eitaa logo
حرم
2.7هزار دنبال‌کننده
10.1هزار عکس
6.9هزار ویدیو
659 فایل
❤﷽❤️ 💚کانال حرم 🎀دلیلی برای حال خوب معنوی شما🎀 @haram110 ✅️لینک کانال جذاب حرم https://eitaa.com/joinchat/2765357057Cd81688d018 👨‍💻ارتباط با ادمین @haram1
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️بخشی از زيباييهاي وقايع کربلا: 💓زيباترين خواهش يک زن : همراه کردن زهير با امام حسين (عليه السلام) توسط همسرش 💚زيبا ترين بازگشت : توبه حر و الحاق به سپاه امام حسين (عليه السلام) 💙زيباترين وفا داري : نخوردن آب در شط فرات ابالفضل (عليه السلام) 💜زيبا ترين جنگ : نبرد حضرت علي اکبر (عليه السلام) با دشمن 💛زيبا ترين پاسخ :احلي من العسل جناب قاسم ابن الحسن(عليه السلام) 💝زيبا ترين هديه :تقديم عون و محمد به امام حسين (عليه السلام) توسط مادرشان حضرت زينب (سلام الله عليها) 💚زيبا ترين نماز : نماز ظهر عاشورا در زير باران تير ♥️زيبا ترين جان نثاري : حائل قرار دادن دستها ، توسط عبدالله ابن حسن (عليه السلام) و دفاع از عمو 💜زيبا ترين سخنراني : سخنراني امام سجاد (عليه السلام) و حضرت زينب (سلام الله عليها) در کاخ ظلم 🖤و از همه زيبايي ها زيباتر جمله ی « ما رأيتُ الا جميلاً » که حضرت زينب (سلام الله عليها) حيدر وار بيان کرد. وقتی که یزید با کنایه از ایشان پرسید:خب , چه دیدی؟ ❤️و خانم جواب دادند: غیر از زیبایی چیزی ندیدم ─┅─═इई ♥️🖤♥️ईइ═─┅─
🌸✨✨🌸 (ع)📜 💕 💚 (ع)💚 زندگی💕 کنیه اش ابوالفضل است، و به او القاب دیگر مانند «قمر بنی هاشم»، «سقای کربلا»، «علمدار حسین» و غیره نیز داده‌اند. طبق روایات شیعه او جوانی دلاور، زیبا و بلند قد بوده‌است، در جنگ‌های صفین و نهروان در کنار پدرشعلی بن ابی‌طالب جنگیده است و او یکی از چند نفری است که در بین شیعیان به باب‌الحوایج معروفند. او سه برادر تنی به نام‌های جعفر، عبدالله و عثمان داشت که همگی آنان در روز عاشورا سال ۶۱ قمری در کربلا کشته شدند. او با لبابه دختر عبیدالله بن عباس ازدواج کرد و دارای چهار پسر به نام‌های عبیدالله، فضل، حسن، قاسم و یک دختر شد. در خصوص تعداد فرزندان او اختلاف نظر وجود دارد. همه فرزندان او به جز عبیدالله بلاعقب ماندند. .... 📗جعفریان، رسول (۱۳۸۶). تاملی در نهضت عاشورا. انصاریان. 📕 موسوی المقرم, سید عبدالرزاق. سردار کربلا. الغدیر.۲۵۳ و... 💚الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج💚
🌴🌸🍃🌴🌸🍃🌴🌸🍃🌴🌸🍃 هر روز معرفی یکی از 30 نفر از ملعون ترین و خبیث ترین نفراتی که در واقعه کربلا بیشترین ظلم را به امام حسین علیه السلام و یاران و اهل بیتش وارد کردند👇👇 لعنت الله علیه حصین بن نمیر که تلفظ صحیح آن حُصَیْنُ بْنُ نُمَیْرٍ (بر وزن حُسَین) است همان حصین بن تمیم است. وی یکى از سران امویان از قبیله کنده بوده که همواره با آل على علیه السلام دشمنى داشت. جنایاتش: در جنگ صفین، در سپاه معاویه بود. در ایام یزید هم بر عده ‏اى از سپاه، فرماندهى داشت. در دوران قیام‏ مسلم بن عقیل در کوفه، رئیس شرته های ابن زیاد بود و ماموریت داشت براى یافتن و دستگیرى مسلم، خانه‏ هاى کوفیان را تفتیش کند. هم او بود که قیس بن مسهر، فرستاده‏ امام حسین‏ علیه السلام را دستگیر کرد و نزد ابن زیاد فرستاد که به دنبال آن قیس به شهادت رسید. او خبيثى است كه سرهاى مطهّر اهل بيت عليهما السلام را در اختيار گرفت و از كربلا به سوى شام برد! در سال 60 ه ق، زمانی که حسین بن علی علیه السلام در مخالفت با یزید قیام کرد و از مدینه به مکه و از آنجا به طرف سرزمین عراق رفت. ابن زیاد که کارگزار یزید بن معاویه در کوفه بود، حصین بن نمیر را با لشگر انبوهی بر سر راه آن حضرت به قادسیه فرستاد و او پیاده و سواره اش را بین قادسیه و منطقه حفان تا قطقطانه و از طرف دیگر تا کوه لعلع در بصره مستقر کرد و در مقابل امام حسین علیه السلام ایستاد. در شهادت حبیب بن مظاهر، از یاران اباعبدالله حسین بن علی علیه السلام در عاشورا 61 هـ ق، دستی داشت و بعد از شهادت آن بزرگوار، سر مقدس او را در کوفه برگردن اسب خویش آویخت تا به قصر ابن زیاد ببرد. در سال 64 هـ ق زمانی که عبدالله بن زبیر در شهر مکه بر ضد یزید بن معاویه حاکم وقت سر به مخالفت برداشت و به کعبه پناه برد حصین بن نمیر بر کوه ابوقبیس منجنیق گذاشت و کعبه را هدف قرار داد. در سال 65 هـ ق در سرکوبی نهضت توابین به سرکردگی سلیمان بن صرد خزاعی، حصین به عنوان فرمانده کل سپاه شام، با وی جنگید تا اینکه سلیمان کشته شد. سرنوشت او: سرانجام سال 66 هـ ق، در نهضت خروج مختار ثقفی، بعد از کشته شدن ابن زیاد در جنگ با ابراهیم اشتر، به دست ابراهیم بن اشتر کشته شد. برخى هم قتل این جنایتکار را به دست‏ یاران ‏مختار ثقفى (شریک بن جدیر تغلبی) در نزدیکی موصل می دانند. اما برخی دیگر نقل کرده اند که قاسم پسر حبیب بن مظاهر کمین کرد و او را کشت. بر تا قیامت لعنت بر تا قیامت لعنت 📚نفس‌المهموم 📚ترجمه کامل ابن اثیر 📚تاریخ طبری 📚منتهی‌الامال 📚ابصار العین 📚موسوعه الامام الحسین به نقل از: عمادالدین طبری، نفس المهموم، کامل بهائی، لهوف، ارشاد ✨یا علی✨
🌑🗣😥امشب اولین مجلس روضه خوانی در کربلای معلّی تشکیل شد مرحوم آیت الله تولایی خراسانی در سخنرانی خود در منزل حاجی صفری (آریاشهر)، در سال 1398 قمری می فرمود: از امروز عصر، مجلس روضه‌ خوانی درست شد. الآن یک مجلس در کربلاست، فاطمه زهرا علیهاالسلام نشسته است، پیغمبر صلّی الله علیه و آله نشسته است، امیرالمومنین و امام حسن علیهماالسلام نشسته ‌اند. روضه‌ خوان، بدن بی ‌سرِ امام حسین علیه السلام است، و مستمع، پیغمبر و علی و حسن و مادرش فاطمه زهرا سلام الله علیهم اجمعین است. برای آنها روضه می‌ خواند و گریه می ‌کند: «یا جدّاه! قتلوا والله رجالنا، ذبحوا والله أطفالنا، سبوا والله نساءنا» یا جداه! بلند شو نگاه کن، ببین تمام جوان‌ هایم را کشتند، عباسم را غرق به خون کردند، علی اکبرم را قطعه قطعه کردند، این بچه ‌های کوچکم را سر بریدند. مادر بلند شو، ببین، خواهرانم را اسیر کردند. اول امشب در گودی قتلگاه، امام حسین علیه السلام روضه ‌خوان است، مستمع پدر و مادر و برادر و جدش هستند. امشب خیمه‌های حسین علیه السلام تاریک است. خیمه ‌ها تاریک! بچه ‌ها بی ‌یاور، در به در، روی خاک ‌ها، یک خیمه نیم سوخته، یک بیمار، یک زن داغ‌ دیده پرستار. ماتم لب تشنگان دیشب کجا امشب کجا سوز آه بی ‌کسان دیشب کجا امشب کجا دیشب اندر مهد ناز و امشب اندر خاک و خون اصغر شیرین زبان دیشب کجا امشب کجا دیشب اندر خیمه‌گاه و امشب اندر قتلگاه اکبر رعنا جوان، دیشب کجا امشب کجا یا اباعبدالله! یک مجلس روضه هم فردا تشکیل شد. آن مجلس روضه هم کنار گودال قتلگاه است و خواهر داغ دیده ‌اش روضه ‌خوان است، این بچه‌ های پدر کشته، این زن ‌های بی ‌یاور، دور بدن امام حسین علیه السلام. خواهر روضه می‌ خواند. با‌قی زن‌ ها به سینه می ‌زنند، به سر می ‌زنند. یک نگاه به بدن کرد، صدا زد: حسینم! آیا تو برادر من هستی؟ آیا پسر مادر من هستی؟ وای جانم قربان آن گلوی تیر خورده‌ات. وای وای وای! دل‌ ها را کباب کردی. برادرم حسینم! ای کاش این نیزه ‌ای که به گلوی تو خورده است، این نیزه به گلوی من می ‌آمد. یک وقت دیدند، بی بی خم شد، لب‌ها را به رگ‌ های بریده گذاشت. ارباب مقاتل نوشته ‌اند: بی‌بی زینب علیهاالسلام یک غوغایی راه انداخت، دوست و دشمن را به گریه انداخت. عمر سعد نگاه می ‌کرد و گریه می‌ کرد. این لامذهب ‌های قسیّ ‌القلب نگاه می‌ کردند که این خواهر چه کار می‌ کند! گاهی بدن را بلند می‌ کند، گاهی روضه می ‌خواند. سکینه جلو آمد، «عمتی! هذا نعش من؟» عمه جان! این، نعش کدام غریب است که تو این‌طور اشک می ‌ریزی؟ هیچ اثری نمایان نبود، بین شمشیر شکسته‌ ها و نیزه شکسته‌ ها و سنگ و چوب پنهان بود. صدا زد: نور چشمان عمه! این نعشِ بابایت حسین است که سر ندارد، لباس ندارد. (سخنرانی های منزل حاجی صفری در آریاشهر تهران، شب11 محرم 1398 قمری) ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
😓😥😥 ای جدّ بزرگوارم! می دانی با زن و بچه ات چه کردند! مرحوم آیت الله تولایی خراسانی در سخنرانی های خود می فرمود: امام‌زمان علیه السلام در زیارت ناحیه می ‏گوید: «يا جدّاه! سُبِی‏ أَهْلُک‏ کالْعَبِیدِ وَ صُفِّدُوا فِی الْحَدِیدِ فَوْقَ أَقْتَابِ الْمَطِیاتِ، تَلْفَحُ وُجُوهَهُمْ حَرُّ الْهَاجِرَاتِ، یسَاقُونَ فِی الْبَرَارِی وَ الْفَلَوَات‏» ای جدّ بزرگوارم! از دنیا رفتی، خبر داری با زن و بچه‌ات چه معامله ‌ای کردند؟ زن و بچه تو را مانند غلامان و کنیزان زرخرید همه را اسیر کردند، همه را دستگیر کردند. این عبارت خیلی دل من را کباب کرد، وقت طلبگی که این عبارات را می ‌خواندم و دقت می ‌کردم، بی ‌اختیار اشک من روی کتاب می ریخت. یک کلمه بگویم که دل های شما را مهیّا کنم. شب عاشورا، زن و بچّه امام حسین علیه السلام، اصلاً غذا نخوردند. كسی فكر غذا نبود. غذای چی؟ يك عدّه سرنيزه‌ها و شمشيرها را تيز مي‌ كردند. يك عدّه دور خيمه‌ها خندق مي ‌كردند. يك عدّه مشغول نماز بودند. یک مقداری امام حسین علیه السلام مشغول خطبه خواندن بود و یک مقداری هم دور خیمه ‌ها خندق كندند و... خلاصه در گرفتاری آن شب، غذا نخوردند. روز عاشورا هم كه غذایى نبود. اصلاً اسم غذا نبود. زن و بچّه امام حسین علیه السلام هم گرسنه بودند و هم تشنه. امّا حال غذا خوردن و مجال غذا خوردن نبود. كی به فكر غذا بود؟ دائماً یا نعش این جوان را می آوردند یا نعش دیگری را. برّه ‌های قربانی امام حسین علیه السلام زیر بغلشان بود که می آوردند. کی به فکر غذا بود؟! شب يازدهم بچّه‌ ها خانه نداشتند. لانه نداشتند. آن‌ها بودند و خیمه‌ های نیم سوخته. در خیمه‌ ها هیچ چیز نبود. اي واى! شب یازدهم زن و بچّه گرسنه بودند و مثل جوجه مرغ می ‌لرزیدند. فقط يك پيرهن به تن زن ها و بچه ها بود و يك روسرى و چارقد بر سرشان. همه روى خاك خوابيدند. بعضی ميان خيمه ‌هاى نيمه‌ سوخته و بعضی در بیایان. یک مادربزرگی داشتم، مادر پدرم بود. او شب‌ های یازدهم محرم که می ‌شد، به مادرم می ‌گفت: امشب رختخواب برای بچّه‌ها نیانداز. گمانم بعضی اوقات به مادرم می ‌گفت: فرش را جمع كن، بگذار بچّه‌ ها روی خاک بخوابند. امشب به بچّه‌ها خوراکی نده. بچّه‌ های امام حسین علیه السلام گرسنه ‏اند. روز یازدهم، رنگ از صورت بچّه‌ها پریده ‏بود و از گرسنگی می ‌لرزیدند.  صبح روز يازدهم اين‌ها را سوار كردند. يك تكّه نان به قدرى كه سدّ جوع شود به اينها رسيد. لذا روز دوازدهم آن زن ديد رنگ‌ بچّه ‌ها پريده. اين بود که رفت يك بقچه نان و گردو و خرما آورد. ريخت پيش بچّه‌ ها. گفت: بچّه‌ هاى اسير بخوريد و دعا كنيد خدا بچّه‌ هاى مرا مثل شما اسير نكند. امّ‏ كلثوم نان‌ ها را مي‌ گرفت به دور مي ‌انداخت. «يا أهل الكوفة! إنّ‏ الصدقة علينا حرام» آن زن تعجّب كرد اين ‌ها كيانند؟! اين‌ ها چه نفوس شريفه ‌اى هستند؟! اين زن نمي ‌گذارد صدقه به آن‌ها برسد! صدا زد: «مِنْ أَيِّ الأُسَارَى‏ أَنْتُنَّ؟» يك وقت صداى بى ‌بى بلند شد: «اى زن! ما اولاد پيغمبريم.» همین كه اين زن شناخت اينها اولاد پيغمبرند دويد ميان خانه، يك بقچه بسته آورد پرانيد ميان محمل ‌ها. صدا زد خانم ‌ها! بى ‌بى ‌ها! اين بقچه را برداريد خودتان را از نامحرمان بپوشانید. می دانید چرا؟ امام زمان علیه السلام می گوید: یا جدّاه! یا اباعبدالله! زن و بچّه ‌ات را مثل غلامان و كنیزان خوار و ذليل اسیر كردند. ای وای! شرح نمى‌ دهم. از این عبارت خیلی چیزها می ‌شود فهمید، ولی من همان ظاهر آن را می ‌گویم و رد می ‌شوم. اجمالاً بدانيد اينها جز يك پيراهن چيز ديگری نداشتند. هر چه بود به غارت بردند. اينها شب‌ ها روپوش نداشتند. اينها لحاف نداشتند. اينها توى برّ بيابان روى خاك ‌ها سر می ‌گذاشتند. سرماى شب، زن‌ ها و بچّه‌ ها را آزار می داد. روز هم كه مى‌ شد ميان كجاوه بى ‌روپوش بودند. آفتاب سوزان مى ‌تابيد به اين صورت‌هاى از گُل نازكتر. لذا می فرماید: یا جداه! این آفتاب تابان صورت بچّه ‏ها را سیاه کرده بود و صورت زن ‌ها پوست‏ انداخته بود. اين، عبارت زيارت ناحيه است. ارباب غيرت، آتش بگيرید. همین قدر بدانيد صورت‌ هاشان باز بود. تا حالا شما فکر می ‌کردید که زن و بچه امام حسین علیه السلام را سوار شتر کردند و در کجاوه‌ ها بی ‌روپوش گذاشتند؟ یا زیر پای ایشان مثلا تشک نرم قرار ندارد؟ همین اندازه خیال می‌ کردید؟ از عبارت امام زمان علیه السلام چیز دیگری فهمیده می ‌شود. امام زمان علیه السلام در زیارت ناحیه می فرماید: «و صُفِّدوا فی الحديد» یا جداه! همه این زن و بچه را با زنجیر آهنی بسته بودند. فکرش را بکنید، بچه شش ساله، دو شبانه روز است که غذا نخورده است، تشنگی هم کشیده است، و زنجير هم به گردنشان انداخته اند. اي واى! بچّه شش ساله و هفت ساله طاقت زنجير ندارد. درد اينست که اين بچه ‌ها هر وقت مى ‌خواستند گريه كنند، بدنشان درد مى ‌آمد.
وقتی چشمشان به سر بريده بابا می افتاد، همین که اشكشان مي‌ آمد آنها را تازیانه می زدند. ارباب مقاتل و سِيَر نوشته ‏اند از وقتى زن‌ها و بچّه ها را اسير كردند، از كربلا تا به شام كه وارد كردند، احدى با اينها حرف نزد و به اينها اعتنا نكرد. اينها خیلی خوار و ذليل شده بودند. اين بود وقتي كه در شام آن مرد سلام كرد، زين ‌العابدين علیه السلام تعجّب كرد و فرمود: تو كيستى كه به من سلام می کنی؟ خدا مي‌داند اين بچّه‌ ها از كربلا تا شام يك شكم سير غذا نخوردند. خوراك درستى هم به اينها نمى‌دادند. زين‌العابدين علیه السلام در شام فرمود: «يا منهال! والله، منذُ قُتِل أبي، نساؤنا ما شبعنَ بُطونهن ولا كَسون رؤوسهن.» زن‌ هاى ما از كربلا تا شام، غذاى سير نخوردند و... اصل منبر، مقدّمه دعاست. مگر به شما نگفته ‌اند هر چه هست در دعاست؟ شمشیر شما دعاست. اسلحه شما دعاست. حافظ شما دعاست. چند دقیقه صبر كنید و مجلس را ترک نکنید. دعا کنید. بعد از گریه بر سیدالشهداء علیه السلام و توسّل به امام‌زمان علیه السلام محلّ اجابت دعاست. شیطان چه طور وسوسه می‌ كند و بعضی ها را از این سعادت محروم می ‏كند. با حال التجاء و توسّل، زن‌ها دور بچّه‌های امام حسین علیه السلام، مردها دور زین‌العابدین علیه السلام، آن‌ها را شفیع درگاه خدا قرار دهید، با حال انابه و تضرّع، ده نوبت: بحقّ مولانا الحسین المظلوم علیه السلام و اهل بیته و اصحاب السّعداء الشّهداء: یا الله!... خدایا به قطره قطره اشك ‌های اولاد امام حسین علیه السلام و به قطره قطره خون ‌های بدن امام حسین علیه السلام قسمت می‏دهم، همین ساعت امر ظهور امام‌زمان علیه السلام را مقدّر بفرما. ما را به دیدار و به نصرت آن بزرگوار موفّق بفرما. ما را در ظلّ لوای وِلای او از هر خطا و اشتباه و هر خطر و صدمه‌ای حفظ بفرما. سخنرانی های مسجد جمعه اصفهان، 1392 قمری، مجلس پنجم / سخنرانی مسجد ملک، ماه رمضان 1383 قمری، مجلس هشتم و بیست و پنجم/ سخنرانی مدرسه مجتهدی، صفر 1396 قمری، مجلس ششم/ مسجد حضرت صادق (آریاشهر)، شب 15 محرم 1396 قمری) ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
😓😥🌑 يك مرتبه بناي مسابقه شد مرحوم آیت الله تولایی خراسانی در سخنرانی خود در منزل حاجی صفری (آریاشهر)، در سال 1394 قمری می فرمود: امروز که عاشورا بود، شما گريه كرديد، خوشا به سعادت شما. به عقيده بنده از امشب بايد گريه كرد، امام حسين علیه السلام را شهید کردند، درست است، ولي اوّل مصيبت شد. امشب اين بچه ها يتيم شدند. اين زن هاي بي صاحب، اين مادرهاي جوان مرده داغدار، گرسنه، تشنه، ديشب نان و آبي نخوردند، ديشب موقع خوراك خوردن نبود، امروز گذشته، نه فرصت خوراك بود و نه خوراكي به جایي بود و نه ناهاري بود و نه صبحانه اي و نه عصرانه اي. تمام گرسنه، يك فنجان آب هم نبود که بخورند. آن‌ وقت اين زن و بچه اي كه ديشب غذا نخوردند و امروز غذا نخوردند و تشنه هم بوده اند، مصيبت هاي عجيبي بر سرشان آمد. اول غروب شد. دقيقاً يك ساعت به غروب، كار امام حسين علیه السلام تمام شد. يك ساعت، دو ساعت به غروب بود كه سر مطهر را از بدن جدا كردند، سر را به كوفه بردند. سر مطهّر، امشب در كربلا نبود، سر مطهّر امشب در راه بود. به محض این‌که سر را بريرند، «ابن سعد» سر را به طرف كوفه فرستاد و راحت شد و آرامش برقرار شد، اما يك مرتبه بناي مسابقه شد. من متن عبارات مسلم قطعي را براي شما مي خوانم، نه اين‌كه شاعري شعري گفته باشد و من بگویم. متن مقاتل معتمده اين است: «تَسَابَقَ الْقَوْمُ عَلَى نَهْبِ بُیُوتِ آلِ الرَّسُولِ وَ قُرَّةِ عَیْنِ الْبَتُولِ» اين عده اي كه كربلا آمده بودند از اراذل ترين مردم بودند، گداترين مردم بودند. بعضي از آنها با يك طبق خرما آمدند. يعني آن قدر به آنها دادند تا آمدند. گدا، گرسنه، دزد! اين‌ ها وقتي ‌كه ديدند كار تمام شده است، و هنوز «عمرسعد» به جانب خيمه ‌ها نرفته، برای حمله به خیمه ها مسابقه گذاشتند. يك عده رجّاله از آن‌طرف مي دويدند كه زود خودشان را برسانند به خيمه ها و غارت كنند. يك عده از آن ‌طرف مي دويدند. دسته به دسته مي دويدند كه زودتر برسند و زودتر بچاپند. زن ها در خيمه يك مرتبه ديدند از اين ‌طرف يك عده و از آن‌ طرف يك عده دیگر ریختند. شما تصور مي كنيد اين ‌ها چه كار كردند؟ تصور مي كنيد اين زن و بچه چه حالي پيدا كردند؟ نه عباسي دارند، نه علياكبری دارند، نه پناهي دارند، نه دادخواهي دارند. يك مشت بچه يتيم، يك مشت زن هاي بي صاحب، يك مشت اراذل هم ميان خيمه ها ريخته اند. اين بچه به آن بچه پناه مي برد، اين زن به آن زن پناه مي برد. ميان خيمه ها مي ريزند، چادر از سر زنها مي كشند، خلخال از پاي بچه ها بيرون مي آورند. گوشواره از گوش بچه ها بيرون ميآورند. گوشواره را باز نمي كردند، گوشواره را مي كشيدند، و گوش بچه ها مجروح مي شد. فریاد زنن و بچه ها وامحمدا، وا علیا بود. به خيمه ها ريختند. کاری کردند که بدتر از نبودن گوشواره و خلخال و تازيانه زدن به سر بچه ها بود. در عرب رسم بود وقتي‌كه يك بزرگي كشته مي شد، دو عده اي که با هم جنگيده اند، اگر بزرگِ يك طرف كشته مي شد، و زره و شمشير و تير و كمان و نيزه و اسب داشت، و چيزهایي كه مخصوص اوست، كسي حق نداشت در آنها تصرف كند، و این اموال، به رئیس طرف دیگر تعلّق داشت. امّا بعدازظهر عاشورا به خیمه امام حسين علیه السلام ريختند و غارت كردند، پيراهنش را يكي برد، كفش او را يكي برد، انگشتري را امشب بردند، امّا زره امام حسين علیه السلام را كسي حق ندارد ببرد، زره را از تن در آوردند به عمرسعد دادند، عمرسعد هم براي مفاخرت و خودنمایي، آن زره را به تن كرد و به طرف خیمه ها آمد. خدا می داند که حضرت زينب علیهاالسلام و بچه ها تا چشمشان به زره برادر افتاد و بر تن این خدانشناس دیدند، چه حالی شدند. اين بچه ها داد و فرياد داشتند، وامحمداه مي گفتند، واغريباه مي گفتند. «شمر» لامذهب شقي كنار خيمه ها آمد. يك كلمه اي گفت که غوغا راه انداخت. گفت: برويد طناب ‌های خيمه ها را ببُريد. خيمه ها را بر سر زن و بچه ها فرود آورید، و همه اينها را آتش بزنيد، زن و بچه را بسوزانيد. غوغاي زنها بلند شد، خودشان را بيرون انداختند، همه پناه به «عمرسعد» بردند. ای وای! زن و بچه امام حسين علیه السلام به ابن سعد پناه می برند. وا مصيبتاه! بحقّ مولانا و سيدنا الحسين المظلوم و بأهل بيته المظلومين، یا الله! شما هم از كنار همان خيمه ها خدا را بخوانيد، شما هم به پناه بچه هاي بي كس امام حسين علیه السلام برويد، آنها را شفيع به درگاه خدا قرار دهيد و فرج مولایمان امام زمان علیه السلام را بخواهید. (سخنرانی های منزل حاجی صفری در آریاشهر تهران، شب11 محرم 1394 قمری) ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
⚠️😓😥این، نعش کدام مظلوم است؟ مرحوم آیت الله تولایی خراسانی در سخنرانی های خود در مسجد ملک تهران در سال 1383 قمری می فرمود: بی بی سکینه گفت: «عمتى! هذا نعشُ من؟» ديد عمه ‏اش پهلوى يك بدنى است که فقط نمونه ‌ای از قيافه بدن است و چيزى از اعضای بدن ندارد، سر ندارد، لباس ندارد. آنقدر خاك با خون گل شده و دور بدن را گرفته كه اين بدن زير خاك و خون غرق شده است. اين بدن آنقدر زير پاى اسب‌ ها كوبيده شده كه اركان اعضاء را نرم كرده است. آنقدر اين بدن كوبيده شده که مثل يك تكّه گوشتى كه با ساطور قطعه قطعه كرده باشند شده است. حق دارد بى‏ بى، بدن را نشناسد. بايد بدن شخص، سر و صورت داشته باشد يا لباس داشته باشد يا لااقل اعضايش سالم باشد. هيچ کدام نيست. ديد عمّه ‏اش زينب پهلوى اين بدن افتاده، هى گريه مي‌ كند و اشك مي ‌ريزد. من نمي‌ دانم زينب چه دل آتشينی دارد. تا اسمش را مي ‌برم دل شما را كباب مي‌ كند، اشك شما را جارى مي‌ كند. شما هم گریه کنید. چراغ قبر من همين اشك ‌هاى شماست. صدا زد: عمه! اين نعش كدام مظلوم است؟ هر كه اشكش مي ‌آيد دستش را مرخص كند. بى ‏بى صدا زد: نور چشمان من! «هذا نعش أبيك الحسين». اين، بدن پدرت حسين علیه السلام است. ديد بابايش به اين شكل افتاده است. امام حسين علیه السلام سكينه را خيلى دوست دارد. سكينه هم خيلى امام حسين علیه السلام را دوست مي ‌دارد. اصلاً امام حسين علیه السلام به سكينه و مادرش رباب خيلى علاقه دارد. اينها هم خيلى امام حسين علیه السلام را دوست دارند. بعد از واقعه كربلا، رباب، عيال امام حسين علیه السلام مدينه نرفت. در كربلا ماند. خيمه ‌ای سر قبر أباعبدالله علیه السلام بر پا كرد و يك سال در كربلا كنار قبر أباعبدالله علیه السلام به سر برد تا از دنيا رفت. این دختر هم همین كه بدن بابا را شناخت، خودش را انداخت و بدن بابا را بغل گرفت. یك وقت صدا زد: بابا! برخيز ببين عمّه‏ ام را تازيانه مي‌ زنند. خدايا به آن چشم‌هاى گريان كربلا، به همين زودى فرج صاحبمان امام زمان علیه السلام را مقدّر بفرما. (سخنرانی های مسجد ملک، ماه رمضان 1383 قمری، مجلس چهارم و هفدهم) ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عاشورا ساعت ۳ ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
✅💡🔎 ریشه یابی جنایات کربلا 1)عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بَكْرٍ الْأَرَّجَانِيِّ قَالَ: صَحِبْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فِي طَرِيقِ مَكَّةَ مِنَ الْمَدِينَةِ فَنَزَلْنَا مَنْزِلاً يُقَالُ لَهُ عُسْفَانُ، ثُمَّ مَرَرْنَا بِجَبَلٍ أَسْوَدَ عَنْ يَسَارِ الطَّرِيقِ مُوحِشٍ، قَالَ: هَذَا جَبَلٌ يُقَالُ لَهُ الْكَمَدُ، وَ هُوَ عَلَى وَادٍ مِنْ أَوْدِيَةِ جَهَنَّمَ، وَ فِيهِ قَتَلَةُ أَبِي الْحُسَيْنِ علیه السلام ... مَا مَرَرْتُ بِهَذَا الْجَبَلِ فِي سَفَرِي فَوَقَفْتُ بِهِ إِلَّا رَأَيْتُهُمَا يَسْتَغِيثَانِ إِلَيَّ، وَ إِنِّي لَأَنْظُرُ إِلَى قَتَلَةِ أَبِي فَأَقُولُ لَهُمَا: هَؤُلَاءِ إِنَّمَا فَعَلُوا مَا أَسَّسْتُمَا.(کامل الزیارات، ص326-327) عبدالله اَرَّجانی گفت: با حضرت صادق علیه السلام از مکّه به مدینه می رفتیم که به محلّی رسیدیم که به آن عُسفان می گفتند. سپس از کوهی سیاه و وحشتناک عبور کردیم. حضرت فرمود: به این کوه، کَمَد گفته می شود. این کوه در کنار وادیی از وادی های جهنّم است. در آن وادی، قاتلین پدرم حسین بن علیّ علیه السلام نگاه داشته شده اند. من هرگاه در سفرهایم از کنار این کوه می گذرم، آن دو نفر را می بینم که به من استغاثه و التماس می کنند. پس من به قاتلین پدرم نگاه می کنم و به آن دو می گویم: آنها پدرم را کشتند به خاطر آنچه شما پایه آن را گذاشتید. 2)قَالَ حُسَینُ بنُ علیّ علیه السلام فِی یَومِ عاشُورَاء: إِلَهِي! إِنَّكَ تَعْلَمُ أَنَّهُمْ يَقْتُلُونَ رَجُلاً لَيْسَ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ ابْنُ نَبِيٍّ غَيْرُهُ ... فَوَضَعَ يَدَهُ عَلَى الْجَرحِ فَلَمّا امْتَلَأَتْ رَمَى بِهِ إلَى السَّماءِ،...، ثُمَّ وَضَعَ يَدَهُ ثانِياً فَلَمَّا امْتَلَأتْ لَطَخَ بِها رَأسَهُ وَ لِحْيَتَهُ، وَ قالَ: هَكَذَا أَكُونُ حَتَّى أَلْقَى جَدِّي رَسُولَ اللهِ وَ أَنَا مَخْضُوبٌ بِدَمِي وَ أَقُولُ: يَا رَسُولَ اللهِ، قَتَلَنِي فُلَانٌ وَ فُلَانٌ.(بحارالأنوار، ج 45، ص53 به نقل از لهوف) حسین بن علی علیه السلام در روز عاشورا فرمود: بارالها! تو می دانی که آنان کسی را می کشند که فرزند پیامبری جز او روی زمین نیست، پس دستش را بر جراحاتش نهاد و وقتی پر از خون شد به سوی آسمان پرتاب کرد. سپس بار دیگر دستانش را پر از خون کرد و سر و ریش خویش را خونی کرد و فرمود: با این هیئت و خون آلود، جدّ خود، رسول خدا صلّی الله علیه و آله را ملاقات می کنم و به او عرض خواهم کرد: ای رسول خدا، فلانی و فلانی مرا کشتند. 3)قَالَ الصَّادِقُ علیه السلام لِلْمُفَضَّلِ: لَا كَيَوْمِ مِحْنَتِنَا بِكَرْبَلَا، وَ إِنْ كَانَ كَيَوْمِ السَّقِيفَةِ وَ إِحْرَاقِ الْبَابِ عَلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ زَيْنَبَ وَ أُمِّ كُلْثُومٍ وَ فِضَّةَ وَ قَتْلِ مُحَسِّنٍ بِالرَّفْسَةِ لَأَعْظَمُ وَ أَمَرُّ، لِأَنَّهُ أَصْلُ يَوْمِ الْفِرَاشِ.(الهداية الكبرى، ص417) حضرت صادق علیه السلام به مفضّل فرمود: روزی مانند روز مصیبت ما در کربلا نیست، هرچند روز سقیقه و آتش زدنِ درِ خانه بر امیرالمؤمنین، و فاطمه، و حسن، و حسین، و زینب، و امّ کلثوم علیهم السلام، و فضّه، و کشتن محسن با ضربه پا بر سینه، بزرگ تر و تلخ تر است، زیرا آن روز، روز بستر سازی برای مصیبت کربلا بود. ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
✧✿﷽✿✧┅✧⊹┅┄┄ ◼️▪️پژوهشی در باب 🔍 السّلام قسمت • یکم ✔️ 📢 نامه‌ای تأمل برانگیز و پر از نکته، از ابن زیاد به ابن سعد لعنهم الله 🔹 متاسفانه اینکه سنّت است دهه اوّل محرّم حتما باید هرشب برای یکی از شهدای کربلا مصیبت‌خوانی شود، باعث شده تا شیعیان از بسیاری از مطالب مهمی که در دهه اول رخ داده، غافل شوند. این سنّت از امام معصوم علیه السّلام نیست که رعایتش واجب باشد، بلکه مرثیه‌خوان یا واعظ، می‌تواند بین دو مورد مذکور جمع کند و به بیان مطالب مهم قبل از عاشورا نیز بپردازد. 🔻یکی از وقایع مهم در دهه اول محرّم، نامه توبیخ آمیزِ ابن زیاد به ابن سعد لعنهم الله است، که حاکی از عقیده و تفکّر او و اصحابش می‌باشد. وقتی خبرِ مذاکرات ابن‌سعد با حضرت سیدالشهدا حسین بن علی علیه السلام به ابن زیاد لعین رسید، او از تأخیر ابن سعد لعین برای کُشتنِ امام معصوم علیه السلام ، خشمگین شده و پس از توبیخ نوشت: «... فَازْحَفْ إِلَیْهِمْ حَتَّی تَقْتُلَهُمْ وَ تُمَثِّلَ بِهِمْ فَإِنَّهُمْ لِذَلِکَ مُسْتَحِقُّونَ فَإِنْ قَتَلْتَ حُسَیْناً فَأَوْطِئِ الْخَیْلَ صَدْرَهُ وَ ظَهْرَهُ فَإِنَّهُ عَاتٍ ظَلُومٌ وَ لَسْتُ أَرَی أَنَّ هَذَا یَضُرُّ بَعْدَ الْمَوْتِ شَیْئاً وَ لَکِنْ عَلَیَّ قَوْلٌ قَدْ قُلْتُهُ لَوْ قَدْ قَتَلْتُهُ لَفَعَلْتُهُ هَذَا بِهِ...» ✍🏻  بر آنان هجوم ببر تا آن‌ها را کُشته و مُثلِه (قطعه‌قطعه) کنی، زیرا آنان مستحق چنین جزایی هستند❗️اگر حسین(علیه السلام) را کشتی، سینه و پشت او را زیر سُم اسبان پایمال کن، زیرا حسین(علیه السلام) شخصی متمرّد و ظالم است‼️ و پس از مرگ، این کار ضرری به او نمی‌رساند، امّا من عهد کرده‌ام و بر خود لازم دانسته‌ام که اگر حسین(علیه السلام) را کُشتم این کار را با او انجام دهم. 📚 تاریخ طبری، ۵ / ۴١۵ ✅ پی نوشت: الف) همانطور که گذشت، بنی‌أمیّه تمام توان خود را به میدان آورد تا امام حسین علیه السّلام را یک شورشی و بر هم زنندهٔ نظم و وحدت اسلامی معرّفی کند، و به تبع بگوید که: «امام علیه السلام چون چنین عمل نمود، لذا چاره‌ای جز قتل او و جنگ نبود، هرچند نباید چنین میشد و خداوند از او راضی باشد! امّا خودش چنین بستری مهیّا کرد!» این نامه چون حالت تشریفاتی داشت، لذا اینجا هم عامدانه به این نکته تصریح شده؛ أما خواهد آمد که پشت پرده صف آرایی مقابل امام حسین علیه السّلام چیزی جز کینه عثمانی‌ها از امیرالمؤمنین عليه السّلام نبود. ب) ابن زیاد حرامزاده در پی قتل و جنگی طبیعی نبوده و جز به قطعه قطعه کردن بدن مطهّر امام و اصحابش علیهم السلام راضی نشده و آنان را لایقِ مُثله شدن می‌دانسته. (فارغ از اینکه حکم مُثله کردن در اسلام چیست!) ج ) طبق این نامه، او پس از کُشتنِ لشکر امام علیه السلام، با بدن اصحاب و شهدا کاری ندارد، اما تأکید می‌کند که حتما بدن امام حسین علیه السلام را بطور کامل، زیر دست و پای اسبان بگذارند و بدن مطهّر را لگدمال کنند!!!! د) آن ملعون با خود نذر و عهد کرده بوده که چنین عملی را مرتکب شود! یعنی عقیده او چنین بوده، و این اوج حرامزادگی و ناصبی‌گری و کینه او نسبت به اهل بیت علیهم السلام را نشان می‌دهد. ( این ملعون همانی است که برای همدردی با عثمانیان و برای انتقامِ عثمان، دستور بستن آب بر حضرت سیدالشهدا حسین بن علی علیه السلام را صادر کرد. ) ⚫️ظهور - ان شاء الله - خیلی نزدیک است⚫️ الهی ‌بِحَقِ ‌السّیدة‌ زِینَب ْ‌سَلٰام ُ‌اَللّهْ‌ عَلَیْها َّ‌عَجّل‌ لِوَلیکَ‌ الغَریبِ‌ المَظلومِ الوَحید الطرید الشرید الفَرَج🤲🏻 ‼️تبــــــــــری واجــــــب است‼️ ید الله فـــــوق ایدیهم یــــــد الله است.. بمیرد دشمن حیــــــدر ولــــــی الله است..
✧✿﷽✿✧┅✧⊹┅┄┄ ◼️▪️پژوهشی در باب 🔍 السّلام قسمت • دوم ✔️ 💥 گزارشی جالب توجه از عزاداری شیعیان در روز عاشورا در قرن چهارم، و سنّتِ شامیان در روز عاشورا 🔻 ابن کثیر ناصبی، می‌نویسد: وَ قَدْ أَسْرَفَ الرَّافِضَةُ فِي دَوْلَةِ بَنِي بُوَيْهٍ فِي حُدُودِ الْأَرْبَعِمِائَةٍ وَمَا حَوْلَهَا، فَكَانَتِ الدَّبَادِبُ تُضْرَبُ بِبَغْدَادَ وَنَحْوِهَا مِنَ الْبِلَادِ فِي يَوْمِ عَاشُورَاءَ، وَيُذَرُّ الرَّمَادُ وَالتِّبْنُ فِي الطُّرُقَاتِ وَالْأَسْوَاقِ، وَتُعَلَّقُ الْمُسُوحُ عَلَى الدَّكَاكِينِ، وَيُظْهِرُ النَّاسُ الْحُزْنَ وَالْبُكَاءَ، وَكَثِيرٌ مِنْهُمْ لَا يَشْرَبُ الْمَاءَ لَيْلَتَئِذٍ مُوَافَقَةً لَلْحُسَيْنِ، لَأَنَّهُ قُتِلَ عَطْشَانَ، ثُمَّ تَخْرُجُ النِّسَاءُ حَاسِرَاتٍ عَنْ وُجُوهِهِنَّ يَنُحْنَ وَيَلْطِمْنَ وُجُوهَهُنَّ وَصُدُورَهُنَّ، حَافِيَاتٍ فِي الْأَسْوَاقِ، وَإِنَّمَا يُرِيدُونَ بِهَذَا وَ أَشْبَاهِهِ أَنْ يُشَنِّعُوا عَلَى دَوْلَةِ بَنِي أُمَيَّةَ، لَأَنَّهُ قُتِلَ فِي أَيَّامِهِمْ. وَ قَد عَاكَسَ الرَّافِضَةَ وَالشِّيعَةَ يَوْمَ عَاشُورَاءَ النَّوَاصِبُ مِنْ أَهْلِ الشَّامِ فَكَانُوا فِي يَوْمِ عَاشُورَاءَ يَطْبُخُونَ الْحُبُوبَ وَيَغْتَسِلُونَ وَيَتَطَيَّبُونَ وَيَلْبَسُونَ أَفْخَرَ ثِيَابِهِمْ، وَ يَتَّخِذُونَ ذَلِكَ الْيَوْمَ عِيدًا، يَصْنَعُونَ فِيهِ أَنْوَاعَ الْأَطْعِمَةِ، وَيُظْهِرُونَ السُّرُورَ وَالْفَرَحَ، يُرِيدُونَ بِذَلِكَ عِنَادَ الرَّوَافِضِ وَ مُعَاكَسَتَهُمْ. ✍🏻 به درستی که زیاده‌‌روی کردند رافضی‌ها ‌(شیعیان‌) در حکومت آل بویه در حدود سال چهارصد هجری قمری، که طبل می‌کوبیدند در بغداد و مانند بغداد در روز عاشورا؛ خاکستر و کاهِ خشک‌شده می‌پاشیدند در راه‌ها و بازارها، و پارچه‌‌های سیاه بر دُکان‌های خود آویزان می‌کردند، اظهار گریه و عزا و ناراحتی می‌کردند، غالب شیعیان برای تأسّی بر حسین (علیه السّلام) آب نمی‌نوشیدند، زیرا او را تشنه کُشتند. سپس زنان در حالی خارج می‌شدند، که صورتهایشان باز بود و بر سر و صورت و سینه می‌زدند، و پابرهنه بودند. و هدف شیعیان از این امور، تشنیع و طعن و اعتراض بر دولت بنی امیّه بود، چون حسین ‌(علیه السّلام) در حکومت آنان کُشته شد. 👈🏻 اما ناصبیانِ اهل شام، برعکس شیعیان، در روز عاشورا غذای خوب طبخ می‌کردند و خود را می‌آراستند و لباس‌های فاخر و زیبا می‌پوشیدند و عاشورا را عید می‌گرفتند و انواع خوراکی‌ها را در این روز آماده می‌نمودند، و اظهار سرور و شادی کرده و هدفشان از این کار دشمنی با شیعیان بود.❗️ 📚 البداية و النهاية، ط: هجر، ١١ / ۵۵٧ ⚫️ظهور - ان شاء الله - خیلی نزدیک است⚫️ الهی ‌بِحَقِ ‌السّیدة‌ زِینَب ْ‌سَلٰام ُ‌اَللّهْ‌ عَلَیْها َّ‌عَجّل‌ لِوَلیکَ‌ الغَریبِ‌ المَظلومِ الوَحید الطرید الشرید الفَرَج🤲🏻 ‼️تبــــــــــری واجــــــب است‼️ ید الله فـــــوق ایدیهم یــــــد الله است.. بمیرد دشمن حیــــــدر ولــــــی الله است.