عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَیُّوبَ عَنْ عُمَرَ بْنِ أَبَانٍ وَ سَیْفِ بْنِ عَمِیرَةَ عَنْ فُضَیْلِ بْنِ یَسَارٍ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَی أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) فِی مَرْضَةٍ مَرِضَهَا لَمْ یَبْقَ مِنْهُ إِلَّا رَأْسُهُ فَقَالَ یَا فُضَیْلُ إِنَّنِی کَثِیراً مَا أَقُولُ مَا عَلَی رَجُلٍ عَرَّفَهُ اللَّهُ هَذَا الْأَمْرَ لَوْ کَانَ فِی رَأْسِ جَبَلٍ حَتَّی یَأْتِیَهُ الْمَوْتُ یَا فُضَیْلَ بْنَ یَسَارٍ إِنَّ النَّاسَ أَخَذُوا یَمِیناً وَ شِمَالًا وَ إِنَّا وَ شِیعَتَنَا هُدِینَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ یَا فُضَیْلَ بْنَ یَسَارٍ إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَوْ أَصْبَحَ لَهُ مَا بَیْنَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ کَانَ ذَلِکَ خَیْراً لَهُ وَ لَوْ أَصْبَحَ مُقَطَّعاً أَعْضَاؤُهُ کَانَ ذَلِکَ خَیْراً لَهُ یَا فُضَیْلَ بْنَ یَسَارٍ إِنَّ اللَّهَ لَا یَفْعَلُ بِالْمُؤْمِنِ إِلَّا مَا هُوَ خَیْرٌ لَهُ یَا فُضَیْلَ بْنَ یَسَارٍ لَوْ عَدَلَتِ الدُّنْیَا عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ جَنَاحَ بَعُوضَةٍ مَا سَقَی عَدُوَّهُ مِنْهَا شَرْبَةَ مَاءٍ یَا فُضَیْلَ بْنَ یَسَارٍ إِنَّهُ مَنْ کَانَ هَمُّهُ هَمّاً وَاحِداً کَفَاهُ اللَّهُ هَمَّهُ وَ مَنْ کَانَ هَمُّهُ فِی کُلِّ وَادٍ لَمْ یُبَالِ اللَّهُ بِأَیِّ وَادٍ هَلَکَ
💠فضیل بن یسار گفت: به نزد امام صادق علیه السّلام رفتم، در بیماری که جز سر، از ایشان چیزی باقی نگذاشته بود. (لاغر شده بود) آنگاه ایشان فرمودند: ای فضیل، من فراوان میگویم که وقتی خداوند متعال کسی را با ولایت ما آشنا کند، چه باکی بر او هست که بر سر کوهی بماند تا مرگش فرا رسد؟! ای فضیل، مردم به چپ و راست رفتند ولی ما و شیعیانمان به صراط مستقیم هدایت شدیم. ای فضیل، اگر آنچه میان شرق و غرب عالم است برای مؤمن باشد، همان خیر اوست، و اگر اعضای تنش بریده گردد نیز خیر اوست. ای فضیل، خداوند با مؤمن جز خیر معاملهای نمی کند. ای فضیل، اگر این دنیا در نزد خداوند متعال به اندازۀ بال مگسی میارزید به دشمنانش از آن شربت آبی هم نمی نوشانید! ای فضیل، هرکس که هدفش یک چیز باشد (طلب دین حق)، خداوند او را به هدفش میرساند، ولی هرکس که هدفش به هر وادی سر کِشد، خداوند متعال اهمّیت نمیدهد که او در کدام وادی به هلاکت برسد.
📚 الکافی ج۲ ص۲۴۵
{آری، مؤمن بلا و بیماری و فقر و غربت را بخود میبیند، اما همه اینها برایش خیر است و سبب پاک شدن گناهان، یا ترفیع درجه است. لذا مهم این است در همه حالات با ولایت اهل بیت علیهم السلام باشد که سعادت دنیا و آخرت در همین است.}
#حتما ببینید(پشت پرده #کرونا از زبان یک متخصص)
#فریب سازمان #بهداشت جهانی
#حامد_رئیسی
#کتاب #فریب_قرن
https://www.instagram.com/tv/CNUR03CB0bC/?igshid=1olm98o84rywv
*همه بخونن*
🍃 نوازش در هر رابطهی زناشویی، بسیار مهم و با ارزش است. فقدان نوازش بین زن و شوهر و اعضای خانواده، باعث ایجاد فاصلهی روانی و در نهایت جدایی معنوی و حتی حقوقی میشود. اگر مرد و زنی دل به زندگی، خانه و خانواده نمیدهند؛ یقین بدانید که نوازش، حلقهی مفقوده آنهاست...!
👈 نوازش کردن، شامل دو فعل و رفتار نوازش دادن و نوازش گرفتن است. هر زن و شوهری باید مهارت، هنر و ظرایف نوازش را بدانند و آگاهانه آن را در حرکات، سکنات و زبان کلامی و غیر کلامی خود فعال کرده و از آن مراقبت کنند. حضور نوازش یعنی؛ هوش و سواد عاطفی زن و مرد فعال است.
👈 شاید وقتی میگوییم همسرت را نوازش کن، بوسیدن، درآغوش کشیدن و لمس کردن در ذهنمان تداعی شود؛ در حالی که نوازش در چهارچوب روابط زناشویی، گسترهی سیصد و شصت درجهای دارد. به عنوان مثال هر رفتاری که بویی از همیاری یا کمک فکری، احساسی و مالی داشته باشد، مثل سلام کردن، دلگرمی دادن و سورپرایز کردن، اشکال گوناگون نوازش هستند...
#انتخاب_همسر
#دوران_نامزدی
شناسایی #نامزد #شکاک
زندگی با #افراد شکاک که به هر بهانه کوچکی همسر خود را #متهم به ارتباط با غیر و خیانت میکنند بسیار سخت است. این افراد #رفتارهای خود را کاملاً طبیعی میدانند . پس یکی از مهمترین کارها دردوران نامزدی تلاش برای شناخت همسر آینده و اطمینان از شکاک نبودن اوست.
⛔️اگر در جلسه خواستگاری یا در دوران #نامزدی متوجه شدید که بیشتر از حد طبیعی در مورد گذشته شما، و اینکه آیا #در گذشته شخص دیگری در زندگی شما #حضور داشته است یا نه سوال پرسیده میشود، به احتمال زیاد با فردی شکاک طرف هستید.
⛔️اگر با #تماسهای مکرر نامزدتان رو به رو هستید که در #ابتدای تماس نیز از شما میپرسد «کجایی؟» یعنی با مردی کنترلگر مواجهه هستید.
⛔️اگر با نامزدتان برای #تفریح بیرون رفتید و متوجه شدید که نامزدتان در #بیشتر مواقع در حال کنترل رفتار سایر افراد و #مراقبت از شماست و حتی نسبت به رفتار دیگران #خشمگین میشود باید منتظر رفتارهای بددلانه بعدی باشید.
⛔️اگر در دوان نامزدی به دلیل رفتارهای #معقول و مطابق عرف از سوی نامزدتان مورد #شماتت قرار گرفتید، به راحتی ازراحتی از این #قضیه نگذرید.
كودكان لجبازي میكنند، چون میخواهند دیده شوند :
♦️وقتی آنها را نمیبینید، زورگویی میکنید، به پرخاشگری😠 متوسل میشوید یا بدون پرسیدن نظر آنها، کار خودتان را میکنید، در واقع دارید فرزندتان را به سمت لجبازی بیشتر سوق میدهید.
♦️ کودک، نیازمند داشتن استقلال است و گاه برای بهدست آوردن این استقلال، لجبازی میکند.
♦️از سوی دیگر، کودکان گاهی به دلیل خشمهای ابراز نشده، با نافرمانی یا پافشاری روی یک رفتار، سعی در عصبانی کردن شما دارند.
♦️این رفتارها هم برچسب لجبازی میخورد، اما عاملی متفاوت باعث شکلگیری آن شده است.
#امیر_کوچولو :
امیر کوچولو با پدر و مادرش توی یه ده کوچیک با همدیگه زندگی میکردند . اونها یه زمین داشتند که توش گندم و جو میکاشتند . بخاطر همین هم بابا و مامان امیر مجبور بودن از صبح تا شب روی ... 👇
4_5832333569539705260.mp3
11.07M
❤️ #دین_زیباست
❤️ #امام_شناسی
قسمت 5۲
علم امام
مخصوص نوجوانان 👉
مخصوص معلمین 👉
✅ لطفا برسانید به دست نوجوانِ شیعه
در کانال خودتان منتشر کنید
بدون ذکر منبع
4_5884371251564121289.mp3
10.53M
"❁"
#کارگاه_انصاف 5⃣2⃣
#استاد_شجاعی 🎤
✿ اولین رفتار منصفانهی هر انسان، که زمینهی رعایت انصاف در حق دیگران است؛
گم نکردن، رها نکردن، و کم نکردن تغذیهی بخش انسانی در لابلای فعالیتهای بخش حیوانی ماست.
💥کسی که میتواند خود حقیقیاش را بدون آب و غذا رها کند؛
حتما از حق دیگران هم راحت میگذرد.
5_6095698820941742622.m4a
11.71M
🔹 سخنان دکتر امیر اشرفی
پاتولوژیست و متخصص آسیب شناسی، مدیر گروه آناتومیکال پاتولوژی سیدنی استرالیا
استادیار دانشگاه سیدنی
حرم
"رمان #از_روزی_که_رفتی #قسمت_پنجاه_و_هفت آخر هفته بود که آیه بازگشت، سنگین شده بود. لاغرتر از وقتی
"رمان #از_روزی_که_رفتی
#قسمت_پنجاه_و_هشت
_چی شده رها؟! صدرا!
صدرا به سمت رها رفت و مهدی را از آغوشش گرفت:
_چی شدی تو؟ حالت خوبه؟
رها: بریم... بریم خونه صدرا!
"چطور میشود وقتی اینگونه صدایم میزنی و نامم را بر زبان میرانی دست رد به سینه ات بزنم؟"
رها چنگ به بازوی صدرا انداخت، نگاه ملتمسش را به صدرا دوخت:
_بریم!
"اینگونه نکن بانو... تو امر کن! چرااینگونه بی پناه مینمایی؟"
صدرا: باشه بریم.
همین که خواستند از خانه بیرون بروند صدای هلهله بلند شد.
"خدایا چه میکندمردش با دیدن داماد این عروسی
خدایا... این کِل کشیدنها را خوب میشناخت! عمه هایش در کِل کشیدن
استاد بودند، نگاهش را به صدرا دوخت. آمد به سرش از آنچه میترسیدش!
" رنگ صدرا به سفیدی زد و بعد از آن سرخ شد. صدایش زد:
_صدرا! صدرا!
صدای آه محبوبه خانم نگاه رها را به سمت دیگرش کشید. دست محبوبه
خانم روی قلبش بود:
_صدرا... مادرت!
صدرا نگاهش را از رامین به سختی جدا کرد و به مادرش دوخت. مهدی را دست رها داد و مادرش را در آغوش کشید و از بین مهمانها دوید!
جلوی سی سی یو نشسته بودند که صدرا گفت:
_خودم اون برادر نامردت رو میکشم!
رها دلش شکست! رامین چه ربطی به او داشت:
_آروم باش!
صدرا: آروم باشم که برن به ریش من بخندن؟ خونبس گرفتن که داماد آینده شون زنده بمونه؟ پدر با تو، دختر با اون ازدواج کنه؟ زیادیش میشد!
رها: اون انتخاب خودشو کرده، درست و غلطش پای خودشه! یه روزی باید جواب پسرشو بده!
صدرا صدایش بلند شد:
_کی باید جواب منو بده؟ کی باید جواب مادرم رو بده؟ جواب برادر ناکامم
رو کی باید بده؟
رها: آروم باش صدرا! الان وقت مناسبی نیست!
صدرا: قلبم داره میترکه رها! نمیدونی چقدر درد دارم!
محبوبه خانم در سی سی یو بود و اجازه ی بودن همراه نمیدادند. به خانه بازگشتند که آیه و زهرا خانم متعجب به آنها نگاه کردند. صدرا به اتاقش رفت و در را بست. رها جریان را که تعریف کرد زهرا خانم بغض کرد...
چقدر درد به جان این مادر ریخته بودنداین پدرو پسر
آیه در اتاقش نشسته بود و به حوادث امشب فکر میکرد."اصلا رامین به چه چیزی فکر کرده بود که بازن مقتول ازدواج کرده بود؟ یادش بود که رهاهمیشه از رفت و آمد زیاد رامین با شریکش میگفت، از اینکه اصلا از این
شرایط خوشش نمی آید! میگفت رامین چشمانش پاک نیست، چطورهمکارش نمیداند! امشب هم همین حرفها را از صدرا شنیده بود! صدرا هم همین حرفها را به سینا زده بود. حالا که در یک نزاع با سینامرده بود، معصومه بهانه ی شرکت را گرفته و زن قاتل همسرش شده بود!"
آیه آه کشید... خوب بود که صدرا، رها را داشت، خوب بود که رها مهربانی را بلد بود، همه چیز خوب بود جز حال خودش! یاد روزهای خودش افتاد: