eitaa logo
حرم
2.6هزار دنبال‌کننده
10هزار عکس
6.6هزار ویدیو
636 فایل
❤﷽❤️ 💚کانال حرم 🎀دلیلی برای حال خوب معنوی شما🎀 @haram110 ✅️لینک کانال جذاب حرم https://eitaa.com/joinchat/2765357057Cd81688d018 👨‍💻ارتباط با ادمین @haram1
مشاهده در ایتا
دانلود
* 💞﷽💞 طولی نکشید که فریبا و شوهرش سر رسیدن. اختیار از کف دادم و به سمت رضا یورش بردم و گفتم، تو مرتیکه‌ی بی‌ناموس، همدست اون مادر لاابالیت شدی؟ می‌خوای آبروی کی رو ببری؟ چی بهت میرسه که حاضر شدی خواهرت رو حراج بذاری؟ دست بالا بردم که بکوبونم تو سر و صورتش که میرزا سررسید و مچم رو گرفت و رضا هم خیلی حق‌به‌جانب گفت که تو اومدی دامن خواهرم رو لکه‌دار کنی، من بی‌ناموسم؟ فریبا هم اشک می‌ریخت و می گفت این چه کاری بود؟ هر چی میگفتم خواهر من، ‌تو که در جریانی میدونی ماجرا چی بوده. هی میزد تو صورت خودش و می‌گفت، پس تو تو زیرزمین چیکار داشتی آخه و گیرم که انسی و مرجان ‌ناحسابی، میرزا داره چی میگه؟ نقشه دقیق بود و من شاهدی نداشتم. حاج بابا که از راه رسید انگار کل وجودم آتیش بود از شرمندگی کاری که نکرده بودم و از فکر حرفهایی که باید بشنوه و آدمی که تا این حد روی آبروش حساس بود. حاج بابا داخل شد و من دیدم کمر خم شده و شونه‌های افتاده‌ی مردی رو که یک عمر سینه سپر کرده و بزرگ روستا بود و من ‌شده بودم همون لکه‌ی ننگی که عمری ازش می‌ترسید و دوری می‌کرد. نگاهم کرد و من گفتم سلام حاج‌بابا، عمری پام گیر تله‌ی کدخدا و عهد و عیالش نیفتاد و حالا از دوتا زن رودست خوردم. سنگین نگاهم کرد و طعنه‌دار گفت، چون رفتی دنبال خواست دلت. خیلی برام سنگین بود این حرف و ملتمسانه دستش رو گرفتم و گفتم، خدا شاهده که دست از پا خطا نکردم. جوابم رو نداد و خواست به طرف بقیه بره. به علی گفتم، داداش تو یه چیزی بگو، علی گفت حاجی عماد درست میگه تا دیروز از این خونه و آدمهاش فراری بود. حاج بابا پوزخند زد و گفت، فراری بود درست، اون‌مال دیروز بود امروز تو دنجترین جای این خونه قصد ناموس این خونواده رو داشته. اونم کی؟ پسر من! سرش رو به تاسف تکون داد و دستش رو از توی دستم کشید و رفت سمت بقیه. انسی دو برداشته بود و سر و صدا که دخترم رو برده زیرزمین و اصلا این تو زیرزمین خونه‌ی من چیکار داشته؟ رفتم طرفشون و هر چی قسم و آیه که بابا من رو فرستاد رد نخود سیاه، انگار نه انگار. حاج بابا که رو پاکیم قسم می‌خورد، باور نکرد که نکرد. حاج بابا گفت بگذرید اگه اتفاقی نیفتاده. جوونی کرده زن و بچه داره. خون خونم رو می‌خورد وقتی اینطور می‌گفت جوونی کرده، که کاش کرده بودم و اونقدر زجر نمی‌کشیدم از کار نکرده. اونام گفتن که نه، چه معلوم که بلایی سرش نیومده، حالا این دفعه صدا بلند شده از کجا بدونیم دفعه دیگه‌یی نبوده؟ خلاصه دستی دستی شدم گناهکار، شدم زناکار و رفت پی کارش! از کوره دررفتم و رفتم طرف انسی و داد زدم داری گور خودت رو می‌کنی انسی و دست بالا بردم که علی و بقیه جلودارم شدن و فریبا با التماس گفت برو بالا تا ببینیم چی میشه‌. فرستادنم اتاق فریبا که هر چی آتیش بود از توی گور این فریبا بلند می‌شد با این عشق و عاشقی کور و کرش. توی اتاق نشسته بودم و از روی حاج بابا به خاطر کار نکرده و تهمتهاشون خجالتم می‌شد و عذاب وجدان داشت دیوونه‌م می‌کرد. مثل مار زخمی به خودم می‌پیچیدم، اونهام اون پایین تو اتاق انسی داشتن با حاج بابا کلنجار می‌رفتن. یه وقت علی اومد بالا و گفت که، من حاج بابا رو می‌برم خونه گفتم، چی شد علی به جان خود حاج بابا من بی تقصیرم ها. گفت، چی بگم اون انسی و دختر دربه درش همچین حرف زدن که حاج بابای بیچاره سکته نزنه خیلیه. سر آخر هم قبول کرد و گفت، به شرطی که حرفی از کار امروز عماد نباشه مهرش رو به عهده‌ی خودم می‌گیرم. دیوونه شده بودم گفتم، چی میگی علی این چه حرفیه تو من رو نمی‌شناسی من زن و بچه دارم. زنم پابه ماههاگه این حرف به گوشش برسه نابود میشه. یه جوری گفت، چه می‌دونم که حس کردم حتی اون هم بهم شک برده. گفت، یه جای کار رو اشتباه حساب کردی عماد،‌من هر چی بگم ‌کسی حرفم رو باور نداره میگن برادرشه می‌خواد از معرکه بیرونش بکشه. حاج بابا از اعتبارش می‌ترسه عماد. از کدخدا و خونواده‌ش می‌ترسه. اینهام که آدمهای پست و بی همه‌چیز. دوره بیفتن تو آبادی و بازار، آبروی چندین ساله‌ش به فناست. موندن جایز نبود رفتم پایین رو به حاج بابا گفتم، به ولای علی بی‌تقصیرم به خدای بالای سر بی تقصیرم. گفت، یا احمقی یا خوت رو به حماقت زدی. این همه آدم شاهدن تو می‌گی بی‌تقصیری. برو عماد که دارم سعی می‌کنم نفرینت نکنم. برو که خجل شدم از روی زن و بچه‌ت. این حرف حاج‌بابا تموم امیدهام رو ناامید کرد. اونها رفتن و من موندم میون قوم یاجوج و ماجوج.حاجی قرار کرده بود،زن پا به ماه داره، بذارید اون بارش رو بذاره زمین بعد عقد کنید. یادته اون روزی رو که گفته بودم ماشین خرابه؟ من خراب بودم و ماشین عیبی نداشت معصوم!