🥀بسم رب الحیدر کرار علیه السلام🥀
#قصه
#قسمتبیستوپنجم
✍ یادت هست در سقیفه ، ابوبکر لعنة الله علیه از خویشاوندی خود با پیامبر صلی الله علیه و آله سخن گفت ، و با همین نکته توانست مردم را به بیعت خود فرا خواند
اگر قرار است مقام خلافت به خویشاوندی با پیامبر صلی الله علیه و آله باشد که حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام از همه به پیامبر صلی الله علیه و آله نزدیکتر است ، او پسر عموی پیامبر صلی الله علیه و آله است و تنها کسی است که پیامبر صلی الله علیه و آله با او پیمان برادری بسته است
مولایت را نگاه کن ، در حالی که ریسمان به دستهای او بستهاند و شمشیر بالای سر او نگه داشتهاند با خلیفه سخن میگوید
درست است که او در مقابل همه سختیها و مصیبتها صبر کرده است امّا اکنون او حق و حقیقت را با شعر بیان میکند
او پیام بزرگ خود را به تاریخ میدهد ، اکنون این حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام است که با زبان شعر از حقّ خود دفاع میکند .
من یک آرزو دارم ، نمیدانم آن را در اینجا بگویم یا نه ، امّا برای تو که دوست خوب من هستی میگویم: کاش همه شیعیان دنیا ، این شعر را حفظ بودند.
این صدای حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام است که از حلقوم تاریخ بیرون میآید و برای همیشه حق بودن شیعه را ثابت میکند
گوش کن :
«فَإنْ کُنْتَ بِالشُوری مَلِکْتَ اُمورَهُم/فَکیفَ بِهذا وَالمُشیرُون غُیِّبُ»
«وإنْ کنتَ بالقُربی حَجَجْتَ خَصیمَهُم/فَغَیْرُکَ أَولی بِالنَّبیِّ وأَقْرَبُ»
«ای ابوبکر! اگر تو با رأیگیری به این مقام رسیدی ، چگونه شد که بنی هاشم را برای رأی دادن خبر نکردی ؟ اگر به دلیل خویشاوندی با پیامبر به این مقام رسیدی ، کسانی غیر از تو به پیامبر نزدیکتر بودند»
سخن حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام همه را به فکر فرو میبرد ، به راستی که مولا، چقدر منطقی سخن میگوید
نگاه کن ! جمعی از مردم مدینه که در مسجد حاضر هستند چون این سخن را میشنوند رو به حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام میکنند و میگویند: «اگر ما این سخن تو را در سقیفه شنیده بودیم فقط با تو بیعت میکردیم»
حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام رو به آنها میکند و میگوید: «آیا میخواستید من بدن پیامبر را بدون غسل و کفن رها کنم و بیایم برای خلافت نزاع کنم؟»
آری ، اینها میخواهند نیامدن حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام به سقیفه را بهانه کار خود قرار بدهند امّا حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام در جواب آنها ادامه میدهد: «بعد از روز غدیر ، برای هیچکس بهانهای باقی نمانده است»
آری ، پیامبر صلی الله علیه و آله در غدیر خُمّ ، همه مردم را جمع کرد و دستور داد که همه با حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام بیعت کنند
اکنون ، حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام با سخنان خود تمام مسجد را در اختیار خود گرفته است ، آنها حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام را همچون اسیر به مسجد آوردند ، امّا خودشان در مقابل کلام او ، اسیر شدهاند
در مسجد هیاهو میشود ، از هر طرف سر و صدا بلند میشود ، مردم به یاد روز غدیر افتادهاند ، آنها پشیمان هستند که چرا به این زودی سخنان پیامبر صلی الله علیه و آله خود را فراموش کردند
عُمَر لعنة الله علیه میبیند الآن است که اوضاع خراب شود ، از جا بلند میشود و رو به ابوبکر لعنة الله علیه میکند و فریاد میزند: «چرا بالای منبر نشستهای و هیچ نمیگویی ؟ آیا دستور میدهی تا من گردن علی را بزنم؟»
بار دیگر ترس در وجود همه مینشیند ، شمشیرها در دست هواداران خلیفه میچرخد ! همه مردم آرام میشوند ، هر کس بخواهد اعتراض کند با شمشیرهای برهنه روبرو خواهد بود
صدای گریه به گوش میرسد . این صدای گریه از کجاست ؟
نگاه کن ، امام حسن و امام حسین علیهماالسلام که سخن عُمَر لعنة الله علیه را شنیدهاند گریه میکنند ، حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام نگاهی به فرزندان خود میکند و به آنها میگوید: «گریه نکنید عزیزانم !»
فرشتگان از دیدن اشکان چشمان امام حسن و امام حسین علیهماالسلام به گریه افتادهاند
عُمَر لعنة الله رو به حضرت علی علیه السلام میکند و میگوید: «تو هیچ چارهای نداری ، تو حتماً باید خلیفه بیعت کنی»
حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام رو به او میکند و میگوید: «شیرِ خلافت را خوب بدوش که نیمی از آن برای خودت است ، به خدا قسم ، حرصِ امروز تو ، برای ریاست فردای خودت است»
آنگاه رو به جمعیّت میکند و میگوید: «اگر یاورانی وفادار داشتم هرگز کار من به اینجا نمیکشید»
( ادامه دارد ان شاء الله...)
#گزارشتحلیلیهجوم به بیت وحی🥀
الهی بِحَقِ السّیدة زِینَب ْسَلٰام ُاَللّهْ عَلَیْها َّعَجّل لِوَلیکَ الغَریبِ المَظلومِ الوَحید الطرید الشرید الفَرَج🤲🏻