eitaa logo
حرم
2.6هزار دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
6.5هزار ویدیو
630 فایل
❤﷽❤️ 💚کانال حرم 🎀دلیلی برای حال خوب معنوی شما🎀 @haram110 ✅️لینک کانال جذاب حرم https://eitaa.com/joinchat/2765357057Cd81688d018 👨‍💻ارتباط با ادمین @haram1
مشاهده در ایتا
دانلود
* 💞﷽💞 ‍ اجرای این قسمت را، سیاوش به اصرار دوستانش پذیرفته بود. قرار بود یکی از آهنگ های معروف را تکنوازی کند. پشت پیانو ایستاد و مجری گفت: - ما براتون، یک تکنوازی پیانو در نظر گرفتیم که جناب آقای دکتر پارسا، اجرای اون رو به عهده گرفتن سیاوش تعظیم کوتاهی به طرف جمع کرد و مجری ادامه داد: - امیدوارم از این آهنگ لذت ببرید. آهنگ رقص بهار، ساخته استاد شهرداد روحانی تقدیم به شما مجری رفت و سیاوش نگاهی به راحله، که در میان جمعیت بود و با چشم هایی مشتاق نگاهش میکرد، انداخت، نشست و شروع کرد به نواختن. سرعت دستان سیاوش، نواخت خوش آهنگ و ریتم شادش همه را مجذوب کرده بود. راحله دستانش را به هم گرفته بود و با اشتیاق سیاوشش را می نگریست. قلبش مالامال بود از عشق به این جوان پر شور و سرزنده. ناگهان نگاهش افتاد به موهای سیاوش! ای وای! روی سرش به هم ریخته بود. معلوم بود جای مسح وضو بود. شاید از دید خیلی ها آن به هم ریختگی تناسبی با سرو وضع رسمی سیاوش نداشت اما راحله ذوق همان آشفتگی را کرد. آشفتگی که نشان میداد سیاوش اولین قدم را برداشته بود. وقتی آهنگ تمام شد کم کم نواهایی از میان جمعیت برخاست: -دوباره! دوباره! -یکی دیگه...یکی دیگه -سیا بازم بزن، یکی دیگه هم بزن سیاوش نگاهی به جمعیت مشتاق انداخت و بعد نگاهش را برد سمت خانواده اش. آن دو نفری که آن گوشه با شوری فراوان، برایش دست میزدند تمام زندگی اش بودند. وقتی دید پدرش چشم هایش را به نشانه تایید بست و راحله هم سری تکان داد، چیزی در گوش مجری گفت و دوباره پشت پیانو نشست. مجری آهنگ را معرفی کرد، رفت و سیاوش دوباره شروع کرد به نواختن. صادق این قطعه را خوب میشناخت. آن دو ماهی که سیاوش، به خاطر عشقی که هنوز خودش هم پی به وجودش نبرده بود، به آب و آتش میزد و ذهنش آشفته بود، هرشب، این قطعه را مینواخت. طوری که دیگر نزدیک بود صادق با دیدن هر پیانو و نت و نوازنده ای کهیر بزند! که خوشبختانه داستان ختم به خیر شده بود و سیاوش دست از سر آن پارتیتور* بیچاره برداشته بود. قطعه ای ملایم، که نشان از عشقی پرشور و دلی بی قرار و غمگین داشت.* صادق خیره به دوست محبوبش که به آرامی دکمه ها را فشار میداد لبخند پر رنگی زد. چقدر سیاوش را دوست داشت. اصلا این بشر، با وجود همه بد قلقی ها و کله پوک بازی هایش به دل مینشست. در کنار خل و چل بازی هایش، عقایدی که خیلی کامل نبودند و کج خلقی های گهگاهی اش، با اخلاق و متین بود و محجوب. و شاید به همین دلیل بود که صادق، با آنکه به روی خودش نمی آورد، اینقدر جانش در میرفت برای این "پسره" چشم آبی! حس کرد وقت خوبی ست به تلافی شیطنت سر شب سیاوش، رازی را لو بدهد. سرش را با رعایت نکات ایمنی حلال و حرام، نزدیک گوش زینب خانم برد و چیزی را گفت. زینب هم در حالی که لبخندی روی لبش مینشست سر در گوش راحله که بغل دستش نشسته بود کرد و حرف های صادق را عینا تکرار کرد: -اقا سید میگن اقا سیاوش هروقت از دوری شما دلتنگ و کلافه میشد این آهنگ رو میزد راحله متعجب کمی ابروهایش را بالا برد و بعد دوباره چشم دوخت به سیاوش. حالا که دلیل انتخاب این قطعه را فهمیده بود حس کرد هر نت این موسیقی روحش را نوازش میدهد. اشکی در چشمش حلقه زد. اشکی از سر شوق! چشم هایش را بست و خودش را به نوای آرام موسیقی سپرد و غرق در خیالات و خاطراتشان شد. با دست زدن های جمعیت فهمید که آهنگ تمام شده. تشویق ها و تشکر ها تمام شد و سیاوش از سکو پایین آمد و به جمع خودشان برگشت. خوش و بشی با بقیه کرد و کنار همسرش نشست تا مراسم بعدی که اعطای مدرک فارغ التحصیلی بود شروع شود. راحله اما، تنها دست سیاوش را محکم گرفت، لبخندی حاکی از حق شناسی زد و آرام گفت: - سید رازت رو لو داد! ممنونم سیاوش با اخمی ساختگی میخواست اعتراضی به صادق کند که سید گفت: - یک یک، مساوی و خندید. در میان این اتفاقات، سودابه و نیما هم بیکار ننشسته بودند. تا آخر جشن، هر دو نفر به بهانه های مختلف و دور از چشم بقیه، ملاقات های کوتاهی داشتند. ملاقات هایی که مثلا تصادفی بود اما در واقع برنامه ریزی شده بود. دیدارهایی که در نهایت منجر به رد و بدل شدن شماره شد. سودابه مصمم بود از راز آن نگاه ها با خبر شود اما قطعا امشب نمیتوانست پی به این راز ببردا پس لازم بود دیدار های بعدی وجود داشته باشد. نیما نیز آشنایی با کسی که از نزدیکان سیاوش بود، قطعا موقعیت خوبی را برای عملی کردن نقشه اش فراهم میکرد و به هیچ وجه مایل نبود این شانس را از دست بدهد. آن شب، نطفه توطئه ای شوم شکل گرفت. توطئه ای که برای همه بهایی سنگین داشت. پ.ن: *پارتیتور: partitura: کلمه ای ایتالیایی به معنای صفحه ای که نت های موسیقی را برای اجرا روی آن مینویسند *منظور صادق، آهنگ تنهایی، قطعه ای از آلبوم پاییز طلایی ۲، نواخته استاد فریبرز لاچینی بود. ...