من از خیلی چیزها میترسیدم
از مادیان سپید پدربزرگ
از مدیر مدرسه
از قیافه ی عبوس شنبه
چقدر از شنبه ها بیزار بودم
خوشبختی من از صبح پنجشنبه آغاز میشد
عصر پنجشنبه تکه ای از بهشت بود
شب که می شد در دورترین خوابهایم
طعم صبح جمعه را می چشیدم ...
#سهراب_سپهری
@haramedell