توانگری بخیل را پسری رنجور بود، نیک خواهان گفتندش مصلحت آنست که ختم قرآنی کنی از بهر وی یا بذل قربانی (قربانی بدهی). لختی (کمی) به اندیشه فرو رفت و گفت مصحف( قرآن) مهجور اولی تر است که گله دور( گوسفند در دسترس نیست) ، صاحب دلی بشنید و گفت: ختمش به علت آن اختیار آمد( انتخاب کرد) که قرآن بر سر زبانست و زر در میان جان (زر به جانش وابسته است)
به دیناری چو خر در گل بمانند
ور الحمدی بخواهی صد بخوانند
#گلستان_سعدی
@haramedell