eitaa logo
حرم
2.6هزار دنبال‌کننده
9.7هزار عکس
6.3هزار ویدیو
625 فایل
❤﷽❤️ 💚کانال حرم 🎀دلیلی برای حال خوب معنوی شما🎀 @haram110 ✅️لینک کانال جذاب حرم https://eitaa.com/joinchat/2765357057Cd81688d018 👨‍💻ارتباط با ادمین @haram1
مشاهده در ایتا
دانلود
༻⃘⃕▒⃟🕊️﷽༻⃘⃕࿉❖┅┄•✦༻⃘⃕ ◼️▪️موضوع درباب • قسمت یکم ✔️ اخیراً شخصی به نام «منصور هاشمی خراسانی» لعنه الله سعی دارد با تقلید از روایات «قیام خراسانی» خود را به عنوان «خراسانی» موعود جا بزند. این شخص کذّاب، پاره ای از استدلالات متکلّمین شیعه را دزدیده و با اوهام باطل خود در هم آمیخته و در کتابی به نام «بازگشت به اسلام» نشر داده است. آن چه این شخص به آن دعوت می کند؛ مشتی عقاید التقاطی و بدعت های جدید است که با اصول و فروع مذهب شیعه، در تضادّ است. ▫️حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام فرمودند: «مَا اخْتَلَفَتْ‏ دَعْوَتَانِ إِلَّا كَانَتْ إِحْدَاهُمَا ضَلَالَةً.» «دو دعوت با هم اختلاف ندارند؛ مگر آن که یکی از آن دو گمراهی است.» 📚 نهج البلاغة؛ نشر الهجرة؛ ص502 ▫️حضرت امام محمد الباقر علیه السلام فرمودند : «مَنْ‏ رَفَعَ‏ رَايَةَ ضَلَالَةٍ فَصَاحِبُهَا طَاغُوتٌ.» «هر که پرچم گمراهی برافرازد؛ طاغوت است.» 📚الكافي؛ دار الکتب الاسلامیة؛ ج‏8 ؛ ص297 ❌دعوت این دجّال کاملاً مغایر و مخالف با دعوت امامان شیعه است؛ پس دعوت به ضلالت به شمار می رود و چون این شخص پرچم گمراهی برافراشته؛ طاغوت است و لازم است رسوا شود. به زودی فراخوان این دجّال را به نقد خواهیم کشید؛ ان شاء الله. قـــــــــــــــضاوت باشـــــــــــــــــما اهل منطق و تفکر 🟢ظهور - ان شاء الله - خیلی نزدیک است🟢 الهی ‌بِحَقِ ‌السّیدة‌ زِینَب ْ‌سَلٰام ُ‌اَللّهْ‌ عَلَیْها َّ‌عَجّل‌ لِوَلیکَ‌ الغَریبِ‌ المَظلومِ الوَحید الطرید الشرید الفَرَج🤲🏻 ‼️تبــــــــــری واجــــــب است‼️ ید الله فـــــوق ایدیهم یــــــد الله است.. بمیرد دشمن حیــــــدر ولــــــی الله است..
༻⃘⃕▒⃟🕊️﷽༻⃘⃕࿉❖┅┄•✦༻⃘⃕ ◼️▪️موضوع درباب • قسمت دوم ✔️ 🔥دعوت به اسلام نه مذهب!! منصور هاشمی (لعنه الله) در کتاب بازگشت به اسلام، ص125 می نویسد: «روشن است که اهل بيت محمّد تنها کساني از فرزندان موجود ابراهيم اند که خداوند از پاکي آنان خبر داده است. با اين وصف، روشن است که دعوت به سوي حاکميّت آنان، دعوت به سوي هيچ مذهبي شمرده نمي شود، بل دعوت به سوي اسلامي اصيل و کامل است» ◻️▫️ ردّ : بی شک، اسلام اصیل از مذاهب موجود خارج نیست و در یکی از آنان متعیّن است؛ زیرا نزد مسلمین، متواتر و مورد اتّفاق است که حضرت رسول خدا محمد مصطفی صلی الله علیه و آله فرمودند : «تفترق أمّتى على ثلاث و سبعين فرقة، كلها في الهاوية إلا واحدة» «امّت من، هفتاد و سه فرقه خواهند شد که همگی در دوزخ اند؛ جز یک فرقه» -1✔️ بنابراین اسلام حقیقی یکی از مذاهب موجود است و کسی که به هیچ مذهبی دعوت نمی کند؛ از دو حال خارج نیست: یا به غیر اسلام دعوت می کند که کافر است و یا به مذهبی جدید دعوت می کند که در این صورت بدعت گذار است؛ زیرا چنان که خود هاشمی ملعون نیز معترف است؛ محال است امت اسلامی از گروه اهل حقّ خالی بماند؛ پس ناگزیر هر مذهب جدیدی باطل است. 📚 1- الكشاف، الزمخشری، دارالکتاب العربی، ج‏2، ص83 قـــــــــــــــضاوت باشـــــــــــــــــما اهل منطق و تفکر
༻⃘⃕▒⃟🕊️﷽༻⃘⃕࿉❖┅┄•✦༻⃘⃕ ◼️▪️موضوع درباب پاسخ به • قسمت سوم ✔️ 🔺 مخالفت منصور هاشمی (لعنه الله) با شیعیان و محبین اهل بیت علیهم السلام «من به طور حتم، يک شيعه يا سنّي به معناي مصطلح نيستم، ولي نمونه اي از يک مسلمان حق گرايم که به سوي اسلام دعوت مي کنم.» (بازگشت به اسلام، ص125) ◻️▫️ پاسخ : «شیعه» در اصطلاح یعنی کسانی که حاکمیّت اهل بیت علیه السلام را پذیرفته و در عقاید و احکام پیرو آنان اند. بنابراین کسی که خود را شیعه نمی داند؛ در دعوت به حاکمیت اهل بیت علیه السلام دروغگو است. تفکیک «شیعه» از «اسلام اصیل» مغالطه است؛ زیرا چنان که گفتیم؛ «اسلام اصیل» از مذاهب موجود خارج نیست. «اسلام اصیل» هر گاه نسبت به برداشت های نادرست از اسلام سنجیده می شود؛ «مذهب» نامیده می شود. 🔺منصور هاشمی لعنه الله یا با اساس تشیّع مخالف است؛ که در این صورت در دعوت به حاکمیت اهل بیت علیهم السلام دروغگو است و یا انتساب «شیعه» را به اهل بیت علیهم السلام صحیح نمی داند که این نیز مردود است؛ زیرا اصول و فروع مذهب شیعه به تواتر از اهل بیت علیهم السلام نقل شده و هر یک جداگانه قابل اثبات است. ضمن این که به اعتراف منصور هاشمی ملعون ، محال است که امّت همگی بر مذهب باطل جمع شوند و در این صورت، ادّعای منصور هاشمی لعین که خود را نخستین فرد اهل حقّ و دعوت کننده به حاکمیت اهل بیت علیهم السلام می پندارد؛ خود به خود نقض می شود. قـــــــــــــــضاوت باشـــــــــــــــــما اهل منطق و تفکر
༻⃘⃕▒⃟🕊️﷽༻⃘⃕࿉❖┅┄•✦༻⃘⃕ ◼️▪️موضوع درباب پاسخ به • قسمت چهارم ✔️ 🔥نیمه خدا!! این دجّال جدید با نام مستعار منصور هاشمی (خذله الله) در «بازگشت به اسلام» ، ص 91 درباره اهل بیت علیهم السلام می نویسد: «نوع نگرش اهل تشيّع به آنان که مشحون از خرافه گرايي و واقعيت گريزي است، بدون شک از سلطنت اهل تصوّف تأثير پذيرفته است؛ ... هيچ شکّي نيست که اهل تشيّع، تحت تأثير اوهام آنان، پيشوايان خود را نيمه خداياني تصوّر کرده اند که هاله اي از نور به گرد سرهاي آنان است و مردگان را زنده مي کنند و بيماران را شفا مي دهند و حوائج را برآورده مي سازند و از هر چه در دلهاست آگاهي دارند.» ◻️▫️ پاسخ : «زنده کردن مردگان» ، «شفای بیماران» ، «خبر دادن از پنهانی ها» اوصافی است که خداوند در قرآن به حضرت عیسی علیه السلام نسبت داده است: 1•- «أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فيهِ فَيَكُونُ طَيْراً بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ وَ أُحْيِ الْمَوْتى‏ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُنَبِّئُكُمْ بِما تَأْكُلُونَ وَ ما تَدَّخِرُونَ في‏ بُيُوتِكُمْ»‏ 📖 آل عمران، 49 2•- «تُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَ كَهْلاً ... وَ إِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْني‏ فَتَنْفُخُ فيها فَتَكُونُ طَيْراً بِإِذْني‏ وَ تُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ بِإِذْني‏ وَ إِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتى‏ بِإِذْني‏» 📖المائدة، 110 منصور هاشمی حرامی یا باید این آیات را انکار کند و یا حضرت عیسی علیه السلام را به تعبیر خودش «نیمه خدا» بداند که در هر صورت کافر است. قـــــــــــــــضاوت باشـــــــــــــــــما اهل منطق و تفکر
༻⃘⃕▒⃟🕊️﷽༻⃘⃕࿉❖┅┄•✦༻⃘⃕ ◼️▪️موضوع درباب پاسخ به • قسمت پنجم ✔️ 🔥وقتی کلاغ راه رفتن خودش را هم فراموش میکند!! جریان الحادی منتسب به «منصور هاشمی خراسانی ملعون » سعی دارند؛ رهبر موهوم خود را مانند «امام معصوم» معرّفی کنند و به این منظور در رسانه های خود، جملاتی حدیث گونه به این شخص موهوم نسبت می دهند؛ مانند: «أخْبَرَنا هاشمُ بْنُ عُبَیْدٍ الخُجَنْدِيُّ، قال: دَخَلْتُ عَلَی المنصورِ فَسَمِعْتُهُ یَقُولُ لِأصْحابِهِ: إنِّي وَاللّهِ لَأَعْلَمُ أَنَّ حَدِیثَکُمْ هٰذا لَتَشْمَئِزُّ مِنْهُ قُلُوبُ الرِّجالِ، فَٱنْبِذُوهُ إلَیْهِمْ نَبْذاً، فَمَنْ أَقَرَّ بِهِ فَزِیدُوهُ وَ مَنْ أَنْکَرَ فَذَرُوهُ! إنَّهُ لا بُدَّ مِنْ أنْ تَکونَ فتنةٌ یَسْقُطُ فیها کُلُّ ضَلِیعٍ و داهِیَةٍ حتّیٰ یَسْقُطَ فیها مَن یَشُقُّ الشَّعْرَ بِشَعْرَتَیْنِ، حتّیٰ لا یَبْقیٰ إلّا أنا و أَصْحابي، فَنَرْتَحِلُ إلَی المَهْدِيّ!» ❌این داستان موهوم، تقلیدی مضحک از حدیث حضرت امام محمد الباقر علیه السلام است: «عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ صَالِحٍ رَفَعَهُ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: قَالَ إِنَّ حَدِيثَكُمْ هَذَا لَتَشْمَئِزُّ مِنْهُ قُلُوبُ الرِّجَالِ فَمَنْ أَقَرَّ بِهِ فَزِيدُوهُ‏ وَ مَنْ أَنْكَرَهُ فَذَرُوهُ إِنَّهُ لَا بُدَّ مِنْ أَنْ يَكُونَ فِتْنَةٌ يَسْقُطُ فِيهَا كُلُّ بِطَانَةٍ وَ وَلِيجَةٍ حَتَّى يَسْقُطَ فِيهَا مَنْ يَشُقُّ الشَّعْرَ بِشَعْرَتَيْنِ حَتَّى لَا يَبْقَى إِلَّا نَحْنُ وَ شِيعَتُنَا.» 📚الكافي؛ دار الکتب الاسلامیة؛ ج‏1 ؛ ص370 قـــــــــــــــضاوت باشـــــــــــــــــما اهل منطق و تفکر
༻⃘⃕▒⃟🕊️﷽༻⃘⃕࿉❖┅┄•✦༻⃘⃕ ◼️▪️موضوع درباب پاسخ به • قسمت هفتم ✔️ این شخص دروغگو که خود را «منصور هاشمی» نامیده؛ در عین حال که در صفحات مجازی خود به صراحت ادّعا می کند «خراسانی موعود» است؛ هر گاه با اعتراض شیعیان مواجه می شود؛ دعوی خود را انکار می کند!! 🔥برخی از دعاوی منصور دجّال در کتاب «بازگشت به اسلام» 1. «... تا کساني که به ياري مهدي راغب اند و قوّت آن را در خود مي يابند، به سوي من هجرت کنند و در نزد من به يکديگر بپيوندند، باشد که با همّت آنان زمينه ي ظهور او فراهم شود و خبري از او به ما برسد، پس به سوي او حرکت کنيم و خود را به او برسانيم؛ چنانکه از پيش نوشته شده و وعده داده شده است ...» بازگشت به اسلام، ص276 ❌با وجود تصریح به «موعود بودن» در این جا، در پاسخ به دعوتِ ما برای مناظره؛ دعوی «موعود بودن» را انکار می کند!!! دروغگو فراموشکار است! 2. « ... کسي جز من آن را نگفت و از کسي جز من شنيده نشد. آري، پيش از من مردي از اين سرزمين برخاست و برخي از آنچه من گفتم را گفت؛ زيرا به سوي کسي دعوت کرد که مورد رضاي آل محمّد باشد، ولي او حکومت را از فرزندان اميّه گرفت و به فرزندان عباس سپرد، در حالي که فرزندان عباس مورد رضاي آل محمّد نبودند؛ پس ترسيدم که اگر به انتظار بنشينم، کسي مانند او از جايي سر برآورد و اشتباه او را تکرار کند؛ به اين ترتيب که با نام رضاي آل محمّد، حکومت را از ظالماني بگيرد و به ظالماني ديگر بسپارد؛ پس خواستم که از اين فتنه پيشگيري کنم و ميدان را از چنين کساني بگيرم؛ بل شنيدم که ندايي به باطل در غرب بلند شده است، پس خواستم که ندايي به حق در شرق بلند شود، تا تنها ندايي به باطل در جهان شنيده نشود، مبادا مسلمانان بر باطل اجتماع کنند و عذاب خداوند بر آنان نازل شود؛ چرا که حکومت تنها براي خداوند است و آن را به هر کس از بندگانش که خواهد، مي سپارد و او کسي جز مهديّ فاطمي را نخواسته که مورد رضاي آل محمّد و مورد رضاي همه ي مسلمانان است. پس به زمينه سازي براي حکومت او قيام کردم، تا عِدّه و عُدّه اي کافي براي او فراهم آورم ...» بازگشت به اسلام، ص278 ❌بر هر خردمندی روشن است که این مردک می خواهد خود را «خراسانی موعود» جا بزند که «دومین پرچم سیاه» را از «مشرق» و سرزمین «خراسان» بر می افرازد و بر خلاف «بنی عباس» حکومت را به مهدی می سپارد و مؤید به «صیحه مشرقی» است!! با این حال دفتر دروغ پرداز او برای فرار از مناظره این ادعا را انکار می کند!! 3. « ... آنان در صورتي که در نيّت خود خالص اند و به راستي اقامه ي اسلام را دنبال مي کنند، سزاوارترند که از سخن من پيروي کنند؛ چرا که من به چيز نيکوتري دعوت مي کنم ... به هر حال، ترديدي نيست که هر کسي در اين جهان، بايد موضع خود را معلوم نمايد و همراهي با يکي از دو جبهه را برگزيند؛ جبهه ي خداوند و جبهه ي شيطان و من نخستين کسي هستم که موضع خود را معلوم ميکنم. بنابراين، همه ي کساني که در جبهه ي خداوند هستند، از منند و من از آنان هستم ... و همه ي کساني که در جبهه ي خداوند نيستند، با من بيگانه اند و من با آنان بيگانه ام ...» بازگشت به اسلام، ص 170 ✅ تصریحات کتاب بیش از این است و علاوه بر آن در رسانه های مجازی، پا را فراتر نهاده و به جعل حکایات فراوان -در راستای جا زدن خود به عنوان «خراسانی موعود» - پرداخته است. این در حالی است که این شخص از حداقل سواد و شناخت اسلام بی بهره است و در اصول و فروع با مذهب شیعه دشمن است و مشتی افکار «سلفی» ، «بتری» ، «فلسفی» را با مشرب «قرآنیة» در هم آمیخته و به عنوان «اسلام اصیل» جا زده است. قـــــــــــــــضاوت باشـــــــــــــــــما اهل منطق و تفکر
༻⃘⃕▒⃟🕊️﷽༻⃘⃕࿉❖┅┄•✦༻⃘⃕ ◼️▪️موضوع درباب پاسخ به • قسمت هشتم ✔️ 🔥دشمنی با «حدیث» این بدعتگذار در کتاب بازگشت به اسلام، ص 144 و 145 می نویسد: «... مسلمانان نخستين ... با جدّيت از نوشتن حديث و روايت آن جلوگيري مي کردند ... همگي با تدوين و ترويج آن به عنوان يک مبناي ديني مخالف بودند. در اين ميان، تنها عناصري جوان و دون پايه از آنان مانند ابوهريره، به روايت حديث اهتمام داشتند و به همين دليل، کتب حديث از روايات آنان آکنده شد؛ و گرنه بزرگاني مانند ابو بکر، عمر، عثمان، علي، طلحه، زبير، سلمان، ابو ذر، عمار و ديگران، کمتر حديثي را روايت مي کردند و امثال ابو هريره را نيز از روايت بسيار باز مي داشتند و به همين دليل، روايات اندکي از آنان در کتب حديث به چشم مي خورد.» ◻️▫️ پاسخ : نویسنده در این جا نیز مانند مواضع متعدّد دیگر، ذاتِ عُمَریّ خود را آشکار کرده و «ابوبکر زندیق» ، «عمربن زنا» ، «عثمان لنگ حرامی» ، «طلحه ملعون» و «زبیر نطفه خراب» را از بزرگان بلندپایه دانسته است!! شگفتا که چنین شخصی مدّعی زمینه سازی برای ظهور حضرت حجت بن الحسن العسکری عجل الله تعالی فرجه الشریف است!!! امّا شگفت تر از آن ادّعای او است: « حضرت امیرالمومنین علی بن ابی طالب علیه السلام و جناب سلمان ، ابوذر، عمّار و دیگران کمتر حدیثی را روایت می کردند ... به همین دلیل روایات اندکی از آنان در کتب حدیث به چشم می خورد» !!! این سخن به حدّی مضحک است که به سختی بر چیزی جز شیطنت و دروغ حمل می شود؛ مگر آن که نویسنده را شخصی کودن بدانیم. فضای حدیث شیعه که کاملاً روشن است. ناگفته پیدا است که تعداد احادیثی که شیعیان از حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام و ابوذر و سلمان و عمّار از حضرت رسول خدا محمد مصطفی صلی الله علیه و آله نقل کرده اند؛ قابل شمارش نیست. در کتب جماعت عمریه نیز امر همین گونه است مثلاَ تنها در «مسند احمد بن حنبل نطفه حرام» در بخش «مسند علی بن ابی طالب علیه السلام» 779 حدیث و در بخش «حدیث ابی ذر» 266 حدیث و در بخش «حدیث سلمان» 33 حدیث و در بخش «حدیث عمار» و «بقیة حدیث عمار» 34 روایت یعنی مجموعاً «1112» حدیث نقل شده که قریب به اتفاق این احادیث به رسول اکرم صلی الله علیه و آله اسناد داده شده است. البته روشن است که این مقدار تنها به منزله مشتی است از خروار. به عنوان تبرّک یکی از این احادیث نقل می شود: حَدَّثَنَا عَبْد اللَّهِ حَدَّثَنِي نَصْرُ بْنُ عَلِيٍّ الْأَزْدِيُّ أَخْبَرَنِي عَلِيُّ بْنُ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ حَدَّثَنِي أَخِي مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ حُسَيْنٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ أَخَذَ بِيَدِ حَسَنٍ وَحُسَيْنٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا فَقَالَ مَنْ أَحَبَّنِي وَأَحَبَّ هَذَيْنِ وَأَبَاهُمَا وَأُمَّهُمَا كَانَ مَعِي فِي دَرَجَتِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ. 📚مسند احمد بن حنبل، حدیث 543 ترجمه: علی بن جعفر (ره) از برادرش [امام] موسی بن جعفر (علیه السلام) از پدرش [امام] جعفر بن محمد (علیه السلام) از پدرش از [امام] علی بن الحسین (علیه السلام) از پدرش از جدّش (علیهم السلام) نقل کرد که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) دست حسن (علیه السلام) و حسین (علیه السلام) را گرفت و فرمود: هر کس مرا و این دو را و پدر و مادرِ این دو را دوست بدارد؛ روز قیامت با من، در درجه من خواهد بود. قـــــــــــــــضاوت باشـــــــــــــــــما اهل منطق و تفکر
༻⃘⃕▒⃟🕊️﷽༻⃘⃕࿉❖┅┄•✦༻⃘⃕ ◼️▪️موضوع درباب پاسخ به • قسمت نهم ✔️ 🔺سوال واقعا منصور هاشمی خراسانی ملعون کیست؟ منصور هاشمی لعین شخصیتی است خیالی که در توهّم پردازنده آن، گاه در سواحل جیحون قدم می زند و گاه در پاکستان به سر می برد و گاه شیعیان به خدمت این شخص تخیلی ناشناس می رسند و گاه به درخت توت تکیه داده خطبه می خواند! و گاه مانند کسی که از مریخ آمده؛ به زنجیرزنان عزادار می رسد و نمی داند آنها کیستند و چه می کنند: أَخْبَرَنا عَبْدُ اللّهِ بْنُ مُحَمَّدٍ ٱلْبَلْخِيُّ قالَ: مَرَّ ٱلْمَنْصُورُ عَلیٰ جَماعَةٍ مِنَ ٱلشِّیعَةِ وَ هُمْ یَضْرِبُونَ ظُهُورَهُمْ بِٱلسَّلاسِل، فَقالَ: مَنْ هٰؤُلاء؟! قُلْنا: جَماعَةٌ یَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ مِنْ شِیعَةِ ٱلْحُسَیْن! قالَ: کَذَبُوا! لَو کانُوا مِنْ شِیعَتِهِ لَٱتَّبَعُوهُ! أَلَمْ یَعْلَمُوا أَنَّهُ کانَ یَنْهیٰ عَنْ مِثْلِ هٰذا؟! قُلْنا: إِنَّ لَهُمْ عُلَماءَ بِإیرانَ وَ هُمْ یَأمُرُونَهُمْ بِهٰذا! قالَ: نَعَمْ، شِنْشِنَةٌ أَعْرِفُها مِنْ أَخْزَم! ترجمه‌ی گفتار: عبد الله بن محمّد بلخی ما را خبر داد، گفت: منصور بر جماعتی از شیعه گذشت که با زنجیرها بر پشت‌های خود می‌زدند، پس فرمود: اینان کیستند؟! گفتیم: جماعتی هستند که می‌پندارند از شیعیان حسین‌اند! فرمود: دروغ می‌گویند! اگر از شیعیان او بودند از او پیروی می‌کردند! آیا نمی‌دانند که او از مانند این کار نهی می‌کرد؟! گفتیم: برای اینان عالمانی در ایران هستند که اینان را به این کار امر می‌کنند! فرمود: آری، خوی بدی است که از اخزم می‌شناسم! این شخصیت تخیّلی اصحابی دارد مانند: هاشم بن عبید الخجندی و ولید بن محمود السجستانی و عبدالله بن حبیب الطبری و الحسن بن القاسم الطهرانی و صالح بن محمد السبزواری و عبدالحمید بن بختیار و یونس بن عبدالله الختلانی و محمد بن ابراهیم الشیرازی و عبدالله بن محمد البلخی و عبدالسلام بن عبد القیوم و عیسی بن عبدالحمید الجوزجانی و ... که حتی نام هایشان به شیوه ای است که چند صد سال است منسوخ شده!! جالبتر این که تنها مخاطب این قهرمان افسانه ای ایرانیان اند!!! این «بت عیّار» هر لحظه به شکلی در می آید؛ گاه پیر و جوان می شود. گاه «میثم شریفی» است؛ گاه «راضی راضی» ، گاه «علی راضی» ، گاه «رضا راضی» ، گاه «مرندی» ، گاه ...   همه این ها برای این است که بتواند چند نفر کودن را گرد خود جمع کند و به عنوان یک فرقه رسمی اعلام موجودیت نماید بلکه بتواند مانند احمد الحسن همبوشی حرامزاده دجّال چند صباحی سواری بگیرد و در عین حال به حکم خبث مولد، در دل شیعیان شک و شبهه و میان آنان تفرقه بیاندازد و بدعتها را رواج دهد. قـــــــــــــــضاوت باشـــــــــــــــــما اهل منطق و تفکر
༻⃘⃕▒⃟🕊️﷽༻⃘⃕࿉❖┅┄•✦༻⃘⃕ ◼️▪️موضوع درباب پاسخ به • قسمت دهم ✔️ 🔥درد اصلی، طینتِ عُمری است!! منصورِ ناصب در کتاب «بازگشت به اسلام» ، ص 225-227 می نویسد: «... بي آنکه مستلزم بي احترامي به کساني از اصحاب پيامبر باشد که پس از آن حضرت به حکومت دست يافتند؛ زيرا سوابق نيکوي آنان در اسلام، موجب گمان نيکو به آنان است و گمان نيکو به آنان اين است که از اين حقيقت آگاهي نداشتند يا آن را فراموش کردند ... ممکن است گمان بد درباره ي آنان، گناه باشد؛ چراکه آنان به سبب سوابق نيکوشان در اسلام، به گمان نيکو سزاوارترند ... بايسته است که کارهاي اصحاب پيامبر و مسلمانان نخستين، بر نيکوترين وجه ممکن حمل شود ... توهين کنندگان به اصحاب پيامبر به سبب لغزشهاشان، مانند توهين کنندگان به ساير مسلمانان، هرگاه بر آن اصرار داشته باشند، فاسق و ظالمند ...» ◻️▫️ پاسخ : ما به روایات شیعه و عمری جماعت استناد نمی کنیم؛ زیرا منصور لعین ، خبیث تر از آن است که حدیث را بپذیرد؛ بلکه به کلام خود او استناد می کنیم: 1. ... حاکمان کنوني در زمين، به اعتبار آنکه از جانب خداوند گماشته نشده اند، دانسته يا نادانسته، از جانب شيطان گماشته شده اند ... بازگشت به اسلام، ص134 2. ... هر حاکمي که خداوند او را از جانب خويش نگماشته، اگرچه فاطمي بلکه حسيني باشد و همه ي مسلمانان بر او اجتماع کنند، طاغوت است ... کساني از مسلمانان که خليفه يا امير يا وليّ امري جز مهدي اختيار کرده اند ... مرگ آنان در اين کار، مرگي جاهلي است ... و هر کس جز او که کسي را در زمين حاکم سازد، مشرک است؛ چرا که خود را شريک خداوند در تحکيم قرار داده است ... امامي است که به سوي آتش دعوت ميکند... بل طاغوتي است که به جاي خداوند پرستش مي شود ... با خداوند و خليفه ي او، به محاربه برخاسته و در زمين فساد انگيخته است و سزاي کساني که با خداوند و خليفه ي او، به محاربه بر مي خيزند و در زمين فساد مي انگيزند، جز اين نيست که کشته شوند يا به دار آويخته شوند يا دستها و پاهاشان به خلاف هم بريده شود يا از زمين رانده شوند ... بازگشت به اسلام، ص 254 -256 ❌چنان که می بینیم این دجّال معترف است: هر حاکمی که از جانب خدا تعیین نشده باشد؛ شیطانی، طاغوت، مشرک، امام آتش، محارب، ظالم و مهدور الدّم است. در عین حال ابوبکر زندیق و عمر بن زنا و عثمان لنگ حرامی را محترم و توهین کننده به آنان را «فاسق» و «ظالم» می داند با این که خود معترف است که این سه نفر، خلیفه خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله نیستند!!! این تناقضی آشکار است که تنها از دجّال صفتی و دروغگویی نویسنده پرده بر می دارد. بنابر مبنای خود نویسنده، ابوبکر و عمر و عثمان، ظالم و طاغوتند و خداوند فرموده: 1. فَأَذَّنَ مُؤَذِّنٌ بَيْنَهُمْ أَنْ لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمينَ‏ (الاعراف، 44) 2. أَلا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمينَ‏ (هود، 18) 3. يَوْمَ لا يَنْفَعُ الظَّالِمينَ مَعْذِرَتُهُمْ وَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ (غافر، 52) 4. أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذينَ أُوتُوا نَصيباً مِنَ الْكِتابِ يُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَ الطَّاغُوتِ وَ يَقُولُونَ لِلَّذينَ كَفَرُوا هؤُلاءِ أَهْدى‏ مِنَ الَّذينَ آمَنُوا سَبيلاً أُولئِكَ الَّذينَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ وَ مَنْ يَلْعَنِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ نَصيراً (النساء، 51 و 52) ✅ پس این که شیعه این سه غاصب را (در غیر تقیّة) لعن و سبّ می کند؛ بنا بر نصّ قرآن است و نویسنده کتاب در حقیقت عمل به نصّ قرآن را «فسق» و «ظلم» شمرده و این خود «فسق» و «ظلم» بلکه کفری است آشکار. قـــــــــــــــضاوت باشـــــــــــــــــما اهل منطق و تفکر
༻⃘⃕▒⃟🕊️﷽༻⃘⃕࿉❖┅┄•✦༻⃘⃕ ◼️▪️موضوع درباب پاسخ به • قسمت یازدهم ✔️ 🔥جهل به تاریخ «امويان، واپسين گروهي بودند که اسلام آورده بودند، بلکه نوعاً تا مجبور نشده بودند اسلام نياورده بودند و از اين رو، سابقه ي بيشترين دشمني با آن و کمترين فراگيري از آن را داشتند.» بازگشت به اسلام، ص152 🔺کسی که مدّعی بازگشت به اسلام و زمینه سازی و قیام برای ظهور مصلح کلّ است؛ باید تاریخ اسلام را بداند؛ امّا این نویسنده از حدّاقلّ سواد تاریخی نیز بی بهره است! زیرا بر اهل اطّلاع مخفی نیست که بنی امیّه لعین آخرین گروهی نبودند که اسلام آوردند. بنی امیه لعین در فتح مکّه همراه با دیگر قرشیان مجبور به پذیرش اسلام شدند و پس از آن از روی اجبار و نفاق، در غزوات حضرت رسول خدا محمد مصطفی صلی الله علیه و آله -مانند جنگ حنین در مقابل هوازن و ثقیف- حضور داشتند. تا پایان عمر حضرت رسول اکرم محمد مصطفی صلی الله علیه و آله همچنان نمایندگان قبائل عرب به سوی ایشان آمده و اظهار تسلیم و اسلام می کردند. قـــــــــــــــضاوت باشـــــــــــــــــما اهل منطق و تفکر
༻⃘⃕▒⃟🕊️﷽༻⃘⃕࿉❖┅┄•✦༻⃘⃕ ◼️▪️موضوع درباب پاسخ به • قسمت دوازدهم ✔️ 🔥امتناع تخصیص قرآن به سنّت «تخصيص قرآن با سنّت پيامبر ممکن نيست؛ مگر آنکه سنّتي متواتر و آشکار مانند قرآن باشد که در اين صورت، تخصيص قرآن با آن ممکن است، ولي پوشيده نيست که چنين سنّتي وجود ندارد؛ زيرا مشهورترين رواياتي که در صدد تخصيص قرآن است، از تواتر و آشکاري قرآن برخوردار نيست و با اين وصف، صلاحيّت تخصيص قرآن را ندارد؛ با توجّه به اينکه در موارد تعارض، روايت ضعيفتر بر روايت قويتر مقدّم نميشود.» (بازگشت به اسلام، ص195 و 196) ◻️▫️ پاسخ : 1. تواتر موجب قطع است و ترجیح یک نقل متواتر بر دیگری؛ به سبب بیشتر بودن طرقش، جاهلانه است. مثلاً اگر هزار نفر نقل کنند که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله فلان امر را کرده و سپس نهصد نفر نقل کنند که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله آن امر را نسخ کرده است؛ هیچ عاقلی نمی گوید که چون هزار نفر بیشتر از نهصد نفرند؛ پس ما ناسخ را نمی پذیریم و به منسوخ عمل میکنیم! چون هر دو نقل به تواتر ثابت شده و مقایسه تعداد طرق وجهی ندارد. در مورد قرآن و سنت نیز وضعیت همین طور است؛ اگر سنت به تواتر ثابت شود؛ اهمیتی ندارد که طرق آن کمتر از طرق نقل قرآن باشد یا نباشد. ترجیح قوی السند بر ضعیف السند جایی است که صدور ظنی باشد نه آن که هر دو متواتر و قطعی الصدور باشند!! متأسّفانه منصور دجّال از فهم اوّلیّات هم بی بهره است. 2. اصلاً چنین نیست که تواتر سنت، کمتر از تواتر قرآن باشد؛ بلکه در بسیاری موارد، قطعاً بیشتر است. نمونه روشن تعداد رکعات نمازهای روزانه است. 3. تخصیص قرآن به سنّت از ضروریات دین است و انکار آن به منزله هدم اسلام. به عنوان مثال خداوند متعال فرمودند : وَ السَّارِقُ وَ السَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُما (المائدة، 38) هم «سارق» و هم «سارقة» و هم «فاقطعوا» و هم «ایدیهما» مطلق است. آیا می توان با تمسّک به اطلاق ظاهری آیه، دست هر زن و مرد دزدی را از بیخ برید؟! با این که سنّت قطعی متواتر و اجماعی، این است که هر دزدی مستحقّ قطع ید نیست و دست هم از بیخ نباید بریده شود. ⚠️گفتنی است: منصور دجّال این مبنای صد در صد باطل را از «جماعت قرآنیه» و بدعتگذارانی چون «صادقی تهرانی» اخذ کرده است. قـــــــــــــــضاوت باشـــــــــــــــــما اهل منطق و تفکر
༻⃘⃕▒⃟🕊️﷽༻⃘⃕࿉❖┅┄•✦༻⃘⃕ ◼️▪️موضوع درباب پاسخ به • قسمت سیزدهم ✔️ 🔥تناقض گویی و سفسطة أخبرنا عبدُ السّلامِ بْنُ عبدِ القَیُّوم قال: سألتُ المنصورَ الهاشِميَّ الخُراسانيَّ عَنِ الأخْذِ بِالرِّوایةِ فَکَرِهَهُ و قال: ما أنْزَلَ اللّهُ مِنْ رِوایةٍ إلّا ما تَواتَرَ عَلَیْهَا الألْسُنُ و ذلِکَ لِأنَّ اللّهَ لا یُعْبَدُ بِالظَّنِّ و إنَّما یُعْبَدُ بِالیَقین! قلتُ: و ما حَدُّ التَّواتُر؟ قال: ما یَسْتَیْقِنُ بِهِ عُقَلاءُ النّاس! قلتُ: و کَمْ ذا؟ قال: أَرْبَعَةُ رِجالٍ ذَووا عَدْلٍ إذا لَمْ یَخْتَلِفُوا، کَما قالَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ: «لَوْلَا جَاءُوا عَلَيْهِ بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاءَ ۚ فَإِذْ لَمْ يَأْتُوا بِالشُّهَدَاءِ فَأُولَٰئِكَ عِنْدَ اللَّهِ هُمُ الْكَاذِبُونَ»! قُلْتُ: رُبَّما یَخْتَلِفُونَ في أَلْفاظِهِمْ و المَعْنِيُّ واحِدٌ! قالَ: لا بَأسَ بِهِ و لا یَکُونَ بَعْضُهُمْ قُرَناءَ بَعْضٍ فَیُتَّهَمُوا في رِوایَتِهِمْ! ثُمَّ مَکَثَ هُنَیْئَةً ثُمَّ قالَ: إنَّ السَّلَفیَّةَ تَرَکُوا العَقْلَ فَشاهَتْ وُجُوهُهُمْ! ترجمه‌ی گفتار: عبد السّلام بن عبد القیّوم بلخی ما را خبر داد، گفت: از منصور هاشمی خراسانی درباره‌ی اخذ کردن به روایت پرسیدم، پس آن را ناپسند شمرد و فرمود: خداوند روایتی را نازل نکرده، مگر چیزی که زبان‌ها بر آن تواتر یافته‌ است و این از آن روست که خداوند با ظن پرستش نمی‌شود، بلکه تنها با یقین پرستش می‌شود! عرض کردم: حدّ تواتر چیست؟ فرمود: چیزی که عقلای مردم با آن یقین پیدا می‌کنند! عرض کردم: آن چند نفر است؟ فرمود: چهار مرد عادل هنگامی که با یکدیگر اختلاف نکرده باشند؛ چنانکه خداوند بلندمرتبه فرموده است: «چرا چهار شاهد بر آن نیاوردند؟! پس چون چهار شاهد بر آن نیاوردند، آنان نزد خداوند دروغگویان هستند»! عرض کردم: چه بسا آنان در الفاظ خود اختلاف کرده‌اند، ولی معنا یکی است! فرمود: اشکالی ندارد و برخی‌شان همنشین برخی دیگر نباشند تا در روایت‌شان (به اخذ از یکدیگر یا تبانی با هم) متّهم شوند! در این هنگام مدّتی سکوت نمود و سپس فرمود: هرآینه سلفیان عقل را وا نهادند، پس روی‌ها‌شان زشت شد! (کانال دجّال مذکور) ◻️▫️ پاسخ : اوّلاً خود این روایت واحد است آن هم از شخصیتی خیالی به نام «عبد السّلام بن عبد القیّوم البلخی» پس خود را نقض می کند! ثانیاً اسناد به آیه «لو لا جاؤوا علیه ...» مغالطه ی محض است زیرا اوّلاً این آیه مخصوص شهادت بر زنا است و ثانیاً تنها اعتبار قضایی آن مدّ نظر است نه چیز دیگر. آیا منصورِ دجّالِ کذّاب این آیات را ندیده؟! : 1. وَ اسْتَشْهِدُوا شَهيدَيْنِ مِنْ رِجالِكُمْ فَإِنْ لَمْ يَكُونا رَجُلَيْنِ فَرَجُلٌ وَ امْرَأَتانِ مِمَّنْ تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَداءِ أَنْ تَضِلَّ إِحْداهُما فَتُذَكِّرَ إِحْداهُمَا الْأُخْرى‏ (📖البقرة، 282) 2. وَ أَشْهِدُوا ذَوَيْ عَدْلٍ مِنْكُمْ (📖الطلاق، 2) 3. إِذا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ حينَ الْوَصِيَّةِ اثْنانِ ذَوا عَدْلٍ مِنْكُمْ أَوْ آخَرانِ مِنْ غَيْرِكُمْ (📖المائدة، 106) ثالثاً حکایت خیالی دیگری که در کانالش نقل شده با مبنای فوق در تضادّ است: أخْبَرَنا عَبْدُ السَّلامِ بْنُ عَبْدِ القَیُّوم، قال: سَمِعْتُ المنصورَ یَقولُ: لَوِ ٱسْتَطَعْتُ لَمَحَوتُ الحَدیثَ کُلَّهُ إلّا «إِنِّي تارِکٌ فیکُمْ ما إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِ لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِي: کتابَ اللّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَیْتِي» فَإِنَّ فِیهِ کِفایةً وَ لَو کُنْتُ مُبْقِیاً سِواهُ لَأَبْقَیْتُ: «عَلَیْکُمْ بِسُنَّتِي وَ سُنَّةِ الخُلَفاءِ الرّاشِدینَ المَهْدِیِّینَ مِنْ بَعْدِي فَتَمَسَّکُوا بِها وَ عَضُّوا عَلَیْها بِالنَّواجِذ»! ترجمه‌ی گفتار: عبد السلام بن عبد القیّوم ما را خبر داد، گفت: شنیدم منصور می‌فرماید: اگر می‌توانستم همه‌ی حدیث را پاک می‌کردم مگر «هرآینه من در میان شما چیزی را بر جا می‌گذارم که اگر به آن تمسّک جویید هرگز پس از من گمراه نمی‌شوید: کتاب خدا و عترتم که اهل بیتم هستند»؛ چراکه در آن کفایت است و اگر چیزی جز آن را باقی می‌گذاشتم هرآینه این را باقی می‌گذاشتم: «بر شما باد به سنّت من و سنّت خلفاء راشد و مهدیّ بعد از من، پس به آن تمسّک جویید و آن را با دندان بگیرید»! بدیهی است که با ملاکی که این دجّال برای تواتر بیان کرده؛ روایات متواتر بسیار زیاد است و محصور به این دو حدیث نیست بلکه حتی با سختگیرانه ترین ملاکی که برای تواتر در نظر بگیریم؛ باز هم روایات متواتر بسیار زیاد است؛ پس تلاش او برای محو حدیث، از نصب باطنی و کفر و زندقه نشئت گرفته نه از احتیاط منطقی در پذیرش روایات. قـــــــــــــــضاوت باشـــــــــــــــــما اهل منطق و تفکر
༻⃘⃕▒⃟🕊️﷽༻⃘⃕࿉❖┅┄•✦༻⃘⃕ ◼️▪️موضوع درباب پاسخ به • قسمت چهاردهم ✔️ پایانی 🔥ناتوانی از درک بدیهیات «کساني که عقل را رقيب شرع مي پندارند، از اين واقعيت بزرگ غافل اند که عقل و شرع از يک منشأ نشأت گرفته اند و هر دو مخلوق خداي واحدند! آيا در خلقت خداي واحد اختلاف است و برخي مخلوقات او برخي ديگررا نقض مي کنند؟! ... اعتقاد به تضادّ عقل و شرع، يک اعتقاد شرک آميز است که در برابر اعتقاد توحيدي پديد آمده است؛ چرا که وجود دوگانگي در عالم و ضدّيت تکوين با تشريع، تنها بر پايه ي الحاد پذيرفتني است!» (بازگشت به اسلام، ص28) شکّی نیست که دین و خرد ، همسو و هماهنگ اند؛ اما استدلال منصورِ کذّاب جدّاً مضحک است! این که کسی بگوید: «چون خالق دو چیز مختلف، واحد است؛ پس آن دو تضادّی ندارند» نشانه عجز او از درک اوّلیّات معرفت است. زیرا این که عالم پر است از اضداد؛ وجدانی و بدیهی است و این نیز که خالق همه این اضداد، خدای واحد است؛ امری است آشکار. جالب این که منصورِ دجّال می گوید: «وجود دوگانگی در عالم ... تنها بر پایه الحاد پذیرفتنی است!!!» بنابراین منصور زندیق دو راه بیشتر ندارد؛ یا وجود دوگانگی را در عالم انکار کند؛ که بر سفاهت خود صحّه گذاشته و یا به الحاد اقرار نماید! وجود دوگانگی در عالم نه تنها مستلزم الحاد نیست؛ بلکه نزد خردمندان از بهترین نشانه های خداشناسی است: ☀️حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام فرمودند : «بِمُضَادَّتِهِ بَيْنَ الْأَشْيَاءِ عُرِفَ أَنْ لَا ضِدَّ لَهُ وَ بِمُقَارَنَتِهِ بَيْنَ الْأَشْيَاءِ عُرِفَ أَنْ لَا قَرِينَ لَهُ ضَادَّ النُّورَ بِالظُّلْمَةِ وَ الْيُبْسَ بِالْبَلَلِ وَ الْخَشِنَ بِاللَّيِّنِ وَ الصَّرْدَ بِالْحَرُورِ مُؤَلِّفٌ بَيْنَ مُتَعَادِيَاتِهَا وَ مُفَرِّقٌ بَيْنَ مُتَدَانِيَاتِهَا دَالَّةً بِتَفْرِيقِهَا عَلَى مُفَرِّقِهَا وَ بِتَأْلِيفِهَا عَلَى مُؤَلِّفِهَا» «از این که خداوند، میان اشیاء ضدّیت قرار داده؛ دانسته می شود که خود ضدّی ندارد. و از این که میان اشیاء مقارنت قرار داده؛ دانسته می شود که خود قرینی ندارد. نور را با ظلمت و خشکی را با تری و خشن را با نرم و سرد را با گرم متضادّ قرار داده است. بین اشیائی که با هم ستیز دارند؛ الفت و نزدیکی بر قرار کرده و بین اشیائی که به هم نزدیک و متمایل اند؛ جدایی انداخته تا جدا کردن اینها دلیل بر وجود جداکننده و جمع کردن آنها دلیل بر وجود جمع کننده، باشد.» 📚الكافي؛ دار الکتب الإسلامية ؛ ج‏1 ؛ ص139 باز تأکید میکنیم که دین با خرد هماهنگ است اما استدلالی که منصور زندیق آورده جاهلانه است. بدتر این که مخالفت با استدلال سفیهانه خود را مستلزم شرک و الحاد دانسته است. ضمناً به اعتقاد شیعیان «جهل» و «عقل» هر دو مخلوق خداوند متعال اند. به باب عقل و جهل کتاب کافی رجوع کنید. قـــــــــــــــضاوت باشـــــــــــــــــما اهل منطق و تفکر