وقتی بهشت عزوجل اختراع شد
حوا که لب گشود عسل اختراع شد
آهی کشید و آه دلش رفت و رفت و رفت
تا هاله ای به دور زحل اختراع شد
آدم نشسته بود، ولی واژه ای نداشت
نزدیک ظهر بود، غزل اختراع شد
آدم که سعی کرد کمی منضبط شود
مفعول فاعلات فعل اختراع شد
“یک دست جام باده و یک دست زلف یار”
این گونه بود ها! ، که بغل اختراع شد
#حامد_عسگری
@haramedell
عشق آمده ست ، عقل برو جای دیگری
یک پادشاه حاکم یک سرزمین بس است
#حامد_عسگری
@haramedell
دودلم اينكه بيايد من معمولي را
سر و سامان بدهد يا سر و سامان ببرد
مرد آنگاه كه از درد به خود ميپيچد
ناگزير است لبی تا لب قليان ببرد
شعر كوتاه ولي حرف به اندازهی كوه
بايد اين قائله را “آه” به پايان ببرد
شب به شب قوچی ازين دهكده كم خواهد شد
ماده گرگی دل اگر از سگ چوپان ببرد
#حامد_عسگری
@haramedell
شب به شب قوچی از این دهکده کم خواهد شد
ماده گرگی دل اگر از سگ چوپان ببرد
#حامد_عسگری
@haramedell
6.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
باد می آید و رخساره برافروخته است
شاید از کوچه معشوقه ما میگذرد
#حامد_عسگری
@haramedell
به دست آنکه نوازش شدیم تیغ افتاد
دلیل خون جگری من و انار یکیست
#حامد_عسگری
@haramedell 👈حرم دل
از درد ترک خورده و از زخم کبودیم
کوهیم و تماشاگر رقصیدن رودیم
او می رود و هر قدمش لاله و نسرین
ما سنگتر از قبل همانیم که بودیم
#حامد_عسگری
@haramedell 👈حرم دل
1.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ای ملائک که به سنجیدن ما مشغولید
بنویسید که اندوه بشر بسیار است
#حامد_عسگری
@haramedell
میگویم دیده اید نقره خانم چقدر وقتی دستت را کاغذ میبرد میسوزد؟ دیده اید چه جگرخراش است. الهی که هیچ وقت تجربه اش نکنید. حالا میدانید چرا این قدر میسوزد؟ چون تو توقع نداشتی و بریده، حکایت آدمی با آدمی هم همین است. اگر از آنکه توقع نداری طعنه و کنایه و لغز بشنوی با جگرت همان میکند که کاغذ با انگشت کوچک...
#حامد_عسگری
@haramedell
موذن زاده فکرش را هم نمی کرد که یک روز صبح زیر صدای آن اعزاز آسمانی، شلیکهایی باشد از جنس مَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ و ... و ما خاطرمان جمع باشد این خفاشها به زمین نمی رسند.
همه خواب بودیم ، خواب بودیم و آنها که می باید بیدار می بودند ، بیدار بودند . چشمهایی روشن تر از ستاره که در هدف گیری لنگه نداشتند. خفاش ها قصد حمله داشتند و نمی دانستند اینجا شیران بیشه بیدارند ، ترسو های بدبخت شلیک کردند و خودشان به زیر زمین هاشان گریختند ، ما پشت بام بودیم و رصد میکردیم ترکیدن ترقه هاشان را ...
ما آبی آسمانمان خراش افتاده ، آسمانی که چهل و چند سال پرنده غریبه به خودش ندیده بود ، حالای صدای غار غار غریبه میشنید . آمده بودند اذان موذن زاده را محو کنند . آمده بودند خواب بچه هامان را پریشان کنند ، نتوانستند . از این به بعدش را هم نمیتوانند ، چند مادر داغدار پسرانشان شدند که برادران ماهم بودند، که پسران مادران و پدران ماهم بودند . خون خواهی شهید سر جای خودش است .تشییعی درخور و عظیم باید برای شهدای رعنای حمله مستقیم شغالها برگزار شود . ما آسمانمان خال افتاده باید جبرانش کنیم ، بی عجله ، بی تاخیر ، باید مراقب این خاک بود ، این آسمان عرصه سیمرغ ، ققنوس ، عقاب و کبوتر است . خفاش و مگس را به این آسمان راهی نیست ...
#حامد_عسگری
@haramedell
توی گوگل جستجو میکنم رود نیل و طول و عرض و خم و پیچش...
به آن لحظه ی غریب دیالکتیک فکر میکنم، به آن ثانیه ی آخری که اتصال دست و سبد قطع شد ، به آن پمپاژ خون در شقیقه های زن و به آن لبخند شیرین و معصوم موسی در سبد...
جستجو میکنم کشتی نوح ، و به این فکر میکنم نرسیده به فرودگاه امام ، پدرم سه تا کانتینر الوار خالی کند و با سنگ فرز و اره و فارسی بر و چکش بادی ، بعد بگوید قرار است سیل بیاید... قرار است جهان را آب ببرد... می پذیرم؟
جستجو میکنم چاقوی ابراهیم... و میترسم...ازخودم...منی که هنوز جرئت ناخن گرفتن از محمد نیکان ندارم که از ته نگیرم میتوانم تیغ بر حلقومش بمالم؟؟
خدایا من درسم به اینجاها نرسیده... از جاهایی امتحان بگیر که میدانی آبروریزی نمیکنم...ایمان بعد از معجزه مزهی کارتن ساید بای ساید می دهد... به کار من نمی آید... قلبم را مثل کیک خیس به شوکولات یقین و ایمان آغشته کن.
#حامد_عسگری
@haramedell
5.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این ساسی که به تنبان فرهنگ افتاده است و جوانک مزلفی که خوش رقصی میکند برای دشمنان علی و آل علی را دوست دارم هفتاد سالگی اش را ببینم ...
#حامد_عسگری
@haramedell