eitaa logo
حرم
2.7هزار دنبال‌کننده
10.1هزار عکس
6.8هزار ویدیو
652 فایل
❤﷽❤️ 💚کانال حرم 🎀دلیلی برای حال خوب معنوی شما🎀 @haram110 ✅️لینک کانال جذاب حرم https://eitaa.com/joinchat/2765357057Cd81688d018 👨‍💻ارتباط با ادمین @haram1
مشاهده در ایتا
دانلود
نان و حلوای بهشتی مرحوم حاج سیدمحمد کسایی بدون واسطه، از مرحوم آقا سیدکریم نقل می کند: «یکی از روزهای سرد زمستان بود. چندین سانتی‌متر برف روی زمین نشسته بود و کار و کاسبی به شدت کساد شده بود. آن روز از صبح تا غروب خبری از مشتری نبود؛ اما آقا سیدکریم پینه دوز به امید روزی حلال تا پاسی از شب در مغازه بسیار کوچکش به انتظار می نشیند. کم کم ساعت از دوازده شب هم می گذرد. و ایشان دلش نمی آید دست خالی به خانه اش برود. بچه ها تا این ساعت شب با شکم‌های گرسنه خوابشان برده بود و خدا را خوش نمی آمد تا آنها صدای باز شدن در را بشنوند و با خوشحالی بیدار شوند، ولی دستهای آقا سیدکریم را خالی ببینند. آقا سیدکریم مومنی بسیار ساده و بی آلایش بود؛ اما به اندازه همه ظرفیتش، خودش را به خدای سبحان تسلیم کرده بود؛ وظیفه اش را شناخته بود و بی هیچ کم و کاستی به وظایفش عمل می کرد او یاد گرفته بود که باید در هر شرایطی با خدا یکرنگ و یکدل باشد و لحظه به لحظه مراقب بود تا بر طبق معارف و آموزه های اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام در هر شرایطی آن گونه باشد که خدا می خواهد. آقا سیدکریم مغازه اش را می بندد و به سوی خانه اش می رود. سر کوچه، میان برفها و در تاریکی شب می ایستد تا صبح فرا رسد و سپس در را به صدا درآورد. ایشان در آن حال مشغول ذکر و یاد خدا می شود که یکباره صدایی می شنود: « آقا سیدکریم! آقا سیدکریم!» آقایی جلیل القدر در مقابلش همراه با چندین نان تازه و داغ ایستاده بود. بگیر آقا سیدکریم! ایشان نانها را می گیرد در حالی که داغی نانها را در آن سرما و برف و یخبندان به حوبی احساس می کند، سرش را که بالا می آورد دیگر آن آقای بزرگوار را در مقابلش نمی بیند. آقا سیدکریم با خوشحالی به خانه می رود و سر سفره با بچه ها می نشینند لای نانها را که باز می کنند مقداری حلوای داغ و تازه هم به چشم می خورد که عطر و بوی روح افزا و جان بخشی داشت. خانواده ایشان نان و حلوای باقی مانده را در لای سفره گذاشتند. صبح وقتی بسوی سفره می روند؛ با صحنه ای بسیار عجیب روبرو می شوند، دوباره به همان اندازه نان و حلوایی که دیشب خورده بودند، در سفره بود؛ انگار که دیشب به آن نزده اند ! بچه سیدها دوباره مشغول خوردن نان و حلوا می شوند و به مقتضای سن و سالشان متوجه نمی شوند چه اتفاقی افتاده است. آقا سیدکریم به خانمش گوشزد می کند که مواظب باشد کسی از این ماجرا بویی نبرد. او می گفت: نفعشان فقط به این است که هیچ کس از این امر باخبر نشود! پس از یک هفته، یکی از خانمهای همسایه که به عطر و بویی که گاه در فضای خانه آقا سیدکریم می پیچید مشکوک شده بود. عاقبت موفق می شود که خانم آقا سید عبدالکریم را به حرف بکشد و کمی از آن نان و حلوا را برای شفای مریض درخواست کند. هر دو خانم به سراغ سفره رفته و آنرا باز می کنند، اما دیگر هیچ اثری از آن نان و حلوای تازه باقی نمانده بود! آقا سیدکریم پینه دوز خودش به مرحوم آقای حاج سید محمد کسایی تأکید کرده بود که آن نان و حلوای داغ و تازه به دست حضرت بقیة الله الاعظم حجت ابن الحسن العسکری (عج) به من مرحمت شد و اگر خانواده ما توانسته بود جلوی زبانش را بگیرد و رازداری کند، آن نان و حلوای تازه تا آخر عمر برای ما باقی می ماند!»
نان و حلوای بهشتی مرحوم حاج سیدمحمد کسایی بدون واسطه، از مرحوم آقا سیدکریم نقل می کند: «یکی از روزهای سرد زمستان بود. چندین سانتی‌متر برف روی زمین نشسته بود و کار و کاسبی به شدت کساد شده بود. آن روز از صبح تا غروب خبری از مشتری نبود؛ اما آقا سیدکریم پینه دوز به امید روزی حلال تا پاسی از شب در مغازه بسیار کوچکش به انتظار می نشیند. کم کم ساعت از دوازده شب هم می گذرد. و ایشان دلش نمی آید دست خالی به خانه اش برود. بچه ها تا این ساعت شب با شکم‌های گرسنه خوابشان برده بود و خدا را خوش نمی آمد تا آنها صدای باز شدن در را بشنوند و با خوشحالی بیدار شوند، ولی دستهای آقا سیدکریم را خالی ببینند. آقا سیدکریم مومنی بسیار ساده و بی آلایش بود؛ اما به اندازه همه ظرفیتش، خودش را به خدای سبحان تسلیم کرده بود؛ وظیفه اش را شناخته بود و بی هیچ کم و کاستی به وظایفش عمل می کرد او یاد گرفته بود که باید در هر شرایطی با خدا یکرنگ و یکدل باشد و لحظه به لحظه مراقب بود تا بر طبق معارف و آموزه های اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام در هر شرایطی آن گونه باشد که خدا می خواهد. آقا سیدکریم مغازه اش را می بندد و به سوی خانه اش می رود. سر کوچه، میان برفها و در تاریکی شب می ایستد تا صبح فرا رسد و سپس در را به صدا درآورد. ایشان در آن حال مشغول ذکر و یاد خدا می شود که یکباره صدایی می شنود: « آقا سیدکریم! آقا سیدکریم!» آقایی جلیل القدر در مقابلش همراه با چندین نان تازه و داغ ایستاده بود. بگیر آقا سیدکریم! ایشان نانها را می گیرد در حالی که داغی نانها را در آن سرما و برف و یخبندان به حوبی احساس می کند، سرش را که بالا می آورد دیگر آن آقای بزرگوار را در مقابلش نمی بیند. آقا سیدکریم با خوشحالی به خانه می رود و سر سفره با بچه ها می نشینند لای نانها را که باز می کنند مقداری حلوای داغ و تازه هم به چشم می خورد که عطر و بوی روح افزا و جان بخشی داشت. خانواده ایشان نان و حلوای باقی مانده را در لای سفره گذاشتند. صبح وقتی بسوی سفره می روند؛ با صحنه ای بسیار عجیب روبرو می شوند، دوباره به همان اندازه نان و حلوایی که دیشب خورده بودند، در سفره بود؛ انگار که دیشب به آن نزده اند ! بچه سیدها دوباره مشغول خوردن نان و حلوا می شوند و به مقتضای سن و سالشان متوجه نمی شوند چه اتفاقی افتاده است. آقا سیدکریم به خانمش گوشزد می کند که مواظب باشد کسی از این ماجرا بویی نبرد. او می گفت: نفعشان فقط به این است که هیچ کس از این امر باخبر نشود! پس از یک هفته، یکی از خانمهای همسایه که به عطر و بویی که گاه در فضای خانه آقا سیدکریم می پیچید مشکوک شده بود. عاقبت موفق می شود که خانم آقا سید عبدالکریم را به حرف بکشد و کمی از آن نان و حلوا را برای شفای مریض درخواست کند. هر دو خانم به سراغ سفره رفته و آنرا باز می کنند، اما دیگر هیچ اثری از آن نان و حلوای تازه باقی نمانده بود! آقا سیدکریم پینه دوز خودش به مرحوم آقای حاج سید محمد کسایی تأکید کرده بود که آن نان و حلوای داغ و تازه به دست حضرت بقیة الله الاعظم حجت ابن الحسن العسکری (عج) به من مرحمت شد و اگر خانواده ما توانسته بود جلوی زبانش را بگیرد و رازداری کند، آن نان و حلوای تازه تا آخر عمر برای ما باقی می ماند!»
مرحوم علامه و عج مرحوم علامه سيد بحرالعلوم روز عاشورا با عده اي از طلاب از كربلا به استقبال دسته سينه زني طويرج مي روند ، ناگهان طلاب مي بينند مرحوم سيد بحرالعلوم با آن عظمت و مقام شامخ علمي عمامه و عبا و عصا و قبا را كنار انداخت و مثل ساير سينه زنها لخت شده و خود را ميان عزاداران و سينه زنان انداخت و به سر و سينه مي زند . طلابي كه با معظم له به استقبال آمده بودند هرچه مي كنند كه مانع از آن همه احساسات پاك و محبت بشوند ميسر نمي گردد . بالاخره عده اي از طلاب براي حفظ سيد بحر العلوم اطراف ايشان را مي گيرند كه مبادا زير دست و پا بيفتد و ناراحت شود تا آنكه بعد از اتمام برنامه سينه زني بعض از خواص از آن عالم بزرگ مي پرسند چگونه شد كه شما بي اختيار وارد دسته سينه زني شديد و آن گونه مشغول عزاداري گرديديد ؟ فرمود : وقتي به دسته سينه زني رسيدم ديدم حضرت بقيه الله عجل الله تعالي فرجه الشريف با سر و پاي برهنه ميان سينه زنها به سر و سينه مي زنند و گريه مي كنند من نتوانستم طاقت بياورم لذا از خود بي خود شدم و در خدمت حضرتش مشغول سينه زدن گرديدم . @haram110
10.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#سخنرانی #تشرفات 💠تشرف شیخ حسین به محضر آقا امام زمان عج 💠حجت الاسلام عالی •┈••🌿🌹🌿✾🌿🌹🌿••┈• 👇👇👇👇 @haram110
4_5877655576275584497.mp3
4.73M
🌿آیت الله شیخ مرتضی حائری... ⭕️فقط آن پیرمرد... 👌پیشنهاد دانلود ویژه @haram110
هدایت شده از حرم
مرحوم علامه و عج مرحوم علامه سيد بحرالعلوم روز عاشورا با عده اي از طلاب از كربلا به استقبال دسته سينه زني طويرج مي روند ، ناگهان طلاب مي بينند مرحوم سيد بحرالعلوم با آن عظمت و مقام شامخ علمي عمامه و عبا و عصا و قبا را كنار انداخت و مثل ساير سينه زنها لخت شده و خود را ميان عزاداران و سينه زنان انداخت و به سر و سينه مي زند . طلابي كه با معظم له به استقبال آمده بودند هرچه مي كنند كه مانع از آن همه احساسات پاك و محبت بشوند ميسر نمي گردد . بالاخره عده اي از طلاب براي حفظ سيد بحر العلوم اطراف ايشان را مي گيرند كه مبادا زير دست و پا بيفتد و ناراحت شود تا آنكه بعد از اتمام برنامه سينه زني بعض از خواص از آن عالم بزرگ مي پرسند چگونه شد كه شما بي اختيار وارد دسته سينه زني شديد و آن گونه مشغول عزاداري گرديديد ؟ فرمود : وقتي به دسته سينه زني رسيدم ديدم حضرت بقيه الله عجل الله تعالي فرجه الشريف با سر و پاي برهنه ميان سينه زنها به سر و سينه مي زنند و گريه مي كنند من نتوانستم طاقت بياورم لذا از خود بي خود شدم و در خدمت حضرتش مشغول سينه زدن گرديدم . @haram110
هدایت شده از حرم
10.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#سخنرانی #تشرفات 💠تشرف شیخ حسین به محضر آقا امام زمان عج 💠حجت الاسلام عالی •┈••🌿🌹🌿✾🌿🌹🌿••┈• 👇👇👇👇 @haram110
🔻توصیه به خواندن زیارت امین الله: در تشرف مرحوم حاج علی بغدادی به محضر امام زمان (علیه السلام)، او می‌گوید: 🔹همراه با امام زمان(علیه السلام) داخل حرم مطهر امام کاظم (علیه السلام) و امام جواد (علیه السلام) شدیم و به ضریح مقدس چسبیدیم و بوسیدیم. بعد به من فرمود: 🔹«زیارت بخوان.» گفتم: «سواد ندارم.» فرمود: «برایت زیارت بخوانم؟» عرض کردم: «آری» فرمود: «کدام زیارت را می‌خواهی؟» گفتم: «هر زیارت که افضل است.» 🔹فرمود: «زیارت امین الله افضل است.» آنگاه مشغول به خواندن زیارت امین الله شدند. 📚نجم الثاقب ، ص455.
حرم
✦‍ #معرفت_افزایی_مهدوی 17 🌺 امام زمان در نامه اش به شیخ مفید می فرمایند: «ما یاد شما را از خاطر نمی
✦‍ 18 👇🏻 ⭕️ راهکارهای عملی یاد حضرت : 1⃣ تفکر به امام زمان عج:← یکی از بهترین کارهایی که می تواند خوب ما را به یاد حضرت بیندازد؛ «تفکر به امام زمان عج» است و فکر کردن به این موضوع هست. یعنی چند دقیقه ای را در طول شبانه روز حتی 5 دقیقه، یک جایی بنشینیم و به حضرت فکر کنیم. همین فکر کردن خیلی به ما کمک میکند و بهتر می توانیم بفهمیم که کجای کاریم. در دین ما به اندیشیدن توصیه های فراوانی شد. امام صادق (ع) میفرماید: «برترین عبادت، اندیشیدن مداوم درباره خدا و قدرت اوست.» که امام هم خلیفه و جانشین خداوند روی زمین است امیرالمؤمنین (ع) می فرماید: «تفکر در نعمتهای خدا عبادات خوبیست»، و بهترین نعمت هم در حال حاضر امام عصر عج هستند. 🔺در خصوصیات مومن آمده که پیوسته در حال و بسیار در حال است. اگر این اندیشیدن زیاد بشود به نوعی می توانیم متوجه نقاط ضعف و قوت خودمان شویم. ⁉️ به چه چیز بیندیشیم؟ 🌱 به این فکر کن که نامه اعمالت هفته ای دو مرتبه به محضر حضرت میرود. خیلی از گناهانی که مربوط به گذشته است اگر توبه نشده؛ شاید ما یادمان رفته، اما امام زمان یادش هست. 🌱فکر کن به مقدرات . که برنامه کل سال تو را حضرت امضا می کنند و اگر یک رابطه خوب با حضرت بر قرار کنی، میتونی یک مقدرات خوب برای کل سالت بگیری. 🌱فکر کن به اینکه چگونه حضرت را یاری کنی؟ چرا امام صادق (ع) میگوید اگر او را درک میکردم کل زندگی ام را به او خدمت میکردم؟ ما در دوران غیبت چقدر به حضرت خدمت میکنیم؟ به این فکر کن که چقدر با گناهانت دل حضرت را شکستی؟ 🌱پیرامون حق پدری حضرت فکر کن. او حقوقش از پدر به شما بالاتر است. برای امام زمان که پدر توست چه کردی؟ او واسطه فیض است؛ هر چه خوبی، خیر، برکت، رزق و حاجتروایی، در طول زندگیت، قرار است به تو برسد، از طریق امام زمان عج است. چطور از این منبع بزرگ غافلی؟ 🌱به این فکر بکن که او عصاره ی همه انبیا و ائمه هست. چه نعمت بزرگی و ما از او غافل هستیم. عصاره تمام پیامبران الهی و ائمه (ع) را داریم، اما او را رها کرده ایم. 🌱به مهر و محبت مهربانی حضرت فکر کن. 🌱به این موضوع فکر کن که توصیه هایی که حضرت به شیعیان داشته چه بوده؟ در طول این ، حضرت توصیه های ارزشمندی داشته اند. و موارد دیگر ... ✔️ : دوستان در ادامه روش هایی خدمتتون میگیم که نسبت به امام مهربانی ها ،ارادت بیشتری داشته باشیم همراهمون باشید😊.
10.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠تشرف شیخ حسین به محضر آقا امام زمان عج 💠حجت الاسلام عالی •┈••🌿🌹🌿✾🌿🌹🌿••┈• 👇👇👇👇 @haram110
🔻توصیه به خواندن زیارت امین الله: در تشرف مرحوم حاج علی بغدادی به محضر امام زمان (علیه السلام)، او می‌گوید: 🔹همراه با امام زمان(علیه السلام) داخل حرم مطهر امام کاظم (علیه السلام) و امام جواد (علیه السلام) شدیم و به ضریح مقدس چسبیدیم و بوسیدیم. بعد به من فرمود: 🔹«زیارت بخوان.» گفتم: «سواد ندارم.» فرمود: «برایت زیارت بخوانم؟» عرض کردم: «آری» فرمود: «کدام زیارت را می‌خواهی؟» گفتم: «هر زیارت که افضل است.» 🔹فرمود: «زیارت امین الله افضل است.» آنگاه مشغول به خواندن زیارت امین الله شدند. 📚نجم الثاقب ، ص455.
مرحوم علامه و عج مرحوم علامه سيد بحرالعلوم روز عاشورا با عده اي از طلاب از كربلا به استقبال دسته سينه زني طويرج مي روند ، ناگهان طلاب مي بينند مرحوم سيد بحرالعلوم با آن عظمت و مقام شامخ علمي عمامه و عبا و عصا و قبا را كنار انداخت و مثل ساير سينه زنها لخت شده و خود را ميان عزاداران و سينه زنان انداخت و به سر و سينه مي زند . طلابي كه با معظم له به استقبال آمده بودند هرچه مي كنند كه مانع از آن همه احساسات پاك و محبت بشوند ميسر نمي گردد . بالاخره عده اي از طلاب براي حفظ سيد بحر العلوم اطراف ايشان را مي گيرند كه مبادا زير دست و پا بيفتد و ناراحت شود تا آنكه بعد از اتمام برنامه سينه زني بعض از خواص از آن عالم بزرگ مي پرسند چگونه شد كه شما بي اختيار وارد دسته سينه زني شديد و آن گونه مشغول عزاداري گرديديد ؟ فرمود : وقتي به دسته سينه زني رسيدم ديدم حضرت بقيه الله عجل الله تعالي فرجه الشريف با سر و پاي برهنه ميان سينه زنها به سر و سينه مي زنند و گريه مي كنند من نتوانستم طاقت بياورم لذا از خود بي خود شدم و در خدمت حضرتش مشغول سينه زدن گرديدم .