eitaa logo
حرم
2.8هزار دنبال‌کننده
10.3هزار عکس
7هزار ویدیو
679 فایل
❤﷽❤️ 💚کانال حرم 🎀دلیلی برای حال خوب معنوی شما🎀 @haram110 ✅️لینک کانال جذاب حرم https://eitaa.com/joinchat/2765357057Cd81688d018 👨‍💻ارتباط با ادمین @haram1
مشاهده در ایتا
دانلود
حرم
*✨ 💞﷽💞✨ 🕌🌴➖➖🌴🕌 🌴رمان مذهبی، عاشقانه و طنز #عشق_سرخ 🌴قسمت ۶ حال خودم را نمی‌فهمیدم شروع کردم صحب
*✨ 💞﷽💞✨ 🕌🌴➖➖🌴🕌 🌴رمان مذهبی، عاشقانه و طنز 🌴قسمت ۷ وقت اذان ظهر گذشته بود وچون کفش نداشتم وبدون کفش هم نمیشد برم سرویس بهداشتی,گفتم بهتره با کمی اب که داخل قمقمه کوله پشتیم هست وضو بگیرم وتا آقاهه میاد ,نمازم رابخوانم,زود وضوگرفتم وهمونجا به نماز ایستادم,... سلام نماز را دادم نگاه کردم دیدم آقاهه اومده و دوتا ظرف غذا هم دستش است, یکی را داد طرفم وگفت: _نهارتون رابخورید وراه بیافتیم پیش خودم گفتم راه بیافتیم؟از تکرار این واژه ,احساس خوشی بهم دست داد,اخه ازهمون اولین برخورد یه حس خاصی داشتم و هروقت هم نگاهش میکردم, ضربان قلبم شدت میگرفت,اگه زهرا بود میگفت... بدبختتتت عاشق شدی رررفت.... ظرف راگرفتم وگفتم: _ممنون ,همین قدر که خواهرم راپیداکردم, ممنونم, دیگه مزاحمتان نمیشم. درحینی که سرش پایین بود وداشت غذاش رامیخورد گفت: _منم دیگه کارم تمام شده بود وداشتم راه می‌افتادم طرف کربلا,تا رسیدن به خانواده‌تان, همراهیتون میکنم,هیچ زحمتی هم برام نیست,وظیفه‌ام به عنوان یک مسلمان و یک شیعه وبلکه یک ایرانی حکم میکنه,تنهاتون نگذارم. دلم غنج رفت از حرفاش وناخوداگاه لبخندی رولبم نشست....بساطش را جم کرد ورفت طرف کوله اش,یک کفش اسپرت به طرفم. گرفت وگفت: _من بادمپایی راحت ترم واین کفش اضافی را همراهم برای احتیاط اوردم,تا یه کفش مناسب تهیه میکنید این رابپوشید... کفش رانگاه کردم اخه خیلی بزرگ بود, شماره پای من ۳۷بود واین کفش ۴۲_۴۳ بهش میخورد, خوب از پای برهنه بودن بهتر بود, کفش راگرفتم ومشغول پوشیدن شدم, کفشه معلوم بود خیلی استفاده نشده اما پاهام رابه طرز خنده‌داری بزرگ نشون میداد, اززمین بلند شدم وروکردم طرفش: _بدنیست,ممنون دیدم داره نگاه کفشا میکنه ویه لبخند ملیحی هم رولباشه ,کاملا معلوم بود ازاین کاریکاتور پاهای من خنده‌اش گرفته,اومدم حرکت کنم ,گفت : _ببخشید خانومه؟؟ گفتم: _رحیمی هستم _بله خانوم رحیمی ,کوله تان رابدین من میبرم, اخه بااین کفشا نمیتونین تند راه بیاین کوله هم بیشتر باعث زحمتتان میشه, گفتم : _اخه شما خودتان کوله پشتی دارین!!! گفت : _خیالی نیست,ما ایرانیا پهلوانیم ویه چوب دستش بود,کوله خودش را زد به پشتش و کوله من را بست به چوبش و تکیه داد به شونه اش, مثل همین چوپانها که بقچه غذاشون را میبندن به چوب خخخخخ پیش خودم گفتم...عجببب خلاقیتی.. و حرکت کردیم. اون آقاهه جلو حرکت کرد ومنم با سه چهار قدم فاصله ,پشت سرش حرکت کردم. حیف کاش روم میشد اسمش راپرسیده بودم, اما من ازاین روها نداشتم ,اگه زهرا بود آماره جدهفتمش هم درآورده بود... واای خدای من الان اگه زهرا ببینتش ,آبروم رامیبره با مزه پرانیاش,خدابه خیرکنه....اصلا نفهمیدم چه جور باسرعت این چندتا عمود را طی کردیم,چه زود گذشت,توهمین فکرا بودم که زهرا را دیدم سرودست وچادرو.. همه راباهم تکان میداد وبدو اومد خودش را انداخت توبغلم,آقاهه کناری وایستاد وناظر این الطاف خواهرانه بود.... زهرا یه کم رفت عقب وگفت: _بزارببینمت زینب,خدای من چقدتغییر کردی؟ چرا لاغرشدی؟چرا اینقد پیرشدی؟چرا وارفتی؟😂 هرچی بهش چشم وابرومیرفتم عین خیالش نبود ورور حرف میزد که یکدفعه چشاش افتاد به پام و زد زیرخنده و همونطور که سرخ شده بود ازخنده گفت:_چرا پاهات مثل اردک شدن؟!این کفشا گنددده مال کدوم غول تشنی هست؟؟😂 یه نگاه کردم بهش و گفتم: _کفشام گم شد واشاره کردم به آقاهه و ایشون لطف کردند ,کفشاشون را به من قرض دادند. زهرا اونموقع بود که متوجه آقاهه شد و گفت: ادامه دارد....
*✨ 💞﷽💞✨ 🕌🌴➖➖🌴🕌 🌴رمان مذهبی، عاشقانه و طنز 🌴قسمت ۸ زهرا روکرد به آقاهه وگفت: _ببخشید متوجه شما نشدم,شما آقای؟؟ اقاهه: _علوی هستم زهرا: _چیه علوی؟ آقاهه: _محمد علوی وای خدای من زهرا هنوز یه دقه نگذشته, تخلیه‌ی اطلاعاتش شروع شده خخخ زهرا: _آقای علوی ممنون که خواهرم راپیدا کردین شما اصفهانی هستین؟... هنوز داشت ادامه میداد,پریدم توحرفش و گوشی اقای علوی راسمتش دادم و گفتم : _ممنون ازاینکه زحمتتون دادم,چون آبجیم گوشی داره ,بالاخره یه جوری پدر ومادرم را پیدا میکنیم,دیگه مزاحم شما نمیشیم. آقای علوی: _زحمتی نیست ,اما اگر شما اینجور راحتین, چشم من تنهاتون میگذارم,فقط اگه یه وقت مشکلی پیش آمد,شماره من را که دارین, روی گوشی همشیره هست,تماس بگیرید من درخدمتم... حرف رفتنش شد,دلم هرری ریخت پایین, پیش خودم گفتم من یه تعارف کردم,شما چرا جدی گرفتی زهرا: _وای اقای علوی بازم ممنون ,به خانواده علی‌الخصوص خانمتان سلام برسانید اقای علوی: _ممنون همشیره,مادر ایران هستند وهمسر هم ندارم وروکرد به من وگفت: _امری نیست خانوم رحیمی؟ من: _بازم ممنون,التماس دعا اقای علوی: _یاعلی اقای علوی که رفت... زهرا محکم زد پشتم وگفت: _مارمولک این خوشگله را از کجا تور کردی؟ حال کردی چه جور,از زیرزبونش کشیدم که مجرده خخخخخ,فک کنم گلوش پیشت گیرکرده هااا من: _زهرا دست,ازمسخره بازی بردار,اتفاقا جوان سربه زیری بود ,حتی یک بار هم درست وحسابی به من نگاه نکرد تابرسه به اینکه بخواد گلوش پیشم گیرکنه. زهرا زد زیر خنده وگفت: _از وجناتتون برمیاد گوییا عاشق,شدی تابلووووو..بعدشم معلوم گلوش گیرکرده,چرا به من میگفت همشیرررره اما به تو میگفت، خانم رحیمی؟؟؟ من : _ول کن بابا ,شماره بابا رابگیر ببین جواب میده؟ زهرا: _فرافکنی درحد المپیک خخخخ,باش بابا زنگ میزنم. بازم خاموش بود... زهرا: _بیا بشین اینجا ازسیر تا پیاز اشنایی با علوی جان را برام بگو شاید تااونموقع فرجی شد. چقد بیخیال بود این خواهرمن,انگار نه انگار که گم شدیم,تاخواستم بشینم نگاهم افتاد به کفشام,خداییش پاهام خیلی خنده‌دار شده بود, اما خوشحال بودم ازاینکه این کفشها را داشتم خوشحال بودم ودوست داشتم تاکربلا همینا به پام باشه....شروع کردم به تعریف کردن....که ناگهان زهرا گفت... ادامه دارد....
30.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
{اَللّٰهُمَّ عَجِّل لِوَلِیِّکَ الفَرَج} مدح میلاد آقا امام حسن مجتبی صلوات اللّه علیه/ 🎙حاج محمّد ایرانی؛ «حسینیّه امّ‌المؤمنین خدیجهٔ کبریٰ سلام اللّه علیها، قم مقدّسه»
4_5979009722060113376.mp3
8.96M
{اَللّٰهُمَّ عَجِّل لِوَلِیِّکَ الفَرَج} شادمانه‌ٔ بسیار زیبا و شاد ولادت آقا امام حسن مجتبی علیه السّلام/🌺 🎙ملّامحمّد فصولی کربلایی؛ «پیشنهاد دانلود»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‏عکس از منتظر
اینو بخون باحاله💐💐
علیه السلام در شب پانزدهم عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ علیه السلام أَنَّهُ سُئِلَ عَنْ زِيَارَةِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَيْنِ علیه السلام فَقِيلَ: هَلْ فِي ذَلِكَ وَقْتٌ هُوَ أَفْضَلُ مِنْ وَقْتٍ؟ فَقَالَ: زُورُوهُ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ فِي كُلِّ وَقْتٍ وَ فِي كُلِّ حِينٍ، فَإنَّ زِيَارَتَهُ علیه السلام خَيْرُ مَوْضُوعٍ، فَمَنْ أَكْثَرَ مِنْهَا فَقَدِ اسْتَكْثَرَ مِنَ الْخَيْرِ وَ مَنْ قَلَّلَ قُلِّلَ لَهُ وَ تَحَرَّوْا بِزِيَارَتِكُمُ الْأَوْقَاتِ الشَّرِيفَةَ، فَإنَّ الْأَعْمَالَ الصَّالِحَةَ فِيهَا مُضَاعَفَةٌ وَ هِيَ أَوْقَاتُ مَهْبِطِ الْمَلَائِكَةِ لِزِيَارَتِهِ، قَالَ: فَسُئِلَ عَنْ زِيَارَتِهِ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ، فَقَالَ: مَنْ جَاءَهُ علیه السلام خَاشِعاً مُحْتَسِباً مُسْتَغْفِراً فَشَهِدَ قَبْرَهُ علیه السلام فِي إحْدَى ثَلَاثِ لَيَالٍ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ أَوَّلِ لَيْلَةٍ مِنَ الشَّهْرِ أَوْ لَيْلَةِ النِّصْفِ أَوْ آخِرِ لَيْلَةٍ مِنْهُ تَسَاقَطَتْ عَنْهُ ذُنُوبُهُ وَ خَطَايَاهُ الَّتِي اجْتَرَحَهَا كَمَا يَتَسَاقَطُ هَشِيمُ الْوَرَقِ بِالرِّيحِ الْعَاصِفِ حَتَّى إنَّهُ يَكُونُ مِنْ ذُنُوبِهِ كَهَيْئَةِ يَوْمَ وَلَدَتْهُ أُمُّهُ، وَ كَانَ لَهُ مَعَ ذَلِكَ مِنَ الْأَجْرِ مِثْلُ أَجْرِ مَنْ حَجَّ فِي عَامِهِ ذَلِكَ وَ اعْتَمَرَ، وَ يُنَادِيهِ مَلَكَانِ يَسْمَعُ نِدَاءَهُمَا كُلُّ ذِي رُوحٍ إلَّا الثَّقَلَيْنِ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإنْسِ يَقُولُ أَحَدُهُمَا: يَا عَبْدَ اللَّهِ طََهُرتَ فَاسْتَأْنِفِ الْعَمَلَ وَ يَقُولُ الْآخَرُ: يَا عَبْدَ اللَّهِ أَحْبَبْتَ فَأَبْشِرْ بِمَغْفِرَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْل‏. ✔️از حضرت صادق علیه السلام پرسیدند: آیا زمانی هست که زیارت حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام در آن زمان برتر از زمان های دیگر باشد؟ فرمود: حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام را در هر زمانی زیارت کنید، زیرا زیارتش بهترین موضوع است. پس هرکس زیاد به زیارت حضرتش برود، خیر زیادتری را طلب کرده است، و هرکس کمتر به زیارت برود، نصیبش نیز کمتر خواهد شد. امّا زیارت حضرتش را در زمان های با فضیلت قرار دهید. همانا اعمال نیک در آن زمان ها مضاعف می شود. در آن زمان ها ملائکه برای زیارت حضرتش نازل می شوند. در این هنگام از زیارت سیدالشهدا علیه السلام در ماه رمضان سؤال شد. حضرت فرمودند: هرکس در یکی از سه شب، یعنی: شب اول، شب نیمه و شب آخر ماه رمضان، با حالت خشوع و اخلاص و استغفار نزد قبر حضرتش حاضر شود، گناهان و خطاهایی که مرتکب شده است، از او می ریزد همانگونه که باد سخت برگ های خشکیده را می اندازد، و در نتیجه آنگونه که مادر وی را زاییده است از گناهان پاک می شود. بعلاوه برای او اجری چون اجر کسی که در آن سال به حج و عمره برود منظور می شود. پس دو ملک وی را ندا می کنند که هر صاحب روحی جز جن و انس ندای آندو را خواهد شنید. یک ملک می گوید: پاک شدی، عملت را مجددا آغاز کن، و ملک دیگر می گوید: ای بنده خدا، محبت ورزیدی، پس بشارت باد بر تو به واسطه مغفرت و فضل الهی که شامل حالت شده است. 📚بحارالأنوار، ج 101، ص99
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا