عن امیرالمو منین علیه السلام: قال رسول الله صلی الله علیه و آله: لَوْ أنَّ عَبْداً عَبَداللهَ مِثْلَ ما قامَ نُوحٌ فی قَوْمِهِ، وَکانَ لَهُ مِثْلُ احُدٍ ذَهَباً فَأنْفَقَهُ فی سَبیلِ اللهِ، وَ مُدَّ فی عُمْرِهِ حَتّی یحُجَّ ألْفَ عام عَلی قَدَمَیهِ، ثُمَّ قُتِلَ بَینَ الصّفا والْمَرْوَةِ مَظْلُوماً، ثمَّ لَمْ یوالِک یا عَلِی، لَمْ یشُمَّ رائِحَةَ الجَنّةَ وَلَمْ یدْخُلْها.
از امیرالمؤمنین علیه السلام روایت شده که رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود:
هرگاه بنده ای خدا را به مدت عمر نوح که در میان قومش قیام کرد [نهصد و پنجاه سال ] به عبادت خدا بپردازد، و به مقدار کوه احد طلا داشته باشد و در راه خدا انفاق کند، و بر فرض به قدری عمر کند تا بتواند با پای پیاده هزار سال حج به جا آورد، و بعد (دربهترین مکان) بین صفا و مروه به ناحق کشته شود، اما ولایت تو را قبول نداشته باشد بوی بهشت به مشام او نمی رسد و داخل آن نمی شود.[1]
پی نوشت
[1] الفردوس، 364: 3/ 5103؛ تنزیه الشریعة، 1، ص 398؛ المناقب خوارزمی، 67/ 40
شیخ صدوق رضوان الله تعالی علیه در رساله اعتقادات خود مینویسد:
قال الشيخ- رحمه اللّه-: اعتقادنا في التقيّة أنّها واجبة، من تركها كان بمنزلة من ترك الصلاة
وَ قِيلَ لِلصَّادِقِ- عَلَيْهِ السَّلَامُ: يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ، إِنَّا نَرَى فِي الْمَسْجِدِ رَجُلًا يُعْلِنُ بِسَبِّ أَعْدَائِكُمْ وَ يُسَمِّيهِمْ. فَقَالَ: «مَا لَهُ- لَعَنَهُ اللَّهُ- يَعْرِضُ بِنَا»
ترجمه: شیخ که خدایش رحمت کند گفت: اعتقاد ما دربارهی تقیه این است که: تقیه، واجب میباشد و هرکس آن را ترک کند، به منزله کسی است که نماز را ترک کرده است.
روایت: به امام صادق علیهالسلام عرض شد: یابن رسول الله! ما در مسجد مردی را میبینیم که به دشمنان شما آشکارا و با بردن نامشان دشنام میدهد.
⬅️ حضرت فرمود: او را چه میشود_ خدا لعنتش کند!_ ما را در معرض(خطر) قرار میدهد
#تقیه
در رابطه با ماجرای نقشه ترور رسول خدا(صلی الله علیه و آله) توسط عده ای از منافقین، طبق برخی نقل ها این حادثه هنگام برگشت آن حضرت از حجة الوداع بوده است و طبق نقلهایی در زمان برگشت از غزوه تبوک بوده است. هنگامى كه پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) به همراه كاروان از تبوك به مدینه باز مىگشت در بین راه گروهى از اصحاب توطئه كردند که هنگام عبور حضرت از عقبه که راه باریکی بوده است شتر حضرت را رم دهند تا حضرت به دره سقوط کند و کشته شود.
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از این توطئه مطلع شد لذا به عمّار فرمود تا زمام شترش را بگیرد و حذیفه نیز آن را براند. در همان حال كه مىرفتند صداى هجوم آن گروه را که صورت خود را پوشانده بودند از پشت سر شنیدند كه ایشان را محاصره كرده بودند. پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) خشمگین شد و به حذیفه دستور داد تا آنها را شناسایى كند حذیفه با عصاى سر كجى که داشت به سر و صورت شترهاى منافقین حمله ور گردید. آنها ترسیدند لذا با شتاب گریختند و خود را در میان مردم انداختند.
حذیفه بازگشت و به رسول خدا ملحق شد. پیامبر فرمود: «اى حذیفه آیا كسى از آنها را شناختى؟ حذیفه گفت شتر فلانى و فلانى را شناختم و تاریكى شب زیاد بود و آنها روى خود را پوشانده بودند.»
پیامبر فرمود: «آیا دانستى كه ماجراى آنها چیست و چه مىخواهند؟ عرض کرد نه یا رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم). حضرت فرمود آنها تصمیم داشتند تا با من حركت كنند و هر وقت به گردنه وارد شدم مرا از آن به پایین بیندازند و بکشند. حذیفه گفت آیا وقتى مردم رسیدند آنها را مجازات نمىفرمایى؟ پیامبر فرمود خوش ندارم كه مردم هر جا نشستند بگویند محمّد (صلی الله علیه و آله و سلم) اصحاب خود را كشت. آنگاه رسول خدا آنان را یك یك نام برد.» [1]
بدین جهت حذیفه «صاحب سِرّ» رسول خدا بود و هر گاه شخصى مىمُرد عمر دنبال حذیفه مىفرستاد و اگر حذیفه بر او نماز مىخواند عمر هم نماز مىخواند و اگر حذیفه بر او نماز نمىخواند عمر هم نماز نمى خواند[2]
((((زیرا قرآن از نماز خواندن بر منافقین نهى فرموده است: «ولا تصلِّ على اَحَد مِنهُم مات ابدا وَلا تَقم على قَبره.»[3]))))
اسامی صحابه ای که قصد اینکار را داشتند چندان مشخص نیست اما “ابن حزم آندلسی” از بزرگان اهل تسنن در کتاب المحلی جلد ۱۱ صفحه ۲۲۴ مینویسد که « ابوبکر، عمر، عثمان، طلحه، سعد بن أبی وقاص و ... قصد کشتن پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) را داشتند و میخواستند آن حضرت را از گردنهای در تبوک به پایین پرتاب کنند».
پی نوشت:
[1] - الحلبي الشافعي، علي بن برهان الدين؛ السيرة الحلبية، بيروت – لبنان، دارالمعرفة، 1400ـ ج 3، ص 120.دلائل نبوه،بیهقی، جلد ۴ صفحه ی ۲۵۶ و ۲۵۷ و نیز الدر المنثور، ج ۴، ص ۲۴۳
[2] - ابن الاثير، اسد الغابة في معرفة الصحابه، بيروت – لبنان، دارالکتب العربي [انتشارات اسماعيليه – تهران]، ج1، ص 391. ابن کثیر دمشقی، البدایه و النهایه، همان ج ۵، ص ۲۴ و ۲۵.
[3] - سوره توبه، آيه 84.
⚫️مولا علی علیهالسّلام:
اَبخَلُ النّاسِ مَن بَخِلَ عَلَى نَفسِهِ بِمَالِهِ وَ خُلّفَهُ لِوُرّاثِهِ
بخيلترين مردم كسى است كه مال خويش را از خود دريغ دارد، و براى وارثانش بگذارد!
📚غررالحكم ح۳۲۵۳
«اَللّٰهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج»
⚫️امام حسین علیهالسّلام:
خَسِرَتْ صَفْقَةُ عَبْدٍ لَمْ تَجْعَلْ لَهُ مِنْ حُبّکَ نَصِیباََ
(پروردگارا،) کسی که از محبّت خود بهرهمندش نکردی، زیان کرده است.
📚بحارالانوار ج۹۵ ص۲۲۶
«اَللّٰهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج»
⚫️مولا علی علیهالسّلام:
وَ مَنْ لَهِجَ قَلْبُهُ بِحُبِّ الدُّنْيَا الْتَاطَ قَلْبُهُ مِنْهَا بِثَلَاثٍ هَمٍّ لَا يُغِبُّهُ وَ حِرْصٍ لَا يَتْرُكُهُ وَ أَمَلٍ لَا يُدْرِكُهُ
آن کس که قلب او با دنياپرستی پيوند خورد، همواره جانش گرفتار سه مشکل است: اندوهی رها نشدنی، حرص جدا نشدنی، و آرزويی دست نيافتنی.
📚نهجالبلاغه حکمت ۲۲۸
«اَللّٰهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج»
{مهدویّت در قرآن مجید}
⚫️وجود نازنین امام باقر علیه السّلام در تفسیر آیهٔ شریفهٔ
الَّذِیْنَ یُؤْمِنُوْنَ بِالْغَیْبِ
(بقره، ۳)
کسانی که به غیب ایمان میآورند،
فرمودند:
غیب، زنده شدن پس از مرگ، روز قیامت، قیام قائم و رجعت است.
📚بحارالانوار ج۲۴ ص۳۵۱
«اَللّٰهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج»