🥀بسم رب الحیدر کرار علیه السلام🥀 #قصه‌شب #قسمت‌‌چهل‌و‌دوم ✍گوش کن! این صدای کیست که می‌آید ؟ این صدای یک زن است که فریاد بر آورده است: «ای ابوبکر ! آیا تو به فاطمه چنین طعنه می‌زنی ؟ مگر نمی‌دانی فاطمه ، همچون جانِ پیامبر و پاره تن اوست؟ فاطمه در دامنِ پرهیزکاران تربیت شده و در آغوش فرشتگان، بزرگ شده است . او بهترین زنان جهان است و همچون مریم ، مقامی بزرگ دارد . به خدا قسم ! فاطمه در آغوش پیامبر بزرگ شد و پیامبر همواره دستش را زیر سر او قرار می‌داد . چرا فراموش کرده‌اید که شما در حضور پیامبر هستید و او شما را می‌بیند؟ وای بر شما ، به زودی سزای کارهای خود را خواهید دید » آیا می‌دانی او چه کسی است که سخن می‌گوید ؟ او اُم سَلَمه ، همسر گرامی پیامبر صلی الله علیه و آله است ، او نتوانست طاقت بیاورد که ابوبکر لعنة الله علیه به حضرت فاطمه سلام الله علیها ، این‌گونه بی احترامی کند برای همین ، با سخن خود ، کمی از فضایل حضرت فاطمه سلام الله علیها را برای مردم بیان می‌کند اکنون، ابوبکر لعنة الله علیه دستور می‌دهد تا حقوق یک سال او را قطع کنند . درست است که اُم سَلَمه ، همسر پیامبر صلی الله علیه و آله است ، ولی چون از حضرت فاطمه سلام الله علیها حمایت کرده است باید بعد از این، در فقر زندگی کند ، حقوق یک سال او پرداخت نخواهد شد آری ، اکنون می‌توانی بفهمی چرا این مردمی که در مسجد هستند در مقابل سخن‌های خلیفه هیچ نمی‌گویند آنها دنیا را دوست دارند ، سکّه‌های سرخ طلا را دوست دارند ، آنها می‌ترسند حقوق بیت المال آنها قطع شود ، پول ، جواب معمّایِ سکوت این مردم است به حضرت فاطمه سلام الله خبر می‌رسد که خلیفه بر روی منبر پیامبر صلی الله علیه و آله ، حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام را دشنام داده است . این سخن، دل حضرت فاطمه سلام الله علیها را به درد می‌آورد و غم و غصّه در دل او می‌نشیند بیماری او شدّت می‌یابد ، اکنون ، دیگر او آرزوی دیدار پدر را دارد و شب و روز، گریه کار اوست او بعضی از روزها به قبرستان اُحُد می‌رود و قبر حضرت حمزه علیه السلام، عموی پیامبر صلی الله علیه و آله را زیارت می‌کند و بعد از گریه کردن به خانه‌اش برمی‌گردد به راستی اگر حضرت حمزه علیه السلام زنده بود هیچ‌کس جرأت نمی‌کرد که چنین ظلم و ستم در حقّ حضرت فاطمه سلام الله علیها روا دارد اگر به خانه او بروی می‌بینی که همیشه دستمال بر سر خود بسته است . هر وقت که او امام حسن و امام حسین علیهماالسلام را می‌بیند اشکش جاری می‌شود ، زیرا با دیدن آنها ، خاطراتی برای او زنده می‌شود حتما می‌گویی کدام خاطره ؟ سخن حضرت فاطمه سلام الله علیها را بشنو ، متوجّه می‌شوی: «حسن جانم ! حسین جانم ! آیا به یاد دارید چگونه پیامبر شما را در آغوش می‌گرفت و می‌بوسید؟ او که شما را خیلی دوست داشت کجا رفت ؟ چرا او به اینجا نمی‌آید و شما را در آغوش نمی‌گیرد ؟» چند روز می‌گذرد ، حضرت فاطمه سلام الله علیها به یاد روزگار پدر و اذان بلال می‌افتد . یادش به خیر ! وقتی که بلال ، اذان می‌گفت پدرم از جای خود برمی‌خاست ، وضو می‌گرفت و به سوی مسجد می‌رفت ، کاش می‌شد بلال یک بار دیگر اذان بگوید ! من دوست دارم صدای او را بشنوم ( ادامه دارد ان شاء الله...) #گزارش‌تحلیلی‌هجوم‌ به‌ بیت‌ وحی🥀 الهی ‌بِحَقِ ‌السّیدة‌ زِینَب ْ‌سَلٰام ُ‌اَللّهْ‌ عَلَیْها َّ‌عَجّل‌ لِوَلیکَ‌ الغَریبِ‌ المَظلومِ الوَحید الطرید الشرید الفَرَج🤲🏻