحَجِّ الْأَكْبَر ِ أَنَّ اللَّهَ بَرِيءٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ۙ وَرَسُولُهُ ... ✨و این اعلامی است از سوی خدا و رسولش به همۀ مشرکان در روز حجِ اکبر که؛ قطعاً خدا و پیامبرش از مشرکان بیزارند. 📖سوره توبه، آیه:3 در تفسیر البرهان در ذیل آیه شریفه از حضرت امام سیدالساجدین علی بن الحسین علیه السلام روایت کرده که حضرت فرمودند : حضرت امیر المؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام را در کتاب خدا اسمی است لیکن آن را نشناسند. راوی پرسید آن چیست؟ حضرت فرمودند: مگر آیه وَأذَانٌ مِنَ اللَّهِ ... را نشنیدی؟! به خدا سوگند که منظور از اذان در آن آیه حضرت امیرالمومنین علی بن ابی طالب علیه السلام است. 🟢 اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج 🟢 |
🔸 سالی که اشتباهی نوروز رو جشن گرفتند! ‌ 🔹 روزنامه اطلاعات، ۲۶ فروردین ۱۳۵۲ 📡 @haram110
.... ✍ دلبر که تو باشی... جرات بیراهه رفتن، چقدر آسان است... آنقدر مهربان و دلواپس، به انتظار برگشتنم می نشینی..که گویی جز من، بنده دیگری نداری... ❣مهربانیت... چنان مرا فراگرفته است، که دیگر... از زنگار بی انتهای دلم، نمی ترسم... تو...همان "جابر العظم الکثیری"... که تمام شکستگی های روح مرا، به ناز یک اشاره ات...جبران می کنی... ❄️مهمانی ات.... سر و روی سپید، می خواهد.. و...من...سیه چرده ترین، مهمان، خوان ضیافت توام... اما....؛ با همه سیه دلی ام... پشتم چنان به آغوش مهربان تو گررررم است که... از خودم، نمی هراسم... یقین دارم...که یک نگاه تو...عالمی را زیر و رو می کند... چه رسد به روح کوچک و فقیر من!! ❄️هشتمین بزم مستانه مان هم رسید...دلبرم و من چنان، از برق چشمانت، به رقص آمده ام...که برای ادراک دوباره لذتش... هزار تشنگی دیگر را، به جان می خرم.... 💓حجله گاه عاشقی ام را گسترده ام...؛ سجاده ام...منتظر قدوم توست.... قنوت می گیرم... در هشتمین ملاقات شاه و گدا.... به امید جرعه ای دیگر... پیمانه ام را، بالا آورده ام..... کمی ع ش ق... برایم می ریزی...خداااا ؟ سید پیمان موسوی طباطبایی @haram110
4_5967646200667571497.mp3
4.12M
(تندخوانی) توسط استاد معتز آقایی
4_5967646200667571498.mp3
149.8K
🌷دعای روز هشتم ماه مبارک رمضان با نوای دلنشین استاد موسوی قهار🌷
🍃🌸دعای روز هشتم ماه مبارک رمضان🌸🍃 🍃🌺بسم الله الرحمن الرحیم🌺🍃 🍃🌹اللهمّ ارْزُقنی فیهِ رحْمَةَ الأیتامِ وإطْعامِ الطّعامِ وإفْشاءِ السّلامِ وصُحْبَةِ الكِرامِ بِطَوْلِكَ یا ملجأ الآمِلین🌹🍃 🍃🌷خدایا روزیم كن در آن ترحم بر یتیمان و طعام نمودن بر مردمان و افشاء سلام و مصاحبت كریمان به فضل خودت اى پناه آرزومندان🌷🍃
4_5855110957931430084.mp3
2.77M
🍃🌸دعای سحر فرهمند🍃🌸 ☘️🌷☘️🌷☘️🌷☘️🌷
4_426664464956260621.mp3
10.86M
🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼
4_538225570454962326.mp3
4.49M
🙏مناجات و صوت بسیار زیبا و تاثیر گذار حضرت امیرالمومنین در مسجد کوفه 🌹 😔الهم انی اسئلک الاماااان التماس دعا ▪️ @haram110
4_5843930535289685707.mp3
22.86M
⬆️ ┏━━━🍃═♥️━━━┓   @haram110 ┗━━━♥️═🍃━━━┛
هشتمیڹ روزعجب حاڸ دعایےدارم حالت مشهدےوڪرببلایےدارم حرم امڹ خداپنجره فولادشماست وخداگفت ڪہ دیدےچہ رضایےدارم 😔 •● ●• ➖➖➖➖➖➖ یا علی 🌹 @haram110
هشت روز است سحر منتظر این هستند روز هشتم بنویسند زتو شاعرها... کاش امروز منم زائر مشهد بودم خوش به حال همه خدام تو و زائرها... @haram110
روز هشتم غزلی عشق مرا می چیند سفره را گوشه ی ایوان طلا می چیند از همین اول صبح نیت مشهد کردم نام سلطان دلم را به زبان آوردم شورعشقی به دلم ریخت، غمی پیرم کرد یارضاگفتم و این اسم نمک گیرم کرد هشتمین روز؛قرارازدل ما میگیرد سحر، عطرحرم وصحن وسرا میگیرد هشتمین روز هوای دلمان بارانی است مشهدو کرب وبلا هردوحرم مهمانی است سحر هشتم ماه رمضان ، درسفرم بین اربابم وسلطان خودم دربه درم هم سر سفره سلطان دوعالم هستیم هم پریشان شب هشت محرم هستیم هم علی اکبریم هم رضوی، حیرانم کفتر بام حسین و حرم سلطانم @haram110
4_5902244590462698959.mp3
13.04M
استاد پرهیزگار 🌹
🙏🏼 دعای روز هشتم ماه رمضان و دعا بر فرج مولایمان حضرت صاحب الزّمان علیه السلام مرحوم سید بن طاووس در «اقبال الاعمال»، این دعا را برای روز هشتم ماه رمضان نقل می کند: «اللَّهُمَّ إنِّي لَا أَجِدُ مِنْ أَعْمَالِي عَمَلًا أَعْتَمِدُ عَلَيْهِ وَ أَتَقَرَّبُ بِهِ إلَيْكَ، أَفْضَلَ مِنْ وِلَايَتِكَ وَ وِلَايَةِ رَسُولِكَ وَ آلِ رَسُولِكَ الطَّيِّبِينَ صَلَوَاتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ. اللَّهُمَّ إنِّي أَتَقَرَّبُ إلَيْكَ بِمُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَتَوَجَّهُ بِهِمْ إلَيْكَ، فَاجْعَلْنِي عِنْدَكَ يَا إلَهِي بِكَ وَ بِهِمْ وَجِيهاً فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ، فَإنِّي قَدْ رَضِيتُ بِذَلِكَ مِنْكَ تُحْفَةً وَ كَرَامَةً، فَإنَّهُ لَا تُحْفَةَ وَ لَا كَرَامَةَ أَفْضَلُ مِنْ رِضْوَانِكَ وَ التَّنَعُّمِ فِي دَارِكَ مَعَ أَوْلِيَائِكَ وَ أَهْلِ طَاعَتِكَ. اللَّهُمَّ أَكْرِمْنِيَ بِوِلَايَتِكَ وَ احْشُرْنِي فِي زُمْرَةِ أَهْلِ وِلَايَتِكَ، اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي فِي وَدَائِعِكَ الَّتِي لَا تُضَيَّعُ وَ لَا تَرُدَّنِي خَائِباً بِحَقِّكَ وَ حَقِّ مَنْ أَوْجَبْتَ حَقَّهُ عَلَيْكَ، وَ أَسْأَلُكَ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ تُعَجِّلَ فَرَجَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ فَرَجِي مَعَهُمْ وَ فَرَجَ كُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ.» (بحارالأنوار، ج98، ص28 به نقل از اقبال الاعمال) ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
🗣🙏👁💎 نان و آب از دهان شما می ‌افتد، امام زمان علیه السلام نباید بیافتد. پدر و مادر اگر از فکر شما دور می ‌شود، امام زمان علیه السلام نباید دور شود مرحوم آیت الله تولایی خراسانی، در سخنرانی خود در مدرسه مجتهدی تهران در دهه اوّل صفر سال1390 قمری، خطاب به طلاّب علوم دینی می فرمود: در مطالعه خود، در مباحثه خود، در تدریس خود، در تدرّس خود، باید ابتدای آن به امام زمان علیه السلام متوسل شوید، و انتهای آن، دعا برای سلامتی و فرج امام زمان علیه السلام باشد. چه مدرّس و چه متدرس، توسّل به امام زمان علیه السلام داشته باشید. ای طلاّب! در تمام مراحل تحصیلات خود، تدریس، تدرّس، مطالعه، پیش مطالعه، مباحثه، در تمام مراحل باید مستمدّ از امام زمان علیه السلام باشید. باید موقع مطالعه، به امام زمان متوسّل شوید، از حضرت استمداد کنید، موقع مباحثه همان‌ طور، موقع درس هم همین ‌طور، درسی که می‌خوانید و درسی که می‌ دهید. در تمام مباحثات خود، اول که می‌خواهید مباحثه کنید، طرفین مباحثه به امام عصر علیه السلام متوسّل شوید. درس می ‌خوانید، اوّل به امام عصر علیه السلام متوسّل شوید. مرحوم میرزای نایینی در ابتدا درس خود تا توسل شدید به امام عصر پیدا نمی کرده است، وارد درس گفتن نمی ‌شده است. شاگردان وی نیز، آن ‌ها که من نزد آنان درس خواندم، همین ‌طور بودند. موقع درس گفتن، اوّل متوسل به امام عصر علیه السلام شوید، موقع درس گوش دادن نیز همینطور. همان اوّل یک دعایی و توسّلی به امام زمان بجویید. به تکرار این اعمال، شما با حضرت پیوند می ‌گیرید. به تکرار این اعمال، نورانیّت قلب شما زیاد می ‌شود، روحانیت پیدا می ‌کنید. به تکرار این اعمال، بالا که رفتید، شما نایب الامام می ‌شوید. مگر هرکس چهار کلمه یاد گرفت نایب الامام است؟ از همان اول تا آن وقتی‌که ان‌شاءالله الرحمن به استنباط احکام از کتاب و سنت برسید، دلم می ‌خواهد زیر سایه امام عصر باشید. در پناه آن حضرت بروید که هم علم شما از خطا مصون و مامون باشد و هم قلب شما از کدورت ‌ها، قساوت ‌ها، ظلمت‌ ها، هوی و هوس ‌ها، شهوت ‌ها، حبّ ریاست ‌ها مصون بماند. خدا لعنت کند این حب ریاست را؛ این حبّ ریاست آتش بگیرد. نه تنها دین صاحب خود را به باد می ‌دهد، دین و دنیای مردم را هم حبّ ریاست به باد می‌ دهد. ملاّ نباید حبّ ریاست داشته باشد. این را بدانید، حبّ ریاست برای ملاّ بزرگترین خطر است. هم برای خود او و هم برای عوامّ، خطر دینی دارد. این حرف‌ها را هیچ‌ کس از منبری ‌ها به شما نمی ‌گوید، یا جرأت نمی ‌کند بگوید یا ملاحظه می‌ کند. بنده ترس ندارم و شما را هم دوست می ‌دارم. در خلوت که بهترین اوقات شماست، و مستقیم با خود خدا سرگوشی می ‌کنید و حرف می ‌زنید، شما آن ‌جا باید امام زمان را فراموش نکنید. در نماز، باید دعا کنید و از خدا سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان را بخواهید. دعای بر فرج را فراموش نکنید. امام زمان علیه السلام، پدر شماست، معلم شماست، دریای علمی است که اگر به او اتصال پیدا کردید، خشک نمی‌شوید. شما نوکر او هستید. آن حاج آقایی که صبح تا شام، فکر پول در آوردن است، پیوندی با امام زمان علیه السلام ندارد. این حرف ‌های امشب من را ساده نگیرید، خیال نکنید من می ‌خواهم منبر تحویل بدهم، خیر. صحبتِ سفارش و توصیه کردن است، جداً، اکیداً، شدیداً، از شما می ‌خواهم، زیرا شما را دوست می‌ دارم. خدا می‌داند شما را دوست می ‌دارم، به خاطر علاقه به شماست که این‌جا منبر می ‌آیم. دلم می ‌خواهد آن‌چه را در دوران عمر فهمیده ‌ام، به شما ساده بگویم. نان و آب از دهان شما می ‌افتد، امام زمان نباید بیافتد. پدر و مادر اگر از فکر شما دور می ‌شود، امام زمان نباید دور شود. از همین حالا باید شما پشت سر امام زمان بروید. از حالا باید مدد از امام زمان بگیرید. از حالا باید خود را به امام زمان بچسبانید. (سخنرانی های مدرسه مجتهدی تهران، صفر 1390 قمری، مجلس دهم) ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»