حرم
#روز_شمار_شهادت_رسول_خدا_صلی_الله_علیه_و_آله_نهم 📢📢📢...در روز جمعه ۲۵ صفر سال ۱۱ هجری قمری ، ۸ خردا
#روز_شمار_شهادت_رسول_خدا_صلی_الله_علیه_و_آله_دهم
📢📢📢...در روز شنبه ۲۶ صفر سال ۱۱ هجری قمری ، ۹ خرداد سال ۱۱ هجری شمسی ،
۲۵ می سال ۶۳۲ میلادی چه اتفاقی افتاد؟؟
➖➖➖▪️🌑🔶🌑
🕜🕕🕓...با وجود آنکه بسیاری از توطئه گران به اصرار پیامبر صلی الله علیه و آله و با دستور مستقیم آن حضرت ،
در محل استقرار سپاه اسامه حاضرند ،
اما از حرکت این لشکر خبری نیست!!
⚠️ بار دیگر در لشکرگاه جُرف - محل استقرار سپاه - اعتراض و سر و صدا به پا خاسته است :
⛔️ چگونه این جوان را فرماندهء مهاجران اول و پیشتاز در اسلام قرار داده اند؟!
برخی به اعتراض صدا را بلند می کنند و عده ای دیگر به دفاع از اسامه سخن میگویند ..
◀️ روشن است که اعتراض کنندگان اصلی و بعضاً برخی از پاسخ دهندگان ، همانا مهاجرین پیشتاز در اسلام هستند!!
در بین اعتراض کنندگان نام 🗣 عیّاش بن ابی رَبیعه که از انصار است ، به چشم می خورد ؛ او از هم پیمانان صحیفهء دوم (*) است ؛
پس از رحلت رسول خدا صلی الله علیه و آله نام این فرد را بین حمله کنندگان به خانهء حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها میبینیم...
و کسی که در برابر عیّاش بن ابی رَبیعه می ایستد و از اسامه دفاع می کند ، عمر بن خطاب است...🤔....
به هر روی این جنگ زرگری ، توقف سپاه را به همراه دارد ؛
👈👈 سپاهیان - که در عمل همان اهل سقیفه هستند - برای تعیین تکلیف از سپاه خارج شده ، به نزد پیامبر بر میگردند.
¤¤خبر به پیشگاه رسول خدا صلی الله علیه و آله میرسد ؛
تاریخ حکایت می کند که پیامبر بسیار آزرده میشوند ؛
در حالی که از شدت درد دستمالی بر سر بسته و قطیف ای بر دوش افکنده بودند ، بر میخیزند ،
به کمک دیگران و به سختی خود را به مسجد میرسانند ؛
....پس از حمد و ثنای الهی ، از فرماندهی اسامه دفاع میکنند و در انتها متخلفان از سپاه اسامه را از رحمت الهی دور میدانند و آنان را با عبارت زیر لعنت میکنند:
💠 لَعَنَ اللّهُ مَن تَخَلَّفَ عَن جَيشِ اسامة.
💠 لعنت خدا است بر هر کس که از شرکت در سپاه اسامه سرباز زند .
آن گاه رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمان به حرکت سپاه میدهند ؛ این فرمان چند بار تکرار میشود (۱)....
کسانی که قرار بود با اسامه حرکت کنند ، گروه گروه با پیامبر وداع کردند و در جُرف به دیگرِ سپاهیان ملحق شدند
نهایتاً این سپاه امروز نیز حرکت نخواهد کرد...‼️...
در همین ایام - و شاید در همین روز - داستانی شگرف تحقق مییابد:
📝 رسول خدا صلی الله علیه و آله که حالشان مساعد نیست , به صورتی که گویا قصد وصیتی خاص دارند ؛ به اطرافیان میفرمایند:
💠 " برادرم را فرا خوانید! "
⚠️ عایشه ، همسر پیامبر صلی الله علیه و آله که میپندارد رسول خدا صلی الله علیه و آله آخرین لحظات عمر خویش را میگذرانند ،
پدر خویش ابوبكر بن ابی قحافه را - که هم اینک باید در سپاه اسامه باشد - فرا میخواند‼️
پیامبر با دیدن ابوبکر روی بر می تابانند و میفرمایند:
💠 "برادرم را فراخوانید! "
⚠️ بار دیگر علیرغم آگاهی کامل از مقصود ایشان ، حفصه ، فرزند عمر بن خطاب ، پدر خویش را صدا میزند‼️
پیامبر این بار نیز از حضور عمَر اظهار نارضایتی میکنند و با ناراحتی کامل می فرمایند:
💠 " برادرم را بخوانید! "
ام سلمه همسر نیکوکار پیامبر صلی الله علیه و آله در اعتراض به این رفتار میگوید:
✨ برادر رسول خدا ، علی را فراخوانید که پیامبر جز او کس دیگری را نمیخواهد .(۲)
عایشه نیز به صدا در می آید:
وای بر شما !! آری , او جز علی را نمی خواهد . (۳)
▪️➖امیرمومنان علیه السلام به نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله می آیند؛
… در همین مجلس ، هزار هزار باب علم بر امیر مومنان گشوده میشود و سینهء علوی پذیرای دانشهای بی پایان نبوی میگردد؛
📌 در پی این ماجرا امیرالمؤمنین علیه السلام از نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله خارج میشوند ؛
مردم که متوجه شرایط ویژه این حضور گشته اند ، نگران به سراغ امیر مومنان علیه السلام میروند و در این میان , ابوبکر و عمر نیز که حوادث را زیر نظر دارند ، می پرسند:
رفیق تو به تو چه گفت ؟!
پاسخ می شنوند که:
💠 هزار هزار باب علم بر من گشوده شد .
……نگاه پر ابهام آن دو بر امیرمؤمنان علیه السلام دوخته شده است . (۴)
➖▪️➖➖➖
(*) برای آشنایی با صحیفهء اول و دوم و مفاد آن به پست《3》از همین عنوان رجوع کنید.
1⃣ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ۵۲/۶ (از منابع اهل تسنن)
2⃣ جواهر المطالب ۱۷۵/۱ ؛ ینابیع الموده ۱۶۳/۲ (از منابع اهل تسنن)
3⃣ مناقب خوارزمی ص۶۸ ؛ الدر النظیم ص۱۹۴ (از منابع اهل تسنن)
4⃣ بحارالانوار ۴۶۳/۲۲
حرم
#روز_شمار_شهادت_رسول_خدا_صلی_الله_علیه_و_آله_نهم 📢📢📢...در روز جمعه ۲۵ صفر سال ۱۱ هجری قمری ، ۸ خردا
#روز_شمار_شهادت_رسول_خدا_صلی_الله_علیه_و_آله_دهم
📢📢📢...در روز شنبه ۲۶ صفر سال ۱۱ هجری قمری ، ۹ خرداد سال ۱۱ هجری شمسی ،
۲۵ می سال ۶۳۲ میلادی چه اتفاقی افتاد؟؟
➖➖➖▪️🌑🔶🌑
🕜🕕🕓...با وجود آنکه بسیاری از توطئه گران به اصرار پیامبر صلی الله علیه و آله و با دستور مستقیم آن حضرت ،
در محل استقرار سپاه اسامه حاضرند ،
اما از حرکت این لشکر خبری نیست!!
⚠️ بار دیگر در لشکرگاه جُرف - محل استقرار سپاه - اعتراض و سر و صدا به پا خاسته است :
⛔️ چگونه این جوان را فرماندهء مهاجران اول و پیشتاز در اسلام قرار داده اند؟!
برخی به اعتراض صدا را بلند می کنند و عده ای دیگر به دفاع از اسامه سخن میگویند ..
◀️ روشن است که اعتراض کنندگان اصلی و بعضاً برخی از پاسخ دهندگان ، همانا مهاجرین پیشتاز در اسلام هستند!!
در بین اعتراض کنندگان نام 🗣 عیّاش بن ابی رَبیعه که از انصار است ، به چشم می خورد ؛ او از هم پیمانان صحیفهء دوم (*) است ؛
پس از رحلت رسول خدا صلی الله علیه و آله نام این فرد را بین حمله کنندگان به خانهء حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها میبینیم...
و کسی که در برابر عیّاش بن ابی رَبیعه می ایستد و از اسامه دفاع می کند ، عمر بن خطاب است...🤔....
به هر روی این جنگ زرگری ، توقف سپاه را به همراه دارد ؛
👈👈 سپاهیان - که در عمل همان اهل سقیفه هستند - برای تعیین تکلیف از سپاه خارج شده ، به نزد پیامبر بر میگردند.
¤¤خبر به پیشگاه رسول خدا صلی الله علیه و آله میرسد ؛
تاریخ حکایت می کند که پیامبر بسیار آزرده میشوند ؛
در حالی که از شدت درد دستمالی بر سر بسته و قطیف ای بر دوش افکنده بودند ، بر میخیزند ،
به کمک دیگران و به سختی خود را به مسجد میرسانند ؛
....پس از حمد و ثنای الهی ، از فرماندهی اسامه دفاع میکنند و در انتها متخلفان از سپاه اسامه را از رحمت الهی دور میدانند و آنان را با عبارت زیر لعنت میکنند:
💠 لَعَنَ اللّهُ مَن تَخَلَّفَ عَن جَيشِ اسامة.
💠 لعنت خدا است بر هر کس که از شرکت در سپاه اسامه سرباز زند .
آن گاه رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمان به حرکت سپاه میدهند ؛ این فرمان چند بار تکرار میشود (۱)....
کسانی که قرار بود با اسامه حرکت کنند ، گروه گروه با پیامبر وداع کردند و در جُرف به دیگرِ سپاهیان ملحق شدند
نهایتاً این سپاه امروز نیز حرکت نخواهد کرد...‼️...
در همین ایام - و شاید در همین روز - داستانی شگرف تحقق مییابد:
📝 رسول خدا صلی الله علیه و آله که حالشان مساعد نیست , به صورتی که گویا قصد وصیتی خاص دارند ؛ به اطرافیان میفرمایند:
💠 " برادرم را فرا خوانید! "
⚠️ عایشه ، همسر پیامبر صلی الله علیه و آله که میپندارد رسول خدا صلی الله علیه و آله آخرین لحظات عمر خویش را میگذرانند ،
پدر خویش ابوبكر بن ابی قحافه را - که هم اینک باید در سپاه اسامه باشد - فرا میخواند‼️
پیامبر با دیدن ابوبکر روی بر می تابانند و میفرمایند:
💠 "برادرم را فراخوانید! "
⚠️ بار دیگر علیرغم آگاهی کامل از مقصود ایشان ، حفصه ، فرزند عمر بن خطاب ، پدر خویش را صدا میزند‼️
پیامبر این بار نیز از حضور عمَر اظهار نارضایتی میکنند و با ناراحتی کامل می فرمایند:
💠 " برادرم را بخوانید! "
ام سلمه همسر نیکوکار پیامبر صلی الله علیه و آله در اعتراض به این رفتار میگوید:
✨ برادر رسول خدا ، علی را فراخوانید که پیامبر جز او کس دیگری را نمیخواهد .(۲)
عایشه نیز به صدا در می آید:
وای بر شما !! آری , او جز علی را نمی خواهد . (۳)
▪️➖امیرمومنان علیه السلام به نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله می آیند؛
… در همین مجلس ، هزار هزار باب علم بر امیر مومنان گشوده میشود و سینهء علوی پذیرای دانشهای بی پایان نبوی میگردد؛
📌 در پی این ماجرا امیرالمؤمنین علیه السلام از نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله خارج میشوند ؛
مردم که متوجه شرایط ویژه این حضور گشته اند ، نگران به سراغ امیر مومنان علیه السلام میروند و در این میان , ابوبکر و عمر نیز که حوادث را زیر نظر دارند ، می پرسند:
رفیق تو به تو چه گفت ؟!
پاسخ می شنوند که:
💠 هزار هزار باب علم بر من گشوده شد .
……نگاه پر ابهام آن دو بر امیرمؤمنان علیه السلام دوخته شده است . (۴)
➖▪️➖➖➖
(*) برای آشنایی با صحیفهء اول و دوم و مفاد آن به پست《3》از همین عنوان رجوع کنید.
1⃣ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ۵۲/۶ (از منابع اهل تسنن)
2⃣ جواهر المطالب ۱۷۵/۱ ؛ ینابیع الموده ۱۶۳/۲ (از منابع اهل تسنن)
3⃣ مناقب خوارزمی ص۶۸ ؛ الدر النظیم ص۱۹۴ (از منابع اهل تسنن)
4⃣ بحارالانوار ۴۶۳/۲۲
#روز_شمار_شهادت_رسول_خدا_صلی_الله_علیه_و_آله_دهم
📢📢📢...در روز شنبه ۲۶ صفر سال ۱۱ هجری قمری ، ۹ خرداد سال ۱۱ هجری شمسی ،
۲۵ می سال ۶۳۲ میلادی چه اتفاقی افتاد؟؟
➖➖➖▪️🌑🔶🌑
🕜🕕🕓...با وجود آنکه بسیاری از توطئه گران به اصرار پیامبر صلی الله علیه و آله و با دستور مستقیم آن حضرت ،
در محل استقرار سپاه اسامه حاضرند ،
اما از حرکت این لشکر خبری نیست!!
⚠️ بار دیگر در لشکرگاه جُرف - محل استقرار سپاه - اعتراض و سر و صدا به پا خاسته است :
⛔️ چگونه این جوان را فرماندهء مهاجران اول و پیشتاز در اسلام قرار داده اند؟!
برخی به اعتراض صدا را بلند می کنند و عده ای دیگر به دفاع از اسامه سخن میگویند ..
◀️ روشن است که اعتراض کنندگان اصلی و بعضاً برخی از پاسخ دهندگان ، همانا مهاجرین پیشتاز در اسلام هستند!!
در بین اعتراض کنندگان نام 🗣 عیّاش بن ابی رَبیعه که از انصار است ، به چشم می خورد ؛ او از هم پیمانان صحیفهء دوم (*) است ؛
پس از رحلت رسول خدا صلی الله علیه و آله نام این فرد را بین حمله کنندگان به خانهء حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها میبینیم...
و کسی که در برابر عیّاش بن ابی رَبیعه می ایستد و از اسامه دفاع می کند ، عمر بن خطاب است...🤔....
به هر روی این جنگ زرگری ، توقف سپاه را به همراه دارد ؛
👈👈 سپاهیان - که در عمل همان اهل سقیفه هستند - برای تعیین تکلیف از سپاه خارج شده ، به نزد پیامبر بر میگردند.
¤¤خبر به پیشگاه رسول خدا صلی الله علیه و آله میرسد ؛
تاریخ حکایت می کند که پیامبر بسیار آزرده میشوند ؛
در حالی که از شدت درد دستمالی بر سر بسته و قطیف ای بر دوش افکنده بودند ، بر میخیزند ،
به کمک دیگران و به سختی خود را به مسجد میرسانند ؛
....پس از حمد و ثنای الهی ، از فرماندهی اسامه دفاع میکنند و در انتها متخلفان از سپاه اسامه را از رحمت الهی دور میدانند و آنان را با عبارت زیر لعنت میکنند:
💠 لَعَنَ اللّهُ مَن تَخَلَّفَ عَن جَيشِ اسامة.
💠 لعنت خدا است بر هر کس که از شرکت در سپاه اسامه سرباز زند .
آن گاه رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمان به حرکت سپاه میدهند ؛ این فرمان چند بار تکرار میشود (۱)....
کسانی که قرار بود با اسامه حرکت کنند ، گروه گروه با پیامبر وداع کردند و در جُرف به دیگرِ سپاهیان ملحق شدند
نهایتاً این سپاه امروز نیز حرکت نخواهد کرد...‼️...
در همین ایام - و شاید در همین روز - داستانی شگرف تحقق مییابد:
📝 رسول خدا صلی الله علیه و آله که حالشان مساعد نیست , به صورتی که گویا قصد وصیتی خاص دارند ؛ به اطرافیان میفرمایند:
💠 " برادرم را فرا خوانید! "
⚠️ عایشه ، همسر پیامبر صلی الله علیه و آله که میپندارد رسول خدا صلی الله علیه و آله آخرین لحظات عمر خویش را میگذرانند ،
پدر خویش ابوبكر بن ابی قحافه را - که هم اینک باید در سپاه اسامه باشد - فرا میخواند‼️
پیامبر با دیدن ابوبکر روی بر می تابانند و میفرمایند:
💠 "برادرم را فراخوانید! "
⚠️ بار دیگر علیرغم آگاهی کامل از مقصود ایشان ، حفصه ، فرزند عمر بن خطاب ، پدر خویش را صدا میزند‼️
پیامبر این بار نیز از حضور عمَر اظهار نارضایتی میکنند و با ناراحتی کامل می فرمایند:
💠 " برادرم را بخوانید! "
ام سلمه همسر نیکوکار پیامبر صلی الله علیه و آله در اعتراض به این رفتار میگوید:
✨ برادر رسول خدا ، علی را فراخوانید که پیامبر جز او کس دیگری را نمیخواهد .(۲)
عایشه نیز به صدا در می آید:
وای بر شما !! آری , او جز علی را نمی خواهد . (۳)
▪️➖امیرمومنان علیه السلام به نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله می آیند؛
… در همین مجلس ، هزار هزار باب علم بر امیر مومنان گشوده میشود و سینهء علوی پذیرای دانشهای بی پایان نبوی میگردد؛
📌 در پی این ماجرا امیرالمؤمنین علیه السلام از نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله خارج میشوند ؛
مردم که متوجه شرایط ویژه این حضور گشته اند ، نگران به سراغ امیر مومنان علیه السلام میروند و در این میان , ابوبکر و عمر نیز که حوادث را زیر نظر دارند ، می پرسند:
رفیق تو به تو چه گفت ؟!
پاسخ می شنوند که:
💠 هزار هزار باب علم بر من گشوده شد .
……نگاه پر ابهام آن دو بر امیرمؤمنان علیه السلام دوخته شده است . (۴)
➖▪️➖➖➖
(*) برای آشنایی با صحیفهء اول و دوم و مفاد آن به پست《3》از همین عنوان رجوع کنید.
1⃣ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ۵۲/۶ (از منابع اهل تسنن)
2⃣ جواهر المطالب ۱۷۵/۱ ؛ ینابیع الموده ۱۶۳/۲ (از منابع اهل تسنن)
3⃣ مناقب خوارزمی ص۶۸ ؛ الدر النظیم ص۱۹۴ (از منابع اهل تسنن)
4⃣ بحارالانوار ۴۶۳/۲۲