🕍زیارتگاهی به نام #فاطیما در کشور "پرتغال"
🔻در مرکز کشور پرتغال زیارتگاهی به نام "فاطیما" قرار دارد که چهارمین عبادتگاه مقدس مسیحیان است
🔰تاریخچه این عبادتگاه برمی گردد به سال ۱۹۱۷ میلادی در روستایی به نام "فاطیما" که نام این روستا از نام دختر امیر عربی که در آن زمان حاکم بود بر آن منطقه گرفته شده
🔻این مکان بخاطر ادعای ۳ کودک چوپان که اظهار کردند در این ناحیه بانویی تسبیح به دست برای آنها تجلی کرده و زمان ملاقات بعدی خود را هم به آنها گفته و او را بانویی نورانی توصیف کردند و اعتقاد داشتند "مریم مقدس" بوده است
📚مطالعاتی که انجام شده نشان می دهد که این واقعه ربطی به نام این معبد نداشته و بخاطر اینکه این زیارتگاه در روستای فاطیما واقع شده به این نام نامیده شده
📌هرچند ممکن است این داستان ریشه در خرافات داشته باشد و صحت آن مورد تردید باشد اما چیزی که مهم است تبدیل شدن مکانی مزین به نام #فاطمه به عبادتگاه میلیونها انسان از سراسر دنیاست
🔻و نکته جالب توجه دیگر اینکه عکس هایی که مربوط به مردم کشور پرتغال در سال ۱۹۱۷ است زنان با #حجاب کامل بوده اند
🔻تصویر پایین عکس مردمی است که در مکانی که آن ۳ کودک قرار بود مریم مقدس را ملاقات کنند جمع شدند تا شاید آنها هم او را ببینند
🌐منبع:https://gotoportugal.eu/en/sanctuary-of-our-lady-of-fatima-portugal/
حرم
🌈🍃🌸 🍃🌸 🌸 #رمان_پسرک_فلافل_فروش 📖 🖇 #قسمت_بیستودوم 🖇 ✨ #مشقات🍃 در حكايات تاريخي بارها خوانده ا
🌈🍃🌸
🍃🌸
🌸
#رمان_پسرک_فلافل_فروش 📖
🖇 #قسمت_بیستوسوم 🖇
🍃 #ساکن_نــجف✨
مي گفت: آدمي كه ساكن نجف شده نمي تواند جاي ديگري برود. شما نمي دانيد زندگي در كنار مولا چه لذتي دارد.
هادي آنچنان از زندگي در نجف مي گفت كه ما فكر مي كرديم در بهترين هتل ها اقامت دارد!
اما لذتي كه به آن اشاره مي كرد چيز ديگري بود. هادي آن چنان غرق در معنويات نجف شده بود كه نمي توانست چند روز زندگي در تهران را تحمل كند.
در مدتي كه تهران بود در مسجد و پايگاه بسيج حضور مي يافت. هنگام حضور در تهران احساس راحتي نميكرد!
يك بار پرسيدم از چيزي ناراحتي!؟ چرا اينقدر گرفته اي؟
گفت: خيلي از وضعيت حجاب خانم ها توي تهران ناراحتم. وقتي آدم توي كوچه راه ميره، نمي تونه سرش رو بالا بگيره.
بعد گفت: يه نگاه حرام آدم رو خيلي عقب مي اندازه. اما در نجف اين مسائل نيست. شرايط براي زندگي معنوي خيلي مهياست.
هادي را كه مي ديدم، ياد بسيجي هاي دوران جنگ مي افتادم. آنها هم وقتي از جبهه بر مي گشتند، علاقه اي به ماندن در شهر نداشتند. مي خواستند دوباره به جبهه برگردند.
البته تفاوت حجاب زنان آن موقع با حالا قابل گفتن نيست!
خوب به ياد دارم از زماني که هادي در نجف ساکن شد، به اعمال و رفتارش خيلي دقت مي كرد.
شروع كرده بود برخي رياضت هاي شرعي را انجام مي داد. مراقب بود كه كارهاي مكروه نيز انجام ندهد.
وقتي در نجف ساکن بود، بيشتر شب هاي جمعه با ما تماس مي گرفت. اما در ماه هاي آخر خيلي تماسش را کم کرد. عقيده ي من اين است که ايشان مي خواست خود را از تعلقات دنيا جدا کند.
شماره تلفن همراه خود را هم عوض کرد. مي خواست دلبستگي به دنيا نداشته باشد.
مي گفت شماره را عوض کردم که رفقا تماس نگيرند. مي خواهم از حال و هواي اينجا خارج نشوم.
خواهرش مي گفت: هادي براي اينكه ما ناراحت نشويم هيچ وقت نمي گفت در نجف سختي کشيده، هميشه طوري براي ما از اوضاعش تعريف مي کرد که انگار هيچ مشکلي ندارد.
فقط از لذت حضور در نجف و معنويات آنجا مي گفت. آرزو مي كرد كه روزي همه با هم به نجف برويم.
يک بار در خانه از ما پرسيد: چطور بايد ماکاروني درست کنم؟ ما هم يادش داديم.
طوري به ما نشان داد که آنجا خيلي راحت است، فقط مانده كه براي دوستان طلبه اش ماكاروني درست كند.
شرايطش را به گونه اي توضيح مي داد که خيال ما راحت باشد.
هميشه اوضاع درس خواندن و طلبگي اش را در نجف آرام توصيف مي کرد.
وقتي به تهران مي آمد، آن قدر دلش براي نجف تنگ مي شد و براي بازگشت لحظه شماري مي کرد كه تعجب مي كرديم. فکر هم نمي کرديم آنجا شرايط سختي داشته باشد.
هادي آن قدر زندگي در نجف را دوست داشت كه مي گفت: بياييد همه برويم آنجا زندگي کنيم. آنجا به آدم آرامش واقعي مي دهد. مي گفت قلب آدم در نجف يک جور ديگر مي شود.
بعضي وقت ها زنگ مي زد مي گفت حرم هستم، گوشي را نگه مي داشت تا به حضرت علي (علیه اسلام) سلام بدهيم.
او طوري با ما حرف مي زد که دلواپسي هاي ما برطرف و خيالمان آسوده مي شد.
اصلاً فکر نمي کرديم شرايط هادي به گونه اي باشد كه سختي بكشد.
فکر مي کردم هادي چند سال ديگر مي آيد ايران و ما با يک طلبه با لباس روحانيت مواجه مي شويم، با همان محاسن و لبخند هميشگي اش.
#ادامــه_دارد.....
✍️نویسنده:
#انتشارات_شهید_ابراهیم_هادی
✨به نیابت از بی بی دوعالم حضرت زهرا سلام الله علیها برای ظهور امام زمان عج صلوات بفرستیم🌹
🌸
🍃🌸
🌈🍃🌸
🟡امام زینالعابدین علیهالسّلام:
سه چيز موجب نجات انسان خواهد بود:
۱. بازداشت زبان از بدگویی و غيبت مردم؛
۲. خود را مشغول به كارهایی كردن كه برای آخرت و دنیا مفيد باشد؛
۳. و هميشه بر خطاها و اشتباهاتِ (گناهانِ) خود، گريان و ناراحت بودن.
📚بحارالانوار، ج۷۵ ،ص۱۴۰
«اَللّٰهُمَّ عَجِّلْ فیٖ فَرَجِ مَولاٰناٰ صاٰحِبَ العَصرِ وَ الزَّماٰن»🤲
کوثر ، هدیه الهی به رسول خدا ص.mp3
9.45M
)🎙 حجت الاسلام معماریان
🎵 حضرت فاطمه علیهاالسلام ، هدیه الهی به رسول خدا و حضرت خدیجه علیهماالسلام
🌼 🌿 🌼 🌿 🌼 🌿 🌼
فضیلت_تسبیحات_حضرت_زهرا_علیهاالسلام.mp3
3.5M
🎙 حجت الاسلام قاسمی
🎵 فضیلت و آثار مداومت بر ذکر تسبیحات حضرت زهرا علیهاالسلام
🌼 🌿 🌼 🌿 🌼 🌿 🌼
❤️🍃❤️
❤️"چنـد توصـیه اساسـی بـرای آقایـون"❤️
1️⃣ وقتی گمان میکنید همسرتان ناراحت است، منتظر نمانید او حرف زدن را آغاز کند. وقتی شما باب گفتگو را آغاز میکنید؛ پنجاه درصد از بار ناراحتی و مسائل او میکاهید.
2️⃣ وقتی شما مجال حرف زدن را به همسرتان میدهید، بدانید ناراحت شدن از دلیل ناراحتی او هیچ کمکی به حل مسائل نمیکند.
3️⃣ هروقت احساس میکنید که میخواهید صحبتهای او را قطع کنید و یا آنها را اصلاح کنید، فوراً خود را از این کار منع کنید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 اختلاف سواد بین زن و شوهر
🔴 #استاد_عباسی_ولدی
❤️🍃❤️
#مجردها_بدانند
✅اگر شریک خوب میخواهی خودت خوب باش.
کسی که می خواهد انتظار پروانه را بکشد
باید بوی 🌹گل بدهد.
📚در این عالم هیچ کس غذای تمیز را در ظرف کثیف نمی ریزد.❌
👈 اگر من
‼️ دروغگو و بی رحم و دغلباز،
👇اهل تهمت زدن و بردن آبروی دیگران هستم،
کسی مثل خودم گیرم می آید.
✅شایستگی ات را به این عالم اعلام کن.
#دکتر_شاهین_فرهنگ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رفیق جانم
گذشته جای ماندن نیست!
خاطرات کهنه و دلآزار را رها کن
جلو جلو هم ندو ... که از نفس میافتی
حال را دریاب تا حالت خوب باشد!
چایت را دم کن
صدای موسیقی را کمی بلند ،
بایست مقابل پنجره
عمیق نفس بکش و فکر کن به هیچ چیز!
به هیچ چیز فکر کن
انقدر سخت نگیر رفیق جانم
انقدر سخت نگیر زندگی زیباست
عصر همه عزیزان بخیر و شادمانی...💖
.#اسـعد_الله_ایامـکم🎈🌺
#مـولود_فـاطمـة_الـزهـراء_سلام_الله_علیها
✔️ بمناسبت #ولادت حضرت#زهرا سلام الله علیها 🌺
💠 ابـن بـابـویـه بـه سـنـد مـعـتـبر از مـفـضـل بـن عمـر روایـت کـرده اسـت کـه گفـت :
از حضرت صادق علیه السلام سوال کردم که چگونه بود ولادت فاطمه علیها السلام ؟
✨ حضرت فرمود: چون خدیجه سلام الله علیها اختیار مزاوجت حضرت رسالت صل الله علیه و آله نمود، زنان مکه از عداوتی که به آن حضرت داشتند ،از او هجرت نمودند و بر او سلام نمی کردند و نمی گذاشتند که زنی به نزد او برود ،
پس خدیجه علیها السلام را به این سبب وحشتی عظیم عارض شد ، ولیکن عمده غم و جزع حضرت خدیجه ، برای حضرت رسول صل الله علیه و آله بود که مبادا از شدت عداوت ایشان آسیبی به آن برسد.
✨ چون به فاطمه علیها السلام حامله شد، فاطمه سلام الله علیها در شکم با او سخن می گفت و مونس او بود و او را صبر می فرمود.
خدیجه علیها السلام این حالت را از حضرت رسالت پنهان می داشت، پس روزی حضرت داخل شد ، شنید که خدیجه سخن می گوید با شخصی و کسی را نزد او ندید،
✨ فرمود :ای خدیجه با که سخن می گویی؟ حضرت خدیجه سلام الله علیها گفت: فرزندی که در شکم من است با من سخن می گوید و مونس من است،
✨ حضرت فرمود: اینک جبرئیل مرا خبر می دهد که این فرزند دختر است، او و نسل او طاهر با میمنت با برکت است، و حق تعالی نسل مرا از او به وجود خواهد آورد، و از نسل او امامان و پیشوایان دین به هم خواهند رسید، حق تعالی بعد از انقضای وحی ایشان را خلیفه های خود خواهد گردانید در زمین.
✨ و پیوسته خدیجه در این حالت بود تا آنکه ولادت حضرت فاطمه علیها السلام نزدیک شد، چون درد زائیدن را در خود احساس کرد به سوی زنان قریش و فرزندان هاشم کسی فرستاد که نزد او حاضر شوند ایشان در جواب او فرستادند که : فرمان ما نبردی و قبول قول ما نکردی و زن یتیم ابوطالب شدی که فقیر است و مالی ندارد،و ما به این سبب به خانه تو نمی آئیم و متوجه امور تو نمی شویم، خدیجه علیها السلام چون پیغام ایشان را شنید ، بسیار اندوهناک گردید.
✨ در این حالت ناگاه دید که چهار زن گندمگون بلند بالا نزد او حاضر شده و به زنان بنی هاشم شبیه بودند، حضرت خدیجه از دیدن ایشان ترسید، پس یکی از ایشان گفت: مترس ای خدیجه که ما رسولان پروردگاریم به سوی تو، و ما ظهیران توئیم، منم ساره زوجه ابراهیم خلیل ، و دوم آسیه دختر مزاحم است که رفیق تو و زن شوهر تو خواهد بود در بهشت، و سوم مریم دختر عمران است، و چهارم کلثوم خواهر موسی بن عمران است، حق تعالی ما را فرستاده است که در وقت ولادت نزد تو باشیم، و تو را بر این حالت معاونت نمائیم، پس یکی از ایشان در جانب راست خدیجه نشست، و دیگری در جانب چپ و سیم در پیش رو و چهارم در پشت سر.
#ادامه_دارد...